Jump to ratings and reviews
Rate this book

Kāpēc Nīče raudāja?

Rate this book
Fikcija ir vēsture, kas varēja notikt. Lieliski! Tieši tādu darbu es vēlējos radīt. Mans romāns "Kāpēc Nīče raudāja" nudien ir šāda nepiepildījusies varbūtība. Ņemot vērā psihoterapijas visai neticamo vēsturi, visi šai grāmatā aprakstītie notikumi patiesi būtu varējuši īstenoties dzīvē, ja vien vēstures ass būtu tikai mazdrusciņ pagriezusies. (Ērvins D.Jaloms)

392 pages, Hardcover

First published January 1, 1992

Loading interface...
Loading interface...

About the author

Irvin D. Yalom

90 books9,157 followers
Irvin David Yalom, M.D., is an author of fiction and nonfiction, Emeritus Professor of Psychiatry at Stanford University, an existentialist, and accomplished psychotherapist.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
41,092 (53%)
4 stars
24,547 (32%)
3 stars
8,281 (10%)
2 stars
1,786 (2%)
1 star
550 (<1%)
Displaying 1 - 30 of 5,362 reviews
Profile Image for Fatima.
186 reviews370 followers
October 18, 2016
این روزها زیاد به وسواس فکری نیچه و برویر داستان فکر میکردم , به قایم شدن دو مرد پشت تخیلات بی معنی ای که از آدم های اطرافشان (زن ها) میسازند و در ذهنشان مسئله را بزرگ کرده و عاشق آن مسئله شان شده و نهایتا در ذهن خوردشان میکنند و به آنها نفرت میورزند و آن آدم های بی خبر از همه جا هم زندگی شان را میگذرانند ؛ وسواس فکری برویر و نیچه شبیه همین کارهاییست که ما هم گاهی انجامش میدهیم , ما هم حجم عظیمی از ترس و نگرانی و وحشت های درونی مان را پشت تخیلات واهی چنان قایم میکنیم و چنان غرق در تصویر ذهنی اشتباهمان میشویم که آشفتگی ناشی از آن , بدتر از چیزی که از آن فرار کرده ایم بالاخره دامن مان را میگیرد و بعد به خومان میاییم ومیبینیم که پذیرش آن ترس , ساده تر از اسیر شدن در وهمی سیاه و ذهنی در مورد آدم ها و دیگر چیزهای زندگی بوده و بالاخره باید بعد مدت ها فرار همه چیز را از نو در ذهن چید و ساخت و زندگی درونی را از نو شروع کرد و چه کار سختی هست بیرون آمد از خواب و خیال ساختگی این ذهن خلاق ...
شیفته ی این کتاب شده ام , شیفته ی اینکه نویسنده شخصیت های حقیقی آن دوران را اینقدر زیبا در کنارهم با تصویری خیالی از دوستی ای جالب و جذابِ بین نیچه و برویر را با همین قلم خوب نوشته و چنان واقعی مینماید که اگر انتهای کتاب بخش توضیحاتش را نخوانیم باورش میکنیم , دو شخصیت بزرگ از دو زاویه ی مختلف برای انسان شدن , برای انسانی زندگی کردن و فهمیدن و کمال و دوری از وسواس های ذهنی که فقط نابودی هرکسی را در پی دارد, اینجا این دو شخصیت معروف سر از داستانی خوب در اورده اند و ما را با خود به چه جاهایی که در بین جملات معروف نیچه در خودمان جست و جو میکنیم میبرند و درگیر درونمان میکنند ...
وقتی نیچه گریست از آن دسته کتاب هایی بود که با توجه به اصطلاحات تخصصی و نام هایی که در لابه لای داستان امده باز هم دوستداشتنی بود و مرا با خود به جلو میکشید که بفهمم این نیچه ی ساخته شده با ذهن نویسنده چطور مسیرش را از نیچه ای که میشناسیم تفکیک میکند و زندگی اش را باز میابد و از درد درونی اش نجات پیدا میکند و دوباره زنده میشود و ... جالب و بسیار خواندنی بود , بخوانیدش و لذت ببرید ...
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews564 followers
July 31, 2021
When Nietzsche wept, Irvin D. Yalom

When Nietzsche Wept is a 1992 novel by Irvin D. Yalom.

The novel starts with Dr. Josef Breuer, sitting in a cafe in Venice, Italy waiting for Lou Salomé, who was involved with Friedrich Nietzsche.

She has written a letter stating that the future of the philosophy of Germany is at stake and that the German philosopher needs help desperately.

The plot develops into a therapy where Breuer needs to have his soul treated, i.e. to help him get over a patient who he treated for hysteria and with whom he has fallen in love, whereas Nietzsche needs help with his migraines.

Influenced by the revolutionary ideas of his young disciple Sigmund Freud, Josef Breuer starts the dangerous strategy that will mean the origin of the psychoanalysis. Thanks to their unusual relation, both of them will see how their perspective of life changes completely.

The story also explains how Friedrich Nietzsche received the inspiration to write his famous book, Thus Spoke Zarathustra.

عنوانهای چاپ شده در ایران: «و نیچه گریه کرد»؛ «وقتی نیچه گریست»؛ «هنگامی که نیچه گریست»؛ نویسنده: اروین د یالوم؛ تاریخ نخستین خوانش: یکی از روزها در ماه اکتبر سال 1994میلادی

عنوان: و نیچه گریه کرد؛ نویسنده: اروین د یالوم؛ مترجم: مهشید میرمعزی؛ تهران، نشر نی، چاپ دوم 1381، در 453ص؛ مصور، عکس، شابک9643126161؛ چاپ سیزدهم 1392؛ موضوع: داستانهای نویسندگان ایالات متحده آمریکا - سده ی 20م

عنوان: وقتی نیچه گریست؛ مترجم: سپیده حبیب؛ تهران، کاروان، 1385، در 476ص؛ شابک 9648497435؛ چاپ سوم 1387؛ چاپ دیگر تهران، گلشن راز، 1389؛ شابک 9789647522236؛ چاپ دیگر تهران، نشر قطره، 1391، چاپ یازدهم 1391؛ چاپ پانزدهم 1393؛ شابک9786001192029؛ چاپ بیست و دوم 1395؛

عنوان: وقتی نیچه گریست؛ مترجم: امیر علیجانپور؛ تهران، آوای مکتوب، 1394، در 423ص؛ شابک 9786007364147؛

عنوان: وهنگامی که نیچه گریست؛ ؛ مترجم: کیومرث پارسای؛ تهران، جامی، 1392، در 424ص؛ شابک 9786001760952؛

آمیزه‌ ای از واقعیت و خیال است، جلوه‌ ای از عشق، تقدیر و اراده، در شهر «وینِ» خردگرایِ سده ی نوزدهم میلادی، و در آستانه‌ ی زایش دانش روانکاوی؛ «فردریش نیچه» بزرگ‌ترین فیلسوف «اروپا»، «یوزف برویر» از پایه‌ گذاران علم روانکاوی و دانشجوی پزشکی، جوانی به نام «زیگموند فروید»، هر سه اجزایی هستند، که در ساختار رمان در هم، تنیده می‌شوند، تا حماسه ی فراموش‌ نشدنی رابطه‌ ی خیالی، میان بیماری خارق‌ العاده، و درمان‌گری استثنایی را، بیافرینند؛ در آغاز رمان، «لو سالومه»، زنی دست نیا��تنی، از «برویر» میخواهد، با استفاده از روش آزمایش «درمان با سخن گفتن» به یاری «نیچه»ی ناامید، و در خطر خودکشی بشتابد؛ در این رمان جذاب، دو مرد برجسته، و اسرارآمیز تاریخ، تا ژرفای وسواس‌های خویش پیش میروند، و در این راه، به نیروی رهایی بخش دوستی، دست می‌یابند.؛

تاریخ بهنگام رسانی 25/05/1399هجری خورشیدی؛ 07/05/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for Pakinam Mahmoud.
984 reviews4,461 followers
October 21, 2024
إيه العظمة دي😍
علي الرغم إني بكره كل كتب الفلسفة إلا إن الكتاب هنا مختلف...
الكتاب بيتكلم عند نيتشه نفسه وركز أكتر علي الجانب الإنساني في شخصيته و بيحكي قصته لما كان تعبان وبيتعالج من الإكتئاب عندما رفضت الفتاة التي يحبها الزواج منه....
هل في فلسفة؟ طبعاً فيه ..ولكن جاءت علي شكل حوار ممتع جداً بين نيتشة والطبيب المعالج له ..

