همجنسگرایی و روانشناسی
گرایش جنسی |
---|
گرایشهای جنسی |
دستهبندیهای غیر باینری |
پژوهشها |
|
بخشی از موضوعات مربوط به |
الجیبیتی |
---|
درگاه:الجیبیتی |
روانشناسی یکی از اولین رشتههای علمی بود که همجنسگرایی را به عنوان پدیدهای مجزا بررسی کرد. سالیان درازی طی قرن بیستم و همچنین پیش از آن، روانشناسی رایج و استاندارد زمانه، همجنسگرایی را در قالب الگوهای آسیبشناسانه و به صورت یک بیماری روانی مشاهده میکرد. مطالعات علمی در مبحث همجنسگرایی به مرور زمان نشان داد که مستندات تجربی از دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال پشتیبانی نکرده و محسوب نمودن آن به عنوان یک بیماری پایهٔ علمی ندارد. پیشفرضهای رایج در خصوص هنجارهای اجتماعی در زمان قدیم، و جامعهٔ آماری یکطرفهای که از نمونههای «رسمی» (شامل اشخاص مراجعهکننده برای مشاوره یا اشخاص دستگیرشده توسط سیستم قضایی) تشکیل شده بود، علت اصلی طبقهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال روانی در نسخههای پیشین منابعی مانند راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی به حساب میآمد.[۱]
از دههٔ ۱۹۷۰، اتفاقنظر دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری، و متخصصان روانشناسی در جهان، چنین است که همجنسگرایی یک شاخهٔ سالم از گرایشهای جنسی در انسان است،[۲] هر چند عدهای برخلاف دستورالعملهای سازمانهای معتبر علمی، همچنان آن را یک انحراف جنسی به حساب میآورند. انجمن روانپزشکی آمریکا از سال ۱۹۷۴ همجنسگرایی را از فهرست بیماریهای روانی خارج کرد.[۳] دیگر سازمانهای بزرگ بهداشتی در جهان نیز کمی بعد همجنسگرایی را از لیست بیماریهای خود حذف نمودند. انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۱۹۷۵، سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۲، سازمانهای بهداشتی انگلستان از سال ۱۹۹۴، سازمانهای بهداشتی روسیه از سال ۱۹۹۹ و انجمن روانشناسی چین از سال ۲۰۰۱ از جملهٔ این سازمانها هستند.[۴][۵]
پیشینهٔ تاریخی
[ویرایش]تصور همجنسگرایی به عنوان یک اختلال روانی از ابتدای زمانی که تحقیق بر این موضوع آغاز شد مشاهده میشود. با این حال روانشناسی به عنوان یک رشتهٔ علمی طی سالها دچار تکامل شده و موضعش نسبت به همجنسگرایی نیز تغییر یافتهاست. در اوایل قرون وسطی کلیسای مسیحی عمدتاً همجنسگرایی را در سرزمینهای سکولار نادیده میگرفت، با این حال تا پایان قرن ۱۲ میلادی دشمنی نسبت به همجنسگرایان کمکم آغاز شد و در سراسر بخشهای مذهبی و سکولار اروپا گسترش یافت. تا قرن ۱۹ میلادی، اعمال همجنسگرایانه در اروپا با عباراتی مانند «غیرطبیعی، جنایت علیه سرشت»، سودومی، یا لواط خطاب میشدند و غیرقانونی بوده و مجازات آن حتی گاهی اعدام بود.[۶] به تدریج که مردم نسبت به کشف علتهای ایجاد همجنسگرایی علاقهمند میشدند، پزشکی و روانپزشکی نیز برای پاسخ به این سؤال با قانون و مذهب به رقابت پرداختند. تحقیق علمی دربارهٔ همجنسگرایی از اوایل قرن ۱۹ میلادی آغاز شد. در آن زمان، بیشتر نظریات همجنسگرایی را به عنوان یک بیماری تصور میکردند و این تأثیر بزرگی بر دیدگاه فرهنگی مردم نسبت به همجنسگرایی داشت.[۲] از اواسط قرن ۲۰ میلادی، تغییرهایی اساسی در نظریات علم روانپزشکی در خصوص همجنسگرایی ایجاد شد. در آن دوره روانپزشکان معتقد شدند که همجنسگرایی را با درمان و رهایی از نفس، میتوان معالجه کرد. نظریات دیگری که به ریشههای ژنتیکی و هورمونی همجنسگرایی میپرداختند نیز به تدریج مورد پذیرش قرار گرفتند. متخصصان آن دوره نظرات متفاوتی دربارهٔ میزان بیماریپنداری همجنسگرایی داشتند.[۶] دیدگاههای بعضی روان شناسان قدیمی مانند زیگموند فروید و هاولاک الیس در خصوص همجنسگرایی با تحمل و مدارای بیشتری همراه بود. هرچند فروید و الیس معتقد بودند که همجنسگرایی طبیعی نیست، اما اعلام میکردند که برای بعضی اشخاص «اجتنابناپذیر» است. مطالعات و نوشتههای آلفرد کینزی دربارهٔ همجنسگرایی، تصور آن را به عنوان پدیدهای غیرطبیعی رد کرد و آغازگر تحولی اجتماعی و فرهنگی در دیدگاههای عموم نسبت به این مسئله بود. این تغییر دیدگاه در مطالعات انجام شده توسط محققان در نسخههای مختلف راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (که مرجع تشخیص بیماریهای روانی است) به خوبی بازنمود یافتهاست. در نسخهٔ I این راهنما مورخ سال ۱۹۵۲ اختلالی به نام آشفتگی گرایش جنسی گنجانده شده بود که اشاره به همجنسگرایی داشت. در نسخهٔ II و در سال ۱۹۷۳، همجنسگرایی از لیست بیماریها حذف شد و جای خود را به گرایش جنسی آنمنناپذیر داد. در سال ۱۹۸۷ و در نسخهٔ III-R همین بند نیز حذف گشت و همجنسگرایی بهطور کامل از فهرست اختلالهای روانی خارج شد.[۲]
فروید و روانکاوی
[ویرایش]دیدگاههای زیگموند فروید در خصوص همجنسگرایی پیچیده بودند. او در راستای تلاش برای درک علتها و روند ایجاد همجنسگرایی، در ابتدا الگویی تعریف کرد که مطابق آن حالت ابتدایی شهوت جنسی در انسان دوجنسگرایی فرض میشد.[۷] به عبارت دیگر، طبق این نظریه تمام انسانها دوجنسگرا به دنیا میآمدند. او معتقد بود که شهوت جنسی یک بخش همجنسگرایانه و یک بخش دگرجنسگرایانه دارد، و در مسیر رشد انسان، یکی بر دیگری چیره میشود. او همچنین معتقد بود که این دوجنسگرایی ذاتی در انسانها علتی زیستی دارد که باعث میشود تمام انسانها بتوانند با هر کدام از جنسیتها امکان تحریک جنسی داشته باشند. به همین علت، او همجنسگرایی را یکی از گزینههای جنسی بیشماری دانست که پیش روی انسان قرار دارد. طبق فرض فروید، دوجنسگرایی ذاتی انسانها سبب میشود که هر شخصی در نهایت انتخاب کند که کدام نوع رفتار جنسی برایش ارضاکنندهتر است، ولی به دلیل نهی فرهنگی، همجنسگرایی در خیلی از افراد سرکوب میشود. طبق نظر فروید، اگر این ممنوعیتهای فرهنگی نبود، انسانها رفتار جنسیای را انتخاب میکردند که برایشان ارضاکنندهتر باشد و این تصمیم میتوانست در طول زندگی فرد، سیالیت خود را حفظ کند. به عبارت دیگر، طبق این نظریه یک نفر میتوانست گاهی همجنسگرا و گاهی دگرجنسگرا باشد.[۸]
از دیگر علتهای همجنسگرایی که فروید پیشنهاد میکرد، عقده ادیپ وارونه بود که در آن اشخاص با مادر خود همذاتپنداری کرده و خود را در جایگاه کامینهٔ عشق قرار میدهند. این عشقبهخود به صورت خودشیفتگی تعریف شدهاست و فروید تصور میکرد افرادی که درجهٔ بالایی از خودشیفتگی را دارا هستند احتمال بیشتری برای همجنسگرا شدن دارند، زیرا عشق به همجنس برای آنها مانند استعارهای از عشقبهخود است.[۸]
فروید همچنین معتقد بود که درمان همجنسگرایی موفقیتآمیز نیست. طبق نظر او از آنجا که هویت همجنسگرایانهٔ شخص مایهٔ لذتش میشود، وی علاقهای به ترک آن نخواهد داشت. او روانکاوی و تلقین از طریق هیپنوتیزم را پیشنهاد داد، هر چند هیچکدام موفقیتی در درمان همجنسگرایی نشان ندادند.[۹] پس از آن بود که فروید به این نتیجه رسید که «همجنسگرایی نه مایهٔ شرم است، نه گناه است و نه انحراف. آن را نمیتوان یک بیماری دانست، بلکه شاخهای از عملکردهای جنسی معمول در انسان است.»[۱۰] او همچنین اعلام کرد که «روانکاوها نباید قول از بین بردن همجنسگرایی را بدهند و دگرجنسگرایی عادی را جایگزین آن کنند»[۷] زیرا خود او نیز بر اساس تجربیات کاری به این نتیجه رسیده بود که تغییر گرایش جنسی به همجنس احتمالاً ناموفق خواهد بود. هر چند فروید در نهایت دیدگاهی پذیراتر نسبت به همجنسگرایی پیدا کرده بود، ولی میراث او در حوزهٔ روانکاوی خصوصاً در ایالات متحده تا سالها بعد همچنان همجنسگرایی را امری منفی، غیرعادی، و ناشی از مشکلات خانوادگی و تربیتی به حساب آورد. همین دیدگاه از اصلیترین علتهایی بود که باعث شد همجنسگرایی در نسخههای اول و دوم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی به عنوان یک اختلال روانی ذکر شود و ننگ شمردن و بیماری دانستن آن در جامعه همچنان رواج داده شود.[۲]
آلفرد کینزی
[ویرایش]آلفرد چارلز کینزی (۱۸۹۴–۱۹۵۶) یک سکسشناس بود که بنیاد کینزی در تحقیقات سکس، جنسیت، و تولیدمثل را پایهگذاری کرد. تحقیقات او بر رفتارهای جنسی زنبور بیعسل او را به مبحث رفتارهای جنسی علاقهمند کرد. او ایجادکنندهٔ مقیاس کینزی بود که گرایش جنسی را در بازهای بین ۰ (کاملاً دگرجنسگرا) و ۶ (کاملاً همجنسگرا) اندازه میگیرد.[۱۱] یافتههای او نشان داد که گرایشهای جنسی انسانها با هم تفاوتهای بسیار دارد. کینزی نویسندهٔ دو کتاب رفتار جنسی انسان مذکر و رفتار جنسی انسان مؤنث بود که برای او شهرت و مناقشات فراوانی به ارمغان آورد. در آن دوره، دیدگاه رایج نسبت به همجنسگرایی آن را بیماری میپنداشت و تلاش میکرد همجنسگرایان را تغییر دهد. کتابهای کینزی نشان دادند که همجنسگرایی بیش از چیزی که تصور میشد معمول بود و پیشنهاد میداد که این رفتارها عادی بوده و بخشی از گسترهٔ رفتارهای جنسی در انسان هستند.[۲]
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی
[ویرایش]خطمشیهای اجتماعی، پزشکی، و قانونی در نهایت منجر به این شد که در نسخههای اول و دوم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال گنجانده شود. این کتاب مرجع تشخیص بیماریهای روانپزشکی بوده و توسط انجمن روانپزشکی آمریکا تهیه میشود. ذکر همجنسگرایی در این مرجع باعث شد به ننگ شمردن آن در جامعه و تصورش به عنوان یک بیماری دامن زده شود. با این حال پیشرفت در تحقیقات علمی و دادههای تجربی بدست آمده از مطالعات کینزی، اولین هوکر و دیگران با این دیدگاه مقابله کرد. تا حدود دههٔ ۷۰ میلادی نظرات روانپزشکان و روانشناسان در مورد همجنسگرایی بسیار تغییر کرده بود. آزمونهایی مانند رورشاخ، آزمون درک موضوعی (TAT)، و پُرسشنامه شخصیتی چندمحوری مینهسوتا (MMPI) نشان داده بودند که مردان و زنان همجنسگرا در عملکرد روانی تفاوتی با دگرجنسگرایان ندارند. برخلاف تصورات قدیمی، مطالعات جدید نشان دادند که فضای خانواده، ضربههای روحی، و هویت جنسیتی تأثیری بر همجنسگرایی یا شکلگیری گرایش جنسی افراد ندارد. با توجه به اینکه یافتههای علمی نشان دادند تصور همجنسگرایی بهعنوان یک بیماری پشتوانهٔ علمی و مستند ندارد، و همچنین فشار جریانهای اجتماعی روزافزون حقوق بشری، هیئت مدیرهٔ انجمن روانپزشکی آمریکا روند بررسی دوبارهٔ مطالعات منتشر شده دربارهٔ همجنسگرایی را آغاز کرد. در سال ۱۹۷۳ انجمن روانپزشکی آمریکا نتیجه گرفت که همجنسگرایی فینفسه بیماری نیست و رأی به حذف آن از راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی داد.[۱]
در سال ۱۹۷۴ انجمن روانشناسی آمریکا نیز بیانیهای در حمایت از رأی انجمن روانپزشکی آمریکا صادر کرد و نتیجه گرفت:[۱۲]
همجنسگرایی بهخودیخود هیچ ایرادی در قدرت تعقل، ثبات روانی، قابلیت اطمینان، یا تواناییهای اجتماعی و شغلی فرد ایجاد نمیکند. در ادامه، انجمن روانشناسی آمریکا به تمام متخصصان امور بهداشتروان توصیه میکند که در رفع ننگ اختلال روانی دانستن همجنسگرایی پیشتاز باشند.
