Mohammad Hrabal's Reviews > متفکران بزرگ

متفکران بزرگ by Alain de Botton
Rate this book
Clear rating

by
86919211
's review

really liked it

کتاب در هفت فصل شامل فلسفه، نظریه سیاسی، فلسفه شرق، جامعه شناسی، روان درمانی، هنر و معماری، و ادبیات به ۶۰ متفکر پرداخته است. البته در نسخه ترجمه یکی از متفکرین یعنی خانم مارگارت مید حذف و سانسور شده است (۵۹ متفکر). چون نسخه ترجمه دارای عکس‌های سیاه و سفید و بی کیفیت است توصیه می‌شود اصل کتاب را با عکس‌های رنگی و واضح و همراه با بخش حذف شده همراه نسخه ترجمه داشته باشید.
********************************************************************
اپیکور باور داشت کار زمانی رضایت‌ بخش می‌شود -حال چه تنها کار کنیم و چه در گروه‌های کوچک- و معنادار به‌ نظر می‌رسد که حس می‌کنیم به نوعی به دیگران کمک می‌کنیم یا کاری می‌کنیم که جهان را جای بهتری می‌کند. پول یا پرستیژ آن چیزی نیست که واقعاً به دنبالش هستیم؛ آنچه می‌خواهیم حس شکوفا شدن از طریق کار است. بخش اپیکور. صفحه ۴۶ کتاب
آنچه کمک می‌کند خودمان را از «آن‌ها-خود» بیرون بکشیم، تمرکز شدید بر مرگ قریب‌ الوقوع خودمان است. ما فقط زمانی از زندگی کردن برای دیگران دست می‌کشیم که می‌فهمیم دیگران نمی‌توانند از نیستی نجاتمان دهند؛ آن موقع است که از نگرانی درباره‌ی اینکه دیگران چه فکر می‌کنند دست بر می‌داریم و از اختصاص دادن بخش عمده‌ی زندگی و انرژی‌مان برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران دست می‌کشیم؛ دیگرانی که اساساً برای ما اهمیتی قائل نیستند. بخش هایدگر. صفحه ۱۱۸ کتاب
در عصری همچون عصر ما که ثروت و لوکس بودن می‌تواند هم مطلوب و هم به‌ شدت آزاردهنده باشد، ایده‌های روسو هنوز هم طنین‌ انداز است. او ما را تشویق می‌کند که حسادت و رقابت را کنار بگذاریم و در عوض برای فهم ارزش‌هایمان فقط به خودمان نگاه کنیم. روسو به ما می‌گوید که فقط با مقاومت در برابر شر رقابت است که می‌توانیم از احساس بدبختی و ضعف پیشگیری کنیم. هرچند این کار سخت است. بخش روسو. صفحات ۱۵۹-۱۶۰ کتاب
اصلاح سرمایه‌داری منوط به یک وظیفه‌ی به‌ ظاهر عجیب اما حیاتی است: آموزش مصرف‌کنندگان. ما نیاز داریم آموزش ببینیم تا چیزهای با کیفیت‌تر بخواهیم و برای آنها هزینه‌ی درستی بپردازیم. هزینه‌ای که بار واقعی آن بر دوش کارگران و محیط‌ زیست است. به‌ این‌ ترتیب، یک جامعه‌ی سرمایه‌داری خوب صرفاً انتخاب‌ها را در اختیار مصرف‌کنندگان قرار نمی‌دهد. چنین جامعه‌ای بخش قابل‌ ملاحظه‌ای از انرژی‌اش را صرف این می‌کند که مردم را آموزش دهد که چطور این انتخاب را به شیوه‌های سنجیده به‌ کار ببرند. سرمایه‌داری نیاز دارد که با ارتقای کیفیت مطالبه، خود را نجات دهد. بخش اسمیت. صفحات ۱۶۷-۱۶۸ کتاب
آرنولد فهمیده بود که در یک جامعه‌ی پوپولیست و بازاری بی‌ فایده است که فرهنگ را برای اقلیتی حفظ کنیم، کتاب‌هایی بنویسیم که فقط هزار نفر می‌توانند آن را بفهمند. اصلی‌ترین وظیفه ما این است که بدانیم چطور فرهنگ را عوام‌ پسند کنیم. اگر فرهنگ بخواهد به‌ راستی قدرتمند باشد، اول از همه باید یاد بگیرد عوام‌ پسند باشد. بخش آرنولد. صفحه ۲۱۱ کتاب
از تحلیل‌های وبر این‌ چنین بر می‌آید که علت شکست کشورها در سرمایه‌ داری این است که آنها به‌ قدر کافی احساس ترس و گناه ندارند، بیش‌ از حد به معجزه تکیه دارند و ترجیح می‌دهند همین حالا جشن بگیرند تا اینکه برای آینده سرمایه‌ گذاری کنند. برای اعضای این کشورها، دزدی از جامعه برای ثروتمند کردن خانواده و ترجیح منافع طایفه و قوم و خویش به منافع ملت، امری پذیرفته‌ شده است. بخش وبر. صفحه ۳۰۴ کتاب
