Jump to ratings and reviews
Rate this book

سیاه مشق 4

Rate this book
این کتاب شامل شعرهای هوشنگ ابتهاج است که در قالب غزل سروده شده اند
.
*تا دور گشتی ای گل خندان ز پیش من
ابر آمد و گریست به حال پریش من
ای گل بهار آمد و بلبل ترانه ساخت
دیگر بیا که جای تو خالیست پیش من*

327 pages, Paperback

First published April 1, 1332

Loading interface...
Loading interface...

About the author

هوشنگ ابتهاج

22 books592 followers
معروف به ه. الف. سایه. او در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد و ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ درگذشت. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. ابتهاج سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران، پس از کناره گیری داوود پیرنیا و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزل‌های او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده‌است. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری با اشاره به همان روابط عاشقانه‌اش با گالیا سرود.
او همچنین از مهمترین شاعران سیاسی اجتماعی روزگار خود بود. بسیاری از شعرهای او علیه استبداد دوران پهلوی سروده شده بودند. ابتهاج پس از قتل عام ۱۷شهریور در اعتراض به رژیم پهلوی از مدیریت رادیو استعفا داد

آثار
سایه هم در آغاز چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود را با پیروی از شهریار؛ دنبال کرد.

سایه در سال ۱۳۲۵ مجموعهٔ «نخستین نغمه‌ها» را، که شامل اشعاری به شیوهٔ کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعهٔ او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپاره‌است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعهٔ «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمی‌گیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزل‌های خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که می‌توان گفت تعدادی از غزل‌های او از بهترین غزل‌های این دوران به شمار می‌رود.

سایه در مجموعه‌های بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با مردم همگام شد. مجموعهٔ «شبگیر» پاسخ‌گوی این اندیشهٔ تازهٔ اوست که در این رابطه اشعار اجتماعی باارزشی پدید می‌آورد. مجموعهٔ «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازه‌ای در شعر معاصر گشود. بسیاری از تصنیف‌ها و آوازهای انقلابی گروه چاووش با شعرها و ترانه‌های سایه ساخته شدهاند. از جمله این تصنیف معروف که مربوط به پیروزی انقلاب است:
ایران ای سرای امید

Hooshang Ebtahaj

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
635 (45%)
4 stars
440 (31%)
3 stars
256 (18%)
2 stars
59 (4%)
1 star
20 (1%)
Displaying 1 - 30 of 69 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews563 followers
October 1, 2021
سیاه مشق =Bleak Travails I, 1953, Bleak Travails II, 1973, Bleak Travails III, 1985, Bleak Travails IV, 1992, Hushang Ebtehaj (H. E. Sayeh)

Sayeh published his first collection of poetry while he was still a high school student in the northern province of Gilan, Iran.

His total output, however, remains small because of his preoccupation with high craftsmanship and exact phraseology. In the political climate of the 1940's, Sayeh was an ardent advocate of the poetry of social commitment.

His own early poetry reveals his concern with purposive literature. A number of his lyric poems, ballads and poems have been performed by famous Iranian singers such as Mohammad Reza Shajarian, Alireza Eftekhari, Shahram Nazeri, Hossein Ghavami and Mohammad Esfahani.

تاریخ نخستین خوانش: در سال 1999میلادی

عنوان: سیاه مشق؛ شاعر: هوشنگ ابتهاج؛ مشخصات نشر تهران، کارنامه، 1378، در 363ص؛ شابک 9644310373؛ چاپ بیست و دوم 1388؛ چاپ بیست و هفتم 1393؛ موضوع شعر شاعران ایران - سده 20م

این کتاب در انتشاراتیهای بسیاری تجدید چاپ شده است

دلا دیدی، که خورشید، از شبِ سرد
چو آتش، سر زِ خاکستر، برآورد
زمین و آسمان، گلرنگ و گلگون
جهان، دشتِ شقایق گشت، ازین خون
نگر، تا این شبِ خونین، سحر کرد
چه خنجرها، که از دلها، گذر کرد
ز هر خونِ دلی، سروی، قـَد افراشت
ز هر سروی، تـَذروی، نغمه برداشت
صدایِ خون، در آوازِ تـَذرو است
دلا، این یادگارِ خونِ سرو است
هوشنگ ابتهاج

