Jump to ratings and reviews
Rate this book

ابراهیم در آتش

Rate this book
عنوان: ابراهیم در آتش؛ احمد شاملو؛ تهران، زمانه، 1379، 62 ص، شابک: 9645575001؛

72 pages, Paperback

First published January 1, 1973

Loading interface...
Loading interface...

About the author

احمد شاملو

136 books1,351 followers

احمد شاملو، الف. بامداد یا الف. صبح (۲۱ آذر ۱۳۰۴ - ۲ مرداد ۱۳۷۹)، شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، مترجم و از بنیان‏گذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛.زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیت‏های سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم می‏زند. شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونه‌ای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر منثور شناخته می‌شود. شاملو در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نیمایی روی آورد؛ اما برای نخستین‏ بار در شعر «تا شکوفه‏ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و سبک دیگری را در شعر معاصر فارسی شکل داد. شاملو علاوه بر شعر، فعالیت‌هایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمه‏‌هایی شناخته‌شده دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران می‌باشد. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شده‌اند. شاملو از سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال، ‏ مشاور فرهنگی سفارت‏ مجارستان بود.
شاملو در زندگی خانوادگی نیز زندگی پر فراز و نشیبی داشت ابتدا با اشرف الملوک اسلامیه در سال ۱۳۲۶ ازدواج کرد. اشرف الملوک همدم روزهای آغازین فعالیت هنری شاملو بود. ده سال بعد در ۱۳۳۶ که شاملو برای کسی شدن خیز برداشت اشرف را طلاق داد و با طوسی حائری که زنی فرهیخته و زبان دان و ثروتمند بود ازدواج کرد. طوسی کمک زیادی به فرهیخته شدن و مشهور شدن شاملو کرد. با ثروت و فداکاری خود در ترک اعتیاد به احمد کمک کرد و با زبان دانی خود کاری کرد تا شاملو به عنوان مترجم شناخته شود. پنج سالی از این ازدواج گذشت و شاملو طوسی را هم طلاق داد. ابراهیم گلستان مدعی شده این کار با بالا کشیدن خانه و ثروت طوسی حائری همراه بوده است. در سال ۱۳۴۳ شاملو بار دیگری ازدواج کرد، اینبار با آیدا سرکیسیان دختری ارمنی که چهارده سال از او جوانتر بود و تا آخر همدم روزهای پیری شاملو بود. همچنین آیدا به جز پرستاری، به شاملو در نگارش کارهای پژوهشی اش کمک می کرد

همچنین شاملو برخلاف اکثر شاعران ایرانی ارتباط خوبی با سفارت خانه های خارجی داشت. «نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷، از سوی وابسته‏ فرهنگی سفارت آلمان در تهران‏ برای احمد شاملو ترتیب داده‏ شد. احمد شاملو پس از تحمل سال‏ها رنج و بیماری، در تاریخ 2 مرداد 1379 درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شده‌است.


Ahmad Shamlou (Persian pronunciation: [æhˈmæd(-e) ʃˈɒːmluː], also known under his pen name A. Bamdad (Persian: ا. بامداد‎)) (December 12, 1925 – July 24, 2000) was a Persian poet, writer, and journalist. Shamlou is arguably the most influential poet of modern Iran. His initial poetry was influenced by and in the tradition of Nima Youshij. Shamlou's poetry is complex, yet his imagery, which contributes significantly to the intensity of his poems, is simple. As the base, he uses the traditional imagery familiar to his Iranian audience through the works of Persian masters like Hafiz and Omar Khayyám. For infrastructure and impact, he uses a kind of everyday imagery in which personified oxymoronic elements are spiked with an unreal combination of the abstract and the concrete thus far unprecedented in Persian poetry, which distressed some of the admirers of more traditional poetry.
Shamlou has translated extensively from French to Persian and his own works are also translated into a number of languages. He has also written a number of plays, edited the works of major classical Persian poets, especially Hafiz. His thirteen-volume Ketab-e Koucheh (The Book of Alley) is a major contribution in understanding the Iranian folklore beliefs and language. He also writes fiction and Screenplays, contributing to children’s literature, and journalism.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
694 (45%)
4 stars
487 (31%)
3 stars
260 (17%)
2 stars
57 (3%)
1 star
31 (2%)
Displaying 1 - 30 of 70 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews565 followers
October 10, 2021
ابراهیم در آتش = Abraham in the Fire (1973), Ahmad Shamlu

