HaMiT's Reviews > ساعتهای استخوانی
ساعتهای استخوانی
by
by
نوشتن برای این کتاب سخته و بدون اسپویل ریز یا کمی درشت غیرممکن، و در عین حال اگر تا حالا دیوید میچل نخوندید، پیشنهاد نمیکنم همینطوری بدون پیشزمینه برید سراغش چون سبک روایت خاصی داره که مورد پسند همه نمیتونه باشه. حداقل قبلش بهتره فیلم اطلس ابر رو ببینید. شاید فیلم شاهکاری نباشه ولی ارزش دیدن داره
توی یه مصاحبه که میچل و نیل گیمن مهمان بودن، میچل خودش رو به عنوان یه فیک ناولیست معرفی میکنه و میگه من در اصل یه نویسنده ناولا هستم چون ساختار چیزی که مینویسم بین 80 تا 130 صفحهاس
حالا کاری که میچل توی بیشتر کتابهاش میکنه اینه که طبق ایدهی کلیای که داره، میاد فصلهای کتابهاش رو به شکل ناولا مینویسه
منظور اینجا یه چیزی شبیه نغمهی آتش و یخ نیست که هر روایت همزمان با داستان باقی شخصیتها پیش بره. هر فصل شبیه یک کتاب مجزای صد و خوردهای صفحهاس و یه راوی داره، داستان اون شخصیت رو تقریباً از صفر شروع میکنه و در پایان اون فصل میبنده و بعد میره سراغ شخصیت و راوی بعدیش. و راوی بعدی توی یه زمان و مکان متفاوت داستان خودش رو بیان میکنه و در عین حال که میخونید، متوجه ارتباط این شخصیتها با همدیگه میشید
این سبک میچل میتونه برای بعضیا یه نقطه ضعف بزرگ به حساب بیاد چون بهرحال کشش یه داستان سرراست رو نمیتونه داشته باشه
ولی با ایجاد اتفاقات عجیب غریب و رازآلود داستان رو پیش میبره که من این سبک برام خیلی جذابه
در عین حال بزرگترین نقطهی قوت میچل ایجاد ارتباطه و دنیایی که ساخته بهش اجازهی این ایجاد کار رو به خوبی میده
داستانهاش توی همین دنیا میگذره. دنیایی که فانتزی و سای فای هم با اون ترکیب میشه. بخش علمی تخیلی مربوط به همون قسمتهایی میشه که روایت توی آینده میگذره ولی فانتزیش.. خب دلم نمیخواد زیادی توضیح بدم و بذارید اینطوری بگم که چیزهایی وجود داره که مردم عادی ازش بیخبرن و همین فانتزی اجازهی ایجاد کانکشن رو میده
شخصیتهای هر کتابش ممکنه توی کتابهای دیگه حضور داشته باشن یا بهشون اشاره بشه
برای مثال ساعتهای استخوانی از اواخر قرن 20 تا اواسط قرن 21 در جریانه ولی یه جایی از کتاب به شخصیت جیکوب دو زوت اشاره میشه. این شخصیت میچل مربوط به کتاب هزار پاییز جیکوب دو زوت هست که داستان اون کتاب توی سالهای 1800 روایت میشه
با همهی اینها میگن بین کتابهای میچل که به این سبک نوشته شده، ساعتهای استخوانی سرراستترینشون محسوب میشه
نکتهی دیگهای که در مورد قلم میچل وجود داره اینه که شدیداً از پاپ کالچر و اطلاعات عمومی توی کتابش استفاده کرده. از برندهای مختلف سیگار و مشروب گرفته تا مکانهای خاص توی شهرها و کشورهای مختلف و اطلاعات تاریخی و سیاسی
از انگلیس، کانادا و استرالیا تا چین و عراق و روسیهی اوایل قرن نوزدهم
و صد البته موزیک
میچل هم مثل موراکامی عااااااشق استفاده از اسم بند و ترانه توی کتابشه
و در کل همین چیزا باعث میشه کتاب ارزش دوبارهخوانی زیادی داشته باشه
خصوصاً خوندن پاورقیهای مترجم که خوب و لذتبخش بود
از لحاظ داستانی، ساعتهای استخوانی چندلایهاس
همونطور که گفتم هر فصل یه ناولا محسوب میشه. اینجا شش فصل داریم که توی هر فصل، راوی به صورت اول شخص داستان خودش رو روایت میکنه
