Jump to ratings and reviews
Rate this book

مجموعه آثار احمد شاملو #2

همچون کوچه‌ئی بی‌انتها: دفتر دوم

Rate this book
Ahmad Shamlu (1925-2000) is considered to be one of Iran's greatest poets and one of the most influential literary figures of the 20th century. A native of Tehran, Shamlu has been publishing poetry and other writings since the mid-1940s. His poetry, like much great literature, appears simple on the surface but actually have many layers of meaning to appreciate. Shamlu has also written many plays. In addition to acclaim from critics and readers alike, Shamlu has also received honors from organizations such as Human Rights Watch for his emphasis on freedom of expression and social justice. This volume is comprised of Shamlu's translations of German, French and English classics into Persian. It is an excellent resource for linguists, scholars, literary critics, as well as for Persian readers interested in discovering new literature. The text is entirely in Persian (Farsi). The writers whose works appear in translation in this volume include Pearl May Lee, Langston Hughes, Gabriel Mariano, Ovidio Martins, Octavio Paz, William Faulkner, Federico Garcia Lorca, Illia Erenbourg, Boris Pasternak, Yegishe Charents, Nazim Kikmet, Yannis Ritsos, Iakovos Kampanellis, Zoltan Zelek, Alain Lance, Jacques Prever, Jean Cocteau, Jacques Chardin, Paul Eluard, Charles Cross, Paul Fort, William Butler Yeats, Bertolt Brecht, Erik Frid, Clara Janes, Gabriel Garcia Marquez and Margot Bickel.

618 pages, Hardcover

First published January 1, 1995

Loading interface...
Loading interface...

About the author

احمد شاملو

136 books1,351 followers

احمد شاملو، الف. بامداد یا الف. صبح (۲۱ آذر ۱۳۰۴ - ۲ مرداد ۱۳۷۹)، شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، مترجم و از بنیان‏گذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛.زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیت‏های سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم می‏زند. شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونه‌ای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر منثور شناخته می‌شود. شاملو در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نیمایی روی آورد؛ اما برای نخستین‏ بار در شعر «تا شکوفه‏ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و سبک دیگری را در شعر معاصر فارسی شکل داد. شاملو علاوه بر شعر، فعالیت‌هایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمه‏‌هایی شناخته‌شده دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران می‌باشد. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شده‌اند. شاملو از سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال، ‏ مشاور فرهنگی سفارت‏ مجارستان بود.
شاملو در زندگی خانوادگی نیز زندگی پر فراز و نشیبی داشت ابتدا با اشرف الملوک اسلامیه در سال ۱۳۲۶ ازدواج کرد. اشرف الملوک همدم روزهای آغازین فعالیت هنری شاملو بود. ده سال بعد در ۱۳۳۶ که شاملو برای کسی شدن خیز برداشت اشرف را طلاق داد و با طوسی حائری که زنی فرهیخته و زبان دان و ثروتمند بود ازدواج کرد. طوسی کمک زیادی به فرهیخته شدن و مشهور شدن شاملو کرد. با ثروت و فداکاری خود در ترک اعتیاد به احمد کمک کرد و با زبان دانی خود کاری کرد تا شاملو به عنوان مترجم شناخته شود. پنج سالی از این ازدواج گذشت و شاملو طوسی را هم طلاق داد. ابراهیم گلستان مدعی شده این کار با بالا کشیدن خانه و ثروت طوسی حائری همراه بوده است. در سال ۱۳۴۳ شاملو بار دیگری ازدواج کرد، اینبار با آیدا سرکیسیان دختری ارمنی که چهارده سال از او جوانتر بود و تا آخر همدم روزهای پیری شاملو بود. همچنین آیدا به جز پرستاری، به شاملو در نگارش کارهای پژوهشی اش کمک می کرد

همچنین شاملو برخلاف اکثر شاعران ایرانی ارتباط خوبی با سفارت خانه های خارجی داشت. «نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷، از سوی وابسته‏ فرهنگی سفارت آلمان در تهران‏ برای احمد شاملو ترتیب داده‏ شد. احمد شاملو پس از تحمل سال‏ها رنج و بیماری، در تاریخ 2 مرداد 1379 درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شده‌است.