من الكتب اللي حتقرأ فيه كل جملة أكتر من مرة ..من الكتب اللي ممكن تقرأ مرة تانية..وأكيد من الكتب اللي صعب جداً تتنسي..:)
Profile Image for Ehsan.
7 reviews26 followers
July 16, 2008
یکی از بهترین کتابهایی که خواندم از نظر کشش داستانی که حرف نداره همچنین پر از مفاهیم روانشناسی و فلسفیه :
افسردگی بهایی است که آدم برای شناخت خود می پردازد. هرچه عمیق تر به زندگی بنگری به همان مقدار هم عمیق تر رنج می کشی
آدمها معمولا تنهاییشون را با دوستاشون جبران می کنند و اونهایی که دوست ندارن با خداشون اما اونهایی که دوست ندارند و خداشون هم مرده . . . (نقل به مضمون) کسی را نمی شناسم که از خواندنش پشیمان شده باشد
Profile Image for Sara Kamjou.
647 reviews424 followers
January 16, 2021
کتاب مسحورکننده‌ی وقتی نیچه گریست به قلم اروین یالوم، کتابی ست که هر کسی (به ویژه هر روانشناسی) قبل از مرگ باید حداقل یک بار آن را بخواند.
وقتی نیچه گریست ترکیب شگفت‌انگیزی از رمان، روانشناسی و فلسفه است و به نحو تحسین‌برانگیزی ترکیب این سه با هم به غایت در حد اعتدال رعایت شده است و هیچ‌یک بر دیگری پیشی نمی‌گیرد. یالوم در این کتاب ما را در سفری به ضمیر ناخوآگاه می‌برد و در قالب داستان به ما می‌آموزد برای رسیدن به خودآگاهی و در مسیر خودکاوی چگونه باید پیش رفت.
یکی از بهترین کتاب‌هایی که در طول عمر خوانده‌ام...
--------------------
جملات ماندگار کتاب:
امید یک ضرورت است.
...
نمی‌دانم چه مقدار از عمرم را تنها با نگاه نکردن و یا نگاه کردن و ندیدن از دست داده‌ام.
...
لذت مورد مشاهده بودن چنان عمیق است که شاید رنج حقیقی از کهنسالی، داغدیدگی و یا داشتن عمر بیشتر نسبت به کسانی که دوستشان داریم، هراس از ادامه دادن به زندگی‌ای است که در آن دیگر کسی قادر به مشاهده‌ی ما نباشد.
...
معمولا مهم‌ترین سوال آن است که پرسیده نمی‌شود.
...
حقیقت خود مقدس نیست، آنچه مقدس است، جستجویی است که برای یافتن حقیقت خویش می‌کنیم.
...
فکر، سایه‌ای از احساس ماست، تیره‌تر، تهی‌تر و ساده‌تر.
...
آنچه مرا نکشد قوی‌ترم می‌سازد.
نیچه
...
هیچکس، هرگز کاری را تنها به خاطر دیگران انجام نداده است، همه‌ی اعمال ما خودمدارانه‌اند، هر کس تنها در خدمت خویش است، همه تنها به خود عشق می‌ورزند.
به نظر می‌رسد از صحبتم متعجب شده‌اید. این‌طور نیست؟ شاید به کسانی می‌اندیشید که به آن‌ها عشق می‌ورزید. بیشتر غور کنید تا دریابید که آن‌ها را دوست ندارید: آنچه دوست می‌دارید، حس مطبوعی است که از عشق ورزیدن به آنان در شما ایجاد می‌شود! شما اشتیاق را دوست دارید، نه کسی که اشتیاق را برمی‌انگیزد.
...
از نظر برویر، تعهدی که به یک بیمار داده می‌شد، قابل بازپس‌گیری نبود. وقتی مسئولیت بیماری را به عهده می‌گرفت، هرگز از صرف وقت و انرژی برای او کوتاهی نمی‌کرد.
...
آشکار شدن منشأ هر علامت، به طریقی باعث برطرف شدن آن می شود.
...
باید از خود فاصله گرفتن و از دور به خود نگریستن را آموخت.
...
معمولا خداحافظی با الفاظی همراه است که تداوم واقعه را انکار می‌کند.
...
اگر تنش، هزینه‌ای است که باید برای بصیرت پرداخت، بگذارید چنین شود.
...
خصوصیات شخصیتی مشاور، روش مشاوره‌اش را پیش‌بینی می‌کند.
...
درمان فلسفی عبارت است از اینکه بیاموزی چطور به صدای خود گوش فرا دهی.
...
مسیح: از والدین و فرهنگ خود ببرید تا ره به کمال برید.
...
اگر به اندازه کافی صعود کنیم به ارتفاعی می‌رسیم که در آن مصیبت دیگر مصیبت‌بار جلوه نمی‌کند.
...
میان دانستن چیزی از راه خرد و درک احساسی آن چیز، بسیار فاصله است.
...
فروخوردن خشم انسان را بیمار می‌کند.
...
درک دیگران به معنای بخشیدن آن‌هاس��.
...
داستایوفسکی می‌نویسد چیزهایی هست که نباید گفت، مگر برای دوستان؛ چیزهایی هست که نباید گفت، حتی برای دوستان؛ و بالاخره، چیزهایی هست که نباید گفت، حتی به خویش! قطعا چیزهایی که یوزف تا کنون حتی به خود نگفته است، حال این‌گونه از درونش سر برون آورده‌اند.
...
زندگی جرقه‌ای ست میان دو خلأ، تاریکی پیش از تولد و تاریکی پس از مرگ.
...
در نهایت، ما خود را تنها در زمان حال تجربه می‌کنیم.
...
من رویای عشقی را در سر دارم که در آن اشتیاقی دوجانبه برای جست‌وجوی حقیقتی برتر میان دو تن پدید آید. شاید نباید آن را عشق نا��ید. شاید نام حقیقی آن دوستی است.
...
ازدواج نباید زندان باشد، بلکه باید باغی باشد که چیزی برتر در آن کشت می‌شود.
...
هر کس با هر تعداد همدم و همراه، همواره در تنهایی می‌میرد.
...
«فرزندی پدید نیاورید مگر زمانی که قادر باشید آفریننده‌ای بیافرینید.»...
بی‌حساب بچه‌دار شدن اشتباه است، بچه‌دار شدن برای کاستن از تنهایی خویش غلط است، هدف‌دار کردن زندگی با تولید چون خودی، اشتباه است. و اشتباه است اگر با تولید مثل، درصدد رسیدن به جاودانگی باشیم، تنها به این دلیل که نطفه، حاوی بخشی از آگاهی ماست!
...
نمی‌توانی به هیچکس جز خودت تکیه کنی.
...
برای نیرومند شدن، ابتدا باید ریشه‌هایت را در هیچ فرو بری و رویارویی با تنهاترین تنهایی‌ها را بیاموزی.
...
باید طوری زندگی کنیم که انگار آزادیم. گرچه نمی‌توانیم از سرنوشت بگریزیم، ولی باید با آن درگیر شویم، باید پیشامد سرنوشت‌مان را اراده کنیم. باید به تقدیرمان عشق بورزیم.
...
برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهایی‌مان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهین - بی‌نیاز از حضور دیگری - زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت.
...
انزوا تنها در انزوا معنا دارد. وقتی آن را با دیگری شریک شوی، بخار می‌شود.
Profile Image for Maxime.
16 reviews13 followers
October 12, 2012
Wow. Simply fantastic. If you spend half as much time in your own head as I do mine, this might be the book for you. If you analyze yourself and your actions, enjoy the process of self discovery, or simply love psychology then I suggest you hit your nearest used book shop ASAP. This book makes no effort to hide its loftier aspects. I was not in the least surprised to learn that its author is a professor of psychology at Stanford and has written several text books on the subject. Yalom, however, approaches his grandiose subject matter with such candor that each character seems to be himself written from a different angle as though their struggles were once his own. All inquiries of the self aside, this book is also a cool piece of historical fiction. For those who do not know, historical fiction is a book where the main characters, setting, and certain events may be historically accurate while the plot (or some part of it) is fictional. This book is a peek into what quite possibly might have gone through the minds of the renowned physician/psychologist Josef Breuer and philosopher Friedrich Nietzsche during the 1880s. Until reading the author's note at the end of the book I did not realize just how much of it was historically accurate. What makes this book so fascinating is that it wrestles with questions we all have about life, goes through the same arguments that we might, runs into the same dead ends, then refusing to take no for an answer dives deeper down the rabbit hole arriving at what I find to be some profound truths regarding love, life, and existence. Now I know not everyone will experience what I did reading this book so do not go reading it expecting to find the meaning of life or anything. But at the same time do not go reading it expecting not to find it either. At the very least you will find yourself pondering some classic philosophical questions while you observe the unfolding of a fascinating fictional psychology experiment. And if that sounds too exhausting, do not fret. Undoubtedly someone will make a lackluster film version within the decade.
Profile Image for Valeriu Gherghel.
Author 6 books1,854 followers
April 1, 2023
O fantezie biografică fără mari virtuți literare, dar interesantă și instructivă, construită pornind de la eterna întrebare What if...? Ce-ar fi fost dacă ar fi fost ceea ce n-a fost? Ce-ar fi fost dacă n-ar fi fost ceea ce a fost? De exemplu:

Ce s-ar fi întîmplat dacă Lou Andreas-Salomé l-ar fi rugat realmente pe doctorul Josef Breuer să-l examineze în noiembrie 1882 pe Friedrich Nietzsche? Ce s-ar fi întîmplat dacă Nietzsche ar fi petrecut (măcar) o lună în camera 13 a clinicii vieneze Lauzon? Ce s-ar fi întîmplat dacă Sigmund Freud ar fi meditat (în 1882) la tulburările psiho-somatice ale clasicistului devenit filosof după lectura tîrzie a cărților lui Schopenhauer? Nietzsche s-a prezentat mereu ca filolog (cf. Noi, filologii).

Firește că nimeni nu poate formula un răspuns întemeiat. Dar o ficțiune poate porni de la aceste întrebări și poate oferi cîteva sugestii cu privire la o „versiune alternativă” a istoriei. Irvin D. Yalom prezintă, în schimb, un tablou verosimil al nașterii „terapiei de cuvinte” odată cu cazul Annei O. Interesul masiv trezit de „romanul” lui Yalom de aici a venit, probabil. Nu știm dacă un tratament „de cuvinte” l-ar fi ajutat pe Nietzsche, dacă i-ar fi întîrziat criza fatală din 3 ianuarie 1889. Nu știm sigur nici dacă boala lui Nietzsche a fost inevitabilă.

În When Nietzsche Wept, Irvin D. Yalom a construit portretul unui inocent care suferă dintr-o pricină imposibil de deslușit. În scrisorile incoerente, care au precedat criza din 3 ianuarie 1889, Nietzsche s-a numit pe el însuși Crucificatul.

Cîteva observații meschine:
1. Știința voioasă nu este nicidecum un volumaș, cum scrie Yalom, e un tom de mai bine de 300 de pagini.

2. Volumul lui Nietzsche Morgenröte (1881) e mai cunoscut la noi sub titlul Aurora decît sub titlul găsit de traducător Zorile (The Dawn, în engleza lui Irvin D. Yalom).

3. Enunțul „unde sînt eu, moartea nu este; unde este moartea, nu sînt eu” (precept citat de Yalom și în cartea Privind soarele în față, la p.69) aparține lui Epicur și nu lui Lucretius.

4. În nota din final, Irvin D. Yalom nu pune la îndoială diagnosticul de Paralizie Generală Progresivă (PGP, „sifilis terțiar”) dat inițial bolnavului. Nu voi spune decît că acest diagnostic curent, tipic acelei epoci (în iunie 1883, Eminescu a fost judecat de medici cam la fel) a fost contestat și înainte de 25 august 1900 și după. Dar e imposibil să nimerești retrospectiv un diagnostic corect. Încercările i-au pasionat pe medici și biografi (a se vedea Sue Prideaux, Sînt dinamită! Viața lui Nietzsche, pp.281-288): există o bibliografie imensă (și perfect inutilă) cu privire la acest diagnostic. În rest, ignoramus, ignorabimus..., vorba medievalilor.