ولی به صورت کلی شخصیت اصلی کتاب هالی سایکس هست و میچل از طریق همین راویهای مختلف قصد داره زندگی هالی رو توی سالهای مختلف زندگیش نشون بده
@flodego
چرا میچل، هالی رو شخصیت اصلیش در نظر گرفته که باید بخونید تا بفهمید. ولی بدونید شخصیت خیلی دوس داشتنیای حساب نمیشه. در واقع هیچ کدوم از شخصیتهای کتاب چندان دوست داشتنی نیستن چون انگار طبیعی و واقعی از کار در اومدن. هر کدوم کارهای احمقانه یا بعضاً شریرانهای میکنن و باعث ایجاد موقعیت بدی برای دیگران میشن و افکار نه چندان خوبی هم سراغشون میاد
یک افسون داغ
سال 1984
راوی فصل اول خود هالیه و شروع ماجراهاش توی 15 سالگی
مرِّ مَکی مال من است، عطر تلخش
این فصل رو هوگو لمب روایت میکنه. هوگو یه دانشجوئه که با دوستاش میرن کانادا و داستان خودش رو داره
جشن عروسی
راوی این بخش یکی از اطرافیان هالی توی فصل اوله و بخش زیادیشش توی عراق روایت میشه
سیارهی تنهایی کریسپین هرشی
خب کریسپین شاید غیرضروریترین راوی کتاب باشه که میشد جاش یه راوی دیگه انتخاب کنه
ولی باید بگم از لحاظ شخصیتپردازی بهترین شخصیت کتاب بود و فصل مورد علاقهی من از کتاب مربوط به کریسپین میشه و حتماً یه دور دیگه فصلش رو میخونم
کریسپین یه نویسندهی رو به افوله که کتاب اخیرش نقدهای منفی زیادی داشته و راحت نمیتونه با این موضوع کنار بیاد و ادامه.
واضحه که کریسپین یه ارتباط شخصی با خود میچل داره و خیلی وقتها دیوار چهارم رو با خواننده میشکنه و مستقیم حرف میزنه که خیلی جذاب میکرد قضیه رو
اینم همینجا اضافه میکنم که توی این فصل یه شخصیتی پیداش میشه که ظاهراً خیلی مهمه و قضیهاش به شکل عجیبی ناتموم میمونه. مطمئن نیستم چرا میچل همچین کاری کرده، ولی حدس میزنم قراره توی کتابهای آینده پیداش بشه
(توی کتابهای قبلیش هم نبوده)
توی چهار فصل اول کتاب به این شکل روایت میشه:
قدم زدن، حرف زدن، قدم زدن، حرف زدن، یک اتفاق شخمیِ عجیب غریب و وات د فاک و من هیچی نمیفهمم! و چه خبره؟! و دوباره همین روند تکرار میشه
----------
هزار توی یک ساعتساز
خب ساعتهای استخوانی فقط به داستان هالی و راویهاش محدود نمیشه
یه داستان فانتزی، مخفی و رازآلود هم داره که توی این فصل تازه بهش میرسیم. در حد همین تصویر کافیه
@somaticfixation
شیپس هد
سال 2043
فصل علمی تخیلی کتاب
فکر میکنم خودتون حدس میزنید که راوی کیه. طبیعتاً توی این فصل آخرین دلنگرانیهای هالی رو شاهد هستیم و پایان کتاب
---------------
کتاب دوتا ترجمه هم داره
نادر قبلهای از نشر تندیس و آرش خوش صفا از نشر روزگار
من یه مقایسه کوچیک کردم و تندیس رو بیشتر پسندیدم. این ترجمه کاملاً کتابیه. چه افکار شخصیتها و چه دیالوگها
توی نسخه نشر روزگار با اینکه دیالوگها محاورهاس ولی حس کردم محاورهاش طبیعی از کار در نیامده و یکم مصنوعی شده
و اینکه دیدم یکی از جملههای بامزهی کتاب توی نسخه روزگار به شکل سانسور شده اومده که چیز خاصی نبود. پس حدس میزنم سانسور بیشتری هم داشته باشه
جملههه این بود
“Don’t know how you’ve stuck at politics for three years.”
Richard Cheeseman wipes Guinness foam from his Young Hemingway beard.