از آن زمان انجمن روانشناسی آمریکا بیانیههای فراوانی در حمایت از حقوق اجتماعی دگرباشان جنسی و سلامت روانی آنها منتشر کردهاست.[۱۳] دیگر سازمانهای بهداشت روان، مانند انجمن ملی مددکاران اجتماعی (آمریکا)، و انجمن مشاوران آمریکا، و همچنین سازمانهای پزشکی مانند انجمن پزشکی آمریکا و آکادمی پزشکی اطفال آمریکا بیانیههای مشابهی منتشر کردهاند. دیدگاه جوامع روانشناسی در دیگر نقاط جهان نیز به تدریج تغییر کرد. در سال ۱۹۹۲، سازمان بهداشت جهانی نیز همجنسگرایی را از مرجع بیماریشناسی خود، طبقهبندی بینالمللی آماری بیماریها (ICD)، خارج نمود.[۱۴][۱۵]
حوزههای اصلی تحقیق روانشناسی
[ویرایش]حوزههای اصلی تحقیق روانشناسی بر روی همجنسگرایی به پنج دسته تقسیم میشود:[۱۶]
- چه چیز باعث میشود انسانها به همجنس خود کشش جنسی پیدا کنند؟
- چه چیز باعث میشود انسانها نسبت به اشخاصی که گرایش همجنسگرایانه دارند تبعیض قائل شوند و چگونه میتوان آن را تحت تأثیر قرار داد؟[۱۷]
- آیا گرایش همجنسگرایانه تأثیری بر وضعیت سلامت، عملکرد روانی یا سلامت عمومی فرد میگذارد؟
- چه چیز باعث میشود یک فرد در پس زدن القاهای اجتماعی موفق باشد؟ چرا برای بعضی همجنسگرایی بخشی بنیادی از هویت شخص است و برای بعضی دیگر تنها نقشی جانبی در تشکیل هویت ایفا میکند؟
- فرزندان اشخاص همجنسگرا چگونه رشد میکنند؟[۱۸]
تحقیقات روانشناسی در این حوزهها نقشی مهم در خنثی کردن ذهنیتها و رفتارهای متعصبانه و همچنین جنبشهای حقوقی همجنسگرایان ایفا میکند.[۱۶]
علتهای همجنسگرایی
[ویرایش]نظریات مختلفی برای توضیح همجنسگرایی افراد ایجاد شدهاند، اما تاکنون هیچ اجماع کاملی بر سر علل ایجاد همجنسگرایی به وجود نیامده است. تحقیقات کنونی نشان میدهند که برهمکنش عواملی مانند ژنتیک، هورمونهای زمان جنینی، و اثرات زیستی و محیطی بر شکلگیری گرایش جنسی افراد تأثیر دارند.[۳][۱۹][۲۰] دانشمندان معتقدند که همجنسگرایی اختیاری نیست[۱۹][۲۱][۲۲] و بعضی نیز معتقدند که در زمان جنینی و قبل از تولد شخص ایجاد میشود.[۲۳] بیشتر مطالعات بر روی همجنسگرایی مردان انجام شدهاست و تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد.
عوامل زیستشناسی
[ویرایش]مطالعات چندین عامل زیستی را به عنوان عوامل مؤثر بر همجنسگرایی معرفی کردهاند و از آنها میتوان به عوامل ژنتیکی و هورمونی اشاره کرد. تحقیقات نشان داده که ژنتیک در حدی متوسط بر گرایش جنسی افراد مؤثر است.[۲۴][۲۵] هر چند تاکنون هیچ ژن جداگانهای به عنوان عامل ایجاد همجنسگرایی شناسایی نشدهاست.
هورمونهای دورهٔ جنینی نیز از دیگر عوامل مؤثر بر همجنسگرایی گزارش شدهاند.[۲۶][۲۷] این هورمونها عامل ایجاد تمایز جنسی در جنین در حال رشد هستند. البته غلظت هورمونهای جنسی پس از تولد نوزاد در اشخاص همجنسگرا و دگرجنسگرا یکسان است و این تفاوت مربوط به قبل از تولد میشود.[۱۹]
از دیگر عوامل زیستی مؤثر بر همجنسگرایی ترتیب تولد برادران است، به این معنا که در مادرانی که پسران فراوانی به دنیا آوردهاند، احتمال همجنسگرا شدن پسر بعدی هر بار بیشتر میشود.[۲۸] این ارتباط احتمالاً نشان از تأثیر سیستم ایمنی بدن مادر بر مغز جنین پسر دارد که باعث میشود ساختارهای جنسی مغز جنین تحتتاثیر قرار گرفته و پسر مزبور بیش از جنس مخالف به مردان تمایل جنسی داشته باشد.[۲۹]
عوامل محیطی
[ویرایش]در گذشته تصور میشد همجنسگرایی در اثر عواملی محیطی مانند محیط خانوادگی نامناسب، تربیت نادرست، تجربیات و ضربههای روحی، یا سوءاستفادهٔ جنسی در زمان کودکی ایجاد میشود. با این حال مطالعات فراوان طی چندین دههٔ اخیر نشان دادهاند که این تصورات هیچ گونه پشتوانهٔ علمی نداشته و برپایهٔ اطلاعات غلط و تبعیضآمیز شکل گرفته بودند.[۳][۱۹][۲۰][۳۰][۳۱][۳۲]
بعضی محققان اثرات محیطی را جدا از تأثیرات هورمونی میدانند، در حالی که بعضی دیگر اثرات زیستی غیرژنتیکی بر همجنسگرایی (مانند هورمونهای زمان جنینی یا ترتیب تولد برادران) را نیز جزئی از تأثیرات محیطی به حساب میآورند. نقش دقیق محیط در شکلگیری گرایش جنسی مشخص نیست و بیشتر به اثر محیط غیرمشترک نسبت داده شدهاست.[۲۵]
تبعیض
[ویرایش]رفتارها و تعصبهای ضد همجنسگرایی (که گاهی همجنسگراهراسی نیز نامیده میشوند) یکی از موضوعهای تحقیق روانشناسی هستند. خشونت نسبت به مردان همجنسگرا در مقایسه با خشونت نسبت به لزبینها موضوع تحقیقهای بیشتری بودهاست.[۱۶] تعصبهای ضد همجنسگرایی معمولاً در اشخاصی دیده میشود که در زندگی روزمرهٔ خود ارتباط شخصی با افراد همجنسگرا نداشتهاند.[۳۳] احتمال اینکه رواندرمانگران نیز جبههگیری ضد همجنسگرایانه نسبت به مراجعین خود داشته باشند بسیار بالاست.[۳۴] کارگروه ملی همجنسگرایان مرد و زن در تحقیقی در سال ۱۹۸۴ نشان داد که ۹۴٪ از مردان و زنان همجنسگرای تحتپرسش در مقاطعی از زندگی خود قربانی خشونت شدهاند، و تقریباً نیمی از این افراد با خشونت جسمی مورد تهدید قرار گرفتهاند.[۳۵] استعلام دیگری در سال ۱۹۹۱ گزارش داد که بیش از ۹۰٪ همجنسگرایان مرد و زن هدف خشونت کلامی قرار میگیرند و این خشونت در مورد بیش از یک سوم آنها بهطور مستقیم به دلیل گرایش جنسی آنها رخ دادهاست.[۳۶] قرار گرفتن در معرض این خشونتها بهطور مستقیم احتمال افسردگی، اضطراب، خشم، و علایم اختلال استرسی پس از ضایعه روانی را در همجنسگرایان افزایش میدهد.[۳۷]
محققان تبعیض علیه همجنسگرایان و همجنسگراهراسی را با زنستیزی و مردسالاری در ارتباط میدانند. در این دیدگاه، همجنسگراستیزی تنها حاصل احساسات منفی نسبت به همجنسگرایان نیست بلکه در واقع حاصل احساسات مردسالارانهای است که زن را فرودستتر از مرد میشمارند.[۳۸][۳۹] بعضی دیگر از مطالعات نشان دادهاست که والدینی که نسبت به گرایش جنسی فرزند خود واکنشی منفی نشان میدهند، معمولاً دیدگاهی تحقیرآمیز نسبت به زنان دارند و خود از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند. دیگر اینکه گذشت زمان پس از اطلاع والدین از همجنسگرایی فرزندشان، باعث شد احساسات منفی آنها نسبت به همجنسگرایی کاهش یابد.[۴۰]
بعضی تحقیقات پیشنهاد کردهاند که «خانوادههایی که تأکید زیادی بر ارزشهای سنتی (مانند اهمیت مذهب، تأکید بر ازدواج و فرزندآوری) داشتهاند، نسبت به خانوادههایی که کمتر سنتی بودند مدارای کمتری نسبت به همجنسگرایی نشان میدهند».[۴۱] با این حال تحقیقات جدیدتر نشان میدهد که این حکم جهانشمول و فراگیر نیست. به عنوان مثال در تحقیق دیگری مشاهده شدهاست که بعضی از اعضای مذهبی خانوادهها نیز با استفاده از همان ارزشهای مذهبی دست به حمایت از خویشاوندان اقلیت جنسی خود میزنند.[۱۷]
مشکلات روانی
[ویرایش]همجنسگرایان ممکن است صرفاً به دلیل گرایش جنسی خود، یا به دلایل دیگری مانند رفتار ناسازگار با جنسیت، ظاهر خاص، عادتهای غذایی و مانند آن دشواریهایی متحمل شوند و این منجر به قرار گرفتن آنها در معرض مشکلات روانی (از قبیل اضطراب، افسردگی، یا اعتیاد) میگردد. مطالعات روانی در این حوزه به تحقیق بر روی چنین مشکلاتی میپردازند.