Abraham in Fire is one of the most well-crafted and famous contemporary Persian poems written by Ahmad Shamlou.

Shamlou connects his poem to the collective consciousness of the whole world, presenting characters of the hero and even the social scapegoat rather in a curious way as we read about the case of a man who sacrifices himself for land and love and, yet, who is betrayed by others due to their ignorance and biases.

تاریخ نخستین خوانش: در ماه مارس سال 1974میلادی

عنوان: ابراهیم در آتش؛ احمد شاملو؛ تهران، کتاب زمان، چاپ سوم 1352، در56ص؛ چاپ دیگر زمانه نگاه، 1371؛ در 60ص؛ چاپ هفتم 1372؛ چاپ هشتم 1379؛ در 72ص؛ شابک 9646736963؛ چاپ نهم تهران، نگاه، در 63ص؛ شابک9646736963؛ چاپ دهم 1384؛ چاپ یازدهم، تهران، نگاه، سال1392؛ در 72ص؛ شابک9789643517588؛ چاپ دیگر تهران، نگاه 1396؛ در 72ص؛ شابک9789646736962؛ چاپ سیزدهم 1398؛ در 60ص؛ شابک9789646736962؛ موضوع شعر شاعران ایران - سده 20م

از شعرهای این کتاب می‌توان به «شبانه (مرا تو...)»، «نشانه»؛ «برخاستن»؛ «در میدان»، «تابستان»؛ «تعویذ»، «سرود ابراهیم در آتش»؛ «غریبانه»؛ «ترانه ی تاریک»؛ «بر سرمای درون»، «شبانه (اگر که بیهده زیباست شب...)»، «از اینگونه مردن»، «محاق»، «درآمیختن» و «میلاد آن که عاشقانه» و ...؛ اشاره کرد

شبانه
مردی چنگ در آسمان افکند
هنگامی که خونش فریاد و
دهانش بسته بود
خنجی خونین
بر چهره ی ناباور ِ آبی! ــ
عاشقان
چنین اند؛
کنار ِ شب
خیمه برافراز؛
اما چون ماه برآید
شمشیر
از نیام
برآر
و در کنارت
بگذار.؛
سال 1352 هجری خورشیدی
***
شبانه
مرا تو، بی سببی نیستی
به راستی، صلت کدام قصیده ای، ای غزل؟
ستاره بارانِ جوابِ کدام سلامی به آفتاب، از دریچه ی تاریک؟
کلام، از نگاه تو شکل میبندد
خوشا نظر بازیا، که تو آغاز میکنی
پسِ پشتِ مردمکانت، فریادِ کدام زندانی ست، که آزادی را، به لبانِ برآماسیده یِ گلِ سرخی، پرتاب میکند؟
ورنه، این ستاره بازی، حاشا، چیزی بدهکار آفتاب نیست
نگاه، از صدای تو، ایمن میشود
چه مومنانه، نامِ مرا، آواز میکنی
و دل ات، کبوتر ِ آشتی ست، در خون تپیده، به بامِ ِ‌تلخ
با این همه
چه بالا
چه بلن��
پرواز میکنی
فروردین ِ 1351هجری خورشیدی
احمد شاملو

تاریخ بهنگام رسانی 29/07/1399هجری خورشیدی؛ 17/07/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for Kamrani Adnan.
92 reviews39 followers
July 1, 2017
مجال
بی‌رحمانه اندک بود و
واقعه
سخت
نامنتظر.