وبر به ما یادآوری می‌کند که برای تغییر ملت‌ها، اندیشه‌ها تا چه اندازه می‌توانند از پول یا ابزار مهم‌تر باشند. این نظریه اهمیت عظیمی دارد؛ و به ما می‌آموزد که هر چقدر هم که با حجم گسترده‌ای از نیروهای بیرونی و غیر شخصی طرف باشیم و فکر کنیم همه‌ چیز کاملاً از کنترل ما خارج است، اما امور در واقع به چیزی خیلی درونی‌تر و منعطف‌تر وابسته‌اند و آن‌ هم افکاری است که در ذهن ما هستند. بخش وبر. صفحه ۳۰۸ کتاب
آدورنو دیدگاه بسیار جاه‌ طلبانه‌ای نسبت‌ به اوقات فراغت داشت. به زعم او اوقات فراغت برای تمدد اعصاب یا رها کردن ذهن نبود. فراغت در خدمت هدف بسیار مهمی بود: وقت آزاد -و فعالیت‌های فرهنگی‌ای که می‌بایست در این مجال دنبال کنیم- بهترین فرصت برای رشد ما و وسعت بخشیدن به افق‌هایمان است؛ بهترین فرصت برای‌ اینکه به سویه‌ی بهتر سرشتمان دست یابیم و ابزارهایی برای تغییر جامعه فراهم کنیم. اوقات فراغت مجالی بود که در آن می‌توانستیم فیلم‌های خاصی ببینیم که به ما کمک کنند روابطمان را درست‌تر بفهمیم، یا کتاب‌های فلسفی و تاریخی‌ای بخوانیم که به ما بصیرت‌های تازه‌ای درباره سیاست می‌دهند یا موسیقی‌هایی گوش کنیم که به ما جرأت بدهند خودمان یا زندگی اجتماعی‌مان را اصلاح کنیم. بخش آدورنو. صفحه ۳۲۰ کتاب
بخش زیادی از چیزهایی که برای ما اهمیت دارند هیجان‌انگیز، فوری، دراماتیک یا ویژه نیستند. ما در بیشتر لحظات زندگی، مشغول سر و کله زدن با امور هر روزه، معمولی، کوچک، پیش‌ پا افتاده و (صادقانه بگوییم) ملال آوریم. فرهنگ ما باید ما را به‌ جایی برساند که قدر زندگی روزمره، متوسط بودن و معمولی بودن را بدانیم. بخش ورمیر. صفحه ۴۱۴ کتاب
هنر به ما می‌آموزد که چگونه رنج ببریم؛ این کار به‌ نحو غیر منتظره‌ای با اهمیت است. این کار می‌تواند با تجسم صحنه‌هایی انجام شود که تاریک، مالیخولیایی یا دردناک‌اند و رنج را قاب‌ بندی می‌کنند و عظمت و شکوه به آن‌ می‌بخشند؛ رنجی که اگر به خودمان باشد، در انزوا و گیجی تجربه‌اش می‌کنیم. آثار هنری با رویکرد مبالغه‌ آمیز و مهارت‌های تکنیکی خود برای ما فاش می‌کنند که اندوه، متعلق به اوضاع‌ و احوال انسان است. بخش کاسپار فردریش. صفحه ۴۱۶ کتاب
در دنیای مدرن، هدف اخلاقی رمان کاملاً ناپدید شده‌ است؛ با این‌ حال بهترین کاری که رمان می‌تواند انجام بدهد، همین کار اخلاقی است. بخش آستین. صفحه ۵۲۱ کتاب
لئو تولستوی به رمان ایمان داشت؛ نه به چشم ابزاری برای سرگرمی، بلکه به‌ عنوان وسیله‌ای برای آموزش و اصلاح روان‌شناختی انسان. در نظر تولستوی، رمان بهترین وسیله‌ای بود که به کمکش می توانستیم دیگران را بشناسیم؛ ... از نظر او، یکی از وظایف ویژه‌ی رمان این است که به ما کمک کند تا شخصیت‌های به‌ اصطلاح «دوست نداشتنی» را درک کنیم. بخش تولستوی. صفحات ۵۳۷ و ۵۳۹ کتاب
آخرین نوید عشق در دید پروست این است که می‌توانیم به کمکش از تنهایی برهیم و زندگی‌مان را با زندگی کسی بیامیزیم که جزء جزء وجود ما را درک می‌کند. اما رمان به نتایجی تیره و تار می‌رسد: هیچ‌ کس نمی‌تواند کاملاً دیگری را درک کند. تنهایی همزاد آدمی است. ما زائران خام‌ دست و تنهای این جهانیم که تلاش می‌کنیم در تاریکی، با دندان نیش زمخت خود، یکدیگر را ببوسیم. بخش پروست. صفحه ۵۴۹ کتاب
اینک راوی رمان پروست، به لطف کلوچه مادلن، لحظه‌ای را ثبت می‌کند که از این‌ پس لحظه‌ی پروستی نامیده می‌شود: لحظه‌ی ناگهانی یادآوری عمیق گذشته به شکلی غیر ارادی؛ لحظه‌ای که گذشت بی‌ درنگ از پس یک بو، مزه یا یک حس، همچون مهمانی ناخوانده بر ما ظاهر می‌شود. لحظه‌ی پروستی از طریق این قدرت فرا خواندنش به ما می‌آموزد که زندگی لزوماً آن‌ قدرها هم ملالت‌بار و بی‌ هیجان نیست. موضوع این است که ما فراموش کرده‌ایم به‌ درستی به آن بنگریم، یادمان رفته است زنده بودن، به تمام معنا زنده بودن، چه حسی دارد. بخش پروست. صفحه ۵۵۱ کتاب
50 likes · flag

Sign into Goodreads to see if any of your friends have read متفکران بزرگ.
Sign In »

Reading Progress

Finished Reading
March 1, 2024 – Shelved

No comments have been added yet.