“I’d rather circumcize myself with a cheese grater.” :)))
---------------
این لینک مصاحبه گیمن و میچله که خیلی خیلی خوبه
البته گیمن یه اسپویل اتمی میکنه ولی دیگه پیش میاد :))
https://www.youtube.com/watch?v=Vrl00...
---------------
اینم اضافه کنم دیگه
یه کتاب داره نوشته میشه که قراره سال 2114 منتشر شه. از این مسخرهبازیهای جهان اولیها که یه کپسول برای آیندگان چال میکنن
هر نویسنده هم میاد یه داستان در حد صد صفحه مینویسه و داخل این کتاب قرار میگیره
اولین داستان رو مارگارت اتوود برای کتاب نوشته و دومیش رو هم دیوید میچل. اسم داستان هست
From Me Flows What You Call Time
اگه کسی در آینده این داستان رو خوند
از گذشتههای دور بهش یه فاااااک یووووو میفرستم
چون که بله خوانندهی عزیز، من حسودیم میشه
🙄
توی یه مصاحبه که میچل و نیل گیمن مهمان بودن، میچل خودش رو به عنوان یه فیک ناولیست معرفی میکنه و میگه من در اصل یه نویسنده ناولا هستم چون ساختار چیزی که مینویسم بین 80 تا 130 صفحهاس
حالا کاری که میچل توی بیشتر کتابهاش میکنه اینه که طبق ایدهی کلیای که داره، میاد فصلهای کتابهاش رو به شکل ناولا مینویسه
منظور اینجا یه چیزی شبیه نغمهی آتش و یخ نیست که هر روایت همزمان با داستان باقی شخصیتها پیش بره. هر فصل شبیه یک کتاب مجزای صد و خوردهای صفحهاس و یه راوی داره، داستان اون شخصیت رو تقریباً از صفر شروع میکنه و در پایان اون فصل میبنده و بعد میره سراغ شخصیت و راوی بعدیش. و راوی بعدی توی یه زمان و مکان متفاوت داستان خودش رو بیان میکنه و در عین حال که میخونید، متوجه ارتباط این شخصیتها با همدیگه میشید
این سبک میچل میتونه برای بعضیا یه نقطه ضعف بزرگ به حساب بیاد چون بهرحال کشش یه داستان سرراست رو نمیتونه داشته باشه
ولی با ایجاد اتفاقات عجیب غریب و رازآلود داستان رو پیش میبره که من این سبک برام خیلی جذابه
در عین حال بزرگترین نقطهی قوت میچل ایجاد ارتباطه و دنیایی که ساخته بهش اجازهی این ایجاد کار رو به خوبی میده
داستانهاش توی همین دنیا میگذره. دنیایی که فانتزی و سای فای هم با اون ترکیب میشه. بخش علمی تخیلی مربوط به همون قسمتهایی میشه که روایت توی آینده میگذره ولی فانتزیش.. خب دلم نمیخواد زیادی توضیح بدم و بذارید اینطوری بگم که چیزهایی وجود داره که مردم عادی ازش بیخبرن و همین فانتزی اجازهی ایجاد کانکشن رو میده
شخصیتهای هر کتابش ممکنه توی کتابهای دیگه حضور داشته باشن یا بهشون اشاره بشه
برای مثال ساعتهای استخوانی از اواخر قرن 20 تا اواسط قرن 21 در جریانه ولی یه جایی از کتاب به شخصیت جیکوب دو زوت اشاره میشه. این شخصیت میچل مربوط به کتاب هزار پاییز جیکوب دو زوت هست که داستان اون کتاب توی سالهای 1800 روایت میشه
با همهی اینها میگن بین کتابهای میچل که به این سبک نوشته شده، ساعتهای استخوانی سرراستترینشون محسوب میشه
نکتهی دیگهای که در مورد قلم میچل وجود داره اینه که شدیداً از پاپ کالچر و اطلاعات عمومی توی کتابش استفاده کرده. از برندهای مختلف سیگار و مشروب گرفته تا مکانهای خاص توی شهرها و کشورهای مختلف و اطلاعات تاریخی و سیاسی
از انگلیس، کانادا و استرالیا تا چین و عراق و روسیهی اوایل قرن نوزدهم
و صد البته موزیک
میچل هم مثل موراکامی عااااااشق استفاده از اسم بند و ترانه توی کتابشه
و در کل همین چیزا باعث میشه کتاب ارزش دوبارهخوانی زیادی داشته باشه