5. Să mai spun că o clinică Lauzon în Viena anilor 1880 - 90 nu a existat?

P. S. Personajul meu preferat din acest roman rămîne, totuși, Josef Breuer. Sigmund Freud e cam șters...
Profile Image for Dalia Nourelden.
643 reviews1,008 followers
May 8, 2024
عندما بكي نيتشه سيضم هذا الكتاب لقائمة الكتب التى جائت فى وقتها وقرأت فى الوقت الصحيح 🤩
منذ فترة وانا فاقدة لتركيزى اثناء القراءة استعدتها اثناء قرائتي لنرسيس وغولدمند الشهر الماضى ومن بعدها وانا تقريبا اقرا دون حماس ، أفتقد لشئ ما لا استطيع الامساك به ووصفه تحديدا وكنت أظن انى بحاجة لقراءات خفيفة لأستعيد نشاطي لكن أكتشفت ان بالعكس ماكنت احتاج اليه هى قراءة تجبرني على التركيز ، تجعلنى أعيد القراءة أحيانا . وبعد ان كنت وضعت رواية أخرى فى خطتي لأقراها وجدت نفسي اتركها دون البدء فيها وانتقل الى هذه الرواية ، شعرت فجأة انها ربما تكون ماااحتاجه ولقد كان احساسى صحيحا 😍.

69b2e69846aad72a618340d4f4da33f1

البداية كانت هادئة تعطي إيحاء ان الرواية ستكون سهلة لكن لا تصدق سهولة البدايات فنيتشه لن يترك الحديث سهل انتظر فقط حتى يظهر ويبدأ فى الحديث ، سيجبرك رغما عنك على التركيز وقد تعيد قراءة الجمل لكن بمتعة ليس بضيق . سأكون صريحة واعترف انى شعرت بالغباء احيانا وعدم الفهم الجيد . واستعدت الشعور بانى 《حمارة》 وهذا شعوري حين اقرأ الفلسفة 🙈. لكن اسلوب الرواية رائع و كنت اتخيل انه سيكون اصعب وكنت مستعدة لتعقيد اكثر لكن هو فى الغالب محتاج تركيز وتفكير بس بدون تعقيد زائد عن اللازم .

عندما بكى نيتشه هى بداية لقائي بالكاتب والطبيب النفسي إرفين د يالوم ولن تكون اللقاء الاخير بالتأكيد . وبالمناسبة من أحد أسباب إعجابي بالكتاب هو جزء علم النفس بها والتحدث عن الأحاسيس والمشاعر والأفكار والتي فى الغالب جاءت على لسان الطبيب ، وتناقش مع نيتشه ليطرح الجانب الفلسفي .
‏وربما لكون الكاتب استاذ فخرى فى الطب النفسي في جامعة ستانفورد ويمارس الطب النفسى فجاء هذا الجانب النفسي قوى ومميز .

a549af638c1f28b3ae88d16d3655e623

حين يتحول المريض الى طبيب والطبيب إلى مريض
، حين يلجأ مريض للعلاج فيضطر الطبيب الى الإيحاء وربما لعكس الادوار حتى يستطيع النفاذ من القشرة الغليظة التى يحمي بها المريض نفسه من الآخرين .

إن نيتشه ليس مريضا متعاونا .... إنه شخص منغلق تماما وذو كبرياء ، ولن يقر أبدا بانه بحاجة الى المساعدة

حين يبدأ الطبيب فى البوح بأدق مخاوفه وتفاصيل حياته وافكاره ليجذب مريضه للبوح بما بداخله لكنه يجد نفسه بعد ذلك وقد تحول من طبيب الى مريض بالفعل وبدأت جلسات العلاج تتحول من ذريعة لعلاج نيتشه لمحاولة لعلاج جوزيف نفسه.

ربما يجب ان تتعلم ان تكلم نفسك بوضوح أكبر . في الايام القليلة الماضية أدركت ان العلاج الفلسفي يتضمن ان تتعلم الانصات لصوتك الداخلي

كنس المدخنة .. ان تكنس مدخنتها تعني ان تطلق العنان لنفسها حتي تتمكن من تهوية دماغها ، تطهر عقلها من جميع الأفكار المزعجة


وحين تبدأ أنت الرواية سعيا وراء القراءة لنيتشه بشكل غير مباشر فتلتقى الدكتور جوزيف بريوير فتجذبك حياته وكلماته اكثر ربما لانى شعرته قريب منى ، و شعرت ببعض مخاوفه وأفكاره .اما نيتشه شعرت بوحدته وعزلته وعدم ثقته بالاخرين وانغلاقه على نفسه ومع اقتراب النهاية شعرت بنيتشه قريب منى جدا حين تحدث من قلبه ابكاني رغم مثلما قال جوزيف " رايه المشوه عن النساء " .


لو كانت إحدى دموعي تحس لقالت ، لقالت بهمس مسموع : لقد تحررت اخيرا . كنت حبيسة طوال تلك السنوات . هذا الرجل ، هذا الرجل الجاف المتوتر ، لم يتركني أتدفق من قبل.

سأبقي دائما وحيدا ، لكن ياله من فرق ، ياله من فرق ان اختار ما افعله . اختر قدرك ، ثم حب قدرك


giphy

وأحببت نقاشاتهم وحواراتهم جدا .


- منذ طفولتي أومن بأن الحياة شرارة بين فراغين متماثلين هما الظلام قبل الولادة والظلام بعد الموت

-- حياة - شرارة بين فراغين . صورة جميلة . لكن أليس من الغريب اننا منشغلون بالفراغ الثاني ولا نفكر بالفراغ الأول ؟.



اما عن الطبيب فهو :

كان يوزيف بروير (بالإنجليزية: Josef Breuer) (ولد في يوم 15 يناير من عام 1842 – تُوفي في يوم 20 يونيو من عام 1925) طبيبًا بارزًا توصل إلى اكتشافات أساسية في الفيزيولوجيا العصبية، وأفضى عمله مع مريضته بيرثا بابنهايم، المعروفة باسم آنا أو في ثمانينيات القرن التاسع عشر إلى تطوير العلاج بالمحادثة (طريقة التفريغ) وإقامة أساسات التحليل النفسي الذي طوره ربيبه سيغموند فرويد

ولايذكر الطب جوزيف بريوير كثيرا كباحث هام في مجال علم وظائف التنفس والتوازن فحسب ، انما يذكره كذلك كمشخص بارز للأمراض ، وكان طبيب جيل كامل من الشخصيات العظيمة في فيينا في نهاية القرن


في المستقبل ، من يدري متى ، ربما بعد خمسين سنة؟ قد يصبح العلاج بالكلام هذا شائعا. ان يصبح 《 طب القلق 》 اختصاصا ، ويتدربون عليه في كليات الطب او ربما في أقسام الفلسفة

وبالمناسبة لقد تواجدت شخصية سيغموند فرويد بالرواية ، فكان د برووي�� بمثابة مرشد له كما كان يعتبره صديق رغم فارق السن يحب النقاش والحديث معه ، وكان يعتبر صديق للعائلة.

لقاء نيتشه وجوزيف بريوير خيالى لكن هناك وقائع وافكار كانت واقعية والشخصيات حقيقية و الكاتب اوضح ذلك فى ملاحظته فى نهاية الرواية فاوضح الواقعي والمتخيل . فشكرا له على ذلك .

رواية فلسفية ، نفسية ، تطرح العديد من الأفكار والتساؤلات فى الحياة ومن المؤكد انك ستجد نفسك فى العديد من هذه التساؤلات .الحياة ، الموت ، الحب ، الخيارات ،النجاح، التوقعات الشخصية والمجتمعية والعائلية ، الإيمان، العزلة ، الوحدة ، الزواج ، العقل الباطن ، الاحلام، ......

9883111711ed63d400f3cf287d19029d


قمة الحياة ، لقد أصبت يا سيغ . قمة ، اعلى قمة في تسلق الحياة ! لكن مشكلة القمم انها تقود إلى المنحدر . من القمة يمكنني ان أري ما تبقي من سنوات حياتي تمتد امامي ، والمشهد لا يسرني .لا اري الا الشيخوخة ، الضعف ، ان اصبح ابا ، ان اصبح جدا .

هل عشت  حياتك بالكامل؟ ام انها عاشت من خلالك؟ هل اخترتها انت ؟ ام هى التي اختارتك ؟ عل احببتها ؟ ام انك تاسف عليها ؟
الا تقف عاجزا ، تحزن على الحياة التى لم تعشها ؟


Screenshot-20201013-033004-Adobe-Acrobat

اخر حاجة هقولها عن الرواية دى ، عارفين النعناع، اما تاكل نعناع قوى بجد مش اى كلام وتحس بانتعاش كده اهى الرواية دى بتعمل انتعاش كده فى الدماغ 🤩🤩
وبرغم انى لسه مخلصاها بس الرواية دى هحتاج اقراها تاني 🤩 وبتركيز اكبر و تفنيد للافكار اكثر ، محتاجة اقراها تانى بشكل تانى واركز فى كل كلمة واناقشها مع نفسى اكتر .
١٣ / ١٠ /٢٠٢٠
Profile Image for BlackOxford.
1,095 reviews69.5k followers
October 8, 2018
The Doctor of Despair

The fin de siecle Viennese satirist, Karl Kraus, took a dim view of the emerging field of psychiatry: “Psychoanalysis is that mental illness for which it regards itself as therapy.” And, somewhat surprisingly, this is the main theme of this novel by an eminent psychotherapist. Psychiatry is indeed a field of Byzantine relationships. Perhaps that is Yalom’s point.

Friedrich Nietzsche and Josef Breuer never really met; but Yalom puts them in an intense relationship of mutual therapy, each believing that the other is the patient and he the therapist. Breuer, Freud’s mentor and the discoverer of the psychoanalytic ‘talking cure’, is acutely depressed; Nietzsche, the as yet unknown philosopher, suffers from debilitating migraines.

Nietzsche seeks to teach Breuer about ‘freedom’ by which he means a sort of resignation to one’s fate. Breuer sees his task as revealing Nietzsche’s emotional reality to himself. Neither succeeds. But in their failures they accomplish remarkable psychological things with themselves by trying to help the other. Breuer frees himself from his obsession with a patient and Nietzsche learns how to reduce the severity of his migraines.