از بهار
حظِّ تماشایی نچشیدیم،
که قفس
باغ را پژمرده می‌کند.



از آفتاب و نفس
چنان بریده خواهم شد
که لب از بوسه‌ی ناسیراب.
برهنه
بگو برهنه به خاکم کنند
سراپا برهنه
بدانگونه که عشق را نماز می‌بریم، ــ
که بی‌شایبه‌ی حجابی
با خاک
عاشقانه
درآمیختن می‌خواهم.

دی‌ماه ۱۳۵۱

*******************

تمامی‌ِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!

ما نگفتیم
تو تصویرش کن!

۱۴ اسفندِ ۱۳۵۱
Profile Image for Nasrin M.
72 reviews16 followers
February 2, 2024
«ــ آیا نه
یکی نه
بسنده بود
که سرنوشتِ مرا بسازد؟

من
تنها فریاد زدم
نه!

من از
فرورفتن
تن زدم.

صدایی بودم من
ــ شکلی میانِ اشکال ــ،
و معنایی یافتم.
****

مجال

بی رحمانه اندک بود و

واقعه

سخت

نامنتظر.

از بهار

حظّ ِ تماشایی نچشیدیم،

که قفس

باغ را پژمرده می کند.
Profile Image for Ali Frz.
148 reviews42 followers
April 26, 2017
آی عشق آی عشق
چهره آبی‌ات پیدا نیست

من هم مانند نامجو آرزومندم که
ای کاش این شعر سروده من بود!
Profile Image for Mohsen.
178 reviews96 followers
April 20, 2017
تماميِ الفاظ جهان را در اختيار داشتيم و
آن نگفتيم
كه به كار آيد
چرا كه تنها يك سخن
يك سخن در ميانه نبود:

_آزادي
ما نگفتيم
تو تصويرش كن!
Profile Image for Abas Azimi.
62 reviews36 followers
March 26, 2022
می‌خواهم خوابِ اقاقیاها را بمیرم.

خیال‌گونه
در نسیمی کوتاه
که به تردید می‌گذرد
خوابِ اقاقیاها را
بمیرم.

می‌خواهم نفسِ سنگینِ اطلسی‌ها را پرواز گیرم.

در باغچه‌های تابستان،
خیس و گرم
به نخستین ساعاتِ عصر
نفسِ اطلسی‌ها را
پرواز گیرم

حتا اگر
زنبقِ کبودِ کارد
بر سینه‌ام
گُل دهد ــ
می‌خواهم خوابِ اقاقیاها را بمیرم در آخرین فرصتِ گُل،
و عبورِ سنگینِ اطلسی‌ها باشم
بر تالارِ ارسی
به ساعتِ هفتِ عصر.
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book1,129 followers
October 21, 2015
شعرهای شاملو آن‌قدر جهان متفاوتی خلق می‌کنند که بعید می‌دانم دیگر بشود مثل آن‌ها را در کتاب شاعر دیگری پیدا کرد. جمله‌های‌اش آن‌قدر بکر و تازه‌اند که انگار از جایی ورای زمین و مادیات آمده‌اند.
همین است که در نظر شاملو زندگی بی‌نقص می‌آید وقتی که می‌نویسد؛ فرصت كوتاه بود و سفر جان‌كاه بود/ اما يگانه بود و هيچ كم نداشت.
Profile Image for Gita.
349 reviews82 followers
December 8, 2023
این دفتر شعر به شدت برای من عزیز است. منبع مرحله‌ی اول المپیادمان بود و می‌شود گفت اولین کتاب شعری است که آن را کامل خواندم و واکاوی کردم. امشب در کتابفروشی آقای رجبی دیدمش. مطمئن شدم باید آن را بخرم. به خانه که برگشتم کنار بخاری خواندمش. خیلی از شعرهایش را همچنان حفظ بودم.

