Zahra Naderi's Reviews > والدین سمی
والدین سمی
by
by
وقتی خودم رو میذارم جای مادر یک فرزند، میبینم من با تمام خوبیها و بدیهای اخلاقیم «مادر» میشم و نمیتونم به خودم تقدس بدم. وقتی به عنوان یک فرزند به مادرم فکر میکنم اما، میتونم بگم که «مادری» و «پدری» و تمام کارهایی که والدین از بدو تولد برای ما انجام میدن خیلی ارزشمنده.
باورهای خداگونهای که توی جامعهی ما نسبت به پدر و مادر وجود داره که حتی یک «پدر» رو به خاطر قتل فرزندش قصاص نمیکنه بیشتر به نظر میرسه که نتیجهی تاثیر باورهای مردسالارانه بر برداشت فقها از دین باشه. چون گاهی از لحاظ انسانی این باورها قابل قبول بهنظر نمیرسند.
پدر و مادر هم میتونن به فرزندان آسیب بزنن و شاید بزرگترین آسیبهایی که انسان در کودکیش به ویژه از لحاظ روانی میبینه، از طرف والدینش باشه.
هر پدر و مادری میتونن رفتارهای سمی داشتهباشن ولی رفتار غلط و خشونتبار والدین سمی دائمی و پیوستهاست و بچهها رو دچار آسیبهای ماندگار میکنه.
کتاب به دو بخش اصلی تقسیم شده. بخش اول به این میپردازه که چه والدینی میتونن در زیرگروه والدین سمی قرار بگیرند و این والدین چه آسیبهایی به فرزندانشون وارد میکنن.
نویسنده والدین سمی رو دستهبندی کرده:
1- والدین خداگونه که این حس رو دارند که در همهحال درست میگن و فرزندشون باید تحت هر شرایطی ازشون تبیعت کنه.
2- والدین بیکفایت که وظایف پدری یا مادری خودشون رو به درستی انجام نمیدن و بار کارهاشون رو روی دوش فرزندانشون میذارن.
3- والدین سلطهجو که تحمل مستقل شدن و نافرمانی فرزندانشون رو ندارن.
4- والدین معتاد، بچهها رو کتک میزنن، اونا رو وادار به تامین مواد مورد نیازشون میکنن و از طرف دیگه، خانواده و به ویژه بچهها برای حفظ آبرو مجبورند همهچیز رو نادیدهبگیرند، سکوت کنن و وانمود کنن که اتفاقی نیفتاده.
5- والدین بدزبان که مدام به فرزندانشون توهین و اونا رو تحقیر و سرزنش میکنند.
6- والدین کتکزن.
7- والدین متجاوز.
بچهها قوهی تشخیص ندارند. وقتی باشون بدرفتاری میشه، کتک میخورن، تحقیر میشن یا مجبورند توی سن کم بار زندگی رو به تنهایی به دوش بکشن، هیچ وقت حس نمیکنن که والدینشون ایرادی دارند یا تمام این اتفاقات تقصیر اوناست، بلکه فکر میکنن اشکال از خودشونه و خودشون رو سزاوار این رفتار میدونن. این آسیبها باعث میشه بچهها در بزرگسالی، اعتماد به نفس کمی داشتهباشند، خودکمبین باشن، به دیگران اعتماد نکنن و نتونن با دیگران رابطه برقرار کنن یا ازدواج کنن.
نویسنده از تمام کسانی که والدین سمی داشتن میخواد که دست از خودمقصرپنداشتن خودشون بردارن و بدونن مسئول تمام اتفاقاتی که توی کودکیشون افتاده پدر و مادرشون هستند و اونا مقصر تمام رفتارهایی هستن که باشون داشتن.
و بعد بخش دوم کتاب شروع میشه. این که فرزندان چه جوری از تاثیر والدین سمی بر زندگیشون کم کنن یا به طور کلی تمام اون رفتارها رو بیاثر کنن. که خوشبختانه امکانپذیره.
اول از همه این الزام وجود نداره که والدین بخشیدهبشن تا از زیر بار آزار و اذیت روانی رفتارهاشون رها شد. چون بخشیدن فرآیندیست که به تدریج اتفاق میافته. وقتی که دیگه اون رنجها بیاثر میشن. پس توقع یکشبه رهاکردن همهچیز رو نداشتهباشین.