خصوصاً خوندن پاورقیهای مترجم که خوب و لذتبخش بود
از لحاظ داستانی، ساعتهای استخوانی چندلایهاس
همونطور که گفتم هر فصل یه ناولا محسوب میشه. اینجا شش فصل داریم که توی هر فصل، راوی به صورت اول شخص داستان خودش رو روایت میکنه
ولی به صورت کلی شخصیت اصلی کتاب هالی سایکس هست و میچل از طریق همین راویهای مختلف قصد داره زندگی هالی رو توی سالهای مختلف زندگیش نشون بده
@flodego
چرا میچل، هالی رو شخصیت اصلیش در نظر گرفته که باید بخونید تا بفهمید. ولی بدونید شخصیت خیلی دوس داشتنیای حساب نمیشه. در واقع هیچ کدوم از شخصیتهای کتاب چندان دوست داشتنی نیستن چون انگار طبیعی و واقعی از کار در اومدن. هر کدوم کارهای احمقانه یا بعضاً شریرانهای میکنن و باعث ایجاد موقعیت بدی برای دیگران میشن و افکار نه چندان خوبی هم سراغشون میاد
یک افسون داغ
سال 1984
راوی فصل اول خود هالیه و شروع ماجراهاش توی 15 سالگی
مرِّ مَکی مال من است، عطر تلخش
این فصل رو هوگو لمب روایت میکنه. هوگو یه دانشجوئه که با دوستاش میرن کانادا و داستان خودش رو داره
جشن عروسی
راوی این بخش یکی از اطرافیان هالی توی فصل اوله و بخش زیادیشش توی عراق روایت میشه
سیارهی تنهایی کریسپین هرشی
خب کریسپین شاید غیرضروریترین راوی کتاب باشه که میشد جاش یه راوی دیگه انتخاب کنه
ولی باید بگم از لحاظ شخصیتپردازی بهترین شخصیت کتاب بود و فصل مورد علاقهی من از کتاب مربوط به کریسپین میشه و حتماً یه دور دیگه فصلش رو میخونم
کریسپین یه نویسندهی رو به افوله که کتاب اخیرش نقدهای منفی زیادی داشته و راحت نمیتونه با این موضوع کنار بیاد و ادامه.
واضحه که کریسپین یه ارتباط شخصی با خود میچل داره و خیلی وقتها دیوار چهارم رو با خواننده میشکنه و مستقیم حرف میزنه که خیلی جذاب میکرد قضیه رو
اینم همینجا اضافه میکنم که توی این فصل یه شخصیتی پیداش میشه که ظاهراً خیلی مهمه و قضیهاش به شکل عجیبی ناتموم میمونه. مطمئن نیستم چرا میچل همچین کاری کرده، ولی حدس میزنم قراره توی کتابهای آینده پیداش بشه
(توی کتابهای قبلیش هم نبوده)
توی چهار فصل اول کتاب به این شکل روایت میشه:
قدم زدن، حرف زدن، قدم زدن، حرف زدن، یک اتفاق شخمیِ عجیب غریب و وات د فاک و من هیچی نمیفهمم! و چه خبره؟! و دوباره همین روند تکرار میشه
----------
هزار توی یک ساعتساز
خب ساعتهای استخوانی فقط به داستان هالی و راویهاش محدود نمیشه
یه داستان فانتزی، مخفی و رازآلود هم داره که توی این فصل تازه بهش میرسیم. در حد همین تصویر کافیه
@somaticfixation
شیپس هد
سال 2043
فصل علمی تخیلی کتاب
فکر میکنم خودتون حدس میزنید که راوی کیه. طبیعتاً توی این فصل آخرین دلنگرانیهای هالی رو شاهد هستیم و پایان کتاب
---------------
کتاب دوتا ترجمه هم داره
نادر قبلهای از نشر تندیس و آرش خوش صفا از نشر روزگار
من یه مقایسه کوچیک کردم و تندیس رو بیشتر پسندیدم. این ترجمه کاملاً کتابیه. چه افکار شخصیتها و چه دیالوگها
توی نسخه نشر روزگار با اینکه دیالوگها محاورهاس ولی حس کردم محاورهاش طبیعی از کار در نیامده و یکم مصنوعی شده
و اینکه دیدم یکی از جملههای بامزهی کتاب توی نسخه روزگار به شکل سانسور شده اومده که چیز خاصی نبود. پس حدس میزنم سانسور بیشتری هم داشته باشه
جملههه این بود
“Don’t know how you’ve stuck at politics for three years.”