این سه شعر را به طور خاص دوست دارم: «اگر که بیهده زیباست شب»، «مرا تو بی‌سببی نیستی»، و «می‌خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم»
----
از شعرها:

«[...]قلعه‌ای عظیم
که طلسم دروازه‌اش
کلام کوچک دوستی است.»


«انکار عشق را
چنین که به سرسختی پا سفت کرده‌ای
دشنه‌یی مگر
به آستین اندر
نهان کرده باشی.–
که عاشق
اعتراف را چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
بانگی شد»
----

پ.ن: با اندیشه‌ی شعرِ «من کلام آخرین را / بر زبان جاری کردم» موافق نیستم -اگر که درست فهمیده باشمش. اگه داستان «اوندر» بورخس رو خونده باشید، من بیشتر طرفدار «کلام دیگرِ» بورخس‌ام تا «کلام آخرِ» شاملو.

۰۲/۰۹/۱۷
Profile Image for Mohammad Javad.
175 reviews117 followers
July 30, 2020
عاشقان
چنین‌اند.



حالا ده سال است که شاملو آیدا را پیدا کرده است. آیدا در آینه را سروده است، با خنجر بر روی درختی خاطره آیدا را کشیده است، بقول خودش آن انسانی که تاکنون در زندگیش پیدا نکرده بوده را با آیدا پیدا کرده است. حالا ده سال گذشته است از شور عاشقیت‌شان، از طراوت اولیه روبرویی‌شان. حالا بعد از ده سال، عشق، برای شاملو، برای آیدا، دیگر آن عشق درون آیدا در آینه نیست. این‌جا، شاملو و آیدا یکی‌ست. عاشق و معشوقی وجود ندارد. عشق در ساحت یک عشای ربانی همگانی حلول کرده است.

مجال
بی‌رحمانه اندک بود و
واقعه
     سخت
            نامنتظر.
 
از بهار
      حظِّ تماشایی نچشیدیم،
که قفس
          باغ را پژمرده می‌کند.
 
از آفتاب و نفس
چنان بریده خواهم شد
که لب از بوسه‌ی ناسیراب.
برهنه
بگو برهنه به خاکم کنند
سراپا برهنه
بدانگونه که عشق را نماز می‌بریم، ــ
که بی‌شایبه‌ی حجابی
با خاک
عاشقانه
         درآمیختن می‌خواهم.

 
Profile Image for مرجان محمدی.
Author 17 books211 followers
November 14, 2012
مرا تو بی سببی نیستی براستی صلت کدام قصیده ای ای غزل....

To me,

You are-

the mere negation-

of any need for reason.



In truth,

Tell me!

Which epic verse, are you the golden prize-

my only Ode to Love?



Tell me!

Which earnest greeting to Sun,

from this obscure prison, are you the stardust response-

my only Ode to Love?



The Word is born from your gaze.

And holy are your immaculate eyes.