تاریخ بهنگام رسانی 29/07/1399هجری خورشیدی؛ 08/07/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for فرشاد.
151 reviews296 followers
February 26, 2015
یادم‌ میاید سالها پیش از این زمانی که کودکی خردسال بودم روزی گلهای زرد رنگی که از باغچه چیده بودم‌ بر سر بالین مادربزرگ بردم .. مادربزرگ گلهای زرد را که دید اهی کشید و‌خواند ً گل زرد و‌گل زرد و‌گل زرد ..بیا با هم‌بنالیم از سر درد ...َ مادر بزرگ چند روز بعد مرد .. حالا سایه را میخوانم و به این بیت که میرسم باز گریه میکنم .. میدانم سایه شاعر درد است .. اصلا سایه را وقتی باید بخوانی که غمگین باشی ..مثل این شب های من .. قدم‌ میزنم .. در این کوچه‌هایی که‌تاریک‌ هستند .. کوچه های سرد و خلوت تهران .. انگار سوز سرما از کوههای برف گرفته شمال صاف میاید و میخورد روی گونه های ادم .. با لبهای یخ زده زمزمه میکنم ً تو غزالم نشدی رام که شعر خوشت ارام ..غزلم قصه درد است که پرورده دردم ً ...این بیت ها عمق جانم‌را میشکند .. این بیت ها ادم‌را میکشد ...همچنان قدم میزنم .. حالا اخرین مسافر اتوبوس شب شده ام .. کتاب را باز میکنم .. میرسم به این بیت که ً تو مرد باش و‌میندیش از گرانی درد .. که درد همیشه به سر وقت مرد میاید ...ً در تاریکی اتوبوس شب انگار فقط میتوان اشک‌ریخت .. تووی این تنهایی مطلق میشود حال سایه را فهمید .. معنای اشک‌های سایه را بعد از رفتن کیوان .. معنی دردهای زندانی شماره ده را ..توی این شعر ها میتوان ردپای تنهایی سایه را دید .. رد پای تنهایی شهریار را .. رد‌پای درد را .. با خودم‌میگویم کاش حال امشب من تمام نشود .. کاش این سرمای جانکاه تمام نشود .. کاش سفیدی برف های این خیابان تمام نشود .. پرسه های بی سرانجام من در کوچه های سرد تهران .. شاید حالا به معنای غریب این شعر ها رسیده ام‌...
Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews836 followers
Read
July 10, 2016
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری

چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری

دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری

نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری

همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری

سحرم کشیده خنجر که ، چرا شبت نکشته ست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری

به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من ؟
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری

چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری

نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری

سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری

به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری


Profile Image for Fatima.
186 reviews370 followers
April 28, 2016

به جز تک و توک حافظ و کامل خواندن شعره��ی فروغ دیگر هیچ وقت به سمت هیچ کتاب شعری نرفته بودم و گرایشش را نداشته ام الا همین شعرهای سایه یا هوشنگ ابتهاج و اینکه مرا به روزهای خاص عاشقی ام برد همان زمان که خوش خیال و خام و نوجوان و پر احساس , به تک تک شعرهایش چه عاشقانه ها , چه سروده هایی که زیاد صنمی با عشق زمینی نداشتند , خودم را در زمانی تصور میکردم که هنوز زبان عشق را بلد بودم و میفهمیدم و از یاد نبرده بودمش , سیاه مشق مرا زنده کرد , مرا قلقلک داد تا اگر بار دیگر عشق به سویم قدم برداشت پسش نزنم , مزه مزه اش کنم , درست مثل مزه مزه کردن شعرهای ناب سایه و لمس آن حس های از دست رفته ...

عشقِ کهن

این عشقِ کهن بودهء نافرسوده
پیرانه سرم نمی هلد آسوده

در حسرت دیدار تو کردیم سفید
این ریشِ پریشانِ به اشک آلوده
تهران-آذر 1365
Profile Image for Peiman E iran.
1,437 reviews932 followers
January 18, 2016
نمیدونم چرا با اینکه اشعار این دفتر از شعر (سیاه مشق) رو با اینکه روزنامه وار و سریع خوندم، فوق العاده لذت بردم.. مردِ بزرگی بود، میهن پرستی ابتهاج در اشعارش به خوبی نمایان هستش... یادت همیشه گرامی باد ابتهاج

پیروز باشید و ایرانی
Profile Image for Nahid.
2 reviews1 follower
January 15, 2010
نشود فاش کسی انچه میان من و توست
تا اشارت نطر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب بیته سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
Profile Image for Shadi.
8 reviews40 followers
August 12, 2008
هنر گام زمان
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است
دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی ست درین سینه که همزاد جهان است
از داد و داد آن همه گفتند و نکردند
یارب چه قدر فاصله ی دست و زبان است
خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من می کنم افشردن جان است
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجی ست که اندر قدم راهروان است

Profile Image for fคrຊคຖ.tຖ.
288 reviews75 followers
August 5, 2020
گلِ زرد و گلِ زرد و گلِ زرد
بیا با هم بنالیم از سرِ درد

عنان تا در کفِ نامردمان است
ستم با مرد خواهد کرد نامرد!