Richard Cheeseman wipes Guinness foam from his Young Hemingway beard.
“I’d rather circumcize myself with a cheese grater.” :)))
---------------
این لینک مصاحبه گیمن و میچله که خیلی خیلی خوبه
البته گیمن یه اسپویل اتمی میکنه ولی دیگه پیش میاد :))
https://www.youtube.com/watch?v=Vrl00...
---------------
اینم اضافه کنم دیگه
یه کتاب داره نوشته میشه که قراره سال 2114 منتشر شه. از این مسخرهبازیهای جهان اولیها که یه کپسول برای آیندگان چال میکنن
هر نویسنده هم میاد یه داستان در حد صد صفحه مینویسه و داخل این کتاب قرار میگیره
اولین داستان رو مارگارت اتوود برای کتاب نوشته و دومیش رو هم دیوید میچل. اسم داستان هست
From Me Flows What You Call Time
اگه کسی در آینده این داستان رو خوند
از گذشتههای دور بهش یه فاااااک یووووو میفرستم
چون که بله خوانندهی عزیز، من حسودیم میشه
🙄
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
ساعتهای استخوانی.
Sign In »
Reading Progress
November 5, 2019
– Shelved
November 5, 2019
– Shelved as:
to-read
June 15, 2021
–
Started Reading
June 24, 2021
–
16.81%
"با توجه به اطلس ابر (فیلم) قابل حدس بود
توی فصل دوم زمان، مکان و شخصیتها رو کلا عوض کرده
پرش زمانی اول هفت سالهاس و دوس دارم بدونم تا کجا میره جلو و میخواد چیکار کنه
بیشتر از این اسپویل نمیکنم"
page
160
توی فصل دوم زمان، مکان و شخصیتها رو کلا عوض کرده
پرش زمانی اول هفت سالهاس و دوس دارم بدونم تا کجا میره جلو و میخواد چیکار کنه
بیشتر از این اسپویل نمیکنم"
July 17, 2021
–
53.68%
""آفتاب بعد از ظهر مثل مایکروویوی با در کاملاً باز است، که تمام بخش روی گوشت را میپزد"
"
page
511
"
July 26, 2021
– Shelved as:
fantasy
July 26, 2021
–
Finished Reading
Comments Showing 1-22 of 22 (22 new)
date
newest »
message 1:
by
Arezoo
(new)
-
added it
Aug 06, 2021 10:17PM
ببین واقعا نمیدونم چی بگم. به قول تلویزیونیها تمامقد 👏👏👏 راستی annihilationرو خریدم و مترصد فرصت مناسبام🥲
reply
|
flag
ریویو جذابی بود.
مخصوصا او بخش اخر، کپسول زمان. و چه داستانهایی که در اینده نوشته میشن و ما نمیخونیمشون:((
مخصوصا او بخش اخر، کپسول زمان. و چه داستانهایی که در اینده نوشته میشن و ما نمیخونیمشون:((
ریویو که عالی بود.
این قضیه کتابی که 100 سال دیگه میاد یکم ببخشید، احمقانه نیست؟ وقتی میان همچین کاری می کنن که بدونن ممکنه در آینده به چیزی که الان هست نشه دسترسی داشت. اما خب این که کتابه. الان منتشر بشه اون موقع هنوز هم هست خب =//
این قضیه کتابی که 100 سال دیگه میاد یکم ببخشید، احمقانه نیست؟ وقتی میان همچین کاری می کنن که بدونن ممکنه در آینده به چیزی که الان هست نشه دسترسی داشت. اما خب این که کتابه. الان منتشر بشه اون موقع هنوز هم هست خب =//
آرزو wrote: "ببین واقعا نمیدونم چی بگم. به قول تلویزیونیها تمامقد 👏👏👏 راستی annihilationرو خریدم و مترصد فرصت مناسبام🥲"
مرسی مرسی :>
به به! ایشالا که شما زودتر از من بخونی و لذت هم ببری. منتظر نظرتونم 🧐
مرسی مرسی :>
به به! ایشالا که شما زودتر از من بخونی و لذت هم ببری. منتظر نظرتونم 🧐
Sina wrote: "ریویو جذابی بود.