( Translated by Maryam Dilmaghani)
Profile Image for Samane.
286 reviews42 followers
June 30, 2020
نگاه از صداي تو ايمن مي شود.
چه مومنانه نام مرا آواز مي کني!
کلام از نگاه تو شکل مي بندد.
خوشا نظربازي ها که تو آغاز مي کني!
😊😊😊
Profile Image for Fardin Jamali Soofi.
20 reviews9 followers
November 23, 2022
هیچ کس
با هیچ کس
سخن نمى‌گوید
که خاموشى
به هزار زبان
در سخن است.
در مرده‌گان ِ خویش
نظر مى‌بندیم
با طرح ِ خنده‌یى،
و نوبت ِ خود را انتظار مى‌کشیم
بى هیچ
خنده‌یى!
Profile Image for Bahar.
105 reviews52 followers
January 2, 2022
مجال بی رحمانه اندک بود و
واقعه سخت نامنتظر.
از بهار حظّ ِ تماشایی نچشیدیم،
که قفس باغ را پژمرده می کند.
از آفتاب و نفس
چنان بریده خواهم شد
که لب از بوسه ی ناسیراب...
Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews836 followers
Read
May 27, 2016
بی انکه دیده ببیند،
در باغ
احساس‌می‌توان کرد
در طرحِ پيچ‌پيچِ مخالف‌سرایِ باد
ياءسِ موقرانه‌یِ برگی که
بی‌شتاب
برخاک می‌نشيند.
بر شيشه‌هایِ پنجره
آشوبِ شبنم است.
ره بر نگاه نيست
تا با درون درآيی و در خويش بنگری.
با آفتاب و آتش
ديگر
گرمی و نور نيست
تا هيمه‌خاکِ سرد بکاوی
در
رويایِ اخگری.
اين
فصل ديگری‌ست
که سرمای‌اش
از درون
درکِ صريحِ زيبايی را
پيچيده می‌کند.
يادش به‌خير پاييز
با آن
توفانِ رنگ و رنگ
که برپا
در ديده می‌کند!
هم برقرارِ منقلِ ارزيزِ آفتاب
خاموش نيست کوره
چو دی‌سال:
خاموش
خود
من‌ام!
مطلب از اين قرار است:
چيزی فسرده است و نمی‌سوزد
امسال
در سينه
در تن‌ام!
Profile Image for Sara Alaee.
171 reviews195 followers
February 27, 2015
مرا تو
بی سببی
.نیستی
به راستی
��لت کدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب
از دریچه تاریک؟
.کلام از نگاه تو شکل می بندد
!خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی

پس پشت مردمکانت
فریاد کدام زندانی ست
که آزادی را
به لبان بر آماسیده
گل سرخی پرتاب می کند؟ ــ
ورنه
این ستاره بازی
حاشا
...چیزی بدهکار آفتاب نیست


********************************

همه
لرزش دست و دلم از آن بود
که عشق
،پناهی گردد
پروازی نه
.گریزگاهی گردد

آی عشق آی عشق
...چهره آبیت پیدا نیست
Profile Image for Pooya Kiani.
397 reviews115 followers
February 12, 2015
عصیان. تقدس عاشق، و نه عشق و هر عشق. تقدس مخلوق، و نه خالق. تقدم مخلوق بر هویت خالق. برتری سوختن بر گرم زندگی کردن. برتری مردن نسبت به زندگانی ننگ‌وار و قفس‌وار. امید، نه امید مالیخولیایی، نه امید آسمانی، که امید به «امیدواری آموختن». این‌ها و غیر این‌ها، همه‌چیز و همه آرزویی، فریاد و نجوا و خواست و پچ‌پچه و سکوت و بغض و اشک و خنده و تلخند شاملو در این مجموعه‌ست. سرسری نگذریم. سرسری زندگی نکنیم. از شاملو، لااقل، باید این را یاد گرفت.
Profile Image for Atena | آتنا.
388 reviews
March 18, 2014
مجال
بی رحمانه اندک بود و
واقعه
سخت
نامنتظر.
از بهار حظّ تماشایی نچشیدم.
که قفس
باغ را پژمرده می‌کند.
از آفتاب و نفس
چنان بریده خواهم‌شد
که لب از بوسه تا سیراب
برهنه
بگو برهنه به خاکم کنند
سراپابرهنه
بدان گونه که عشق را نمازمیبریم.
که بی شایبه حجابی
با خاک
عاشقانه
در آمیختن میخواهم.
Profile Image for Ghazal.
79 reviews104 followers
February 12, 2020
آی عشق،
آی عشق،
چهره‌ی آشنایت پیدا نیست...
Profile Image for Latte.
156 reviews8 followers
Read
August 25, 2022
اگر که بیهده زیباست شب
برای که زیباست شب
برای چه زیباست؟
.
مسافرِ تنها
با آتش حقیرت
در سایه سار بید
چشم انتظار کدام سپیده دمی؟
.
به چرک می‌نشیند
خنده
به نوار زخم بندی اش ار
ببندی
رهایش کن
رهایش کن
اگر چند
قیلوله‌ی دیو
آشفته می‌شود
.
می‌خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم
خیال گونه
در نسیمی کوتاه
که به تردید می‌گذرد
.
که خاموشی
تقوای ما نیست
Profile Image for Sarah Karimia.
77 reviews34 followers
December 17, 2017
همه لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق پناهی گردد
پروازی نه، گریز گاهی گردد
آی عشق آی عشق
چهره آبی‌ات پیدا نیست.

