فرشاد's Reviews > سیاه مشق
سیاه مشق
by
by
یادم میاید سالها پیش از این زمانی که کودکی خردسال بودم روزی گلهای زرد رنگی که از باغچه چیده بودم بر سر بالین مادربزرگ بردم .. مادربزرگ گلهای زرد را که دید اهی کشید وخواند ً گل زرد وگل زرد وگل زرد ..بیا با همبنالیم از سر درد ...َ مادر بزرگ چند روز بعد مرد .. حالا سایه را میخوانم و به این بیت که میرسم باز گریه میکنم .. میدانم سایه شاعر درد است .. اصلا سایه را وقتی باید بخوانی که غمگین باشی ..مثل این شب های من .. قدم میزنم .. در این کوچههایی کهتاریک هستند .. کوچه های سرد و خلوت تهران .. انگار سوز سرما از کوههای برف گرفته شمال صاف میاید و میخورد روی گونه های ادم .. با لبهای یخ زده زمزمه میکنم ً تو غزالم نشدی رام که شعر خوشت ارام ..غزلم قصه درد است که پرورده دردم ً ...این بیت ها عمق جانمرا میشکند .. این بیت ها ادمرا میکشد ...همچنان قدم میزنم .. حالا اخرین مسافر اتوبوس شب شده ام .. کتاب را باز میکنم .. میرسم به این بیت که ً تو مرد باش ومیندیش از گرانی درد .. که درد همیشه به سر وقت مرد میاید ...ً در تاریکی اتوبوس شب انگار فقط میتوان اشکریخت .. تووی این تنهایی مطلق میشود حال سایه را فهمید .. معنای اشکهای سایه را بعد از رفتن کیوان .. معنی دردهای زندانی شماره ده را ..توی این شعر ها میتوان ردپای تنهایی سایه را دید .. رد پای تنهایی شهریار را .. ردپای درد را .. با خودممیگویم کاش حال امشب من تمام نشود .. کاش این سرمای جانکاه تمام نشود .. کاش سفیدی برف های این خیابان تمام نشود .. پرسه های بی سرانجام من در کوچه های سرد تهران .. شاید حالا به معنای غریب این شعر ها رسیده ام...
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
سیاه مشق.
Sign In »
Reading Progress
February 7, 2015
–
Started Reading
February 7, 2015
– Shelved
February 26, 2015
–
Finished Reading
چندان که شب و روز شمردم، مردم
آری، همه باخت بود سرتاسر عمر
دستی که به گیسوی تو بردم، بردم