- اختلالهای روانی: احتمال بروز بعضی مشکلات روانی از قبیل افسردگی، اختلالهای اضطراب و خلقوخو، و سوءمصرف مواد در میان دگرباشان نسبت به دگرجنسگرایان بالاتر است.[۴۲][۴۳] از دلایل افزایش احتمال بروز اختلالهای روانی میان همجنسگرایان میتوان به این موارد اشاره کرد:[۴۴]
- فشارهای اجتماعی و تجربهٔ تبعیض به دلیل همجنسگرایی و گرایش جنسی[۴۳][۴۵][۴۶]
- همجنسگراهراسی و همچنین همجنسگراهراسی درونیشده،[۴۷][۴۸][۴۹]
- نبود سیستم حمایتی کارآمد برای دفاع از دگرباشان در اجتماع[۵۰]
- ننگین دانستن همجنسگرایی و دگرباشی در جامعه[۵۱][۵۲][۵۳] و اضطراب اقلیت بودن،[۴۶][۵۴]
- تجربهٔ خشونت از سمت دیگران به دلیل همجنسگرایی و گرایش جنسی.[۴۵][۵۵]
- رفتار ناسازگار با جنسیت: این مسئله یک اختلال محسوب نمیشود، ولی بعضی مطالعات معتقدند در مردان همجنسگرا احتمال بروز دادن رفتارهایی که جامعه مردانه نمیپندارد نسبت به مردان دگرجنسگرا بیشتر است و این میتواند منجر به بروز دشواریهایی برای ایشان گردد. این تفاوت بین زنان دگرجنسگرا و همجنسگرا بسیار خفیفتر است.[۵۶]
- اضطراب اقلیت بودن: ننگ جنسیتی که در جامعه به صورت تبعیض و تعصب بازنمود پیدا میکند، یکی از دلایل اصلی اضطراب در افراد همجنسگراست. ارتباط با گروههای حمایتکننده از اقلیتهای جنسی و قرارگرفتن در حلقهٔ دوستان همجنسگرا و دوستداران همجنسگرایان به مقابله و رفع اضطراب اقلیتبودن کمک میکند.[۲]
- گرایش جنسی آنمنناپذیر: اختلاف بین هویت مذهبی و هویت گرایش جنسی میتواند منجر به اضطرابی شدید گردد و باعث شود بعضی افراد بخواهند گرایش جنسی خود را تغییر دهند. آزاد گذاشتن فرد در جستجو برای هویت گرایش جنسی میتواند به او کمک کند که دلایل اصلی احساس نیاز خود را برای تغییر گرایش جنسی بیابد و کمک کند که بین هویتهای مذهبی و جنسی آنها آشتی ایجاد شود. این کار از طریق بازسازی هویت گرایش جنسی یا مشاورههای حمایتی انجام میشود. مشاوران باید مراجعین خود را درک کرده و حمایت و پذیرش خود را نسبت به آنان ابزار کنند، به مراجعین کمک کنند که به صورت فعال با واقعیت کنار بیایند، و همچنین جستجو و رشد هویتی، و پشتیبانی اجتماعی را برای مراجعین خود تسهیل کنند. القای یک هویت گرایش جنسی خاص توسط مشاور به مراجعهکننده خلاف اصول درمانی است.[۲] انجمن روانپزشکی آمریکا گرایش جنسی آنمنناپذیر را یک اختلال محسوب نمیکند و از سال ۱۹۸۷ آن را از راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی حذف کردهاست.
- اختلال روابط جنسی: افراد همجنسگرایی که با شخصی از جنس مخالف ازدواج کردهاند (ازدواج میانگرایشی) ممکن است با هراس نابود شدن ازدواج خود مواجه شوند. مشاوران باید به جای تمرکز انحصاری بر طلاق یا حفظ ازدواج، بر کشف ریشههای شخصی و زمینهای مشکلات، انگیزهها، واقعیتها، و امیدهای شخص برای باقیماندن، ترک، یا بازسازی ازدواج متمرکز شوند.[۲] اختلال روابط جنسی اختلالی است که در آن هویت جنسیتی یا گرایش جنسی با تشکیل یا حفظ یک رابطه مداخله میکند.
خودکشی
[ویرایش]احتمال اقدام به خودکشی در مردان و زنان همجنسگرا و دوجنسگرا در مقایسه با دگرجنسگرایان بیشتر است.[۵۷][۵۸][۵۹] با توجه به بالاتر بودن میزان اقدام به خودکشی میان زنان نسبت به مردان، این نسبت در میان همجنسگرایان نیز برقرار است و زنان همجنسگرا نسبت به مردان همجنسگرا بیشتر در معرض اقدام به خودکشی قرار دارند.[۶۰]
مطالعات مختلف در برآورد میزان اختلاف بین اقدام به خودکشی میان همجنسگرایان نسبت به دگرجنسگرایان مقادیر متفاوتی را ذکر کردهاند. کمینهٔ این برآورد در مورد زنان همجنسگرا بین ۰/۸ تا 1/1[۶۱] و در مورد مردان همجنسگرا ۱/۵ تا ۲/۵ برابر بیشتر از همتایان دگرجنسگرایشان تخمین زده شدهاست.[۶۲][۶۳] بیشینهٔ این برآورد نیز ۴/۶ برابر برای زنان همجنسگرا[۶۴] و ۱۴/۶ برابر برای مردان همجنسگرا تخمین زده شدهاست.[۱۶]
نژاد و سن از عوامل تعیینکننده در افزایش میزان خطر برای اقدام به خودکشی در دگرباشان است. بیشترین نرخ اقدام به خودکشی مربوط به مردان همجنسگرا و دوجنسگرای جوان سفیدپوست نژاد قفقازی میشود. پس از رسیدن به سن ۲۵ سالگی، احتمال این خطر از نصف نیز کمتر میشود، با این حال خطر اقدام به خودکشی برای مردان همجنسگرای سیاهپوست در آن سن بهطور ثابت تا ۸/۶ برابر افزایش مییابد. با در نظر گرفتن کل عمر شخص، احتمال اقدام به خودکشی برای مردان همجنسگرا و دوجنسگرای سفیدپوست ۵/۷ و برای مردان همجنسگرا و دوجنسگرای سیاهپوست ۱۲/۸ برابر بیشتر از همتایان دگرجنسگرایشان است.
این الگو میان زنان همجنسگرا و دوجنسگرا متفاوت است و برای آنها اقدام به خودکشی در سالهای نوجوانی نسبت به همتایان دگرجنسگرایشان کمتر است. با در نظر گرفتن کل عمر شخص، احتمال اقدام به خودکشی زنان سفیدپوست همجنسگرا و دوجنسگرا تقریباً سه برابر بیشتر از زنان دگرجنسگرا است. در مورد زنان سیاهپوست، تغییری جزئی (کمتر از ۰/۱ تا ۰/۳ تفاوت) وجود دارد و با در نظر گرفتن کل عمر، خطر اقدام به خودکشی برای زنان دگرجنسگرای سیاهپوست اندکی بیشتر است.[۱۶]
مقایسهٔ جوانان همجنسگرایی که اقدام به خودکشی میکنند با همجنسگرایانی که اقدام به خودکشی نکردهاند نشان میدهد گروه اول بیشتر در معرض برخوردهای نامناسب ضد همجنسگرایانه بودهاند، اکثراً از مهارتهای کنار آمدن با تبعیض، انزوا، و تنهایی برخوردار نبودهاند،[۱۶][۶۵][۶۶] و احتمال اینکه از سمت خانواده طرد شده باشند بیشتر بودهاست.[۶۷] مطالعهٔ دیگری نشان داد که در پسران جوان همجنسگرا و دوجنسگرایی که رفتارهای جنسیتی زنانهتری داشتند، در سن پایینتری هویت غیردگرجنسگرایانهای یافتند، و بیش از اطرافیان خود مورد سوءاستفاده جنسی، سوءمصرف مواد، و دستگیری به علت سوءرفتار بودهاند، احتمال اقدام به خودکشی بالاتر از دیگران است.[۶۸]
شکلگیری هویت جنسی
[ویرایش]بسیاری از همجنسگرایان و دوجنسگرایان در مقطعی از زندگی خود آشکارسازی میکنند. این اصطلاح به معنای خود-افشاگری در خصوص گرایش جنسی است، به این معنا که شخص گرایش جنسی خود را برای اشخاص دیگر آشکار میکند. روانشناسان معتقدند آشکارسازی در یک فرد دگرباش روندی چند مرحلهای است. در ابتدا شخص به این درک میرسد که با اطرافیان خود متفاوت است (حساس شدگی) و در مورد امیال جنسی و هویت خود دچار سؤال میشود (سردرگمی هویتی). در ادامه، شخص عملاً امکان همجنسگرا یا دوجنسگرا بودن را امتحان میکند، و میآموزد چطور با تصور همجنسگرایی به عنوان مسئلهای ننگین یا مایهٔ شرم کنار بیاید (پذیرش هویتی). در مرحلهٔ نهایی، شخص تمایلهای جنسیاش را به صورت بخشی از هویت و تعریفش از خود درمیآورد (تعهد).[۱۶] با این وجود، روندی که توضیح داده شد همیشه خطی و یکطرفه نیست[۶۹] و ممکن است در خصوص لزبینها، مردان همجنسگرا، و دوجنسگرایان متفاوت باشد.[۷۰]
مطالعه بر آشکارسازی و هویت جنسی در دیگر کشورها نشان دادهاست که زوجهای همجنسگرای آشکار نسبت به زوجهای مخفی از رابطهٔ خود رضایت بیشتری دارند.[۷۱] احتمال آشکارسازی مردان همجنسگرا برای دوستان و خواهر و برادرانشان بیشتر از همکاران، والدین، یا خویشاوندان دورتر آنان است.[۷۲] همچنین در زنانی که خود را همجنسگرا میدانند، هر چه افراد بیشتری از گرایش جنسی آنها باخبر باشند، اضطراب کمتر، احساسات مثبتتر، و اعتمادبهنفس بالاتری خواهند داشت.[۷۳]
پس زدن هویت همجنسگرایانه
[ویرایش]بعضی از افراد از هویت همجنسگرایانهٔ خود ناراضی هستند. این نارضایتی در بسیاری از افراد حاصل اعتقادهای مذهبی و ضدیت بین هویت مذهبی و هویت جنسی آنهاست. بعضی برای رفع این درگیری درونی، هویت همجنسگرایانهٔ خود را به نفع هویت مذهبی پس میزنند.[۷۴] پس زدن هویت همجنسگرایانه در بعضی از این افراد امکان دارد باعث کاهش استرس شود اما پایداری بلندمدت آن برآورد نشدهاست.[۷۵] مشاور روانشناس در برخورد با چنین افرادی بدون القای هویت جنسی خاصی به او، باید روندهای جستجوی هویتی را برایش تسهیل سازد.[۲]
سیالیت گرایش جنسی