اما این رو هم بدونین که قربانی اول کینهتوزی و فکر کردن به انتقام خود قربانیست.
بخشش به این معناست که نگاهمون به جلو باشه، بیخیال اتفاقات گذشته بشیم و تمام اینها به مرور و در طول مسیر درمان اتفاق میافته.
در مرحلهی بعدی کتاب یه سری تست داره که بررسی میکنه که شما چهقدر از نظر عاطفی به والدینتون وابسته هستین. و طبق گفتهی نویسنده اگرچه بیشتر افراد از نتیجهش تعجب میکنن، به ویژه افرادی که مستقل هستند و سن و سالی ازشون گذشته اما ما در هر سنی از لحاظ عاطفی و روانی پیوند یا بهتره بگم وابستگی عمیقی به والدینمون داریم. و برای همین هم هست که خیلی تحت تاثیر رفتارهاشون قرار میگیریم.
حالا اصلیترین راه درمان آسیبها اینه که افراد باورهاشون رو عوض کنن.
1- شما باید از لحاظ عاطفی مستقل بشین. اما این به این معنا نیست که کلاً از پدر و مادرتون ببُرید. این یعنی این که افکار و ترجیحات خودتون برای زندگی در الویت باشه و بر اساس تمایلات خودتون زندگی کنین. و یادتون باشه که همیشه با حفظ احترام خودتون باشین. یعنی باید بتونین بین خواستههای خودتون و دیگران و حرمتهای انسانی توازن برقرار کنین.
2- گاهی اشکالی نداره که خودخواه باشین و به خواستههای اطرافیانتون نه بگین. در واقع وقتی شما «همیشه» به خاطر پدر و مادرتون یا هر کس دیگه از خودتون و خواستههای خودتون بگذرین، یه روزی میرسه که از همهی اون آدما بدتون مییاد.
3- وقتی «نه» میگیم طبق سیستم فکریای که توش رشد کردیم، دچار عذاب وجدان میشیم. اگه شما اون «نه» رو با فکر و منطقی گفتین، سعی کنین که توی دام احساس گناه نیفتین. چون «پاسخ مثبت دادن پیدرپی به خواستههای دیگران در آنها حس خودخواهی را برمیانگیزد و البته ما هم بابت به خطاانداختن آنها مقصریم. در اغلب موارد کارهای اضافی و لطفهای بیمنت، دیگران را از جای طبیعیشان خارج میکند.»
4- و این که یاد بگیرین که توی بحثها همیشه آرامش خودتون رو حفظ کنین. وقتی از کوره در برین و به هم بریزین در واقع دارین توی زمین طرف مقابل بازی میکنین. وقتی خونسردیتون رو حفظ کنین و با آرامش جواب بدین، هم تنش و دعوا کمتر میشه و هم این شما هستین که کنترل ماجرا رو در دست دارین.
5- باید یاد بگیرین خشمتون رو از راه درست بروز بدین، برای تمام اتفاقاتی که براتون افتاده ناراحت باشین و سوگواری کنین اما توی مرحلهی سوگ نمونین چون زندگی پیش میره و منتظر شما نمیمونه. شما باید به این نقطه از واقعگرایی برسین که همینه که هست.
6- آخرین کار هم اینه که بشینین یک بار برای همیشه با پدر یا مادر سمیتون حرف بزنین. این بیشتر واسه اون قسمت برونریزی خشم فروخوردهی قضیهست. البته نه این که دعوا کنین، فقط در مورد رفتارهایی که باتون شده و به دور از عدالت و انسانیت بوده باشون حرف بزنین. همون طور که اشاره کردم این فقط برای رهاشدن درونی از ماجراست. و از این توهم که والدینتون متحول میشن یا میتونین تغییرشون بدین، بیاین بیرون.
بعد از گفتگوی نهایی، بعضیها تصمیم میگیرن روابطشون رو با والدینشون محدود کنن یا قطع رابطه میکنن که در اغلب موارد همیشگی نیست. اما اصل داستان اینه که فرزند بتونه در ادامهی مسیر زندگیش دیگه منتظر تایید یا عدم تایید والدینش نمونه و کاری که به نظرش درسته رو انجام بده. که یعنی وارد مرحلهی خودباوری و اعتماد به خویشتن بشه.
کتاب مفیدی بود و قابل توصیه به خیلی از آدمهایی که میشناسید.