Ahmad Shamlou (Persian pronunciation: [æhˈmæd(-e) ʃˈɒːmluː], also known under his pen name A. Bamdad (Persian: ا. بامداد‎)) (December 12, 1925 – July 24, 2000) was a Persian poet, writer, and journalist. Shamlou is arguably the most influential poet of modern Iran. His initial poetry was influenced by and in the tradition of Nima Youshij. Shamlou's poetry is complex, yet his imagery, which contributes significantly to the intensity of his poems, is simple. As the base, he uses the traditional imagery familiar to his Iranian audience through the works of Persian masters like Hafiz and Omar Khayyám. For infrastructure and impact, he uses a kind of everyday imagery in which personified oxymoronic elements are spiked with an unreal combination of the abstract and the concrete thus far unprecedented in Persian poetry, which distressed some of the admirers of more traditional poetry.
Shamlou has translated extensively from French to Persian and his own works are also translated into a number of languages. He has also written a number of plays, edited the works of major classical Persian poets, especially Hafiz. His thirteen-volume Ketab-e Koucheh (The Book of Alley) is a major contribution in understanding the Iranian folklore beliefs and language. He also writes fiction and Screenplays, contributing to children’s literature, and journalism.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
534 (50%)
4 stars
304 (28%)
3 stars
156 (14%)
2 stars
36 (3%)
1 star
21 (1%)
Displaying 1 - 30 of 40 reviews
Profile Image for Saman.
1,168 reviews1,068 followers
Read
August 26, 2016
نمی‌خواهم ببینمش

خاطرم در آتش است
یاسمن‌ها را فراخوانید
با سپیدی کوچک‌شان
نمی‌خواهم ببینمش
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews565 followers
March 9, 2016
Collected works (#2), ‭Ahmad Shamlu
عنوان: مجموعه آثارِ احمد شاملو (دفترِ دوّم: همچون کوچه‌ ای بی‌ انتها گزینه ای از شعر شاعران بزرگ جهان)؛ شاعر و مترجم: احمد شاملو؛ به کوشش: نیاز یعقوبشاهی؛ تهران، نگاه، 1380، چاپ دهم جلد 2 سال 1390، شابک: 9789646174269؛
Profile Image for Elham.
9 reviews
August 16, 2009

. . .آنکه می خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است

برتولت برشت
Profile Image for Sahar.
32 reviews46 followers
October 20, 2015
تنها آن‌که بزرگ‌ترین جا را
به خود اختصاص نمی‌دهد
از شادی لبخند بهره می‌تواند داشت.

آن‌که جای کافی برای دیگران دارد؛
صمیمانه‌تر می‌تواند
با دیگران بخندد؛
با دیگران بگرید.
مارگوت بيكل
Profile Image for Ali  Mousavi.
128 reviews26 followers
October 22, 2017
دریا خندید
در دوردست،
دندان‌هایش کف و
لب‌هایش آسمان.


ــ تو چه می‌فروشی
دخترِ غمگینِ سینه عریان؟

ــ من آب دریاها را
می‌فروشم، آقا.



ــ پسر سیاه، قاتیِ خونت
چی داری؟

ــ آب دریاها را
دارم، آقا.



ــ این اشک‌های شور
از کجا می‌آید، مادر؟

ــ آب دریاها را من
گریه می‌کنم، آقا.



ــ دل من و این تلخی بی‌نهایت
سرچشمه‌اش کجاست؟

ــ آب دریاها
سخت تلخ است، آقا.



دریا خندید
در دوردست،
دندان‌هایش کف و
لب‌هایش آسمان.

لورکا
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book1,129 followers
November 13, 2021
سکوت و تنهایی
دو جانور کوچکی است که ماه بدیشان راه نمی‌نماید،
دو جانور کوچک که از چشمان تو می‌نوشند،
از آب‌های نهانت.
اگر چشمانت را بگشایی
شب دروازه‌های مشک را باز می‌گشاید
قلمرو پنهان آب‌ها آشکار می‌شود از نهفت شب جاری،
و اگر چشمانت را بربندی
رودی از درون می‌آکندت
پیش می‌رود
بر تو ظلمت می‌گسترد
و شب
رطوبت اعماقش را
به تمامی
بر سواحل جان تو می‌بارد.