It appears, then, that Karl Kraus was on to something important as far as Yalom is concerned. Kraus summarised the situation thus: “My unconscious knows more about the consciousness of the psychologist than his consciousness knows about my unconscious.” Psychoanalysis is Byzantine indeed. Does anyone really understand its mechanism and effects? Yalom seems to doubt it.
Profile Image for İntellecta.
199 reviews1,710 followers
January 19, 2021
-"Hastalık dünyanın ölümü. Ben hastalığım. Ben dünyanın ölümüyüm." Önermesiyle hayatıma giren Nietzsche'yi İrvin D. Yalom kaleminden keşfetmek harikaydı...
Profile Image for Sawsan.
1,000 reviews
July 23, 2020
الحوار في الرواية هنا يتخطى حد المتعة
لقاء مُتخيل بين نيتشه والطبيب جوزيف بريوير, مقابلة بين عقلين وفكرين مختلفين, ومحاولة كل منهما مداواة الآخر
الحوارات مختلفة با��تلاف الموضوعات والشخصيات, فلسفية, فكرية ونفسية وحياتية
مثيرة للتفكير ولإعادة النظر وكاشفة للمشاعر والنفس الانسانية وللحياة بتغيراتها وتعقيداتها
تناول الكاتب شخصية نيتشه كفيلسوف وإنسان واقترب من ضعفه الانساني برغم صلابة وحدة شخصيته وفلسفته وآراؤه
مزيج من الفلسفة وتحليل النفس والواقع في نص أدبي رائع أبدع إرفين يالوم في كتابته بدايةً من الفكرة واختيار الشخصيات وحتى النهاية
والترجمة ممتازة لخالد الجبيلي
Profile Image for Raha.
186 reviews219 followers
June 18, 2018
این کتاب به رویارویی خیالی فریدریش نیچه، فیلسوف نامی و دکتر یوزف برویر می پردازد
کتاب از سه بخش تشکیل شده. بخش اول به نحوه ی آشنایی دکتر "برویر" و "نیچه" و تلاش برویر برای قانع کردن نیچه به پذیرفتن درمان پرداخته ، بخش دوم جلسات درمان و گفتگوهای طولانی و اصولا فلسفی این دو نفر رو در بر می گیرد و درنهایت بخش آخر که جمع بندی ماجرا و به عبارتی پایان دوره ی درمانی نیچه است

به شخصه بخش اول داستان رو خیلی دوست داشتم .اون همه پافشاری های "برویر" و دوز و کلک هایی که سر هم میکرد تا به هر نحوی شده نیچه رو راضی به پذیرش درمان کنه و از اون طرف نیچه ی دست نیافتنی و تمام اون فلسفه بافی ها و بازی با کلماتش فقط برای نپذیرفتن درمان ، واقعا از طوفانی ترین و خوشمزه ترین تجربه هایی بود که تا الان از هر کتابی داشتم

نیچه حاضر به پذیرفتن درمان از سوی برویر نیست چرا که باور داره "هر چه او را نکشد، قوی ترش می سازد" و ادعا می کند که بیماری اش از دو راه برای او سود آور بوده
اول اینکه نیچه باورد دارد این حملات میگرن با عذابی که برایش به همراه می آورند به تشنجی تطهیر کننده می مانند که قدرت ادامه ی کار را برای او فراهم می آورد و دوم اینکه معتقد است ضعف بینایی اش که سبب شده سال ها قادر به مطالعه ی افکار متفکران نباشد او را قادر ساخته جدای از دیگران تنها به افکار خود بپردازد و تنها با آذوقه ی عقلی خود روزگار بگذراند و از همین جهت خود را فیلسوفی صادق می انگارد که تنها از تجربه ی خود می نویسد. نیچه در وصف بیماری اش حماسه ها می سراید و آن را تقدیس میکند زیرا آن را تمرینی برای تن در دادن به رنج وجود می شناسد

در مقابل برویر معتقد است نیچه به شدت نیازمند کمک است اما مغرورتر از آن است که کمک دیگران را بپذیرد .او معتقد است "غرور" بخشی از بیماری نیچه ست که باید درمان شود بنابراین برای قانع کردن او به پذیرش درمان به هر شیوه ای متوصل می شود اما هر بار زیرکی و شکاکیت بیش از اندازه ی نیچه ،که نتیجه ی تجربه ی خیانت های گذشته است ، راه درمان را سد کند . سرانجام برویر برای متعاقد کردن نیچه پیشنهاد متفاوتی ارائه میدهد... برویر از نیچه می خواهد تا او را از پوچگرایی که گرفتارش شده نجات دهد و او را درمان کند. اینجاست که بالاخره پافشاری های این پزشک زیرک پاسخ می دهد و نیچه قبول می کند در مقابل درمان روح در هم شکسته ی دکتر درمان های طبی او را بپذیرد و در آسایشگاهی بستری شود. از این نقطه به بعد تمرکز داستان بر دگرگونی تدریجی این رابطه ریاکارانه به رابطه ای موثق و قابل اعتماد قرار می گیرد که برای هر دو نجات بخش است. دراین بخش از داستان هر دو شخصیت در آن واحد هم بیمار و هم درمانگرند و در تلاش برای کمک به دیگری به درکی عمیق از یکدیگر می رسند

برداشتی که من در ابتدا از نیچه داشتم شخصیتی به شدت افسرده و شکاک بود که از دنیا فقط بخش های تاریک و تباه شده ی اون رو می تونست ببینه...آدم تنها و بی ایمانی که باور داشت "هر کس خدایی از هر قسم داشته است تا او را همراهی کند هرگز ژرفای تنهایی اش را در نخواهد یافت". اما باوری که در پایان داستان به اون رسیدم این بود که نیچه بدون شک جسورترین فیلسوف تمام دوران هاست. جسارت گذشتن از زندگی برای درک تمام و کمال زندگی فقط از عهده ی دلیرترین آدمها بر میاد و به باور من نیچه قطعا پیشقدم چنین راهی بوده

در اخر اینکه باید اعتراف کنم ترجمه ی کتاب فوق العاده دقیق و کامل بود. یکی از ویژگی های خیلی خوب ترجمه ، پاورقی های کتاب بود که تمام نام ها و بیماری ها رو کاملا توضیح داده بود که برای منی که عاشق این جور جزئیات هستم واقعا نعمت بزرگی بود
Profile Image for Saman.
1,168 reviews1,068 followers
Read
November 7, 2008
این‌که کتابی را خوانده باشی و در آخر از وقت و پول و انرژی که بابت آن گذاشته باشی راضی باشی؛ کم اتفاق می‌افتد و یا حداقل در مورد بنده کم اتفاق می‌افتد. کتابی که در آن نویسنده، خواننده را بی‌شعور فرض نکرده باشد و به شعور او بی‌احترامی نکند و یا با زبان بازی و مثلا ً تکنیک‌های روایی به جای تعریف کردن یک داستان و یا بیان اندیشه‌ی خود به روده‌درازی نیفتد و کتاب‌سازی نکند. کتاب (وقتی نیچه گریست) جزو کتاب‌هایی بود که بعد از مدت‌ها دلم نمی‌آمد آن را زمین بگذارم و هر وقت این کتاب را زمین م��‌گذاشتم تا فرصت بعدی خواندن، دل دل ِ خواندن این کتاب با من بود
کتابی که در آن نویسنده از دو عنصر واقعیت و خیال به بهترین نحو استفاده کرده و داستانی برای ما تعریف می‌کند بدون زبان‌بازی، روده درازی و ادعا
Profile Image for Talia Carner.
Author 19 books481 followers
December 23, 2023
I am not in the habit of trashing a book. However, since this novel had been published as a "Perennial Classic," there is no danger that I might destroy a writer's career. However, the choice of this book as a "classic" left me perplexed: why is this book held in such a high regard?

The premise of Yalom's novel is interesting: Get two of the most innovative thinkers of modern times to meet. And then what? Friederich Nietzsche and Josef Breuer--the father of modern philosophy and the father of modern psychoanalysis (and a friend of the young Freud) had never met in life. But what if they had?

I would have expected some new, explosive ideology to burst out of this fictional years-long relationship. Sort of 1 + 1 = 3. But this is not the case beyond some personal epiphanies. No new discipline emerges.

Furthermore, in exploring each character, Yalom regurgitates their respective theories, while failing to move into the realm of new intellectual challenge either one of them might have presented to the other. Many of the "truths" the characters cite have, by now, become so common knowledge that they sound nonsensical. On rare occasions the novel brings some forgotten, interesting statement--mostly from Nietzsche--but not enough to spend time with 300 pages of talking heads.

In the years I was honing my writing skills at writing workshops, not a single page of Yalom's dialogues would have passed a writing instructor's scrutiny. It would have been dismissed for its amateurishness, and the author would have been taught the basics of "show, don't tell." Yet, Yalom gives the reader a book-length uninterrupted flow of stilted lecturing. The dialogue lines lack tension, characterization--and certainly fail to move the story forward, which are the must ingredients for good, compelling dialogue.

Which brings me to the underlying flaw of this work: The flimsy plot. In the first 100 pages, nothing happens from "scene" to "scene" because these are really not scenes, each with a beginning, a middle and an end, but rather sections of text. They lie flat, with little development other than more information parted to the reader. When things finally move, they are slow and predictable.

A good novel can take the reader into a new world of ideology and intellectual thinking by placing the characters in situations where these theories can be examined under the pressure of events. It is called dramatization. It requires vivid imagination on the part of the writer, something Yalom clearly lacks.