باورهای خداگونهای که توی جامعهی ما نسبت به پدر و مادر وجود داره که حتی یک «پدر» رو به خاطر قتل فرزندش قصاص نمیکنه بیشتر به نظر میرسه که نتیجهی تاثیر باورهای مردسالارانه بر برداشت فقها از دین باشه. چون گاهی از لحاظ انسانی این باورها قابل قبول بهنظر نمیرسند.
پدر و مادر هم میتونن به فرزندان آسیب بزنن و شاید بزرگترین آسیبهایی که انسان در کودکیش به ویژه از لحاظ روانی میبینه، از طرف والدینش باشه.
هر پدر و مادری میتونن رفتارهای سمی داشتهباشن ولی رفتار غلط و خشونتبار والدین سمی دائمی و پیوستهاست و بچهها رو دچار آسیبهای ماندگار میکنه.
کتاب به دو بخش اصلی تقسیم شده. بخش اول به این میپردازه که چه والدینی میتونن در زیرگروه والدین سمی قرار بگیرند و این والدین چه آسیبهایی به فرزندانشون وارد میکنن.
نویسنده والدین سمی رو دستهبندی کرده:
1- والدین خداگونه که این حس رو دارند که در همهحال درست میگن و فرزندشون باید تحت هر شرایطی ازشون تبیعت کنه.
2- والدین بیکفایت که وظایف پدری یا مادری خودشون رو به درستی انجام نمیدن و بار کارهاشون رو روی دوش فرزندانشون میذارن.
3- والدین سلطهجو که تحمل مستقل شدن و نافرمانی فرزندانشون رو ندارن.
4- والدین معتاد، بچهها رو کتک میزنن، اونا رو وادار به تامین مواد مورد نیازشون میکنن و از طرف دیگه، خانواده و به ویژه بچهها برای حفظ آبرو مجبورند همهچیز رو نادیدهبگیرند، سکوت کنن و وانمود کنن که اتفاقی نیفتاده.
5- والدین بدزبان که مدام به فرزندانشون توهین و اونا رو تحقیر و سرزنش میکنند.
6- والدین کتکزن.
7- والدین متجاوز.
بچهها قوهی تشخیص ندارند. وقتی باشون بدرفتاری میشه، کتک میخورن، تحقیر میشن یا مجبورند توی سن کم بار زندگی رو به تنهایی به دوش بکشن، هیچ وقت حس نمیکنن که والدینشون ایرادی دارند یا تمام این اتفاقات تقصیر اوناست، بلکه فکر میکنن اشکال از خودشونه و خودشون رو سزاوار این رفتار میدونن. این آسیبها باعث میشه بچهها در بزرگسالی، اعتماد به نفس کمی داشتهباشند، خودکمبین باشن، به دیگران اعتماد نکنن و نتونن با دیگران رابطه برقرار کنن یا ازدواج کنن.
نویسنده از تمام کسانی که والدین سمی داشتن میخواد که دست از خودمقصرپنداشتن خودشون بردارن و بدونن مسئول تمام اتفاقاتی که توی کودکیشون افتاده پدر و مادرشون هستند و اونا مقصر تمام رفتارهایی هستن که باشون داشتن.
و بعد بخش دوم کتاب شروع میشه. این که فرزندان چه جوری از تاثیر والدین سمی بر زندگیشون کم کنن یا به طور کلی تمام اون رفتارها رو بیاثر کنن. که خوشبختانه امکانپذیره.
اول از همه این الزام وجود نداره که والدین بخشیدهبشن تا از زیر بار آزار و اذیت روانی رفتارهاشون رها شد. چون بخشیدن فرآیندیست که به تدریج اتفاق میافته. وقتی که دیگه اون رنجها بیاثر میشن. پس توقع یکشبه رهاکردن همهچیز رو نداشتهباشین.
اما این رو هم بدونین که قربانی اول کینهتوزی و فکر کردن به انتقام خود قربانیست.
بخشش به این معناست که نگاهمون به جلو باشه، بیخیال اتفاقات گذشته بشیم و تمام اینها به مرور و در طول مسیر درمان اتفاق میافته.