Profile Image for mohamad jelvani.
281 reviews62 followers
May 2, 2019
یادم می آید سال ها پیش که می خوندمش چه وجدی از خواندن این اشعار ناب و ترجمه ویژه شاملو
خصوصاً به خاطر استفاده بجا و درست از زبان عامیانه
بهم دست داده می داد
میگن شعر را نمیشه ترجمه کرد
انقدر از شعریتش کم میشه که دیگه اون شعر نیست
همچنین نمی دونم شاملو چقدر به اصل اشعار وفادار بوده
فقط می دونم که نتیجه کار شاملو در این کتاب
واقعاً شعر هست
Profile Image for Bahar.
25 reviews13 followers
December 20, 2018
مارگوت بیگل ... چقدر خوشحالم که اون واژه‌های جادویی رو ترجمه کردی شاملوی عزیز
سال‌هاست دست کم دو روز یکبار این کتاب رو به شوق خواندن بیگل باز میکنم :)

می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق
آنجا که دریا به آخر می‌رسد و آسمان آغاز می‌شود
می‌خواهم با هر آنچه مرا در برگرفته یکی شوم
حس می‌کنم و می‌دانم
دست می‌سایم و می‌ترسم
باور می‌کنم و امیدوارم
که هیچ چیز با آن به عناد بر ��خیزد
می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق
آنجا که دریا به آخر می‌رسد و آسمان آغاز می‌شود
Profile Image for Saman.
1,168 reviews1,068 followers
Read
September 29, 2009
ـ امروز چه روزی است؟

ـ ما خود تمام روزهاییم ای دوست
ما خود زندگی‌ایم به تمامی ای یار
یکدیگر را دوست می‌داریم و زندگی می‌کنیم
زندگی می‌کنیم و یکدیگر را دوست می‌داریم و
نمی‌دانیم زندگی چیست و
نمی‌دانیم روز چیست و
نمی‌دانیم عشق چیست


ژاک پره‌ور / Jacques Prévert


Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews836 followers
Read
January 3, 2014
آن‌گاه بانویِ پرغرورِ عشقِ خود را ديدم
در آستانه‌یِ پُر نيلوفر،
که به آسمانِ بارانی می‌انديشيد

و آن‌گاه بانویِ پُرغرورِ عشقِ خود را ديدم
در آستانه‌یِ پُر نيلوفرِ باران،
که پيرهن‌اش دست‌خوشِ بادی شوخ بود.

و آن‌گاه بانویِ پرغرورِ باران
در آستانه‌یِ نيلوفرها،
که از سفرِ دشوارِ آسمان بازمی‌آمد.
Profile Image for Parva Rostami.
6 reviews2 followers
September 25, 2009
گاه آنچه ما را به حقيقت ميرساند
خود از آن عاري است
زيرا تنها حقيقت است كه رهايي ميبخشد

"مارگوت بيكل"ه
Profile Image for Ali.
27 reviews
July 10, 2024
این شعر بسیار زیبا با صدای شاملو نمیدونم از این مجموعه هست یا خیر
اما من کاست صوتی این اثر رو داشتم
موسیقی و متن شعر و صدای شاملو بسیار خوب با هم تلفیق شدن و یک اثری رو خلق کردن که انگار میخواستن زحمت تصویر سازی رو به تخیل شما بسپارن
حتی اگر تخیل چندان قوی هم ندارید نگران نباشید
با این اثر از پسش بر میاید…


آنجا بر پلکان عریض
بر پلکان اشک ها
در کوره راه گود افتاده‌ی مرگ
در قلمرو زاری ها
یهودیان و مبارزان قدم برمیدارند
یهودیان و مبارزان بر خاک می افتند

آنان هر یک تخته سنگی بر دوش دارند
تخته سنگی که صلیب مرگ است

هم در آن دم است که آندونیس صدایی می شنود
صدایی که می گوید:
آه … رفیق
آه… رفیق
مرا به بالا رفتن از پلکان مدد کن

لیکن آنجا بر پلکان عریض
بر پلکان اشک ها
هرگونه یاری در حکم گناهی است
هر گونه شفقتی شایسته‌ی عقوبتی

یهودی بر پله فرو می افتد
و پله به سرخی می گراید

«و تو…
فرزند… بدین سو بیا
و این سنگ را نیز بردار»

