Mohammad Hrabal's Reviews > فراسوی خواب

فراسوی خواب by Willem Frederik Hermans
Rate this book
Clear rating

by
86919211
's review

really liked it

اگر تو کشور کوچکی باشی که سیاست و مد و فیلم‌ها و ماشین‌ها و عملاً هر چیز دیگری از خارج واردش شود، و اگر تقریباً همه کتاب‌های مهم، کتاب‌هایی که با ارزش اند، کتاب‌هایی که حاوی واقعیت‌ها هستند، کتاب‌هایی که از بیشتر کتاب‌های داخلی بهترند، یعنی کتاب‌های مرجع، به زبان‌های خارجی نوشته ‌شده باشند، آن کشور خارجی موضعی نسبت به تو می‌گیرد، مثل یک کشور استعمارگر نسبت ‌به مستعمره اش، مثل موضع یک شهر نسبت‌به روستا. صفحه ۷۶ کتاب
باید قبول کنم گاهی چیزهایی در زندگی پیش می‌آید که آدم همیشه آرزویشان را داشته ‌است. فقط افسوس، زمانی به دست می‌آیند که ابتدا به خاطرشان چیزی را از دست داده باشیم. صفحه ۹۵ کتاب
آه حیوان عجیب و غریب! آه بشر شگفت‌انگیز! اما چه آزمونی: پی بردن به این ‌که چه کارهایی از بدن شگفت انگیزت ساخته‌است. اگر مدام روی پایه‌های صندلی ات هم به عقب و جلو تاب بخوری، عاقبت پایه‌اش خواهد شکست.… به‌خاطر همین ساختار باورنکردنی نیست که امیدمان را به این‌که روزی همه زجرهای مان به پایان خواهد رسید از دست نمی‌دهیم؟ صفحه ۱۰۸ کتاب
نفرت بی‌اندازه‌ای از کتاب‌های درسی به سراغم می‌آید. چرا کتاب‌های درسی همه‌چیز را طوری تعریف می‌کنند انگار همه همیشه می‌دانسته اند آن‌ها این‌طوری هستند؟ صفحه‌ی ۱۱۱ کتاب
از هیچ‌چیز نمی‌ترسم. کسی که انتخاب دیگری ندارد از چیزی نمی‌ترسد. صفحه ۱۱۴ کتاب
زمانی که کسی بیهوشی عمومی را کشف کرد، از سیصد سال قبلش، اتر وجود داشت؛ خدا فراموش کرده بود آن را در انجیل اعلام کند. قبل ‌از آن، اگر پای کسی در میدان جنگ قطع می‌شد، بیخ و بن پا را توی روغن جوشان فرو می‌بردند. خدا هم با بی‌تفاوتی بوی گوشت سوخته را به بینی می‌کشیده است. لبخند بر لب اجازه می‌داده میلیون‌ها زن پیر را زنده زنده، به‌عنوان جادوگر بسوزانند؛ اجازه می‌داد و با تیفوس و جذام مردم شهرها را قلع‌وقمع کنند، تا بعدها میکروسکوپ اختراع شود و عوامل بیماری‌ها آشکار شوند. خلاصه، همان‌طور که یک آلمانی گفته، انسان احمق جاودانی جهان است. من شیفته این حرف هستم. حتی یک روز هم نیست که آن را پیش خودم تکرار نکنم. در این مدرسه ی خالق، حتی باهوش‌ترین دانش‌آموز هم بارها در امتحان نهایی مردود می‌شود؛ خدا مدام پایین کارنامه‌ها صفر می‌گذارد. ما با چنین تصویری از خدا باید چه فکری کنیم؟ فقط می‌توانیم تصور کنیم که نیازی به او نداریم. شاید خدا برای انسان‌های اولیه معنایی داشته، چون فکر می‌کردند تمدن به همان شکلی که هست باقی می‌ماند، اما ما دنیا را مدام تغییر می‌دهیم و با هر اختراعی ثابت می‌کنیم که دنیا می‌تواند ساخته خودمان باشد. صفحه ۱۳۷ کتاب
باید حس خوبی داشته باشد که آدم بتواند پیش خودش بگوید: موفق شدم، بدون این‌ که چیزی را از جایی سرقت کرده یا کسی را گول زده باشم. صفحه ۱۵۰ کتاب
همیشه وحشتناک‌ترین کابوسم این بوده که زمانی مجبور باشم معلم شوم، پنجاه سال تکرار ادعاهای همیشگی. گاهی هم آدم دلش می‌خواهد چیز تازه‌ای تعریف کند، اما کفایتش را ندارد. صفحات ۱۵۲-۱۵۳ کتاب
من نمی‌توانم آن‌ها را درک کنم و آن‌ها هم مرا. احمقانه‌ترین افسانه‌ها را نمی‌توان از ذهن آن‌ها پاک کرد، انواع توهم‌های احمقانه‌ای که بذرشان از زمانی افشانده شده که اجدادشان هنوز توی غارها زندگی می‌کرده اند و تنها چیزی که می‌دانسته‌اند این بوده که سرتاسر کهکشان بزرگ‌تر از غار آن‌ها نیست. اگر هم اعتقادی نداشته باشند، لااقل امیدوارند بتوانند از یک مشت مزخرفات مادی، یک بینش معنوی استخراج کنند؛ چون ‌که، می‌گویند ما نمی‌توانیم این زندگی را بیش ‌از این به‌تنهایی ادامه دهیم، باید چیزی باشد که تسلی مان دهد. صفحه ۲۱۳ کتاب
هیچ‌کس نمی‌تواند زندگیش را تجربه کند، هیچ‌کس نمی‌تواند خودش را سرزنش کند که چرا با چشم بسته زندگی می‌کند. صفحه ۲۵۶ کتاب
53 likes · flag

Sign into Goodreads to see if any of your friends have read فراسوی خواب.
Sign In »

Reading Progress

Finished Reading
August 4, 2022 – Shelved

No comments have been added yet.