او با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران، برای تحصیل در رشتهٔ فلسفه و سینما در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت. وی پیشهٔ ادبی خود را از دههٔ ۱۳۴۰ و با چاپ داستانهای خود در مشهد آغاز کرد. وی که از بیماری سرطان رنج میبرد بعد از دو بار اقدام ناموفق به خودکشی، سرانجام در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۷۵ در روستای جواهرده رامسر، خود را از درختی حلقآویز کرد.
آثار: * سفر ناگذشتنی * دو منظره * چهارراه * تالارها * شبهای تهران * خانه ادریسیها
چهار اثر نخست در مجموعهای با نام با غزاله تا ناکجا در سال ۱۳۷۸ توسط نشر توس منتشر شدهاست. کتاب خانه ادریسیها سه سال پس از مرگ غزاله، جایزه بیست سال داستاننویسی را از آن خود کرد.
این کتاب شامل چهارتا داستان از علیزادهست که از بینشون من جزیره رو از همه بیشتر دوست داشتم. بقیه خیلی معمولی و بعضاً بد بودن. ایدههایی که خوب پرداخت نشده بود یا اگر پرداختی صورت گرفته بود به کلیشهایترین شکل ممکن بود
دو داستان آخر، یعنی «جزیره» و «سوچ» را خواندم. علیزاده در این کتاب هم مثل بیشتر آثارش، آنقدر درگیر زبان فاخر و مطنطن و توصیفات ریز و طولانی و خفهکننده است که رمقی برای داستانها باقی نمیماند و تقریباً از دست میروند. نثر، فضا و توصیفات علیزاده شاید در یک رمان قرن نوزدهمی فرانسوی، مثل آثار بالزاک یا استندال بسیار بهجا و موفق باشد اما در یک داستان کوتاه اواخر قرن بیستم ترکیب خوبی بهدست نمیدهد. جور دیگر بخواهم بگویم، زبان در داستان غزاله علیزاده ورم میکند و فضای تنفس را از آن میگیرد. نمونههایی از توصیفات علیزاده را از داستان «جزیره» میآورم؛ توصیفاتی که هدف آن خلق فضاهایی وهمآلود و ازلیابدی و درنهایت بهدست دادن تصویری از تجربیات عرفانی شخصیتها در این فضاها است، : «در مه و باران پیش رفتند، پس از مدتی پرهیب یک کشتی بیدروپیکر آشکار شد؛ وسط موجها به گل نشسته بود تنها و غربتزده، از گذشتههای دوردست، هماغوش بادهای سرد.» «پسزمینۀ اندام آنها، کشتی به گل نشسته بود. ذره ذره این چشمانداز در روح بهزاد حلول میکرد، اندوهش به جذبه بدل میشد، با آسمان، انسان و دریا میآمیخت.» «چشمانداز باغ، دریایی از گل بود؛ سایهروشن رنگهای صورتی و پشتگلی، عنابی و شنگرفی، اخرایی و گلاناری، یاقوتی و مرجانی، زرشکی تند و زنبقی تا حصار باغ میدوید و از نرده بالا میجست.»
در مورد "بانوان نویسنده" در وبلاگ گودریدز، یک مطلب کلی نوشته ام و تا اندازه ای به همه ی آثارشان اشاره کرده ام، پس نیازی به "ریویو"ی جداگانه نیست، اگر مایلید، اینجا را بخوانید؛ http://www.goodreads.com/author_blog_...
چهارراه در دوازده فصل شامل چهار داستان کوتاه مفصل است که در شهریور سال هفتاد توسط غزاله علیزاده نوشته شده و سه سال بعد توسط انتشارات اردیبهشت این رمان خواندنی به چاپ رسید . داستان نخست به نام دادرسی در دهه سی اتفاق می افتد در ابتدای کتاب خیلی روان شرح ماجرا میشود که در روز آدینه در روز نخست ماه مهر در سال 1332 راوی سخن می گوید و داستان دیگر که بسیار مشهور است یعنی بعد از تابستان و دو داستان دیگر به ترتیب جزیره و سوچ داستانهای کتاب چهارراه تشکیل میدهد