[ویرایش]سیالیت جنسی به تغییر یا تغییراتی در میل جنسی یا هویت جنسی شخص گفته میشود. این مطلب که آیا میل جنسی در طول زندگی شخص پایدار است یا سیّالیت و تغییرپذیری دارد، امری است که بهشدت مورد بحث قرار گرفتهاست. اتفاقآرا بین دانشمندان بر آن است که گرایش جنسی، برخلاف هویت جنسی، تابع اختیار یا انتخاب خود فرد نیست.[۱۹][۲۱][۲۲] بعضی مراجع پزشکی اعلام میکنند گرایش جنسی برای بعضی اشخاص امری ذاتی، پیوسته یا ثابت در طول زندگی است، ولی برای بعضی دیگر سیّال بوده و طی زمان دستخوش تغییرشکل میشود.[۷۶] بعضی تحقیقات نشان میدهند که علایق جنسی، رفتار و هویت جنسی زنان سیالیت و تغییرپذیری بسیار بیشتری نسبت به مردان دارد.[۷۷]
بعضی معتقدند دوجنسگرایی یک مرحلهٔگذار است که بعضی اشخاص قبل از پذیرش هویت همجنسگرایانهٔ خود، بهطور موقت بهآن روی میآورند و این تغییر هویت از دید بسیاری به سیالیت جنسی تعبیر شدهاست. بعضی مطالعات تأیید میکنند که احتمال اینکه یک شخص دوجنسگرا هویت جنسی خود را با گذر زمان تغییر دهد بیش از دیگر افراد است. هر چند اکثر دوجنسگرایانی که هویت جنسی خود را تغییر میدهند در نهایت هویتی دگرجنسگرایانه (و نه همجنسگرایانه) پیدا میکنند.[۷۸] بهعلاوه، در بعضی مطالعات بلندمدتتر نشان داده شدهاست که درصد افراد دوجنسگرا با گذر زمان ثابت میماند، درحالیکه اگر دوجنسگرایی صرفاً یک حالتگذار به همجنسگرایی یا بازگشت به دگرجنسگرایی باشد، درصد اشخاصی که خود را دوجنسگرا میدانند با گذر زمان باید کاهش یابد.[۷۷][۷۹] این دو مسئله باعث میشود دوجنسگرایی نه صرفاً به عنوان مرحلهای از سیالیت جنسی، بلکه بهعنوان دستهٔ سومی در میان گرایشهای جنسی رسمیت بیابد. هر چند تحقیقهای علمی انجام شده با موضوع دوجنسگرایی همچنان بسیار اندک و ناکافی هستند.[۸۰]
والدگری و تربیت فرزند
[ویرایش]اشخاص دگرباش (همجنسگرایان مرد، همجنسگرایان زن، دوجنسگرایان و تراجنسیتیها) میتوانند والدین فرزندان تنی یا ناتنی خود باشند. مردان همجنسگرا در بسیاری از کشورها از راههایی مانند فرزندخواندگی کودکان داخلی یا بینالمللی، اهدای تخمک و رحم اجارهای (از طریق لقاح طبیعی یا مصنوعی)، یا حضانت بهعلت نزدیکترین خویشاوند بودن، صاحب فرزند میشوند. این والدگری ممکن است بهطور مشترک با یک زن یا زنانی که ارتباط نزدیک ولی غیرجنسی با آنها دارند انجام شود و گاهی نیز به صورت مجردی و تکنفره انجام میشود.[۸۱][۸۲][۸۳]
در یک آمارگیری مربوط به سال ۲۰۰۰، مشخص شد ۳۳ درصد از خانوادههای متشکل از زوجهای همجنس مؤنث و ۲۲ درصد از خانوادههای متشکل از زوجهای همجنس مذکر حداقل از یک کودک زیر ۱۸ ساله در خانهٔ خود مراقبت میکردند.[۸۴] بعضی از کودکان مطلع نیستند که یک والد دگرباش دارند. واکنشها نسبت به آشکارسازی والدین متفاوت است و گاهی والدین هرگز نزد فرزندانشان آشکارسازی نمیکنند.[۸۵][۸۶]
گاهی در گفتگوهای سیاسی بیان میشود که زوجهای دگرجنسگرا والدین بهتری نسبت به زوجهای همجنسگرا هستند یا فرزندان همجنسگرایان در شرایطی نامناسبتر نسبت به فرزندان والدین دگرجنسگرا بزرگ میشوند، در حالی که تحقیقهای علمی این تصورات را تأیید نمیکنند.[۱][۸۷] مدارک بسیاری وجود دارد که نشان میدهد فرزندان رشدیافته توسط والدین همجنسگرا به خوبی فرزندان والدین دگرجنسگرا رشد میکنند. تحقیقهای فراوان ثابت میکنند که هیچ رابطهای بین گرایش جنسی والدین و سلامت عاطفی، روانی-اجتماعی، و رفتاری کودک وجود ندارد. این اطلاعات نشان میدهد که بزرگ شدن در خانوادهای که یک یا دو والد همجنسگرا داشته باشد کودک را با خطری مواجه نمیکند.[۸۸] هیچ مطالعهٔ علمیای نتوانستهاست این عقیدهٔ عمومی را ثابت نماید که جنسیت والدین بر تندرستی روانی و جسمی کودک تأثیر دارد.[۸۹]
تمامی مراجع اصلی و سازمانهای بزرگ و حرفهای سلامت کودک در دفاع از حقوق والدین همجنسگرا گزارشها و بیانیههایی صادر کردهاند. این سازمانها شامل آکادمی پزشکی اطفال آمریکا،[۹۰] آکادمی روانپزشکی کودک و نوجوان آمریکا،[۹۱] انجمن روانپزشکی آمریکا،[۹۲] انجمن روانشناسی آمریکا،[۹۳] انجمن روانکاوی آمریکا،[۹۴] انجمن ملی مددکاران اجتماعی (آمریکا)،[۱] اتحادیه رفاه کودک آمریکا،[۹۵] مجمع فرزندخواندگی آمریکای شمالی،[۹۶] و انجمن روانشناسی کانادا[۸۷] از آن جملهاند.
ازدواج با جنس مخالف
[ویرایش]یکی دیگر از راههای والدگری همجنسگرایان، فرزندآوری از طریق روابطی است که پیش از آشکارسازی و کسب هویت همجنسگرایانه داشتهاند. در بسیاری موارد، ممکن است اشخاص همجنسگرا پیش از شناخت کامل گرایش جنسی خود با شخصی از جنس مخالف رابطه داشته یا حتی ازدواج کرده و بچهدار شده باشند.[۹۷] تخمین زده میشود که در ایالات متحده آمریکا ۲ تا ۴ درصد زنان دانسته یا ندانسته با مردانی ازدواج کردهاند که در ۵ سال گذشته با همجنس خود رابطهٔ جنسی داشتهاند.[۹۸] ازدواج یک مرد همجنسگرا با یک زن به دلایل مختلف و پیچیدهای انجام میشود. ترس از مواجهه با تبعیض یا مجازات شدن به دلیل همجنسگرایی، و سردرگمیهای هویتی از جملهٔ این موارد است. بسیاری از مردانی که علایق همجنسگرایانه دارند، ممکن است از نظر هویتی خود را یک دگرجنسگرا تصور کنند که تنها دچار وسوسههای همجنسگرایانه شدهاست و امیدوار باشند با ازدواج و تشکیل خانواده از دست این احساسات خلاص شوند.[۹۷] ازدواج میان گرایشی در اکثر موارد زیر فشارهای هویتی و جنسی این اشخاص از هم میپاشد. تنها درصد پایینی از این ازدواجها در بلندمدت به طلاق نمیانجامند.[۹۹]
مشاوره و رواندرمانی
[ویرایش]بسیاری از افراد همجنسگرایی که به دنبال مشاوره هستند این کار را به دلایلی مشابه دلایل دگرجنسگرایان انجام میدهند. اضطراب، مشکل در روابط خصوصی، مشکل در کنار آمدن با شرایط کاری یا اجتماعی و غیره از جمله این دلایل است. گرایش جنسی این افراد ممکن است در روند درمان نقشی اصلی یا جانبی ایفا کند یا اصلاً فاقد هیچ اهمیتی باشد. دلیل مراجعهٔ یک فرد همجنسگرا برای مشاوره هر چه که باشد، احتمال فراوانی وجود دارد که خود مشاور نیز جهتگیریهای تبعیضآمیز و ضدهمجنسگرایانه نسبت به بیمارش داشته باشد.[۳۴]
همجنسگرایی ناخواسته و کمک به جستجوی هویت جنسی
[ویرایش]بعضی افراد با امیال و گرایش جنسی همجنسگرایانه ممکن است از داشتن این احساسات ناراضی باشند و بخواهند گرایش جنسی خود را تغییر دهند. در مواردی که گرایش جنسی واقعی فرد با خودانگاره و تصوری که وی از خود دارد در تضاد باشد و منجر به بروز استرس در فرد گردد، بهطوریکه مایل باشد گرایش جنسیاش را تغییر دهد، از اصطلاح گرایش جنسی آنمنناپذیر استفاده میشود.[۱۰۰] از مهمترین دلایلی که باعث میشود اشخاص همجنسگرا مایل به تغییر گرایش جنسی خود باشند، اعتقادات مذهبی آنان است که احساسات یا روابط همجنسگرایانه را مطرود و گناه تلقی میکند.[۲] بهطور کلی علت مراجعهٔ افراد همجنسگرا به رواندرمانگران برای تغییر گرایش جنسی خود معمولاً شامل این موارد میشود:
- سردرگمی یا سؤال دربارهٔ امیال جنسی یا گرایش جنسی خود[۱۰۱][۱۰۲]
- اعتقادات مذهبی فرد که همجنسگرایی را گناه یا غیرقابل قبول میدانند[۷۵][۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹]
- ترس، اضطراب، یا نگرانی از تبعات همجنسگرا بودن یا هویت همجنسگرایانه داشتن (خصوصاً اگر همجنسگرا بودن براساس مذهب فرد موردنظر یا در جامعهٔ محل زندگی او ممنوع و غیرقانونی باشد)[۷۴][۱۰۱][۱۰۴][۱۰۶][۱۱۰]
- فشار خانواده بر فرد که از او توقع انجام رفتارهای دگرجنسگرایانه دارند و همچنین طردشدن اشخاص دگرباش از جامعه[۷۴][۱۰۲][۱۰۴][۱۰۶][۱۱۰]
گاهی تجربیات اشخاص همجنسگرا یا دوجنسگرا، محدود به روابط جنسی ناموفق (در مکانهایی مانند بارهای شبانه یا مکانهای مخصوص سکس با غریبهها) میشود و عدم رضایت حاصل از این تجربیات منجر به احساس نیاز ایشان برای تغییر گرایش جنسی میگردد. این تجربیات اکثراً تصورات محدود جامعه دربارهٔ «سبک زندگی همجنسگرایانه» را بازتاب میدهند و عمدتاً غیرعاطفی، بیمارگونه، و القاکنندهٔ احساس تنهایی هستند.[۱۱۱][۱۱۲][۱۱۳][۱۱۴]
بعضی اشخاص درگیری میان هویت مذهبی و هویت همجنسگرایانهٔ خود را با جدا کردن این دو مبحث از هم انجام میدهند یا یکی از این دو را فدای دیگری میکنند. بعضی از آنها با توبه و کفاره دادن پس از ارتکاب «گناه» دچار آسودگی میشوند، اما بعضی دیگر همچنان احساس انزوا میکنند و هم از طرف مذهبیها و هم از طرف بقیهٔ همجنسگرایان مورد نکوهش یا طرد قرار میگیرند.[۷۴] بعضی از افرادی که احساسات مذهبی بسیار قوی دارند حاضرند به عنوان راهکار، تجرد جنسی پیشه کرده و از سکس کردن خودداری نمایند و با محدود کردن نیازهای جنسی و عاطفی خود، تناسبی با اعتقادات مذهبیشان برقرار سازند.[۱۰۵][۱۰۹] این راهکار در اشخاص مختلف درجات بسیار متفاوتی از موفقیت به نمایش میگذارد، هر چند اکثراً در درازمدت موفقیتآمیز نیست و منجر به اثرات روانی دیگری میشود که بعضی مثبت و بعضی دیگر از آنها منفی هستند.[۷۴][۱۰۱][۱۰۵]