It is astonishing that Yalom's book has gone this far (reprinted by Harper Collins in their Perennial Classics series.) I hope that future writers do not take their cue from this dubious literary success.
Profile Image for Heba.
1,187 reviews2,850 followers
Read
May 8, 2023
لقد منحت نفسي أربعة ايام إجازة من العمل ، ولو علمت مديرة المستشفى انني فعلت ذلك لقراءة كتاب لفقدت عقلها ، اما اذا اخبرتها بعنوان الكتاب " عندما بكى نيتشه" لاتهمتني بفقد عقلي دونما شك.....😄
في الواقع لم يقابل نيتشه السيد " برويير " وهو الطبيب النمساوي الباحث بالأمراض النفسية وخاصة الهيستريا
ولكن الكاتب وهو أستاذ التحليل النفسي بإحدى الجامعات قدم عالماً متخيلاً ولكنه ممكناً...
نيتشه يعاني اليأس وأعراض الاكتئاب السوداوية ويستحيل إخضاعه للعلاج ، فهو ممتناً للألم وما لا يقتله يقويه !!
ولكن اليس هنالك أحياء يقتلهم الألم ..فما هم إلا جثثاً تسير على قدمين يا نيتشه ؟...
الطبيب برويير عقله يزخم بالافكار الرديئة ازاء احدى مريضاته ورفقتها الدائمة لاحلامه تثقل وجوده ، كان عليه الا يكتفي بنزع الاوراق السيئة بل يتوغل للجذور ليتفقد المعنى وراء معاناته ...
واما نيتشه عندما يدرك أن حبه لسالومي وهماً ، إذ به يفتح الابواب الصدئة ويدع دموعه تتحرر من محبسها ، واخيراً يشارك الطبيب تلك اللحظة الاستثنائية ..اجل عندما تشارك احدهم وحدتك، تتبخر على الفور ..
لم يكن نيتشه بحاجة لصديق يشاركه افكاره بل يحطم قيود عزلته ويفضى اليه بمكنونات نفسه ، عندئذٍ لربما وجد لنفسه مكاناً بالحياة...
ادعى موت الآله ومن ثم شرع البحث عن الحقيقة ؟!!...
أي حقيقة بعدئذٍ ؟!!....
أفكار الفلسفة العدمية قد تبدو للبعض عميقة معقدة لكنني أرى صاحبها كمن يغوص بمياه ضحلة يرتطم رأسه بالقاع ويرتد ثانية وهكذا ..لا تتهشم رأسه ولكن يفقد معنى حياته وهذا هو الموت قبل أن يدركك موعده....
Profile Image for EMMA.
253 reviews376 followers
November 1, 2021
وقتی نیچه گریست، منم گریستم باهاش!
چه احساس بدی از اینکه فکر میکنی برای کسی اهمیتی داری ولی اینطور نیست!
چه سخته اون لحظه ایی آدم میفهمه که تنهاست و تنها کسی که تو دنیا داره خودشه.
مباحث جالبی در کتاب بیان شده بود مخصوصا اونجا که درباره کمک کردن بود، واقعا انگیزه ما از کمک کردن به دیگران چیه؟ فقط بخاطر اینکه نشون بدیم آدم خوبی هستیم؟ یا اینکه صرفا حس خوبی داشته باشیم؟
من نیچه رو نمیشناسم تا حالا هم ازش چیزی نخوندم ولی با این کتاب ترغیب شدم حتما برم ازش کتابی بخونم احساس میکنم تفکرات جالبی داره.
واسم جالبه دو قرن پیش اینا به بی خدایی رسیده بودن. وقتی چنین چیزایی میبینم غبطه میخورم ��ون اگه اینترنت نبود تفکرات الان من این تفکرات نبودن و اونا در زمانی این تفکرات داشتن که اینترنت وجود نداشت و طبیعتا دسترسی به کتابها هم سخت تر از امروز بود و همین مطالعه رو سخت تر میکرد. احساس یه آدم معمولی دارم الان. بچه بودم فک میکردم با همه فرق دارم ولی هرچی بزرگتر شدم فهمیدم اینطور نیس.
ماجرا زمانی بدتر میشه که وقتی به بعد از مرگم فکر میکنم میبینم چه راحت فراموش شدم و برای کسی بود و نبودم اهمیتی نداره.
همین همیشه سوال واسم به وجود آورده هدف از زندگی یه آدم معمولی چیه؟ چرا باید چنین چیزی ادامه داد؟؟؟
کتاب خیلی خوب به داشتن اینکه ما مسئول هستیم دربرابر زندگیمون اشاره داره همین باعث شد من به مرور روابطم با اطرافیانم مشغول بشم و بالاخره تونستم با یکیشون که سمی تر از همه بود قطع رابطه کنم. این آدم سمی بود ولی من گذاشتم در زندگیم حضور داشته باشه پس در نتیجه تمام احساس بدی ازش میگرفتم مقصرش من بودم.

خیلی ناراحتم چرا این کتابو سه سال پیش که خریده بودم نخوندم!!!
کاش همه این کتابو بخونن
Profile Image for Mohamed Shady.
627 reviews6,921 followers
November 27, 2016
أفلام المكان الواحد أو الـ one location هي أفلام تعتمد كليةً على الحوار بين الشخصيات.
يجلس الأبطال في مكان واحد، غرفة واحدة، منزل واحد، قاعة محكمة، ويبدأ الحوار. وفي هذا الحوار نجد الفلسفة والعلم والثقافة والطب والفن والسياسة والعالم وكل الأشياء الأخرى.
إنها أفلام عظيمة وخالدة، لا ينساها محبو السينما أبدًا.
هذه الرواية تشبه كثيرًا هذا النوع من الأفلام: الأبطال هم نيتشه وطبيبه "بريور"، فرويد، فاغنر، وآخرون. حوارات مطوّلة تناقش الفلسفة وقضايا الجمال واليأس والحب والخيانة. يتمشى "نيتشه" في صحبة "طبيبه" ليتناقشوا، ليعالج كل منهما الآخر من مرضه المزمن.

من أجمل الروايات اللي قرأتها مؤخرًا.
Profile Image for Peiman E iran.
1,437 reviews932 followers
September 14, 2018
‎دوستانِ گرانقدر، این کتاب از 470 صفحه تشکیل شده است و آمیزه ای از داستانهایِ راستین و جملاتِ فلسفی و البته داستانهایِ ساختگیست، که خواندنِ این کتاب را برایِ آن دسته از دوستانی که علاقه ای به خواندنِ فلسفه ندارند، آسان نموده است
‎داستان از این قرار است که دختری روسی تبار به نامِ <سالومه> که مدتیست با <نیچه> آشنا شده است، و رابطهٔ آنها پیچیده است، نگرانِ حالِ جسمی و روانیِ نیچه میشود، بنابراین نزدِ دکتر <جوزف برویر> رفته و از او وی درخواست میکند تا نیچه را درمان کند
‎برویر با دیدنِ نیچه، و پس از چندین قرار، به او پیشنهاد میکند که نیچه به او فلسفه بیاموزد و پزشکِ روانِ او باشد و او نیز پزشکِ جسمِ نیچه باشد
‎عزیزانم، داستانِ این کتاب را میتوانید از هرجا و هرکسی بشنوید و بخوانید، از دیدگاهِ من، جملاتی در این کتاب آمده است که ارزش اندیشیدن را دارد، بنابراین تصمیم گرفتم تا جملاتی را از جای جایِ کتاب انتخاب کنم و به بهترین شکلِ ممکن برایِ شما دوستدارانِ آموزش و یادگیری، بنویسم.. میدانم که شما خردگرایان با دقت به این جملات، اندیشه میکنید
‎نورِ چشمانم، شاید این ریویو به درازا بکشد، ولی ارزشِ خواندن را دارد
----------------------------------------------
‎تنومندترین درختان، به بلندترین بلندی ها میرسند و با عمیق ترین ریشه ها، به عمقِ تاریکی فرو میروند
***************************
‎عاشق کسی نیست که عشق میورزد، بلکه هدفش تصاحبِ معشوق است.. آرزویش این است که دنیا را از کالایِ گرانبهایِ خود محروم سازد
***************************
‎بشو هرآنکه هستی.. یعنی نه تنها خود را به والایی و کمال برسان، بلکه در دامِ نقشه هایِ دیگری نیز اسیر نشو
***************************
‎بهتر است تا انسان، شجاعتِ تغییرِ باورهایش را داشته باشد.. باید بدانید که وظیفه و ایمان داشتن، فریبِ بزرگی بیش نیست
***************************
‎بیخدایی و خردگرایی، به معنایِ شادمانی و خرسندیست... اینگونه با آزادی و خرد، اوج میگیریم
***************************
‎زمانی که به سویِ خردگرایی گام برمیداریم و باور به ادیان و خرافات را رها میکنیم، میتوانیم قانونی برایِ کردار و گفتارمان به وجود بیاوریم.. باید اخلاقیاتی جدید و گونه ای روشن فکری را بیافرینیم که جایگزینِ موهوم پرستی در ادیان و شهوتِ رسیدن به ماورا الطبیعه باشد.. اینگونه انسان از وهم نجات میابد
***************************
‎مبلغانِ دینی، ضعفِ وجودشان را به دیگران وارد میکنند و به نامِ به اصطلاح نیکوکاری، کمک به دیگران را دستمایهٔ قدرتمند شدنِ خویش میسازند.. این یعنی نیکوکاریِ دینکاران مذهبی
***************************
‎روابطِ جنسی، نوعی جنگِ قدرت به حساب می آید.. اساسِ شهوتِ جنسی، شهوتِ چیرگیِ کامل بر ذهن و جسمِ دیگری است.. شهوتِ غلبه بر دیگران
***************************
‎کسی که از خویش حرف شنوی و پیروی نکند، و از خود فرمان نبرد، کسی و یا کسانی دیگر، به او فرمان میدهند.. بسیار آسانتر است که از دیگری اطاعت کنی تا خود راهنما و راهبرِ خویش باشی
***************************
‎دلباختگانِ حقیقت، از دریایِ طوفانی ترس و هراس ندارند... تنها چیزِ ترسناک، آبِ کم عمق است
***************************
‎مبلغان دینی و دین فروشان، شهوتِ بندگی و بردگی و اطاعت کردن از موهومات را به انسانهایِ بیچاره میفروشند.. حاصلِ کارشان نیز، اسارتِ مذهبی، بزرگداشتِ ضعیفان با شعارهایِ دروغین و بیزاری از جسم میباشد
***************************
‎کسانی که در پیِ حقیقت هستند، باید آرامشِ ذهن را ترک کنند و زمانِ زندگیِ خویش را به پرسش ها اختصاص دهند
***************************
‎درخت برایِ نازیدن به بلندی اش و خودپسندی کردن، نیازمندِ هوایی طوفانی میباشد... رشد کردن و قدرتمند شدن، پاداشِ رنج کشیدن است
***************************
‎ازدواج نباید زندان باشد، بلکه باید همچون باغی باشد که بتوان چیزی برتر از خودمان را در آن بکاریم
***************************
‎شکستنِ پیوندِ زناشویی، بهتر از شکنجه شدن به وسیلهٔ آن است.. پس بهتر است تا پیوندِ آزاردهنده را شکست، پیش از آنکه شما را بشکند
***************************
‎همهٔ ما انسانها، به نوعی سگهایِ وحشی در درونِ وجودمان داریم که در سردابِ وجودمان پارس میکنند
***************************
‎اگر دانش و خرد را برایِ زندگی برمیگزینید و خود را از زنجیرِ موهومات رها میکنید، اگر از ایمان بپرهیزید و بی دینی را در آغوش بگیرید، دیگر نمیتوانید در آسایشِ کوچک و پستِ دینداران باشید... اگر موهومات و خدا را میکُشید، باید پناهگاه هایِ معابد را نیز به فراموشی بسپارید
***************************
‎شاید یک مرد، تنها با مرد بودن میتواند زنانگیِ وجودِ یک زن را آزاد کند
***************************
‎انسان برایِ رسیدن به یک زندگیِ آزاد، اندیشمندانه و منطقی، راهی ندارد جز آنکه پندار و گفتار و کردارش را بر اساسِ دستاوردهایِ علمی و فلسفی، یا داده هایِ تجربی و منطقی تنظیم کند... او راهی ندارد، جز آنکه هرچه را که علمی و منطقی است را بپذیرد و خزعبلات و موهوماتِ دینی و مذهبی و خرافاتِ نابخردانه را دور بریزد
***************************
‎ناامیدی بهایی است که انسان در برابرِ خودآگاهی میپردازد
***************************
‎وقتی زندگی را به خوبی بشناسی، وحشتِ مرگ از میان میرود
***************************
‎انسان تا زمانی قدرتمند است که اراده کند
***************************
‎در دنیا، تنها چیزی که ارزشِ تأسف خوردن را دارد، حقیقت است
***************************
‎کسانی که فلسفه به نوعی دغدغهٔ وجودِ آنهاست، نخست باید از خویش فاصله بگیرند و سپس از دور به خودشناسی بپردازند
***************************
‎تا زمانی که زنده هستی، زندگی کن.. اگر زندگی را به کمال و به خوبی دریابی، آنگاه ترس از مرگ از میان خواهد رفت... تا زمانی که کسی به هنگام زندگی نمیکند، نمیتواند به هنگام بمیرد
***************************
‎نباید زندگی را با نویدِ زندگیِ دیگری در آینده اصلاح کرد و یا نابود کرد... آنچه جاودانه است، این زندگی و این لحظه است... هیچ زندگیِ دیگری همچون آخرت و آن دنیایِ دیگر، وجود ندارد.... چیزی به نامِ دادگاهی و داوری در آن دنیایِ خیالی و موهوم، وجود ندارد
---------------------------------------------
‎امیدوارم این ریویو برایِ شما دوستانِ هوشیار و خردگرا، مفید بوده باشه
‎<پیروز باشید و ایرانی>
Profile Image for Saleh MoonWalker.
1,801 reviews255 followers
October 1, 2017
زیبا، خواندنی، دوست داشتی، دقیق