و خنکای مرهمی بر شعله زخمی
نه شور شعله بر سرمای درون
آی عشق آی عشق
چهره ی سرخت پیدا نیست.

غبار تیره تسکینی بر حضور ِ وهن
و دنج ِ رهایی بر گریز ِ حضور،
سیاهی بر آرامش آبی
و سبزه ی برگچه بر ارغوان
آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت پیدا نیست
Profile Image for Farhad.
383 reviews91 followers
June 14, 2008
تجلي زبان شاملويي و به خدمت گيري ان نه فقط در يك فضاي اجتماعي-سياسي كه پيشتر هم در مرثيه هاي خاك و شكفتن در مه و ققنوس در باران به اشكالي از نظر زباني نزديك به اين دفتر ديده شده بود كه بيشتر تاكيد شاملو نه فقط بر روي وضعيت اجتماع كه بر اشخاص است.از اين رو اگر ققنوس در بارانش در حالتي از ياس و ناهنجاري اجتماعي قرارگرفته بود ابراهيم او اين باره واقعا از آتش افروخته سر بلند بيرون مي آيد.مرثيه براي يارانش كه كشته شده اند هم نوايي با كارگران اخراجي و اعتصابي و در يك كلام پايه ريزي اشعاري خصوصي(خصوصي از آن جهت كه از نظر غالب يك شخص را در بر مي گيرد)و در سطحي فراتر اجتماعي شده و همه ي افرادي كه به نوعي در وضعيت مشابه فردي قرار مي گيرند را پوشش مي دهد. سبكي نو در ادبيات ايران بنا كرده است
Profile Image for Saman.
1,168 reviews1,068 followers
Read
October 9, 2009
می‌خواهم خوابِ اقاقیاها را بمیرم

خیال‌گونه
در نسیمی کوتاه
که به تردید می‌گذرد
خواب اقاقیاها را
بمیرم


می‌خواهم نفس سنگین اطلسی‌ها را پرواز گیرم

در باغچه‌های تابستان،
خیس و گرم
به نخستین ساعاتِ عصر
نفس اطلسی‌ها را
پرواز گیرم


حتا اگر
زنبقِ کبودِ کارد
بر سینه‌ام
گـُل دهد
می‌خواهم خوابِ اقاقیاها را بمیرم در آخرین فرصتِ گـُل
و عبور سنگین اطلسی‌ها باشم
بر تالار اُرسی
به ساعت هفت عصر