دستورالعمل انجمن روانشناسی آمریکا در رابطه با مشاورهٔ افراد همجنسگرا یا دوجنسگرایی که علاقهمند به تغییر گرایش جنسی خود هستند، این است که مشاور به آنها کمک کند دلایل اصلی احساس نیازشان برای تغییر گرایش جنسی را کشف کنند. در روند مشاوره، درمانگر باید فرد را در نتیجهگیری دربارهٔ هویت جنسی خود آزاد بگذارد و از القای نوع خاصی از هویت گرایش جنسی که به نظر خودش صحیحتر میرسد، خودداری کند. اگر مراجعهکننده تصمیم دارد که برای مبارزه با احساسات همجنسگرایانهاش تجرد پیشه کند و از رابطه جنسی بپرهیزد، مشاور نباید بهطور مستقیم با او موافقت یا مخالفت کند، بلکه همچنان به بیمار کمک نماید که دلایل زمینهای او برای اخذ این تصمیم را بسنجد.[۱۱۵]
بیمار پس از خودکاوی و جستجوی هویت، میتواند اقدام به بازسازی هویت گرایش جنسی خود نماید. رواندرمانی، گروههای حمایتی، و رخدادهای زندگی میتوانند شکلگیری هویت را تحتتاثیر قرار دهند. همچنین خودآگاهی، خودشناسی، و هویت شخص نیز ممکن است طی درمان تکامل یابند. در نهایت این تکامل میتواند منجر به تغییر هویت گرایش جنسی (هویتسازی خصوصی و عمومی، و وابستگی گروهی)، سازگاری عاطفی (کاهش شرم و احساس ننگ نسبت به خود)، و اعتقادات شخصی، ارزشها و هنجارها (تغییر اعتقادات، رفتارها، و انگیزههای مذهبی و اخلاقی) شود.[۲]
رواندرمانی با هدف «تغییر» همجنسگرایی
[ویرایش]بعضی درمانگران، گروهها، یا مؤسسات باور دارند قادر به کمک به همجنسگرایان برای غلبه بر امیال یا رفتارهای همجنسگرایانهٔ خود هستند. بسیاری از آنها پیروان ادیان ابراهیمی هستند و در مسلک آنان همجنسگرایی غیرطبیعی و گناه است و یک گرایش جنسی نامطلوب به حساب میآید. این نوع رواندرمانی در جهت حذف علایق همجنسگرایانه و توسط افرادی که همجنسگرایی را یک اختلال یا گناه تلقی میکنند (مانند جنبش همجنسگرایان سابق) استفاده میشود.[۱۱۶]
تبدیلدرمانی یا تلاش برای تغییر گرایش جنسی (SOCE) اصطلاحی کلی است که به انواع روشهای ابداع شده با هدف تغییر همجنسگرایی و تبدیل آن به تمایل به جنس مخالف گفته میشود. تا پیش از سال ۱۹۸۱، در ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی این روشها شامل لوبوتومی با یخشکن،[۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹] اختهسازی شیمیایی با استفاده از هورموندرمانی،[۱۲۰] بیزاریدرمانی مانند وارد نمودن شوک الکتریکی به دستها یا آلت تناسلی و استفاده از داروهای تهوعآور به صورت همزمان با القای محرکهای جنسی همجنسخواهانه، و تجدید شرطیسازی خودارضایی میشد. روشهای جدیدتر SOCE که هنوز در بعضی بخشهای ایالات متحده مورد استفاده قرار میگیرند محدود به مشاوره، تصویرسازی ذهنی، آموزش مهارتهای اجتماعی، درمان روانکاوانه، و موعظههای روحی مانند «دعا و حمایت گروهی و فشار گروهی» میشود.[۱۲۱]
تقریباً تمام مراجع بزرگ پزشکی و روانپزشکی دنیا، تبدیلدرمانی و اثربخشی آن را رد میکنند و نسبت به خطرات آن هشدار میدهند.[۱][۳][۲۰][۳۲][۹۲][۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴] مراجع رواندرمانی و پزشکی معتقدند که هر درمانی که بر این فرض شکل گرفته باشد که همجنسگرایی یک بیماری روانی است و شخص باید گرایش جنسیاش را تغییر دهد غلط است و اصول بنیادی رواندرمانی بیان میکنند که مشاور نباید چه بهطور مستقیم و چه از طریق تأثیرگزاریهای غیرمستقیم ماهرانه، تعیینکنندهٔ هدف مشاوره باشد.[۱۲۵] بهعلاوه، بهطور کلی در چهار دههٔ اخیر، مبلغان تبدیلدرمانی و SOCE نتوانستهاند از طریق مطالعات علمی دقیق ادعاهای خود مبنی بر اثربخشی و بیخطربودن تبدیلدرمانی را ثابت کنند.[۲][۱۲۵]
انجمن روانپزشکی آمریکا در بیانیهٔ رسمی خود در سال ۱۹۹۸ دربارهٔ این موضوع آوردهاست: «خطرات احتمالی تبدیلدرمانی بسیار زیاد بوده و شامل افسردگی، اضطراب، و رفتارهای خودتخریبگرانه میشود، زیرا همسو شدن درمانگر با تعصبهای اجتماعی بر ضد همجنسگرایی میتواند نفرتازخود که بیمار از قبل احساس میکرد را تشدید نماید. بسیاری از بیمارانی که تحت تبدیلدرمانی قرار گرفتهاند اعلام میکنند که به غلط به آنها گفته شدهاست که همجنسگرایان اشخاصی تنها و بدبخت هستند و هرگز به رضایت نمیرسند و مورد پذیرش دیگران قرار نمیگیرند.» «سازمانهای حرفهای فراوانی در حوزهٔ سلامت؛ مانند انجمن روانشناسی آمریکا، انجمن ملی مددکاران اجتماعی، و آکادمی پزشکی اطفال آمریکا، به دلیل نگرانی از خطرات ایجاد شده برای بیمارانی که تحت تبدیلدرمانی قرار میگیرند، بیانیههایی بر ضد آن منتشر کردهاند.» «بنابراین انجمن روانپزشکی آمریکا با هر نوع رواندرمانی از قبیل تبدیلدرمانی که بر این فرض نهاده شده که همجنسگرایی فی نفسه بیماری است یا با این پیش زمینهٔ فکری آغاز شود که بیمار باید گرایش جنسی همجنسگرایانهاش را تغییر دهد مخالفت میکند.»[۱۲۵] همچنین در بیانیهٔ رسمی سال ۲۰۱۳ این سازمان آمدهاست: «انجمن روانپزشکی آمریکا به این تصور که همجنسگرایی باید تغییر یابد یا لازم است تغییر یابد اعتقادی ندارد. تلاش برای تغییر همجنسگرایی، فرد را در معرض خطر و آسیبهای قابلتوجهی قرار میدهد زیرا هیچکدام از انواع درمانهای مورد استفاده از نظر علمی تأیید نشدهاند و عزتنفس شخص نیز پس از شکستخوردن در تغییر گرایش جنسیاش از بین خواهد رفت. هیچ مدرک قابل استنادی نشان ندادهاست که هیچ نوعی از رواندرمانی توانسته باشد گرایش جنسی افراد را بهطور موثق و ایمن تغییر دهد. به علاوه، از دید سلامت روانی، گرایش جنسی نیازی به تغییر یافتن ندارد.»[۹۲]
آکادمی پزشکی اطفال آمریکا به اشخاصی که با گرایش جنسی خود درگیرند توصیه میکند: «شما طبیعی هستید. همجنسگرایی یک بیماری روانی نیست. تمام سازمانهای بزرگ پزشکی قبول دارند که همجنسگرایی یک بیماری یا اختلال نیست و نوعی از بیان جنسی است. هیچکس نمیداند چه چیزی باعث میشود یک فرد همجنسگرا، دوجنسگرا، یا دگرجنسگرا شود. احتمالاً چندین عامل در آن نقش دارند. بعضی دلایل ممکن است زیستی باشند. بعضی دلایل ممکن است روانی باشند. علتها ممکن است در اشخاص مختلف متفاوت باشد. واقعیت این است که شما انتخاب نکردهاید که همجنسگرا، دوجنسگرا، یا دگرجنسگرا باشید.»[۱۲۶]
رواندرمانی حمایتکننده از همجنسگرایان
[ویرایش]رواندرمانی حمایتکننده نوعی از رواندرمانی برای مراجعهکنندگان همجنسگراست که آنها را به پذیرش گرایش جنسی خود تشویق میکند. تلاش برای تغییر همجنسگرایی به دگرجنسگرایی یا از بین بردن رفتارهای جنسی و علاقهٔ مراجعهکننده به اشخاص همجنس، برخلاف اصول رواندرمانی حمایتکننده از همجنسگرایان است. انجمن روانشناسی آمریکا و جامعه روانشناسی بریتانیا در مورد رواندرمانی حمایتکننده دستورالعملها و راهنماهایی برای درمانگران منتشر کردهاند.[۱۲۷][۱۲۸] دستورالعمل رسمی انجمن روانشناسی آمریکا در مورد رواندرمانی مراجعین همجنسگرا و دوجنسگرا شامل ۲۱ بند میشود و ۶ اصل ابتدایی آن عبارتند از:
- روانشناس باید از تأثیر ننگ اجتماعی (تعصب، تبعیض، و خشونت) و مظاهر جانبی آنها بر زندگی مراجعهکنندگان همجنسگرا و دوجنسگرای خود آگاه باشد.
- روانشناس باید درک کند که گرایشهای همجنسگرایانه یا دوجنسگرایانه بیماری روانی نیستند.
- روانشناس باید درک کند که احساسات، رفتارها، و امیال همجنسگرایانه جنبههایی متفاوت ولی عادی از جنسیت در انسانها هستند و تلاش در جهت تغییر گرایش جنسی موفق یا ایمن گزارش نشدهاست.
- روانشناس باید بداند که رفتار و دانش او دربارهٔ مسائل و مشکلات مربوط به همجنسگرایان و دوجنسگرایان ممکن است در برآورد و درمان بیمار تأثیرگذار باشد، و باید در هنگام نیاز دست به مشورت یا ارجاع بیمار بزند.
- روانشناس باید در نظر داشته باشد که مراجعهکنندگان دوجنسگرا نسبت به دیگران تجربیاتی متفاوت و منحصربهخود داشتهاند.
- روانشناس باید هنگام مشاوره با مراجعین همجنسگرا و دوجنسگرا، قادر باشد مسائل مرتبط با گرایش جنسی را با مسائل مربوط به هویت جنسیتی تمیز دهد.