سنگی گران بر دوش دارم و
سنگ دیگری نیز بر دوش می کشم
نام من آندونیس است
و تو نیز اگر انسانی
به کارگاه سنگ کوبی قدم بگذار…
Profile Image for rozhin.
16 reviews6 followers
Read
April 14, 2007
ketabhaye shamlou ehtiaji be tozih nadare,,,kheili alian
Profile Image for Aram.
6 reviews2 followers
Read
January 5, 2019
پا الورآر
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Ebrahim Refaghat.
54 reviews13 followers
October 24, 2013
مرا تو بی سببی نیستی
؟به راستی صلت کدام قصیده ای
ای غزل
ستاره باران جواب کدام سلامی
به آفتاب
از دریچه تاریک
کلام از نگاه تو شکل می بندد
خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی.
Profile Image for Kowsar Bagheri.
367 reviews214 followers
January 2, 2019
با تمام احترامی که برای احمد شاملو‌ به مثابه‌ی شاعر قائلم باید بگم مترجم خوبی نیست (کاش فن‌هاشونم اینو قبول کنن که یه شاعر خوب الزاماً قرار نیست مترجم خ��بی باشه و یا بالعکس). انتخاب‌ شعرها خیلی خوب بود که البته نشئت گرفته از نگاه و تفکر شاملوئه اما ترجمه‌ جداً مشکل داره، جدا از نیاز شدیدش به ویرایش.
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews291 followers
June 7, 2016
پر از فراز و فرود. از شعرهای بی نظیر تا اشعاری که هیچ گونه تعلقی به زبان و حالشان حس نکردم. جدای از این ها کم نبودند شاعران و اشعاری که در فهمشان واقعا مشکل داشتم و بسیاری از آنها را نفهمیدم - چه برسد به همدلی یا مشارکت.

سوالی که همواره مطرح بوده است بحث اصل خواندن ترجمه ی یک شعر است. آیا ترجمه ی یک شعر می تواند ارزش شاعران�� داشته باشد؟ مستقل از تلاش شاملو در این اثر برای شاعرانه کردن ترجمه هایش - تا حد عدم وفاداری - ، باید اذعان کنم که به نظر من هیچ قضاوت کلی ممکن نیست. من تنها وقتی می توانم چیزی بگویم که ترجمه را بخوانم. صد البته ترجمه همان اثر اصلی نیست اما آیا خود فی نفسه هم یک اثر لذت بخش - الیته وام دار به اصل - نمی تواند باشد؟ من از بسیاری اشعار ترجمه لذت برده ام و می برم برای همین هیچ دلیلی نمی بینم که با قضاوت کلی خودم را از امکان لذت محروم کنم...
Profile Image for Rez.
133 reviews3 followers
August 3, 2020
«برای چه‌گوارا:(گابریل گارسیا مارکز)

و مرد افتاده بود.

یکی آواز داد: دلاور برخیز!
و مرد همچنان افتاده بود.

دو تن آواز دادند: دلاور برخیز!
و مرد همچنان افتاده بود.

ده ها تن و صدها تن خروش برآوردند: دلاور برخیز!
و مرد همچنان افتاده بود.

هزاران تن خروش برآوردند: دلاور برخیز!
و مرد همچنان افتاده بود.

تمامی آن سرزمینیان گرد آمده اشک ریزان خروش براوردند: دلاور برخیز!

و مرد به پای خاست.
نخستین کس را بوسه ای داد
و گام در راه نهاد.»

جذاب‌ترین قسمت کتاب اشعار بیکل بود.
Profile Image for Soheil Ghassemi.
16 reviews
Read
August 31, 2007
کتاب ِ قشنگی است. با جلد ِ نارنجی اش
و تئاتر ِ پانتومیمی که پسرش سیروس از شعر های این کتاب ِ پدر اش اجرا کرد قشنگ بود
و خیلی ترجمه ها از شعر های لورکا خوانده ام. این چیز ِ دیگری است
Profile Image for Alkimeya.
60 reviews55 followers
Read
June 30, 2019
با درافكندن خود
به دره
شايد
سرانجام
به شناسايي خود
توفيق يابي

در گذشته هاي نزديك دلايل كتاب خوندنم زياد بود: كنجكاوي، لذت، فرار از تنهايي.
يه مدته فقط كتاب ميخونم كه مغزم خفه شه. فرار از overthinking. كتاب خوندن شده فقط راه انكار واقعيت
Profile Image for Amir ali.
330 reviews1 follower
October 14, 2013
در تلاش شب که ابر تیره می بارد
روی دریای هراس انگیز

و ز فراز برج باراند از خلوت، مرغ باران می کشد فریاد خشم آمیز

و سرود سرد و پر توفان دریای حماسه خوان
گرفته اوج
می زند بالای هر بام و سرائی موج

و عبوس ظلمت خیس شب مغموم
ثقل ناهنجار خود را بر سکوت بندر خاموش می ریزد، -
می کشد دیوانه واری
در چنین هنگامه
روی گام های کند و سنگینش
پیکری افسرده را خاموش.