از نثر تخصصی تا رمان های جذاب و خواندنی

یالوم جزو نویسنده هایی هستش که با توجه به گذشته ای که داشته، موفق شده، نثر تخصصی رو در غالب داستان بریزه، بدون اینکه از جزئیات چیزی کم کنه و توانسته نتیجه این رو در قالب اثری جذاب و خواندنی دربیاره. تا اونجا که شواهد نشون میده، دیدار رسمی بین نیچه و برویر شکل نگرفته و یالوم در انتهای این کتاب توضیح میده که چطور موفق شده که اتفاقی که هیچ وقت رخ نداده رو انقدر زیبا و دقیق به واقعیت رمان تبدیل کنه و داستان رو جلو ببره. او زندگی، افکارو آثار نیچه رو مطالعه کرده، تدریس کرده و بخش بزرگی از زندگیش رو به نیچه اختصاص داده، بنابراین با ایشون آشناست.
بدون اینکه نیچه رو دیده باشه، میدونه که اگر نیچه اینجا بود، چطور رفتار میکرد و چه می گفت. از طرفی مطالعه تاریخی خودش رو هم کامل انجام داده، و با توجه به زمینه تخصصی خودش، فروید و برویر رو خوب میشناسه. این موارد، همراه با چیره دستی این نویسنده در نوشتن رمانی جذاب و خواندنی و در عین حال، خود-درمانگر باعث شده تا این اثر خواندنی خلق بشه.


داستان به ملاقات نیچه و برویر که به دلایل مختلف صورت گرفته، میپردازه و همراه با پیشروی داستان، عنصر درمانگری یالوم هم در قالب داستان پیشرفت میکنه و پیام های خودش رو از ابتدا تا انتها به خواننده میرسونه. از ابتدا تا انتهای داستان، جذاب و خواندنیست و هیچ افتی نداره. هیچ وقت با حجمه اطلاحات تخصصی روبرو نیستیم، این در حالی هستش که بیماری رو کامل شرح میده و به جزئیات میپردازه بدون اینکه حوصله سر بر باشه. این کار، جزو قدرت های یالوم محسوب میشه. ایشون، موفق شده فلسفه نیچه رو با فلسفه روزانه و کاربردی مخلوط کنه و راهکاری برای مساله ای که در داستان ذکر شده ارائه بده، بدون اینکه متن رو به مانیفست تبدیل بکنه.


نکته منفی ای به ذهنم نمیرسه بگم.
این کتاب موفق شد رسالت خودش رو در زمینه تخصصی خودش، به انجام برسونه.
این ریویو میتونست خیلی طولانی تر بشه، اگر یالوم در انتهای کتابش ذکر نمیکرد که برای اینکه این داستان رو به وجود بیاره، چه کارهایی انجام داده. چقدر مطالعه کرده و زمان گذاشته، تحقیق کرده، بررسی تاریخی انجام داده و روان درمانی رو در این اثر جا داده. برای همین من از ذکر این موضوعات پرهیز میکنم تا خواننده، لذت خواندنش رو در انتهای کتاب تجربه کنه.

Profile Image for Ahmed Ibrahim.
1,198 reviews1,792 followers
November 22, 2018
هي ليست رواية فلسفية، ولا تتناول فلسفة نيتشه، هي تتناول نيتشه نفسه، دواخله وشعوره وحالة اليأس والاكتئاب التي لازمته في إحدى الأوقات بسبب رفض لو سالومي الزواج منه.

في هذه الرواية يبني الكاتب الأحداث الرئيسية على الخيال حسب المعلومات الحقيقية عن جوزيف بريوير ونيتشه ولو سالومي وفرويد وبارثيا بانهيم، فكلهم شخصيات حقيقية، لكن الإطار التي تقوم عليه الرواية إطار تخيلي.
قدرة عظيمة هي أن يجعل الكاتب الخيال والواقع يتماهيا حتى يفقدا الحد الفاصل بينهما.

تبدأ الأحداث مع إرسال لو سالومي رسالة للدكتور النفسي جوزيف بريوير تخبره فيها أنها تريد مقابلته لأن مستقبل الفلسفة على، وتطلب منه عند مقابلته علاج نيتشه من اليأس.
يتقابل نيتشه وبريوير في فيينا حيث يحاول بريوير معالجته لكن الأمر سينقلب مع الوقت، سيكتشف الاثنان بأنهما مريضان، وسيساعد أحدهما الآخر على الولوج إلى دواخلهم واستعادة نفسهم من براثن اليأس.

أكثر ما يميز هذه الرواية هو رسم الكاتب بشكل عظيم لدواخل نيتشه واستنباط شعوره وردود أفعاله من فلسفته، فالكاتب قرأ وفهم نيتشه بشكل كبير، ولهذا تميز في رسمه. واختيار عظيم لاسم الرواية، فقارئ نيتشه والمعتاد على نبرته الحادة القوية لا يمكنه تخيله يبكي! لكن خلف هذه القوة وفي طبقات أخرى من الوعى، يكمن الجانب الإنساني الذي ركز عليه كاتب هذه الرواية لإخراج هذه الرواية العظيمة.
Profile Image for Noce.
207 reviews346 followers
July 7, 2011
C’è questo tizio che va dal medico… e non è una barzelletta!

Caro professore di Filosofia del Liceo, questo libro è per te.
Se mi avessi insegnato Nietzsche in questo modo, forse nella tua materia sarei andata un pelino meglio.

Caro Medico di famiglia (cambiato da poco solo perché ci sembrava utile averti al piano di sotto..sbagliando ovviamente), questo libro è per te.
Se lo leggessi, forse il giuramento di Ippocrate ti suonerebbe di nuovo familiare. Forse il rapporto col paziente ti farebbe suonare qualche campanellino in testa, e magari eviteresti di ridurre l’unico rapporto che abbiamo con te, a quelle tre ricette che mensilmente ci lasci nella buca della lettera.

Cara amica che mi hai sfrangiato le palle per mesi con le tue paturnie sentimentali, dimenticandoti di chiedere come andavano le cose a me, questo libro è per te.
Se lo leggessi non credo cambierebbe niente, ma forse intuiresti per la prima volta di cosa si parla quando viene citata la parola “amicizia”.

Cari trentenni, quarantenni, cinquantenni in crisi, cari falliti, questo libro è per voi.
Se lo leggeste, oltre che sentire un senso di leggerezza, dovuto alla sorpresa di vedere finalmente scritti nero su bianco, tutti i vostri più reconditi sentimenti, pure quelli più neri, vi accorgereste, che non è vero che non siete più liberi di scegliere, o che state vivendo una vita che non vi appartiene, forse avete semplicemente scelto male “il nemico da combattere”; forse non sono i mariti/mogli/figli/lavoro/soldi/casa/mutuo/NoceMoscata che scrive recensioni penose/debiti/Università ecc. a essere il vostro “uomo nero”, forse dovreste semplicemente accettare che tra subire la vita e viverla, sebbene non bella come la sognavate, c’è una differenza talmente notevole, che è capace da sola di rendervi migliori, se aveste il coraggio di vederla.

Cari cuori sofferenti appena abbandonati dal vostro amato/a, cari single contenti di esservi appena liberati dal peso del vostro ultimo partner, questo libro è per voi.
Se lo leggeste, alla fine vi verrebbe il dubbio che forse fare i lupi solitari, negandosi la gioia del focolare e della compagnia di affetti sinceri, non è una libertà ma una mancanza di coraggio, e che altresì, piangersi addosso perché siete stati lasciati, non per forza relega il vostro, o la vostra ex al ruolo di carnefice, forse siete tutt’e due vittime delle stesse contraddizioni e paure. L’importante è saperlo.

Ok, esaurito lo spazio riservato alle dediche forse vi aspettate che vi parli della storia.
Ah, la storia è talmente semplice che vi sarà chiaro come il punteggio altissimo che do a questo libro, deriva non certo dalla trama, ma dai temi che si intrecciano dentro e dalla bravura di Yalom.

La vicenda è presto detta. Il povero Nietzsche, afflitto da depressione e smanie velatamente suicide, grazie a un inganno, conosce il Dottor Breuer, amico caro di Freud. Non sono nomi inventati come potete vedere. Si tratta, di personaggi realmente esistiti, che ringraziando il cielo, Yalom ha pensato bene di far incontrare, prima nella sua mente e poi sulla carta.
Il libro è la storia del rapporto che si crea tra Brauer e Nietzsche, prima sotto forma deontologica e dopo sotto forma di sincera amicizia.

Un libro, profondo come il pensiero di Nietzsche, ottimista come Breuer, originale come la filosofia di Freud. Provare per credere.

P.S. Chapeau alla moglie di Yalom, che gli ha suggerito il titolo.Gran bel titolo.