ص۳۳۹
Profile Image for Khparisa.
82 reviews49 followers
July 7, 2014
بى نظيره،،، مدتى كه به تمرين خوشنويسى ميپرداختم از اين مجموعه سرمشق مينوشتم
حال و هواى خوشنويسى يه طرف،،، أشعار سايه يه طرف
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books238 followers
August 12, 2017
مجموعهٔ «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمی‌گیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزل‌های خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که می‌توان گفت تعدادی از غزل‌های او از بهترین غزل‌های این دوران به شمار می‌رود.سایه در مجموعه‌های بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با مردم همگام شد. مجموعهٔ «شبگیر» پاسخ‌گوی این اندیشهٔ تازهٔ اوست که در این رابطه اشعار اجتماعی باارزشی پدید می‌آورد. مجموعهٔ «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازه‌ای در شعر معاصر گشود.
Profile Image for Heliya Naji.
50 reviews
January 13, 2020
"عشق شادی‌ست، عشق آزادی‌ست
عشق آغاز آدمی‌زادی‌ست . . ."
"چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری . . ."
"این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست . . ."
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews291 followers
October 23, 2015


مقدمه ی کوتاه شهریار یکم در هم و برهمه. حرف خاصی هم نداره جز اینکه بگه هر قالبی برای وضع و حالی است و نمی شود شعر نو رو جایگزین غزل دونست. اصولا غزل چیزی است که خودش سراغ شاعر می آید

36 شعر این مجموعه از "آهنگ سفر" تا "افسانه ی خاموشی" تقریبا در یک سطحن. یعنی نمی شه گفت یه سریاشون شاهکارن یه سریاشون فاجعه. همشون ترکیبی ان از قوت و ضعف. خیلی جاها حس می کردم تلاش برای حضور آرایه ها - مثلا انواع جناس ها و ... - شعر رو زیادی کوششی کرده - و این از لذتش کم می کرد. فضای اشعار هم توسل به استعاره های رایج عاشقانه در حوزه ی طبیعته - بلبل و گل، و شبنم و اشک، نسیم و زلف یار و ... . تصاویر حداقل برای من تازگی نداشت - شاید کسی که با دقت بخونه چیزایی گیرش بیاد شایدم نه. این تکراری بودن باز هم لذتش رو کمتر می کرد. اما همچنان تک بیت های کوبنده درش کم نیست

اگه چندتا مثال از اشعار بهترش بزنم - هر چند همونطور که گفتم اختلاف ها انقدر هم نیست - از "آخر دلست این"، "نی شکسته"، "ناله ای بر هجران"، "قصه ی درد"، "خنده ی غم آلود"، "مرغ پریده"، "همیشه بهار"، "سایه گل"، "زبان نگاه" و " قصه ی آفاق" نام می برم
Profile Image for Ramin.
2 reviews
January 28, 2008
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است.
Profile Image for Reza Qalandari.
178 reviews6 followers
July 19, 2022
ن کو به دل دردی ندارد آدمی نیست
بیزارم از بازارِ این بی‌هیچ‌دردان
Profile Image for Rez.
133 reviews3 followers
June 18, 2019
"روزگاری شد و کَس مَردِ رهِ عشق ندید"

واقعا چی داره به سرمون میاد؟!
Profile Image for Hani.
52 reviews4 followers
April 17, 2017
مثنوی های سایه دنیایی از عشق به روی آدم باز می کنه. یه دنیای رنگی، البته با اندوه. دست مریزاد سایه جان.
Profile Image for amin akbari.
312 reviews154 followers
February 25, 2020
به نام او

موردِ عجیبِ آقایِ سایه

امیرهوشنگ ابتهاج در بین همنسلان و همسالانِ خود وضعیت استثنائی دارد هم از اولین شاگردانِ نیما است و هم عمیقاً دلسپرده قالبهایِ کلاسیکِ شعر فارسی خصوصاً غزل است در این زمینه شاید تنها با مهدی اخوان‌ثالث قابل قیاس باشد، البته باز هم نه به صورت کامل چرا که هیچ یک از سروده‌هایِ کلاسیک ابتهاج از سر تفنن و طبع آزمایی سروده نشده است و سایه در هرکدام مقصود و هدفی را مورد نظر داشته است به همین دلیل هم است که هم تعداد اشعارِ سایه از دیگران کمتر است و هم غزلسرایی او پایه‌گذارِ دگردیسی غزل فارسی شده است. (اخوان با قوالب کلاسیک نه چنین کاری کرد و نه چنین داعیه‌ای داشت)