مرغ باران می کشد فریاد دائم:
- عابر! ای
عابر!
جامه ات خیس آمد از باران.
نیستت آهنگ خفتن
یا نشستن در بر یاران؟ ...

ابر می گرید
باد می گردد
و به زیر لب چنین می گوید عابر:
- آه!
رفته اند از من همه بیگانه خو بامن...
من به هذیان تب رؤیای خود دارم
گفت و گو با یار دیگر سان
کاین عطش جز با تلاش
بوسه خونین او درمان نمی گیرد.
***
اندر آن هنگامه کاندر بندر مغلوب
باد می غلتد درون بستر ظلمت
ابر می غرد و ز او هر چیز می ماند به ره منکوب،
مرغ باران می زند فریاد:
- عابر!
درشبی این گونه توفانی
گوشه گرمی نمی جوئی؟
یا بدین پرسنده دلسوز
پاسخ سردی نمی
گوئی؟

ابر می گرید
باد می گردد
و به خود این گونه در نجوای خاموش است عار:
- خانه ام، افسوس!
بی چراغ و آتشی آنسان که من خواهم، خموش و سرد و تاریک است.
***
رعد می ترکد به خنده از پس نجوای آرامی که دارد با شب چرکین.
وپس نجوای آرامش
سرد خندی غمزده، دزدانه از
او بر لب شب می گریزد
می زند شب با غمش لبخند...

مرغ باران می دهد آواز:
- ای شبگرد!
از چنین بی نقشه رفتن تن نفرسودت؟

ابر می گرید
باد می گردد
و به خود این گونه نجوا می کند عابر:
- با چنین هر در زدن، هر گوشه گردیدن،
در شبی که وهم از پستان چونان قیر
نوشد زهر
رهگذار مقصد فردای خویشم من...
ورنه در این گونه شب این گونه باران اینچنین توفان
که تواند داشت منظوری که سودی در نظر با آن نبندد نقش؟
مرغ مسکین! زندگی زیباست
خورد و خفتی نیست بی مقصود.
می توان هر گونه کشتی راند بر دریا:
می توان مستانه در مهتاب با یاری
بلم بر خلوت آرام دریا راند
می توان زیر نگاه ماه، با آواز قایقران سه تاری زد لبی بوسید.
لیکن آن شبخیز تن پولاد ماهیگیر
که به زیر چشم توفان بر می افرازد شراع کشتی خود را
در نشیب پرتگاه مظلم خیزاب های هایل دریا
تا بگیرد زاد و رود زندگی را از دهان مرگ،
مانده با دندانش
آیا طعم دیگر سان
از تلاش بوسه ئی خونین
که به گرما گرم وصلی کوته و پر درد
بر لبان زندگی داده ست؟

مرغ مسکین! زندگی زیباست ...
من درین گود سیاه و سرد و توفانی نظر باجست و جوی گوهری دارم
تارک زیبای صبح روشن فردای خود را تا بدان گوهر بیارایم.
مرغ مسکین! زندگی،
بی گوهری این گونه، نازیباست!
***
اندر سرمای تاریکی
که چراغ مرد قایقچی به پشت پنجره افسرده می ماند
و سیاهی می مکد هر نور را در بطن هر فانوس
و زملالی گنگ
دریا
در تب هذیانیش
با خویش می پیچد،
وز هراسی کور
پنهان می شود
در بستر شب
باد،
و ز نشاطی
مست
رعد
از خنده می ترکد
و ز نهیبی سخت
ابر خسته
می گرید،-
در پناه قایقی وارون پی تعمیر بر ساحل،
بین جمعی گفت و گوشان گرم،
شمع خردی شعله اش بر فرق می لرزد.

