مجموعه اشعار حسین منزوی Quotes

“اگر باید زخمی داشته باشم
که نوازشم کنی
بگو تا تمام دلم را
شرحه شرحه کنم

زخم‌ها زیبایند
و زیباتر آن‌که
تیغ را هم تو فرود آورده باشی
تیغت سـِحر است و
نوازشت معجزه
و لبخندت
تنظیفی از فواره‌ی نور
و تیمار داری‌ات
کرشمه‌ای میان زخم و مرهم

عشق و زخم
از یک تبارند
اگر خویشاوندیم یا نه
من سراپا همه زخمم
تو سراپا
همه انگشت نوازش باش”
― حسين منزوي / Hosein Monzavi, مجموعه اشعار حسین منزوی

“آهای غمی که
مثل یه بختک
رو سینه‌ی من
شده‌ای آوار
از گلوی من
دستاتو وردار”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“می‌شوم بیدار و می‌بینم کنارم نیستی

حسرتت سرمی‌گذارد بی تو بر بالین من”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“سلیس و ساده بگویم
‏‎دلـم گرفته برایت”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“مثلِ بارانِ بهاری که نمی‌گوید کِی
بی‌خبر در بزن و سرزده از راه برس”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“ترسم به نام بوسه، غارت کنم لبت را”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“سکوت می‌کنم و عشق در دلم جاری‌ست

که این شگفت‌ترین نوع خویشتن‌داری‌ست”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“تو مثل خندۀ گل، مثل خواب پروانه
تو مثل آنچه که ناگفتنی‌ست، زیبایی”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“گریز و گم شدن ماهیان بوسۀ من


خوش است در خزۀ مخمل بناگوشت”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“تقویم را معطل پاییز کرده است

در من مرور باغ همیشه بهار تو”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“مرا درياب
اي خورشيد در چشم تو زنداني”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“با كه خواهى باز كرد اين در كه بر من بسته‌اى؟

بر كه خواهى بست دل را چون ز من برداشتى؟”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“ز تمام بودنی‌ها "تو" همین از آن من باش
که به غیر با "تو" بودن دلم آرزو ندارد”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“یاد تو می‌وزد ولی
بی‌خبرم ز جای تو”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“نه بیم سنگ فنایش به دل
نه تیر بلا
پرنده ای که قُرق را شکسته
آه من است!”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“یک شب هوای گریه، یک شب هوای فریاد
امشب، دلم، هوای تو کرده است”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“سفر به خیر گل من که می‌روی با باد

ز دیده می‌روی اما نمی‌روی از یاد”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“سودای دلنشینِ نخستین و آخرین

عمرم گذشته است و تواَم در سری هنوز”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“اول دلم فراق تو را سرسری گرفت
وآن زخم کوچک دلم آخر جذام شد”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“چگونه‌ است و کجا؟ دیگر از بهشت نپرسم

که در تو، در تو به زیباترین جواب رسیدم”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“خامُش‌ نشسته‌ شعرم در پیش دیدگانت

ای شیوۀ نگاهت از شعر ناب خوشتر”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“کجاست بالش امنی که با تو سر بنهم

که معنی سروسامان که گفته‌اند این است”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“دل بیمش از این نیست که در بند تو افتاد

ترسد که کنى روزى از این بند رهایش”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“نبضِ مرا بگیر و ببر نامِ خویش را
تا خون بَدَل به باده شود در رگانِ من”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“به شب سلام که بی تو رفیق راه من است
سیاه چادرش هرشب، پناهگاه من است”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“چشمی به تخت و بخت ندارم مرا بس است

یک صندلی برای نشستن کنار تو”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“منگر چنين به چشمم، ای چشم آهوانه
ترسم قرار و صبرم برخيزد از ميانه”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“گزیدم از میان مرگ‌ها این‌گونه مردن را
تو را چون جان فشردن در بر آنگه جان سپردن را”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“سلیس و ساده بگویم
زبان ساده عشق است
دلم گرفته برایت ...”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی

“دلم گرفته برایت
زبان ساده عشق است
سلیس و ساده بگویم:
دلم گرفته برایت ...”
― حسین منزوی, مجموعه اشعار حسین منزوی