Rana Heshmati's Reviews > فلسفهی ملال
فلسفهی ملال
by
by
واقعا ملال آور بود. :)))
فقط بعضی جاها که حرفی میزد که حس تو بود، اینطوری میشدی که وای. یکی دیگه هم اینا رو تجربه کرده. و دوست داشتی که بخونی.
«...چون نگاه کردن به ساعت فقط سرگرمی یا مشغولیت نیست، بلکه نشانهای از آرزوی کشتن زمان، یا به عبارت دقیقتر، ناتوانی ما در گذران زمان است و بنابراین، نشان میدهد که هرچه میگذرد ملولتر میشویم. نگاه کردن به ساعت نشانه افزایش ملال است. به ساعت نگاه میکنیم و آرزو میکنیم ای کاش زمان از آنچه احساس میکنیم سریعتر بگذرد، سخنرانی زود تمام شود، قطار زود برسد، و مواردی از این دست. ولی معمولا نومید میشویم.»
فقط بعضی جاها که حرفی میزد که حس تو بود، اینطوری میشدی که وای. یکی دیگه هم اینا رو تجربه کرده. و دوست داشتی که بخونی.
«...چون نگاه کردن به ساعت فقط سرگرمی یا مشغولیت نیست، بلکه نشانهای از آرزوی کشتن زمان، یا به عبارت دقیقتر، ناتوانی ما در گذران زمان است و بنابراین، نشان میدهد که هرچه میگذرد ملولتر میشویم. نگاه کردن به ساعت نشانه افزایش ملال است. به ساعت نگاه میکنیم و آرزو میکنیم ای کاش زمان از آنچه احساس میکنیم سریعتر بگذرد، سخنرانی زود تمام شود، قطار زود برسد، و مواردی از این دست. ولی معمولا نومید میشویم.»
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
فلسفهی ملال.
Sign In »
Reading Progress
November 18, 2018
– Shelved
November 18, 2018
– Shelved as:
to-read
January 10, 2019
– Shelved as:
کادو-گرفتم
January 10, 2019
– Shelved as:
دارمشان
May 19, 2019
–
Started Reading
May 21, 2019
–
25.68%
"هرچی میخونمش، ملالم عمیقتر میشه و نمیدونم تلقین میکنم، یا کشف..."
page
57
December 29, 2020
– Shelved as:
non-fiction
December 29, 2020
–
Finished Reading
Comments Showing 1-7 of 7 (7 new)
date
newest »
عجیبه ... من البته زمانی خوندمش که اساسا جز ملال چیزی ازم باقی نمونده بود و خب خوندنش خیلی به شفاف شدن ذهنم کمک کرد ... شاید هم دلیلش این بوده ...
میگم رعنا ... من راه افتادم توی گودریدز توی صفحه تو و حسین آبروتونو نبرم؟ :))
همش دارم همه چی رو میخونم و لایک میکنم و کامنت میذارم و اینا ...
میگم رعنا ... من راه افتادم توی گودریدز توی صفحه تو و حسین آبروتونو نبرم؟ :))
همش دارم همه چی رو میخونم و لایک میکنم و کامنت میذارم و اینا ...
Parnian wrote: "عجیبه ... من البته زمانی خوندمش که اساسا جز ملال چیزی ازم باقی نمونده بود و خب خوندنش خیلی به شفاف شدن ذهنم کمک کرد ... شاید هم دلیلش این بوده ...
میگم رعنا ... من راه افتادم توی گودریدز توی صفح..."
منم خيلي ملول بودم وقتي داشتم ميخوندمش. ولي باعث بدتر شدن حالم ميشد، بجاي كمك. نميدونم. كه چرا اينطور. :(
و اينكه،نه بابا. آبرو چيه :)))) راحت باش :*
میگم رعنا ... من راه افتادم توی گودریدز توی صفح..."
منم خيلي ملول بودم وقتي داشتم ميخوندمش. ولي باعث بدتر شدن حالم ميشد، بجاي كمك. نميدونم. كه چرا اينطور. :(
و اينكه،نه بابا. آبرو چيه :)))) راحت باش :*
من کتاب رو نخوندم ولی از همین ی تیکه و اسمش میشه فهمید کتابیه ک حال بدتر میکنه به جای این که راه و چاره ای نشون بده واسه حال بهتر چ شخصی چ اجتماعیش
به نظرم این که توی فلسفه دنبال راه چاره شخصی و اجتماعی باشیم از اساس غلطه ... چه برسه به این کتاب که در حد یه فلسفه کاربردی خیلی ساده است ... یعنی انتظار از کتاب زیاده و در حقش دارید کم لطفی میکنید ... :(
تقریبا عاشق همه جاشم :)))