ابر می گرید
باد می گردد
وندر این هنگام
روی گام های کند و سنگینش
باز می استد ز
راهش مرد،
و ز گلو می خواند آوازی که
ماهیخوار می خواند
شباهنگام
آن آواز
بر دریا
پس به زیر قایق وارون
با تلاشش از پی بهزیستن، امید می تابد به چشمش رنگ.
***
می زند باران به انگشت بلورین
ضرب
با وارون شده قایق
می کشد دریا غریو خشم
می کشد
دریا غریو خشم
می خورد شب
بر تن
از توفان
به تسلیمی که دارد
مشت
می گزد بندر
با غمی انگشت.

تا دل شب از امید انگیز یک اختر تهی گردد.
ابر می گرید
باد می گردد...
August 5, 2019
استمرار

آسمان سیاه است
خاک
زرد
بانگِ خروس جامه‌ی شب را از هم می‌درد
آب از بالین سر برمی‌دارد و می‌پرسد:"چه ساعتی است؟"
باد از خواب چشم می‌گشاید و تو را می‌خواهد
اسب سفیدی از کنار راه می‌گذرد.

همچون جنگل در بستر برگ‌هایش
تو در بستر باران خود خواهی آرمید
در بستر نسیم خود آواز خواهی‌ خواند
و در بستر بارقه‌هایت بوسه خواهی زد.

رایحه‌ی تند چندگانه
پیکری با دستانی چند
بر ساقه‌یی نامریی
به نقطه‌یی از سفیدی می‌ماند.

با من سخن بگو به من گوش دار به من پاسخ ده.
آنچه را که غرش نابهنگام آذرخش بازگوید
جنگل درمی‌یابد.

با چشمان تو به درون می‌آیم
با دهان من به پیش می‌آیی
در خون من به خواب می‌روی
در سر تو از خواب برمی‌خیزم.

به زبان سنگ با تو سخن خواهم گفت
(با هجای سبز پاسخم خواهی داد)
به زبان برف با تو سخن خواهم گفت
(با وزش بال زنبورها پاسخم خواهی داد)
به زبان آب با تو سخن خواهم گفت
(با آذرخش پاسخم خواهی داد)
به زبان خون با تو سخن خواهم گفت
(با برجی از پرنده‌گان پاسخم خواهی داد).

اکتاویو پاز
5 reviews2 followers
August 22, 2007
این کتاب به نظرمن برگ دیگری از فعالیت های این مرد بزرگ در زمینه دیگری از ادبیات است به نام ترجه شعر که به عقده مترجمین یکی از سخت ترین نوع ترجمه است که باز هم شاملو با موفقیت ای کارو انجام داده خصوصا بخش مربوط به اشعار فدریکوگارسیا لورکا که به نظر من چیزی فراتر از ترجمه است و آدم با خواندن این شعرا احساس میکنه اینها داغ و گرم از تنور زبان فارسی بیرون آمده.
Profile Image for Behrooz meshkat.
14 reviews1 follower
August 25, 2007
shamloo zendegie adabish ro ba tarjome aghaz karde va dar in kar vaghean ostad bude , be nazare man honare kare shamloo dar tarjomeye ash'ar namayn mishe va owje on ro mitunim tuye tarjomeye she'er haye federico garsia bebinim. ta chape in ketab motevaghef nashode bekharinesh!!
Profile Image for ARASH.
5 reviews13 followers
August 29, 2007
man fekr mikonam shamloo markaze kaeenate adabist v che hese jalebist k ehsas koni har sanye bedorash tavaf mikoni(eshghe ma niaznande rahaeest na tasahob dar rahe khish isar bayad na anjame vazife.....
Profile Image for Ali.
Author 17 books670 followers
February 11, 2020
تا کنون سه دفتر از مجموعه ی آثار شاملو، که هرکدام در سال های گذشته بطور جداگانه منتشر شده اند را دیده ام، و بنظر می رسد تمامی اشعار شش دهه ی زندگی شاعر را در بر دارند

درباره ی شعر
https://www.goodreads.com/author_blog...
25 reviews1 follower
May 11, 2007
collection of mr. shamlu's translations,gabriel mariano,boris pasternak,paul eluard,federico garcia lorca and others ....
4 reviews
August 13, 2007
tarjomeye shamlou mesle khode sheerhash zibast va tozihi ke dar avale sheerhaye har shaer ham mide,besiar mofide.sheerhaye margot bikel ro bishtar az baghie dust daram.
Displaying 1 - 30 of 40 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.