رعایت این اصول و کمک به مراجعهکننده برای پذیرش هویت همجنسگرایانهی خود، در بهبود فرد از مشکلات روانی یا سوءمصرف مواد اهمیت فراوان دارد.[۱۲۷]
زوجدرمانی
[ویرایش]در بسیاری از موارد، مشکلاتی که زوجها با آن روبرو میشوند بین گرایشهای جنسی مختلف مشترک است، ولی مراجعین دگرباش علاوه بر مشکلاتی که معمولاً زوجهای دگرجنسگرا دارند، با همجنسگراهراسی، دگرجنسگراسالاری، و دیگر سرکوبیهای اجتماعی نیز دست به گریبانند. افراد در زوجهای همجنس ممکن است در مراحل متفاوتی از آشکارسازی باشند و این برایشان مسئلهساز گردد. بسیاری از اوقات، زوجهای همجنسگرا برخلاف زوجهای دگرجنسگرا از سرمشق مناسبی برای الگوبرداری یک رابطهٔ موفق برخوردار نیستند. این امر ممکن است باعث شود زوجهای همجنسگرا نقشهای جنسیتی کلیشهای در روابط دگرجنسگرایانه را در رابطهٔ خود بازسازی کنند و این کار لزوماً برای حفظ رابطهٔ آنان مفید نباشد.[۱۲۹]
عدهٔ زیادی از مردان و زنان دوجنسگرایی که ازدواج میانگرایشی کردهاند، ممکن است به دلیل وجود احساسات همجنسگرایانه یا عمل نمودن به این احساسات دچار درگیری و مشکل شوند.[۱۳۰] درمانگر برای کمک به این اشخاص باید به او کمک کند آرامش خود را به دست آورده و احساسات همجنسگرایانهاش را به عنوان جزئی از خود بپذیرد و راههای مختلف بیان احساسات همجنسگرایانه و دگرجنسگرایانهی خود را در زندگی روزمره بیازماید.[۱۳۱] مشاور باید به جای تمرکز کردن بر طلاق یا حفظ ازدواج، به فرد کمک کند تا واقعیتهای زندگی مشترک خود را بسنجد و با کشف امیدها و انگیزههایش برای ترک یا حفظ ازدواج، تصمیم نهایی در این مورد را خود بگیرد.[۲]
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ «Case No. S147999 in the Supreme Court of the State of California, In re Marriage Cases Judicial Council Coordination Proceeding No. 4365» (PDF). ۲۰۰۶. دریافتشده در ۱۰ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ ۲٫۱۱ ۲٫۱۲ American Psychological Association (۲۰۰۹). «Appropriate Therapeutic Responses to Sexual Orientation» (PDF).
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ American Psychiatric Association (۲۰۱۱). «Sexual Orientation». بایگانیشده از اصلی در ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۱. دریافتشده در ۱۰ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ Bayer، Ronald (۱۹۸۷). Homosexuality and American Psychiatry: The Politics of Diagnosis. Princeton University Press. شابک ۹۷۸-۰۶۹۱۰۲۸۳۷۸.
- ↑ Mottier, Véronique (2008). Sexuality: A Very Short Introduction (به انگلیسی). Oxford University Press. p. ۵۳.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ Katz، Jonathan (۱۹۹۲). Gay American History: Lesbians and Gay Men in the U.S.A. : a Documentary History. Meridian. شابک ۹۷۸۰۴۵۲۰۱۰۹۲۵.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ Freud، Sigmund (۱۹۰۵). Three Essays on the Theory of Sexuality. Basic Books. شابک ۹۷۸۰۴۶۵۰۹۷۰۸۱.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ Ruitenbeek، Hendrik Marinus (۱۹۶۳). The problem of Homosexuality in modern society. Dutton.
- ↑ Weideman, G. (۱۹۶۲). «Survey of Psychoanalytic literature on overt homosexuality». Journal of the American Psychoanalytic Association. ۱۰: ۲۸۶-۴۰۹. doi:10.1177/000306516201000210.
- ↑ Freud, Sigmund (۱۹۵۱). «Historical Notes: A Letter from Freud». The American Journal of Psychiatry. ۱۰: ۷۸۶-۷۸۷.
- ↑ Geddes، Donald Porter (۱۹۵۴). An analysis of the Kinsey reports on sexual behavior in the human male and female. Dutton.
- ↑ American Psychological Association (۱۹۷۵). «Resolution on discrimination against homosexuals». American Psychologists. ۳۰: ۶۳۳.
- ↑ American Psychological Association. «APA Policy Statements on LGBT Concerns». دریافتشده در ۱۱ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ Nakajima, G. A. (۲۰۰۳). «The emergence of an international lesbian, gay, and bisexual psychiatric movement». Journal of Gay & Lesbian Psychotherapy. ۷. ۱/۲: ۱۶۵-۱۸۸.
- ↑ «ICD-10 Version:2016». World Health Organization. دریافتشده در ۱۱ اسفند ۱۳۹۵.
یادداشت بخش F66: گرایش جنسی را فینفسه نباید یک بیماری تشخیص داد.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ ۱۶٫۵ ۱۶٫۶ Sandfort، Theo (۲۰۰۰). Lesbian and Gay Studies: An Introductory, Interdisciplinary Approach. SAGE. شابک ۹۷۸۰۷۶۱۹۵۴۱۷۰.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ Etengoff C. ; Daiute C. (۲۰۱۴). «Family Members' Uses of Religion in Post–Coming-Out Conflicts With Their Gay Relative» (PDF). Psychology of Religion and Spirituality. ۶. ۱: ۳۳-۴۳. doi:10.1037/a0035198. دریافتشده در ۱۱ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ Etengoff C. ; Daiute C. (۲۰۱۵). «Clinicians' perspectives of religious families' and gay men's negotiation of sexual orientation disclosure and prejudice». Journal of Homosexuality. ۶۲. ۳: ۳۹۴-۴۲۶. doi:10.1080/00918369.2014.977115.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ ۱۹٫۳ ۱۹٫۴ Frankowski BL; American Academy of Pediatrics Committee on Adolescence (۲۰۰۴). «Sexual orientation and adolescents». Journal of Pediatrics. doi:10.1542/peds.113.6.1827. دریافتشده در ۱۱ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ American Psychological Association. «Sexual Orientation & Homosexuality». دریافتشده در ۱۱ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ Mary Ann Lamanna, Agnes Riedmann, Susan D Stewart (۲۰۱۴). Marriages, Families, and Relationships: Making Choices in a Diverse Society. Cengage Learning. صص. ۸۲. شابک ۱۳۰۵۱۷۶۸۹۸.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ Kersey-Matusiak، Gloria (۲۰۱۲). Delivering Culturally Competent Nursing Care. Springer Publishing Company. صص. ۱۶۹. شابک ۰۸۲۶۱۹۳۸۱۱.
- ↑ Vare, Jonatha W. , and Terry L. Norton (۱۹۹۸). «Understanding Gay and Lesbian Youth: Sticks, Stones and Silence». The Cleaning House. ۷۱. ۶: ۳۲۷-۳۳۱. دریافتشده در ۱۱ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ Bailey JM, Dunne MP, Martin NG (۲۰۰۰). «Genetic and environmental influences on sexual orientation and its correlates in an Australian twin sample». J Pers Soc Psychol. ۷۸. ۳. doi:10.1037/0022-3514.78.3.524.
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ Långström N, Rahman Q, Carlström E, Lichtenstein P (۲۰۱۰). «Genetic and environmental effects on same-sex sexual behavior: a population study of twins in Sweden». Arch Sex Behav. ۳۹. ۱. doi:10.1007/s10508-008-9386-1.
- ↑ Qazi Rahman, Glenn D.Wilson (۲۰۰۳). «Born gay? The psychobiology of human sexual orientation». Personality and Individual Differences. ۳۴. ۸: ۱۳۳۷-۱۳۸۲. doi:10.1016/S0191-8869(02)00140-X.
- ↑ LeVay، Simon (۲۰۱۱). Gay, Straight, and the reason why. The science of sexual orientation. Oxford University Press. صص. ۴۷–۵۱, ۱۲۹–۱۵۶. شابک ۹۷۸-۰-۱۹-۹۹۳۱۵۸-۳.
- ↑ Blanchard, R. ; Cantor, J. M. ; Bogaert, A. F. ; Breedlove, S. M. ; Ellis, L. (۲۰۰۶). «Interaction of fraternal birth order and handedness in the development of male homosexuality». Hormones and Behavior. ۴۹. ۳: ۴۰۵-۴۱۴. doi:10.1016/j.yhbeh.2005.09.002.
- ↑ Anthony F. Bogaert; Malvina Skorska (۲۰۱۱). «Sexual orientation, fraternal birth order, and the maternal immune hypothesis: a review». Frontiers in neuroendocrinology. ۳۲. ۲: ۲۴۷-۲۵۴. doi:10.1016/j.yfrne.2011.02.004.
- ↑ Friedman RC, Downey JI (۱۹۹۴). «Homosexuality». N Engl J Med. ۳۳۱: ۹۲۳-۹۳۰. doi:10.1056/NEJM199410063311407.
- ↑ Stronski Huwiler SM, Remafedi G (۱۹۹۸). «Adolescent homosexuality». Adv Pediatr. ۴۵: ۱۰۷-۴۴.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ Royal College of Psychiatrists. «Psychiatry and LGB People». دریافتشده در ۱۱ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ Jeffery R. Jensen (۱۹۹۹). «Homosexuality: A Psychiatrist's Response to LDS Social Services». بایگانیشده از اصلی در ۴ ژوئیه ۲۰۰۳. دریافتشده در ۲ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ Robert P. Cabaj, Terry S. Stein (۱۹۹۶). Textbook of Homosexuality and Mental Health. American Psychiatric Press. صص. ۴۲۱. شابک ۹۷۸۰۸۸۰۴۸۷۱۶۰.
- ↑ Aurand, S. K. , Adessa, R. , & Bush, C. (۱۹۸۸). «Violence and discrimination against lesbian & gay people in Philadelphia and the Commonwealth of Pennsylvania» (PDF).
- ↑ Fassinger, R. (۱۹۹۱). «The hidden minority: Issues and challenges in working with lesbian women and gay men». Counseling Psychologist. ۱۹: ۱۵۷-۱۷۶. doi:10.1177/0011000091192003.
- ↑ GREGORY M. HEREK J. ROY GILLIS JEANINE C. COGAN ERIC K. GLUNT (۱۹۹۷). «Hate Crime Victimization Among Lesbian, Gay, and Bisexual Adults». Journal of Interpersonal Violence. ۱۲ (۲): ۱۹۵-۲۱۵. doi:10.1177/088626097012002003.
- ↑ Truman, D. M. , Tokar, D. M. , & Fischer, A. R. (۱۹۹۶). «Dimensions of Masculinity: Relations to Date Rape Supportive Attitudes and Sexual Aggression in Dating Situations». Journal of Counseling and Development. ۷۴: ۴۲۴. doi:10.1002/j.1556-6676.1996.tb02292.x.
- ↑ Dominic J Parrott, Henry E Adams, Amos Zeichner (۲۰۰۲). «Homophobia: personality and attitudinal correlates». Personality and Individual Differences. ۳۲. ۷: ۱۲۶۹-۱۲۷۸. doi:10.1016/S0191-8869(01)00117-9.
- ↑ David W. Holtzen, Albert A. Agresti (۱۹۹۰). «Parental Responses to Gay and Lesbian Children: Differences in Homophobia, Self-Esteem, and Sex-Role Stereotyping». Journal of Social and Clinical Psychology. ۹. ۳. doi:10.1521/jscp.1990.9.3.390.
- ↑ Newman BS, Muzzonigro PG. (۱۹۹۳). «The effects of traditional family values on the coming out process of gay male adolescents». Adolescence. ۲۸. ۱۰۹: ۲۱۳-۲۶.