در مرحلهی بعدی کتاب یه سری تست داره که بررسی میکنه که شما چهقدر از نظر عاطفی به والدینتون وابسته هستین. و طبق گفتهی نویسنده اگرچه بیشتر افراد از نتیجهش تعجب میکنن، به ویژه افرادی که مستقل هستند و سن و سالی ازشون گذشته اما ما در هر سنی از لحاظ عاطفی و روانی پیوند یا بهتره بگم وابستگی عمیقی به والدینمون داریم. و برای همین هم هست که خیلی تحت تاثیر رفتارهاشون قرار میگیریم.
حالا اصلیترین راه درمان آسیبها اینه که افراد باورهاشون رو عوض کنن.
1- شما باید از لحاظ عاطفی مستقل بشین. اما این به این معنا نیست که کلاً از پدر و مادرتون ببُرید. این یعنی این که افکار و ترجیحات خودتون برای زندگی در الویت باشه و بر اساس تمایلات خودتون زندگی کنین. و یادتون باشه که همیشه با حفظ احترام خودتون باشین. یعنی باید بتونین بین خواستههای خودتون و دیگران و حرمتهای انسانی توازن برقرار کنین.
2- گاهی اشکالی نداره که خودخواه باشین و به خواستههای اطرافیانتون نه بگین. در واقع وقتی شما «همیشه» به خاطر پدر و مادرتون یا هر کس دیگه از خودتون و خواستههای خودتون بگذرین، یه روزی میرسه که از همهی اون آدما بدتون مییاد.
3- وقتی «نه» میگیم طبق سیستم فکریای که توش رشد کردیم، دچار عذاب وجدان میشیم. اگه شما اون «نه» رو با فکر و منطقی گفتین، سعی کنین که توی دام احساس گناه نیفتین. چون «پاسخ مثبت دادن پیدرپی به خواستههای دیگران در آنها حس خودخواهی را برمیانگیزد و البته ما هم بابت به خطاانداختن آنها مقصریم. در اغلب موارد کارهای اضافی و لطفهای بیمنت، دیگران را از جای طبیعیشان خارج میکند.»
4- و این که یاد بگیرین که توی بحثها همیشه آرامش خودتون رو حفظ کنین. وقتی از کوره در برین و به هم بریزین در واقع دارین توی زمین طرف مقابل بازی میکنین. وقتی خونسردیتون رو حفظ کنین و با آرامش جواب بدین، هم تنش و دعوا کمتر میشه و هم این شما هستین که کنترل ماجرا رو در دست دارین.
5- باید یاد بگیرین خشمتون رو از راه درست بروز بدین، برای تمام اتفاقاتی که براتون افتاده ناراحت باشین و سوگواری کنین اما توی مرحلهی سوگ نمونین چون زندگی پیش میره و منتظر شما نمیمونه. شما باید به این نقطه از واقعگرایی برسین که همینه که هست.
6- آخرین کار هم اینه که بشینین یک بار برای همیشه با پدر یا مادر سمیتون حرف بزنین. این بیشتر واسه اون قسمت برونریزی خشم فروخوردهی قضیهست. البته نه این که دعوا کنین، فقط در مورد رفتارهایی که باتون شده و به دور از عدالت و انسانیت بوده باشون حرف بزنین. همون طور که اشاره کردم این فقط برای رهاشدن درونی از ماجراست. و از این توهم که والدینتون متحول میشن یا میتونین تغییرشون بدین، بیاین بیرون.
بعد از گفتگوی نهایی، بعضیها تصمیم میگیرن روابطشون رو با والدینشون محدود کنن یا قطع رابطه میکنن که در اغلب موارد همیشگی نیست. اما اصل داستان اینه که فرزند بتونه در ادامهی مسیر زندگیش دیگه منتظر تایید یا عدم تایید والدینش نمونه و کاری که به نظرش درسته رو انجام بده. که یعنی وارد مرحلهی خودباوری و اعتماد به خویشتن بشه.
کتاب مفیدی بود و قابل توصیه به خیلی از آدمهایی که میشناسید.
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
والدین سمی.
Sign In »
Reading Progress
July 28, 2021
–
Started Reading
July 28, 2021
– Shelved
July 28, 2021
– Shelved as:
to-read
July 28, 2021
– Shelved as:
e-books
July 28, 2021
– Shelved as:
i-own
July 28, 2021
– Shelved as:
nonfiction
August 20, 2021
–
Finished Reading
August 26, 2021
– Shelved as:
recommendations