مخصوصا او بخش اخر، کپسول زمان. و چه داستانهایی که در اینده نوشته میشن و ما نمیخونیمشون:(("
تشکر 🙏
والا ما همینطوری حسرت کلی داستان که نوشته شدن و نمیتونیم بخونیم رو میخوریم، دیگه حسرت داستانهای آینده به کنار -_-
مخصوصا او بخش اخر، کپسول زمان. و چه داستانهایی که در اینده نوشته میشن و ما نمیخونیمشون:(("
تشکر 🙏
والا ما همینطوری حسرت کلی داستان که نوشته شدن و نمیتونیم بخونیم رو میخوریم، دیگه حسرت داستانهای آینده به کنار -_-
ParisaM wrote: "عههه این کتابه خیلی نامردیه ینی تو زمان ما بنویسن ولی ما نخونیم اونا بخونن؟ چ مسخره بازیا😒"
همینو بگو
اونا برای خودشون همینطوری کلی داستان خواهند داشت
داستانای الان ما رو بدین ما بخونیم 😒
همینو بگو
اونا برای خودشون همینطوری کلی داستان خواهند داشت
داستانای الان ما رو بدین ما بخونیم 😒
DarkMaster wrote: "ریویو که عالی بود.
این قضیه کتابی که 100 سال دیگه میاد یکم ببخشید، احمقانه نیست؟ وقتی میان همچین کاری می کنن که بدونن ممکنه در آینده به چیزی که الان هست نشه دسترسی داشت. اما خب این که کتابه. الان م..."
مرسی خوندی
ایدهی اصلی اینه که خودشون رو سورپرایز کنن و جذابیت و یونیک بودن داستانها رو با نخونده موندن حفظ کنن
مثال شبیهش اینه که ببین الان خودمون یه کتاب نایاب رو پیدا میکنیم و میخریم و کلی ذوق میکنیم
در دسترس نبودن به صورت خودکار باعث هیجان و جذابیتش میشه. حتی اگه داستانش چنگی به دل نزنه
این قضیه کتابی که 100 سال دیگه میاد یکم ببخشید، احمقانه نیست؟ وقتی میان همچین کاری می کنن که بدونن ممکنه در آینده به چیزی که الان هست نشه دسترسی داشت. اما خب این که کتابه. الان م..."
مرسی خوندی
ایدهی اصلی اینه که خودشون رو سورپرایز کنن و جذابیت و یونیک بودن داستانها رو با نخونده موندن حفظ کنن
مثال شبیهش اینه که ببین الان خودمون یه کتاب نایاب رو پیدا میکنیم و میخریم و کلی ذوق میکنیم
در دسترس نبودن به صورت خودکار باعث هیجان و جذابیتش میشه. حتی اگه داستانش چنگی به دل نزنه
HaMiT wrote: "DarkMaster wrote: "ریویو که عالی بود.
این قضیه کتابی که 100 سال دیگه میاد یکم ببخشید، احمقانه نیست؟ وقتی میان همچین کاری می کنن که بدونن ممکنه در آینده به چیزی که الان هست نشه دسترسی داشت. اما خب ا..."
هوووم
ولی باز هم ظلمه -_-
این قضیه کتابی که 100 سال دیگه میاد یکم ببخشید، احمقانه نیست؟ وقتی میان همچین کاری می کنن که بدونن ممکنه در آینده به چیزی که الان هست نشه دسترسی داشت. اما خب ا..."
هوووم
ولی باز هم ظلمه -_-
قشنگ مشخصه هدفشون سوزوندن ما تحت ماس وگرنه ایندگان ک ضرر نمیکنن مام بخونیم. اینا خواستن ما این وسط بدونیم یچی هس بما نمیرسه. همین الانش میدونم تا من زندم جلد اخر گاتو نمیده بیرون اون یارو پیرمرده. لعنت ب نوه هام ک همه چی ب اونا میرسه🤣
DarkMaster wrote: "HaMiT wrote: "DarkMaster wrote: "ریویو که عالی بود.