به جرات می‌توان گفت تمام اشعار سایه در همه قوالب خواندنی‌ست و بسیار کم پیش آمده است که او از استانداردهای خود حتی اندکی کوتاه بیاید و این نکته هم‌ او را تافته جدابافته‌ای در شعر معاصر کرده است، البته این به آن معنا نیست که شعرهای سایه هم در اوج است یا این نکته سبب شده است که او شاعر برتری نسبت به دیگران باشد، نه! دیوان او از حشو و زواید مبرّا است، به عبارتی شعرهای نسروده و یا منتشر نکرده سایه بیشتر از شعرهایی‌ست که اکنون در اختیار ما قرار دارد

و اما نکته آخر اینکه با دقت در اشعارِ سایه و برخی از شاعران همنسلش مثل مشیری و نادرپور می‌بینیم که از لحاظ موضوعی و مضمونی تفاوت خاصی بین اشعار اینان نیست، اشعار این شاعران غالباً در دسته اشعار عاشقانه و رمانتیک قرار می‌گیرد. ولی چه می‌شود که اشعار سایه هنوز خواننده دارد ولی آن اشعار آن افراد جز معدودی از ��خاطبین عام دیگر طرفداری ندارد؟
به نظر من مهمترین دلیلش همین پاکیزه‌گویی است، مولفه‌ای که سبب شده زبان و بیان شعرهای او قرص و محکم باشد و نتوان خللی به آن وارد کرد.
البته دلایل دیگری هم مانند اینکه او غزلسرایی را برگزید هم است ولی خب توجه داشته باشید شعرهای نو او نیز هنوز خواندنی‌ست ولی آن دیگران به جز معدودی، شعر خواندنی ندارند.

به هر رو نود و یکمین سالگرد میلاد این شاعر بزرگ مبارک باد و
دیرزیاد آن بزرگوار خداوند
Profile Image for Ali.
Author 17 books670 followers
February 11, 2020
هوشنگ ابتهاج یا چنان که در شعر معاصر مشهور است؛ ه. ا. سایه، نه تنها شاعری از نسل نیما و نیمائیان، که غزلسرایی ست زبده. افسوس که تنگ نظری ما ابتهاج را به خاطر تفکر سیاسی اش تا کنون قدر ندانسته و گرنه جای او کنار غزلسرایان بزرگ معاصر، شهریار و بهبهانی است.

در مورد شعر، در یادداشتی در وبلاگ گودریدز نوشته ام که صاحب نظر نیستم و تنها یک مصرف کننده بوده ام؛
http://www.goodreads.com/author_blog_...
Profile Image for zahra yazdannezhad lomer.
41 reviews19 followers
April 11, 2007
بعضی از شعرهاشو قبلا خونده بودم، ولی تا این کتاب رو نخونده بودم فکر می کردم مال مولوی هستم
مثل شعر" مژده بده ،مژده بده، یار پسندید مرا"
1 review2 followers
January 17, 2010
پدر جان در دل ِ تنگ‌ات چه ابري بود
که من چندان که می‌گریم هنوز-اش هیچ پایان نی‌ست...
چه صبري داشتی امّا،
از آن دندان که بر هم می‌فشردی هم‌چنان خون ِ دل‌ام جاری ست...

غم‌ات با من درین شب‌هایِ ابری زنده ماند امّا،
نمی‌دانم: امید-ام
در دل ِ تنگ ِ که
خواهد زیست
Profile Image for Mehrsa.
122 reviews16 followers
January 2, 2020
آن سرخ و سبز سایه بنفش و کبود شد
سروِ سیاهِ من ز غروب چمن بگو
Profile Image for MohammadHossein Khoshmehr.
45 reviews4 followers
August 16, 2024
مدت‌ها از شروع خوندن این کتاب می‌گذره. کتاب روی میز کارم بود و گاهی اول روز قبل از این که سیستم روشن بشه، گاهی آخر روز بعد از ثبت ساعت کاری، وسط کار موقع استراحت یا قطعی اینترنت گریزی به این کتاب می‌زدم و چند صفحه‌ای می‌خوندم. تجربهٔ خوبی بود.
از غزل‌های کتاب رو بیشتر لذت بردم. نه از همه‌شون، ولی شعر خوندنی و حتی دوست‌داشتنی کم نداشت.
برای نمونه:

چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی
مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی

ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم
که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی

می از جام مودت نوش و در کار محبت کوش
به مستی، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی

سخن ها داشتم دور از فریب چشم غمازت
چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی

نمی سنجد و می رنجند ازین زیبا سخن سایه
بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی
Profile Image for Mehdi khani.
167 reviews36 followers
June 24, 2010
نه لب گشایدم از گُل ،نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رُخِ تو رسید
نشانِ داغِ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواریِ زلفِ تو این بنفشه دمید
بیا که خاک ِ رهت لاله زار خواهد شد
زبس که خونِ دل از چشمِ انتظار چکید
به یادِ زلفِ نگونسارِ شاهدانِ چمن
ببین در آینۀ جویبار گریۀ بید
به دورِ ما که همه خونِ دل به ساغرهاست
زچشمِ ساقیِ غمگین که بوسه خواهد چید؟
چه جایِ من؟که در این روزگارِ بی فریاد
ز دستِ جورِ تو ناهید بر فلک نالید
از این چراغِ تواَم چشم روشنایی نیست
که کس ز آتشِ بیداد غیرِ دود ندید
گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز
که هست در پیِ شامِ سیاه صبحِ سپید
کِراست درین فتنه ها امیدِ امان؟
شد آن زمان که دلی بود در امانِ امید
صفایِ آینۀ خواجه بین کزین دمِ سرد
نشد مکدّر و بر آهِ عاشقان بخشید
Profile Image for Tandis Toofanian.
91 reviews191 followers
January 19, 2012
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خرابتر، نمیزند
Profile Image for Navid.
9 reviews1 follower
June 30, 2014
دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن

من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن

به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای

دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن
Profile Image for علیرضا محبی.
61 reviews72 followers
June 28, 2019
تجربه‌ی خوبی بود، خواندنِ یک دیوان از اول تا آخر. گرچه که لذت‌بخشی‌اش به اندازه‌ی مطالعه‌های ناخنک‌زدنی نبود.


راضی‌ام از مطالعه‌ام.

به گمانم از "تاسیان" بیشتر خوشم بیاید.
Profile Image for Mohammad.
60 reviews13 followers
May 22, 2020
خیلی سعی کردم خوندش رو بیشتر کش بدم ولی ��ازهم بالاخره تموم شد.
به آرزوی آن که خواندنش و باز و باز خواندنش تا روزی که نقش جانش گیرد بر سرم
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books238 followers
January 4, 2018
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابي ست هوا؟
يا گرفته است هنوز ؟
من در اين گوشه كه از دنيا بيرون است
آفتابي به سرم نيست
از بهاران خبرم نيست
آنچه مي بينم ديوار است
آه اين سخت سياه
آن چنان نزديك است
كه چو بر مي كشم از سينه نفس
نفسم را بر مي گرداند
ره چنان بسته كه پرواز نگه
در همين يك قدمي مي ماند
كورسويي ز چراغي رنجور
قصه پرداز شب ظلماني ست
نفسم مي گيرد
كه هوا هم اينجا زنداني ست
هر چه با من اينجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابي هرگز
گوشه چشمي هم
بر فراموشي اين دخمه نينداخته است
اندر اين گوشه خاموش فراموش شده

كز دم سردش هر شمعي خاموش شده
یاد رنگيني در خاطرمن
گريه مي انگيزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد مي گريد
چون دل من كه چنين خون ‌آلود
هر دم از ديده فرو مي ريزد
ارغوان
اين چه راز ي است كه هر بار بهار
با عزاي دل ما مي آيد ؟
كه زمين هر سال از خون پرستوها رنگين است
وين چنين بر جگر سوختگان
داغ بر داغ مي افزايد ؟
ارغوان پنجه خونين زمين
دامن صبح بگير
وز سواران خرامنده خورشيد بپرس
كي بر اين درد غم مي گذرند ؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان كه كبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله مي آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگير
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب كه هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بيرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار مني
ياد رنگين رفيقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
Profile Image for Amir ali.
330 reviews1 follower
October 14, 2013

فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
آن طفل که چو پیر ازین قافله درماند
وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت
از پیش و پس قافله ی عمر میدنیش
گه پیشروی پی شد و گه باز پسی رفت
ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم
دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت
رفتی و فراموش شدی از دل دنیا
چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت
رفتی و غم آمد به سر جای تو ای داد
بیدادگری آمد و فریادرسی رفت
این عمر سبک سایه ی ما بسته به آهی ست
دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت
Displaying 1 - 30 of 69 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.