- ↑ Susan D. Cochran, Vickie M. Mays (۲۰۰۰). «Relation between Psychiatric Syndromes and Behaviorally Defined Sexual Orientation in a Sample of the US Population». Am J Epidemiol. ۱۵۱. ۵: ۵۱۶-۵۲۳. doi:10.1093/oxfordjournals.aje.a010238. دریافتشده در ۱۲ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ Susan D. Cochran, J. Greer Sullivan, Vickie M. Mays (۲۰۰۳). «Prevalence of Mental Disorders, Psychological Distress, and Mental Health Services Use Among Lesbian, Gay, and Bisexual Adults in the United States». J Consult Clin Psychol. ۷۱. ۱: ۵۳-۶۱. doi:10.1037/0022-006X.71.1.53.
- ↑ Ilan H. Meyer (۲۰۰۳). «Prejudice, Social Stress, and Mental Health in Lesbian, Gay, and Bisexual Populations: Conceptual Issues and Research Evidence». Psychol Bull. ۱۲۹. ۵: ۶۷۴-۶۹۷. doi:10.1037/0033-2909.129.5.674. دریافتشده در ۱۲ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ Kessler RC, Mickelson KD, Williams DR (۱۹۹۹). «The prevalence, distribution, and mental health correlates of perceived discrimination in the United States». J Health Soc Behav. ۴۰. ۳: ۲۰۸-۳۰.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ Meyer IH (۱۹۹۵). «Minority stress and mental health in gay men». J Health Soc Behav. ۳۶. ۱: ۳۸-۵۶.
- ↑ Newcomb ME, Mustanski B. (۲۰۱۰). «Internalized homophobia and internalizing mental health problems: a meta-analytic review». Clin Psychol Rev. ۳۰. ۸: ۱۰۱۹-۲۹. doi:10.1016/j.cpr.2010.07.003.
- ↑ Dawn M. Szymanski, Susan Kashubeck-West, Jill Meyer (۲۰۰۸). «Internalized heterosexism: Measurement, psychosocial correlates, and research directions». The Counseling Psychologist. ۳۶. ۴: ۵۲۵. doi:10.1177/0011000007309489.
- ↑ David M. Frost, Ilan H. Meyer (۲۰۰۹). «Internalized Homophobia and Relationship Quality among Lesbians, Gay Men, and Bisexuals». J Couns Psychol. ۵۶. ۱: ۹۷-۱۰۹.
- ↑ Lackner JB, Joseph JG, Ostrow DG, Kessler RC, Eshleman S, Wortman CB, O'Brien K, Phair JP, Chmiel J. (۱۹۹۳). «A longitudinal study of psychological distress in a cohort of gay men. Effects of social support and coping strategies». J Nerv Ment Dis. ۱۸۱. ۱: ۴-۱۲.
- ↑ Bailey JM. (۱۹۹۹). «Homosexuality and mental illness». Arch Gen Psychiatry. ۵۶. ۱۰: ۸۸۳-۴.
- ↑ Marmor، Judd (۱۹۸۰). Homosexual behavior: a modern reappraisal. Basic Books. صص. ۳۹۱–۴۰۱. شابک ۹۷۸۰۴۶۵۰۳۰۴۵۳.
- ↑ Friedman RC. (۱۹۹۹). «Homosexuality, psychopathology, and suicidality». Arch Gen Psychiatry. ۵۶. ۱۰: ۸۸۷-۸.
- ↑ Brooks، Virginia R. (۱۹۸۱). Minority Stress and Lesbian Women. Lexington Books. شابک ۹۷۸-۰۶۶۹۰۳۹۵۳۵.
- ↑ Herek GM, Gillis JR, Cogan JC. (۱۹۹۹). «Psychological sequelae of hate-crime victimization among lesbian, gay, and bisexual adults». J Consult Clin Psychol. ۶۷ (۶): ۹۴۵-۵۱.
- ↑ Finlay B, Scheltema KE. (۱۹۹۱). «The relation of gender and sexual orientation to measures of masculinity, femininity, and androgyny: a further analysis». J Homosex. ۲۱. ۳: ۷۱-۸۵. doi:10.1300/J082v21n03_04.
- ↑ Westefeld, John; Maples, Michael; Buford, Brian; Taylor, Steve (۲۰۰۱). «Gay, Lesbian, and Bisexual College Students». Journal of College Student Psychotherapy. ۱۵. ۳: ۷۱-۸۲. doi:10.1300/J035v15n03_06.
- ↑ Fergusson DM, Horwood LJ, Ridder EM, Beautrais AL (۲۰۰۵). «Sexual orientation and mental health in a birth cohort of young adults». Psychological Medicine. ۳۵. ۷: ۹۷۱-۸۱. doi:10.1017/S0033291704004222.
- ↑ Silenzio VM, Pena JB, Duberstein PR, Cerel J, Knox KL (۲۰۰۷). «Sexual Orientation and Risk Factors for Suicidal Ideation and Suicide Attempts Among Adolescents and Young Adults». American Journal of Public Health. ۹۷. ۱۱: ۲۰۱۷-۹. doi:10.2105/AJPH.2006.095943.
- ↑ «Gay, Lesbian, Bisexual & Transgender "Attempted Suicide" Incidences/Risks Suicidality Studies From 1970 to 2015».
- ↑ Alan Paul Bell, Martin S. Weinberg, Institute for Sex Research (۱۹۷۸). Homosexualities: a study of diversity among men and women. Simon and Schuster. صص. ۴۵۳–۴۵۴. شابک ۹۷۸۰۶۷۱۲۴۲۱۲۱.
ر. ک. به جدولهای 21.14 و 21.15
- ↑ Safren SA, Heimberg RG (۱۹۹۹). «Depression, hopelessness, suicidality, and related factors in sexual minority and heterosexual adolescents». Journal of Consulting and Clinical Psychology. ۶۷. ۶: ۸۵۹-۶۶. doi:10.1037/0022-006X.67.6.859.
- ↑ Russell ST, Joyner K (۲۰۰۱). «Adolescent Sexual Orientation and Suicide Risk: Evidence From a National Study». American Journal of Public Health. ۹۱. ۸: ۱۲۷۶-۸۱. doi:10.2105/AJPH.91.8.1276.
- ↑ Saghir MT, Robins E, Walbran B, Gentry KA (۱۹۷۰). «Homosexuality. IV. Psychiatric disorders and disability in the female homosexual». The American Journal of Psychiatry. ۱۲۷. ۲: ۱۴۷-۵۴. doi:10.1176/ajp.127.2.147.
- ↑ Proctor CD, Groze VK. (۱۹۹۴). «Risk Factors for Suicide among Gay, Lesbian, and Bisexual Youths». Social Work. ۳۹. ۵: ۵۰۴-۱۳. doi:10.1093/sw/39.5.504.
- ↑ Mary J. Rotheram-Borus, Joyce Hunter, Margaret Rosario (۱۹۹۴). «Suicidal Behavior and Gay-Related Stress among Gay and Bisexual Male Adolescents». Journal of Adolescent Research. ۹. ۴: ۴۹۸-۵۰۸. doi:10.1177/074355489494007. دریافتشده در ۱۳ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ Ryan C, Huebner D, Diaz RM, Sanchez J (۲۰۰۹). «Family rejection as a predictor of negative health outcomes in white and Latino lesbian, gay, and bisexual young adults». Pediatrics. ۱۲۳. ۱: ۳۴۶-۵۲. doi:10.1542/peds.2007-3524.
- ↑ Remafedi G, Farrow JA, Deisher RW. (۱۹۹۱). «Risk factors for attempted suicide in gay and bisexual youth». Pediatrics. ۸۷. ۶: ۸۶۹-۷۵. doi:10.1016/0197-0070(91)90544-V.
- ↑ Paula C. Rust (۱۹۹۳). «"Coming Out" in the Age of Social Constructionism: Sexual Identity Formation among Lesbian and Bisexual Women». Gender & Society. ۷. ۱: ۵۰-۷۷. doi:10.1177/089124393007001004.
- ↑ Carmen De Monteflores, Stephen J. Schultz (۱۹۷۸). «Coming Out: Similarities and Differences for Lesbians and Gay Men». Journal of Social Issues. ۳۴. ۳: ۵۹-۷۲. doi:10.1111/j.1540-4560.1978.tb02614.x.
- ↑ Berger RM. (۱۹۹۰). «Passing: impact on the quality of same-sex couple relationships». Social Workers. ۳۵. ۴: ۳۲۸-۳۲.
- ↑ Berger RM. (۱۹۹۲). «Passing and social support among gay men». Journal of Homosexuality. ۲۳. ۳: ۸۵-۹۷.
- ↑ Jordan KM, Deluty RH. (۱۹۹۸). «Coming out for lesbian women: its relation to anxiety, positive affectivity, self-esteem, and social support». Journal of Homosexuality. ۳۵. ۲: ۴۱-۶۳.
- ↑ ۷۴٫۰ ۷۴٫۱ ۷۴٫۲ ۷۴٫۳ ۷۴٫۴ Shidlo, A. , & Schroeder, M. (۲۰۰۲). «Changing sexual orientation: A consumer's report». Professional Psychology Research and Practice. ۳۳. ۳: ۲۴۹-۲۵۹. doi:10.1037/0735-7028.33.3.249.
- ↑ ۷۵٫۰ ۷۵٫۱ Christy M. Ponticelli (۱۹۹۹). «Crafting Stories of Sexual Identity Reconstruction». Social Psychology Quarterly. ۶۲. ۲: ۱۵۷-۱۷۲.
- ↑ Angela M. Barbara, Gloria Chaim, Farzana Doctor (۲۰۰۷). Asking the Right Questions 2: Talking with Clients about Sexual Orientation and Gender Identity in Mental Health, Counselling and Addiction Settings. Centre for Addiction & Mental Health. شابک ۹۷۸۰۸۸۸۶۸۵۴۱۴.
- ↑ ۷۷٫۰ ۷۷٫۱ Diamond LM. (۲۰۰۸). «Female bisexuality from adolescence to adulthood: results from a 10-year longitudinal study». Developmental Psychology. ۴۴. ۱: ۵-۱۴. doi:10.1037/0012-1649.44.1.5.
- ↑ Savin-Williams RC, Joyner K, Rieger G. (۲۰۱۲). «Prevalence and stability of self-reported sexual orientation identity during young adulthood». Arch Sex Behav. ۴۱. ۱: ۱۰۳-۱۰. doi:10.1007/s10508-012-9913-y.
- ↑ Kinnish, K.K. ; Strassberg, D.S. ; Turner, C.W. (۲۰۰۵). «Sex differences in the flexibility of sexual orientation: a multidimensional retrospective assessment». Arch Sex Behav. ۳۴. ۲: ۱۷۳-۸۳. doi:10.1007/s10508-005-1795-9.
- ↑ Saewyc EM. (۲۰۱۱). «Sex differences in the flexibility of sexual orientation: a multidimensional retrospective assessment». J Res Adolesc. ۲۱. ۱: ۲۵۶-۲۷۲. doi:10.1007/s10508-005-1795-9.
- ↑ Dana Berkowitz, William Marsiglio (۲۰۰۷). «Gay Men: Negotiating Procreative, Father, and Family Identities». Journal of Marrage and Family. ۶۹. ۲: ۳۶۶-۳۸۱. doi:10.1111/j.1741-3737.2007.00371.x.
- ↑ Büntzly G. (۱۹۹۳). «Gay fathers in straight marriages». J Homosex. ۲۴. ۳-۴: ۱۰۷-۱۴.