Profile Image for Amir Mojiry.
233 reviews88 followers
December 12, 2013
با این که یکی از معروف ترین شعرهای شاملو (مرا تو بی سببی نیستی) در این کتاب آمده است اما تا این لحظه، ضعیف ترین کتابی که از او خوانده ام همین است. بیش تر حجم کتاب، شعرهای سیاسی (به معنای مرتبط بودن با وقایع و مفاهیم سیاسی: اعدام، مبارزه، آزادی بیان و امثال این ها) است و بخشی هم شعرهای عاشقانه. و اتفاقن همین یکی دو شعر (شبانه ی صفحه ی 22 و تعویذ) از بهترین شعرهای کتاب بودند.
خواندن این کتاب همزمان شد با خواندن مقاله ای از شفیعی کدکنی درباره ی جامعه شناسی مخاطبان شعرهای احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث. یکی از نکته های این مقاله این بود که شاملو شعر مبتذل ندارد. به این معنا که زبان شعر او، زبان عادی و معمول نیست (همان زبانی نیست که همگان به کار می برند و مبتذل را به این معنی به کار برده بود) اما اولین و دومین شعر این کتاب این حرف شفیعی را برایم زیر سوال برد. یا حتا جلوتر، شعر «در سرمای درون» (ص 42) یا «ترانه ی تاریک» (ص 37) که باز هم زبانی تقریبن عادی و عاری از خاص بودن داشت. اما در کل زبان شاملو خاص است. مثلن به این تعبیر نگاه کنید: «می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم» که انصافن لطیف و خاص است. و در کل هم زبان او متفاوت است با زبان دیگران. با این که گاه، این تفاوت چندان هم زیبا نیست و گاهی حتا منزجر کننده می شود از فرط روشنفکر بازی و تافته ی جدا بافته دانستن خود. با این حال در کل می شود گفت که بله! خاص است. و این خاص بودن در دلیل، به دایره ی واژگان گسترده ی او و مطالعه های بسیارش بر می گردد و در روش، به نحوه ی کنار هم چیدن واژه ها و به کار بردن کلمه های ساده ی فارسی که در زبان گفتاری چندان به کار نمی رود ولی با زبان گفتار هم بیگانه نیست (مثل «هنگام»، «طنین»، «چشم انتظار»، «پس پشت») و البته کلمه های کمی دورتر (مانند خلنگزار، برآماسیده، گزمگان، نیشخط) بر می گردد.
Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews836 followers
Read
January 3, 2014
بی‌آن که ديده بيند،
در باغ
احساس‌می‌توان کرد
در طرحِ پيچ‌پيچِ مخالف‌سرایِ باد
ياءسِ موقرانه‌یِ برگی که
بی‌شتاب
برخاک می‌نشيند.
بر شيشه‌هایِ پنجره
آشوبِ شبنم است.
ره بر نگاه نيست
تا با درون درآيی و در خويش بنگری.
با آفتاب و آتش
ديگر
گرمی و نور نيست
تا هيمه‌خاکِ سرد بکاوی
در
رويایِ اخگری.
اين
فصل ديگری‌ست
که سرمای‌اش
از درون
درکِ صريحِ زيبايی را
پيچيده می‌کند.
يادش به‌خير پاييز
با آن
توفانِ رنگ و رنگ
که برپا
در ديده می‌کند!
هم برقرارِ منقلِ ارزيزِ آفتاب
خاموش نيست کوره
چو دی‌سال:
خاموش
خود
من‌ام!
مطلب از اين قرار است:
چيزی فسرده است و نمی‌سوزد
امسال
در سينه
در تن‌ام!
Profile Image for Mohammad Sadegh Rasooli.
537 reviews44 followers
August 6, 2016
یاد سال‌های اوایل دههٔ هشتاد افتادم. جلسه‌های ادبی که شاید بلااغراق در نظر برخی، شاملو، بعد از حافظ شاعرترین زمان بود. هنوز هم نمی‌فهمم که این حرف‌هایی که بیشتر به شعار می‌ماند تا شعر، چه دارند که بعضی این قدر شیفته‌اش هستند.
Profile Image for Fakhte nasiri.
59 reviews8 followers
October 25, 2020
سکوتِ آب
می‌تواند خشکی باشد و فریا��ِ عطش؛
سکوتِ گندم
می‌تواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!

Profile Image for Aria.
9 reviews13 followers
July 4, 2010
هیچ جز خاموشی نتوان گفت گویی بزرگان بار دیگر زاده شدنند
Profile Image for Azarnoosh.
13 reviews13 followers
August 25, 2014
هیچ کس
با هیچ کس
سخن نمی گوید
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است
در مرده گان خویش
تظر می بندیم
با طرحِ خنده یی
و نوبت خود را انتظار می کشیم
بی هیچ
خنده یی!
Displaying 1 - 30 of 70 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.