Profile Image for Leila.
117 reviews223 followers
March 6, 2017
لحظه ای که کتاب تموم شد ذهنم رو جوری درگیر کرده بود که در موردش هیچ چیز نمیتونستم بگم شاید بتونم اضافه کنم زمانی این کتاب رو خوندم که انگار در حال عذاب دادن خودم بودم.تک تک صفحاتش من رو چند لایه پایین تر از چیزی که بودم میبرد و بیشتر غرق میکرد.کتابی بود بر اساس مکتب اگزیستانسیالیسم ولی این بار نیمه ادبی و علمی با تمی از واقعیت مخصوصا در شخصیت های داستان .کتاب یک جور تاریخچه به حساب میومد از زندگی نیچه تا فروید و چند شخصیت دیگه.من تصور میکنم اگر نیچه رو به تنهایی میخوندم هیچوقت عقایدش رو مثل الان نمیفهمیدم اینجور که به صورت داستانی و شیرین نوشته شده بود.به اندازه کل کتاب جمله های قصار و قابل فکر کردن داشت
Profile Image for Νόρα.
256 reviews35 followers
October 9, 2019
Είναι από τις σπάνιες,μετρημένες στα δάχτυλα του ενός χεριού,φορές που κάθομαι μπροστά στην οθόνη του υπολογιστή και σβήνω ασταμάτητα λέξεις,προτάσεις,παραγράφους,αναζητώντας τα σωστά λόγια για να μοιραστώ μαζί σας μια μεγάλη χαρά.Ό,τι κι αν γράψω μου φαίνεται λίγο,ρηχό,ελλιπές για να περιγράψει τα συναισθήματά μου.Ίσως γιατί τελικά το γεγονός που τα γέννησε,είναι από μόνο του τόσο δυνατό,που δεν χρειάζεται λεκτικά φτιασίδια.

Υπάρχουν βιβλία που σου κάνουν την ιδανική παρέα στο αεροπλάνο,την παραλία και το τρένο.Σε διασκεδάζουν,σου κρατάνε το ενδιαφέρον αμείωτο και καταλήγεις να τα διαβάσεις μέσα σε μερικές ημέρες ή και ώρες (όταν οι σελίδες το επιτρέπουν).
Αυτά τα βιβλία,τα κατατάσσουμε στην κατηγορία: τα αγαπημένα μας βιβλία.Σίγουρα έχεις κι εσύ τα δικά σου,όπως έχω κι εγώ τα δικά μου.
Υπάρχουν όμως και κάποια βιβλία,που κατάφεραν κάτι πολύ σημαντικότερο,πολύ σπουδαιότερο και πιο σπάνιο απ' το να μας ψυχαγωγήσουν.Είναι τα βιβλία που μας άλλαξαν τη ζωή,που μας επηρέασαν σαν ανθρώπους.Είναι οι λέξεις που διαβάσαμε και μας παρηγόρησαν σε μια δύσκολη στιγμή της ζωής μας,μας έκαναν καλύτερους ανθρώπους,μας διαμόρφωσαν και μας έκαναν να σκεφτούμε.

Η αλήθεια είναι ότι φοβήθηκα να ξεκινήσω να διαβάζω το βιβλίο αυτό καθώς πίστευα ότι θα ήταν δυσανάγνωστο.Τελικά ήταν το ακριβώς αντίθετο.Πραγματικά απορώ πως γίνεται οι διάλογοι δυο( σχεδόν ) μόνο ατόμων να κάνουν ένα τόσο ενδιαφέρων βιβλίο.
Σίγουρα ένα από τα συναρπαστικότερα μυθιστορήματα που έχω διαβάσει.Ιδιαίτερα το τέλος είναι πολύ συγκινητικό.Πρόκειται για ένα μείγμα μυθοπλασίας,ιστορικών γεγονότων και προσώπων,ψυχοθεραπευτικής διαδικασίας και φιλοσοφικού στοχασμού,ιδιοφυές σενάριο,πολύ ζωντανοί διάλογοι.

Αξίζει να το διαβάσετε γιατί όλοι θα βρείτε κάτι από τον εαυτό σας.Επίσης εμβαθύνει με έναν εντελώς διαφορετικό τρόπο στις ανθρώπινες σχέσεις,τόσο πολύ που στο τέλος συνειδητοποιείς ότι έχεις κερδίσει κάτι,έχεις μάθει κάτι πολύ σημαντικό πάνω στην τέχνη των ανθρώπινων σχέσεων,διαβάζοντας το.
Με θλίβει το γεγονός ότι έχω μόνο 5 αστεράκια να δώσω,καθώς θεωρώ βλασφημία(ακόμα και τη σκέψη) κάποιο βιβλίο να συγκρίνετε με αυτό.
Profile Image for Shaghayegh.
174 reviews193 followers
December 18, 2023
یالوم و فن‌فیکشن!
راسیتش این مرد همیشه برای من علامت سوال بود. نمی‌فهمیدم چه اصراری داره که برای عناوین بعضی از کتاباش، حتما از اسامی کله‌گنده‌های تاریخ استفاده کنه : درمان شوپنهاور، مسئله اسپینوزا، وقتی نیچه گریست و ...
از طرفی هم احساس می‌کردم این حجم از نظرات ضد و نقیض بقیه، بخشیش مربوط به این هست که اصلا به خودشون زحمت ندادن یکی از آثارش رو بخونن. چون طی تحقیقات به عمل اومده، متوجه شدم که خیلی سطحی ازش حرف میزنن و توان عمیق شدن در بحث رو ندارن. بنابراین بالاخره در آخرین روزهای باقی‌مونده سال، سعی کردم با توجه به هدفم با این مرد اسرارآمیز آشنا بشم و خودم پی ببرم قضیه از چه قرار هست.
اول نگاهم رو به فن‌فیکشن میگم و بعد ارتباطش با یالوم رو پررنگ می‌کنم. راسیتش به فیکشنی که توسط فن نوشته شده باشه میگن فن‌فیکشن! (خودم رو با این توضیح کشتم)
حالا این فیکشن می‌تونه درباره هر چیزی باشه. درباره‌ی فیلم موردعلاقه‌ات که دوست داشتی داستانش رو خودت دوباره بنویسی. درباره‌ی رابطه‌ای که توسط نویسنده از بین رفته و با جهان‌بینی خودت می‌تونی گند نویسنده رو به طرز زیبایی جمع کنی و بازسازی اساسی انجام بدی. درباره آدم‌های واقعی که دوست داشتی با خیال‌پردازی‌هات به تور هم بخورن. درباره همون مولانا و شمس که الیف شافاک با تخیلات خودش داستان‌سرایی کرد و حتی همین اثری که دارم درباره‌اش می‌نویسم؛ یعنی وقتی نیچه گریست.
یالوم از نظر من یه هوادار جدی بوده، نه ازوناش که تخیلاتش رو به طرز فجیعی وارد داستانش کنه بلکه با کلی تحقیق و جمع‌آوری ساعت‌ها اطلاعات این اثر رو خلق کرد.
نویسنده‌ای که فن‌فیکشن می‌نویسه می‌تونه به فضاسازی و شخصیت‌پردازی‌ای که از قبل حی و حاضر بوده، وفادار باشه و یا در عین حال می‌تونه خلاقیت به خرج بده و چیز کاملا متفاوتی خلق کنه. بستگی به کرم خودش داره که چطور میخواد دینش رو به چیز و کسی که هوادارش هست ادا کنه. البته گاهی اوقات نویسنده برای بالا بردن و جلب توجه از ایده‌های بقیه الهام می‌گیره و کاملا می‌تونه یه اثر توخالی رو تحویل ملت بده.
اگرچه فکر نکنم کسی نظر من رو نسبت به چنین آثاری داشته باشه و معمولا فن‌فیکشن رو در حد کتاب نمی‌دونن اما من فکر می‌کنم وقتی نیچه گریست به شیوه‌ای می‌تونه تو این دسته قراره بگیره.

در باب کتاب بدون خطر لو رفتن

یالوم در این اثر، پای چند نفر از آدم‌های قابل توجه در تاریخ رو به داستانش می‌کشه؛ یعنی یوزف برویر، زیگموند فروید و فردریش نیچه. و با استناد به واقعیت و برخی از تغییرات جزئی اما جالب، داستان آموزشیش رو روایت می‌کنه.
به این صورت که لو سالومه (اکس نیچه) به دکتر برویر رجوع می‌کنه و ازش کمک می‌خواد که به داد نیچه که چغر بد بدنی بیش نیست و بعد از شکست عشقی‌ای که از لو خورده، ناامید شده و قصد خودکشی داره برسه.
برویر همون اول کار میگه که دارویی برای بهبود ناامیدی و طبیبی برای درمان روح وجود نداره. اما لو که دچار عذاب وجدان شده تو کتش نمیره و با راهکارهای خودش، برویر رو جوری مجاب می‌کنه که به احترام روی ماه لو هم که شده لال می‌تمرگه و در حالی که عنان از کف داده، دست رد به سینه‌های بلورین دوشیزه نمی‌زنه. (امان از این مردها)
با این اوصاف باید به شیوه‌ای که خود بیمار مورد نظر هم نفهمه، به درمان بپردازه. چون اگه نیچه بفهمه بر روح و روانش دست گذاشتن، بالای منبر میره و هیچ کمکی رو قبول نمی‌کنه.
در این پروسه سر و کله زدن با نیچه، برویر از شاگردش یعنی فروید هم سلام مشورت می‌گیره. (استادهای ما که آدم حسابمون نمی‌کردن رو کجای دلم بذارم)
بنابراین این مثلث طلایی قرار هست هر کدوم به شیوه‌ی خودشون به همدیگه کمک کنن تا موجبات رسیدن به عنوان کتاب و گریستن آقای نیچه رو فراهم کنن. شاید عجیب باشه مگه اشک این موجود رو درآوردن چقدر می‌تونه مهم باشه اما باور کنین که خیلی مهمه!