این قضیه کتابی که 100 سال دیگه میاد یکم ببخشید، احمقانه نیست؟ وقتی میان همچین کاری می کنن که بدونن ممکنه در آینده به چیزی که الان هست نشه دسترسی ..."
آره میفهمم -_-
این قضیه کتابی که 100 سال دیگه میاد یکم ببخشید، احمقانه نیست؟ وقتی میان همچین کاری می کنن که بدونن ممکنه در آینده به چیزی که الان هست نشه دسترسی ..."
آره میفهمم -_-
ParisaM wrote: "قشنگ مشخصه هدفشون سوزوندن ما تحت ماس وگرنه ایندگان ک ضرر نمیکنن مام بخونیم. اینا خواستن ما این وسط بدونیم یچی هس بما نمیرسه. همین الانش میدونم تا من زندم جلد اخر گاتو نمیده بیرون اون یارو پیرمرده. ..."
اونایی که میخونن شاید. ولی اونی که قراره از این کار پول دربیاره احتمالا ضرر میکنه :))
در مورد گات به نظرم نوه نتیجههاتم قرار نیست پایانش رو بخونن. حداقل بابت اون خودتو اذیت نکن :))))
من فقط امیدوارم پایان وان پیس رو ببینم و در آرامش بمیرم 🤦♂️
اونایی که میخونن شاید. ولی اونی که قراره از این کار پول دربیاره احتمالا ضرر میکنه :))
در مورد گات به نظرم نوه نتیجههاتم قرار نیست پایانش رو بخونن. حداقل بابت اون خودتو اذیت نکن :))))
من فقط امیدوارم پایان وان پیس رو ببینم و در آرامش بمیرم 🤦♂️
حا راس میگی اون از انتشار ی متنی ک نویسندش مرده ولی یچی برا ایندگان ارث گذاشته نون میخواد بخوره ها ای ای ای ... اه مرتیکه منحوس میمیره هممونو میزاره تو خماری ... اصن مگ اونو قصد دارن تمومش کنن؟ فکنم از من بزرگتره سن مانگاش ایشالله ک ناکام نری🤣🤣
آقا دستت درد نکنه بابت ریویو کامل و اون قسمت آخر که منم حسودیم شد ولی فعلا منتظر ماتریکس ۴ هستم که ببینم با نویسندگی ایشون چجوری در میاد
ParisaM wrote: "حا راس میگی اون از انتشار ی متنی ک نویسندش مرده ولی یچی برا ایندگان ارث گذاشته نون میخواد بخوره ها ای ای ای ... اه مرتیکه منحوس میمیره هممونو میزاره تو خماری ... اصن مگ اونو قصد دارن تمومش کنن؟ فکن..."
آره دیگه :دی
آره نسبت به نغمه بیخیال باشید
وان پیس حداقل داره هر هفته منتشر میشه و 24 سالشه. تورو نمیدونم :)))
آره دیگه :دی
آره نسبت به نغمه بیخیال باشید
وان پیس حداقل داره هر هفته منتشر میشه و 24 سالشه. تورو نمیدونم :)))
Behnam wrote: "آقا دستت درد نکنه بابت ریویو کامل و اون قسمت آخر که منم حسودیم شد ولی فعلا منتظر ماتریکس ۴ هستم که ببینم با نویسندگی ایشون چجوری در میاد"
مرسی خوندی بهنام جان
آره منم منتظر ماتریکسم
کلا مثل اینکه میچل با واچوفسکیها حسابی رفیق شده. یکی از قسمتهای سریال سنس8 رو هم نوشته بود
مرسی خوندی بهنام جان
آره منم منتظر ماتریکسم
کلا مثل اینکه میچل با واچوفسکیها حسابی رفیق شده. یکی از قسمتهای سریال سنس8 رو هم نوشته بود
رزی wrote: "عالی بود.👌
همگام با تو و بقیهی همنسلهای ظلمشده، به آیندگان میدلفینگر نشون خواهم داد! :|"
تشکرات 🤝
حالا ما اینقدر فحششون میدیم، شایدم قبل از انتشار کتاب بشر منقرض شده باشه :))
همگام با تو و بقیهی همنسلهای ظلمشده، به آیندگان میدلفینگر نشون خواهم داد! :|"
تشکرات 🤝
حالا ما اینقدر فحششون میدیم، شایدم قبل از انتشار کتاب بشر منقرض شده باشه :))