- ↑ Bozett، Frederick W. (۱۹۸۷). Gay and Lesbian Parents. Greenwood Publishing Group. شابک ۹۷۸۰۲۷۵۹۲۵۴۱۳.
- ↑ «Can lesbians and gay men be good parents?». American Psychological Association. دریافتشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ Amity P. Buxton (۲۰۰۵). «A Family Matter: When a Spouse Comes Out as Gay, Lesbian, or Bisexual». Journal of GLBT Family Studies. ۱. ۲: ۴۹-۷۰. doi:10.1300/J461v01n02_04.
- ↑ Dunne EJ. (۱۹۸۷). «Helping gay fathers come out to their children». Journal of Homosexuality. ۱۴. ۱-۲: ۲۱۳-۲۲.
- ↑ ۸۷٫۰ ۸۷٫۱ «Brief presented to the Legislative House of Commons Committee on Bill C38 By the Canadian Psychological Association June 2, 2005» (PDF). Canadian Psychological Association. بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۲. دریافتشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ Pawelski JG, Perrin EC, Foy JM, Allen CE, Crawford JE, Del Monte M, Kaufman M, Klein JD, Smith K, Springer S, Tanner JL, Vickers DL. (۲۰۰۶). «The effects of marriage, civil union, and domestic partnership laws on the health and well-being of children». Pediatrics. ۱۱۸. ۱: ۳۴۹-۶۴.
- ↑ Timothy J. Biblarz, Judith Stacey (۲۰۱۰). «How Does the Gender of Parents Matter?». Journal of Marriage and Family. ۷۲. ۱: ۳-۲۲. doi:10.1111/j.1741-3737.2009.00678.x.
- ↑ «American Academy of Pediatrics Supports Same Gender Civil Marriage». American Academy of Pediatrics. ۲۰۱۳. بایگانیشده از اصلی در ۵ مارس ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «Children with Lesbian Gay Bisexual and Transgender Parents». American Academy of Child and Adolescent Psychiatry. دریافتشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ ۹۲٫۰ ۹۲٫۱ ۹۲٫۲ «Position Statement on Issues Related to Homosexuality» (PDF). American Psychiatric Association. ۲۰۱۳. دریافتشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «Sexual Orientation, Parents, & Children». American Psychological Association. ۲۰۰۴. دریافتشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «Position Statement on Parenting» (PDF). American Psychoanalytic Association. ۲۰۱۲. بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۳ آوریل ۲۰۱۶. دریافتشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «CWLA's Position on Same-Sex Parenting». Child Welfare League of American. دریافتشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «Gay and Lesbian Adoptions and Foster Care». North American Council on Adoptable Children. 2005. بایگانیشده از اصلی در ۱۹ اكتبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵. تاریخ وارد شده در
|archive-date=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ۹۷٫۰ ۹۷٫۱ Katy Butler (۲۰۰۶). «Many Couples Must Negotiate Terms of 'Brokeback' Marriages». The New York Times.
- ↑ Laumann، Edward O. (۲۰۰۰). The Social Organization of Sexuality: Sexual Practices in the United States. University of Chicago Press. شابک ۹۷۸۰۲۲۶۴۷۰۲۰۷.
- ↑ Amity Pierce Buxton (۲۰۰۱). «Writing our own script: How bisexual men and their heterosexual wives maintain their marriages after disclosure». Journal of Bisexuality. ۱. ۲: ۱۵۵-۱۸۹. doi:10.1300/J159v01n02_06.
- ↑ «ICD-10 Version:2016, F.66.1-Egodystonic sexual orientation». World Health Organization. ۲۰۱۶.
- ↑ ۱۰۱٫۰ ۱۰۱٫۱ ۱۰۱٫۲ Beckstead, A. L. , & Morrow, S. L. (۲۰۰۴). «Mormon Clients' Experiences of Conversion Therapy The Need for a New Treatment Approach». The Counseling Psychologist. ۳۲. ۵: ۶۵۱-۶۹۰. doi:10.1177/0011000004267555.
- ↑ ۱۰۲٫۰ ۱۰۲٫۱ Smith, G. , Bartlett, A. & King, M. (۲۰۰۴). «Treatments of homosexuality in Britain since the 1950s - An oral history: The experience of patients». British Medical Journal. ۳۲۸. ۷۴۳۷: ۴۲۷. doi:10.1136/bmj.37984.442419.EE.
- ↑ Erzen، Tanya (۲۰۰۶). Straight to Jesus: Sexual and Christian Conversions in the Ex-Gay Movement. University of California Press. شابک ۹۷۸۰۵۲۰۹۳۹۰۵۹.
- ↑ ۱۰۴٫۰ ۱۰۴٫۱ ۱۰۴٫۲ Haldeman, D. C. (۲۰۰۴). «When Sexual and Religious Orientation Collide: Considerations in Working with Conflicted Same-Sex Attracted Male Clients». The Counseling Psychologist. ۳۲. ۵: ۶۹۱-۷۱۵. doi:10.1177/0011000004267560.
- ↑ ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ ۱۰۵٫۲ Stanton L. Jones, Mark A. Yarhouse (۲۰۰۹). Ex-Gays?: A Longitudinal Study of Religiously Mediated Change in Sexual Orientation. InterVarsity Press. شابک ۹۷۸۰۸۳۰۸۷۵۱۳۹.
- ↑ ۱۰۶٫۰ ۱۰۶٫۱ ۱۰۶٫۲ Mark, N. (۲۰۰۸). «Identities in Conflict: Forging an Orthodox Gay Identity». Journal of Gay and Lesbian Mental Health. ۱۲. ۳: ۱۷۹-۱۹۴. doi:10.1080/19359700802111189.
- ↑ Tozer, E. E. , & Hayes, J. A. (۲۰۰۴). «The role of religiosity, internalized homonegativity, and identity development: Why do individuals seek conversion therapy?». The Counseling Psychologist,. ۳۲. ۵: ۷۱۶-۷۴۰. doi:10.1177/0011000004267563.
- ↑ Wolkomir, M. (۲۰۰۱). «Emotion Work, Commitment, and the Authentication of the Self: The Case of Gay and Ex-Gay Christian Support Groups». Journal of Contemporary Ethnography. ۳۰. ۳: ۳۰۵-۳۳۴. doi:10.1177/089124101030003002.
- ↑ ۱۰۹٫۰ ۱۰۹٫۱ Yarhouse, M. A. (۲۰۰۸). «Narrative Sexual Identity Therapy». American Journal of Family Therapy. ۳۶. ۳: ۱۹۶-۲۱۰. doi:10.1080/01926180701236498. دریافتشده در ۱۳ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ ۱۱۰٫۰ ۱۱۰٫۱ Glassgold, Judith M. (۲۰۰۸). «Bridging the divide: Integrating lesbian identity and orthodox Judaism». Women & Therapy. ۳۱. ۱: ۵۹-۷۲. doi:10.1300/02703140802145227.
- ↑ Drescher، Jack (۲۰۰۱). Psychoanalytic Therapy and the Gay Man. Analytic Press. شابک ۹۷۸۰۸۸۱۶۳۳۶۷۲.
- ↑ Green RJ. (۲۰۰۳). «When therapists do not want their clients to be homosexual: a response to Rosik's article». J Marital Fam Ther. ۲۹. ۱: ۲۹-۳۸.
- ↑ Christopher H Rosik (۲۰۰۳). «Motivational, ethical, and epistemological foundations in the treatment of unwanted homoerotic attraction». Journal of Marital and Family Therapy. ۲۹. ۱: ۱۳-۲۸. doi:10.1111/j.1752-0606.2003.tb00379.x.
- ↑ David Scasta (۱۹۹۸). «Issues in Helping People Come Out». Journal of Gay & Lesbian Psychotherapy. ۲. ۴: ۸۷-۹۸. doi:dx.doi.org/10.1300/J236v02n04_07 مقدار
|doi=
را بررسی کنید (کمک). - ↑ «Resolution on Appropriate Affirmative Responses to Sexual Orientation Distress and Change Efforts». American Psychological Association.
- ↑ "Reparative & other therapy to alter sexual orientation" (به انگلیسی). Archived from the original on 19 January 2012. Retrieved 10 April 2012.
- ↑ Hitchcock، Edward Robert (۱۹۷۹). Modern concepts in psychiatric surgery: proceedings of the 5th World Congress of Psychiatric Surgery, held in Boston MA on August 21-25, 1978. Elsevier/North-Holland Biomedical Press. صص. ۱۸۷–۱۹۵.
- ↑ Inge Rieber, Volkmar Sigusch (۱۹۷۹). «Psychosurgery on sex offenders and sexual "deviants" in West Germany». Archives of Sexual Behavior. ۸. ۶: ۵۲۳-۵۲۷. doi:10.1007/BF01541419.
- ↑ Cruz DB. (۱۹۹۹). «Controlling desires: sexual orientation conversion and the limits of knowledge and law» (PDF). South Calif Law Rev. ۷۲. ۵: ۱۲۹۷-۴۰۰.
- ↑ Katharine S. Milar (۲۰۱۱). «The myth buster». Monitor on Psychology. ۴۲. American Psychological Association. ۲: ۲۴. دریافتشده در ۱۶ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ DC Haldeman (۲۰۰۲). «Gay rights, patient rights: The implications of sexual orientation conversion therapy». Professional Psychology Research and Practice. ۳۳. ۳: ۲۶۰-۲۶۴. doi:10.1037//0735-7028.33.3.260.
- ↑ «"Therapies" to change sexual orientation lack medical justification and threaten health». Pan American Health Organization. دریافتشده در ۱۶ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «LGBTIQ Rights Advocacy and the APS». Australian Psychological Society. بایگانیشده از اصلی در ۱۹ فوریه ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۶ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «UK organisations unite against Conversion Therapy». UK Council For Psychotherapy. بایگانیشده از اصلی در ۶ مارس ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۶ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ ۱۲۵٫۰ ۱۲۵٫۱ ۱۲۵٫۲ «Position Statement on Therapies Focused on Attempts to Change Sexual Orientation (Reparative or Conversion Therapies)» (PDF). American Psychiatric Association. ۱۹۹۸. بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۳ مه ۲۰۱۷. دریافتشده در ۸ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ American Academy of Pediatrics (2008). «Gay, Lesbian, and Bisexual Teens: Facts for Teens and Their Parents». بایگانیشده از اصلی در ۲۶ اكتبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۸ مارس ۲۰۱۷. تاریخ وارد شده در
|archive-date=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ۱۲۷٫۰ ۱۲۷٫۱ «Practice Guidelines for LGB Clients». American Psychological Association. ۲۰۱۱. دریافتشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «Guidelines and Literature Review for Psychologists Working Therapeutically with Sexual and Gender Minority Clients» (PDF). The British Psychological Society. ۲۰۱۲. دریافتشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ Jerry J. Bigner, Joseph L. Wetchler (۲۰۰۴). Relationship Therapy with Same-sex Couples. Haworth Press. شابک ۹۷۸۰۷۸۹۰۲۵۵۵۵.
- ↑ Wolf TJ (۱۹۸۷). «Group psychotherapy for bisexual men and their wives». Journal of Homosexuality. ۱۴. ۱-۲: ۱۹۱-۹. doi:10.1300/J082v14n01_14.
- ↑ Coleman E (۱۹۸۱). «Bisexual and gay men in heterosexual marriage: conflicts and resolutions in therapy». Journal of Homosexuality. ۷. ۲-۳: ۹۳-۱۰۳. doi:10.1300/J082v07n02_11.