این اثر از جنبه‌هایی تو ذوق می‌زنه:

به طور مثال آموزشی بودنش خیلی تو چشم هست و در بخش‌هایی حتی خلاصه‌نویسی هم برات انجام داده تا مطالب کلاس درست رو از یاد نبری. گاهی اوقات اینجوری بودم که یالوم‌جان، به خدا خنگ نیستم. فهمیدم دیگه. و درست مثل استاد باحوصله‌ای که برای شاگردش تدریس می‌کنه و گریزی به جلسات قبل می‌زنه، اینطور با خواننده برخورد کرده. این میتونه از یه طرف جالب باشه که روند ماجرا رو تو ذهنت هی تکرار می‌کنه و تثبیت خاطر میشه و از طرفی هم می‌تونه این تکرار مکررات حوصله‌سربر باشن.
مورد دیگه متن‌پژوهی (با تشکر از سارا که تو دهنم انداختش) یالوم می‌تونه باشه. یالوم با خوندن آثار نیچه و استفاده صحیحش از بعضی نکات با توجه به بازه‌ی زمانی روایتی که میگه، می‌تونه جذابیت داستان رو کم کنه. به طور مثال از تزهایی استفاده می‌کنه که کلام نیچه هستن و این کار فقط ارجاع بورخس‌گونه (اگه خدایگان ارجاعات رو بشناسین، متوجه میشین) نیست. بلکه عینا اون جملات رو در اثر آورده و نمیشه یه امتیاز برای یالوم در نظر گرفتش، چون کلام خودش نیست. (تو کل خوانش این جمله "چنان باش که از تو حکایت کنند" تو سرم اکو می‌شد)

نقاط قوت اثر و آیا یالوم حرفی برای گفتن داره؟

من واقعا می‌خواستم به این پی ببرم که با اولین اثری که ازش خوندم دلم قرص شد که یالوم نه به اون شوری شور هست و نه به اون بی‌نمکی!
با توجه به تاریخ و افراد سرشناس، توجه خواننده رو به خودش جلب می‌کنه و در عین حال که بهشون وفادار هست تغییراتی هم میده. مثلا برویر و نیچه در واقعیت ملاقاتی نداشتن و لو سالومه هم زنی نبود که چنین حرکتی برای اکسش بزنه. اما یالوم فکر می‌کنه اگه این اتفاقات میفتادن، چطور می‌شد؟
بعضی از دیالوگ‌ها، شخصیت‌ها، رفت‌وآمد‌ها، نامه‌ها و حتی عکس‌ها عینا وجود داشتن و این برای من، جالب توجه بود که یالوم با دست پر داستانش رو خلق کرد و  ریزبینانه بهش پرداخت. اون با برویر، به طرز جالبی نیچه رو در بعضی موارد نقد می‌کنه. حرفاش رو زیر سوال می‌بره و باعث میشه شناخت از نیچه به صورت خیلی کلی صورت بگیره و مقدمات آشنایی رو رقم بزنه.
این کتاب خیلی بیراه و به دور از واقعیت به نیچه نپرداخته و در جواب کسایی که بدون خوانش، نفرت‌پراکنی می‌کنن باید بگم که به نگرش بازگشت جاودان، اراده‌ی قدرت، مرگ خدا، آموزه‌های دینی و خیلی از تزهاش به صورت گفتگومحور می‌پردازه.

استفاده از روان‌درمانی اگزیستانسیال برای درمان، شیوه‌ی جالب توجهی هست که باعث شد به این فکر بیفتم که در آینده حتما کتاب‌های بیش��ری از این دست بخونم.
یالوم با استفاده از این عنوان، درسته که تونست توجهات رو به خودش جلب کنه اما بدون شک اگه محتوایی برای ارائه نداشت باعث میشد که دیگه خوندن آثارش رو لحاظ نکنم. اما بهم قوت قلب داد که کارش درسته و حرفای جالبی برای گفتن داره.
ترجمه‌ی اثر خیلی خوب و روان بود و وقتی یه جاییش دیدم که از واژه همجنسگرا استفاده کرده به شدت خشنود شدم ^^ (تا کی باید فرق همجنسباز و همجنسگرا رو به اساتید توضیح بدم)
کتاب سخت‌خوانی نیست اما بعضی از بخش‌هاش که تخصصی میشه می‌تونه موجبات خمیازه کشیدن خواننده‌ رو فراهم کنه.
برای شروع و دست گرمی کتاب خوبی بود. پیش به سوی بقیه‌ی آثار.

پ.ن: واقعا دوست داشتم از تزهای نیچه بگم و نظرات گاها مخالفم رو به اشتراک بذارم ولی تا همین جاش هم خیلی طولانی شد و از حوصله معمولا خارج هست.
Profile Image for Jan-Maat.
1,630 reviews2,308 followers
August 2, 2019
Reading this and looking at some of the other titles Yalom has published the suspicion grew that he might like to write a series of adventures about an enigmatic doctor who travels through time and space solving complex mysteries. Of course ideally this doctor would need some kind of charming but hapless companion, in this case the young Freud whose suggestions nearly lead Dr. Breuer into disaster but who eventually turns good thanks to his handy use of a watch to hypnotise the good Doctor into experiencing a parallel life from which he can emerge thinking Maya, maya and thus with new understanding accept and embrace his life, ah...

The title promises tears, cruelly the author holds them back to the last page, whether his technique in this regard is equal to that of noted Northumbrian wordsmith Catherine Cookson I don't know, nor am I much moved to find out.

As I noted in the updates I started this book in the expectation that it would be awful, hopefully amusingly so, at first say for about a hundred pages I was obliged to channel the spirit of Robin the boy wonder, and exclaim every other paragraph or so "Holy info-dump Batman!" the interesting thing here was that the information was irrelevant - does it matter if Lou Salome crossed her legs or not, or what shape Dr. Breuer's breakfast roll was, or if he ate one or three, or if Neitzsche met a Buddhist monk, any monk or just read about one in Switzerland, or what Yalom believes a typical upper middle-class Viennese dinner in 1882 consisted of, or who ate whipped cream with their cake?

Yalom's triangular Kaisersemmel gave me traumatic flashbacks to reading All the light we cannot see and left me thinking if you are just going to make stuff up you might as well have the inter-galactic space dog leave off chasing the Rings of Saturn and come down to cure Nietzsche, admittedly since an inter-galactic space dog is still a dog, the cure would consist of urging Nietsche to put on his hover boots and come down the park to chase squirrels, but hey, why not? Woof! Woof!

Well, one reason would be is that this is all a bit pedagogical and space dogs generally are not on hand to assist people studying to become therapists to help their clients , I sense in this book there is an attempt to communicate to students some of the difficulties and pitfalls of working with a client. Personally if I was one of those students I think I would prefer the blurry photostat with the twelve bullet-points ,but no doubt I'm just grumpy, or old fashioned, or not up for monetising my experience through a new medium or something.

I'm mildly interested that English is unusually not the dominant choice of language for reviewing this book. Which reminds me of George Mikes' How to be an alien in which he mentions that a French book about the Popular Front was mistranslated into English as the Popular Behind and became a best selling marital aid. I wonder if this novel was translated back into English if we'd find that Herr Dr. Breuer was powerfully aroused by the touch of Herr Professor Nietzsche's famously droopy moustache and that he urged his darling Fritzchen not to forget his whip the next time he came? Stranger things have happened I imagine .

Still there is something nice and genuinely touching in people wanting to read and indeed write about dead people like Nietzsche, Breuer and Freud rather than mysteriously topless muscular firemen or space-dogs or treasure hunting Nazis and what have you. It suggests some kind of hunger for knowledge and understanding, even a desire for engagement with big ideas and fancy notions. Whether books like this are the gateway drugs to harder stuff or an end in themselves I couldn't say . On the other hand this is absolutely the book for you if you've ever wanted to eavesdrop on somebody else's therapy sessions without having to plant a bug in the room. Although it may leave you with the desire to burst in with a jar of wasabi paste and a spoon.

Final thought. One character urges the other to consider if his tears had voices, what would they say? Hard not to say 'give me a tissue you bastard, can't you see I'm crying'?
Profile Image for Hossein.
217 reviews118 followers
May 25, 2024
"وقتی نیچه گریست" را چند سال پیش خوانده بودم. در هیاهوی یک بحران بزرگ زندگی. حال که دوباره خواندمش، کاملا جور دیگری بود. خیلی بیشتر از بار اول از آن یاد گرفتم و لذت بردم. ایده‌ی فوق‌العاده‌ایست که موضوع وسواس را محور اصلی یک کتاب بگذاری و اینجور هنرمندانه، بنویسی.
پ.ن.: خواندن دوباره‌ی کتاب‌های قدیمی کار خوبی است. یک جور لذت متفاوت نسبت به مواجهه‌ی اول به آدم می‌دهد و همه‌ی تجربه‌ها و پستی و بلندی‌های زندگی واقعی در طول سال‌ها، طعم جدیدی به داستان می‌بخشد.
Profile Image for Ali Karimnejad.
328 reviews192 followers
October 11, 2021
4.5
بار دومی بود که می‌خوندم و چه تفاوت بزرگی به وجود اومده بود توی این پنج سال...!ا

کتاب در قالب بررسی وسواس فکری "دکتر برویر" که به شکل تمایلات جنسی بروز کرده و درمان اون، ما رو کمابیش با بخشی از زندگی و افکار نیچه آشنا می‌کنه. با این همه، این بار بیشتر تحت تاثیر چالش‌های زندگی "دکتر برویر" قرار گرفتم و حقیقتش رو بگم، بر خلاف دفعه قبلی، حرف‌های نیچه برام بی‌مزه و حتی متناقض جلوه می‌کرد. البته ادعایی در زمینه شناختن نیچه ندارم و هر چیزی که می‌خوام بگم، صرفا در چارچوب این کتابه.

تاکید نیچه بر مفهوم "قدرت" بسیار برام جالب توجه بود. اینکه در هر کلام محبت‌آمیز یا تعریف و تمجیدی، جنگ قدرتی جریان داره که طرف مقابل از اون طریق قصد داره به کمک این ابزارها، به هدف و منظور خودش دست پیدا کنه. از دریچه همین "قدرت" هست که نیچه پذیرش هرگونه آیین و مذهب رو نفی می‌کنه و معتقده بایستی قدرت پذیرش واقعیت رو در خود ایجاد کرد. این مفهوم "قدرت" در یکی دیگه از صحبت‌های نیچه هم بروز پیدا می‌کنه: "بشو هر آنکه هستی" جمله‌ای پرتمطراق اما بنظر من، ناکافی.

با این همه برام جالب توجه بود که همین نیچه، که تمام تمرکزش بر نوشتن و "شدن آن فیلسوفیه که هست"، در مواجهه با خوانده نشدن کتابهاش و دیده نشدن، به ایمانی مذهب‌وار چنگ زده و گفته "شاید صد سال بعد افراد کم‌شماری پیدا شوند و سخنانم را درک کنند". همینجاست که من خندم می‌گیره. چون لزوما اینطور نیست نیچه جان!ا

من ابدا قصد ندارم کیفیت کارهای نیچه رو زیر سوال ببرم. اما چیزی که در این جمله مشهوده، میل به جاودانگی و امیدی هست که ناشی از ترس از فراموش شدنه. نیچه نیاز انسان به تحسین شدن رو حس می‌کنه، حتی اگر این تحسین صدها سال بعد و زمانی که ما دیگه وجود نداشته باشیم، رخ بده. با اینحال نه تنها به این مطلب اذعان نمی‌کنه بلکه در عوض با رندی و ریاکاری، صحبت از قدرت درونی می‌کنه که می‌تونه جایگزین همه چیز بشه و زندگی رو یکه و تنها پیش ببره. از طرف دیگه، نیچه توضیح نمی‌ده چطور "بشویم هر آنکه هستیم" در حالی که بخش قابل توجهی از ماجرا خارج از کنترل ماست؟

نیچه جان، کاش فقط چند دهه دیرتر به این دنیا اومده بودی تا ببینی چطور کرور کرور، مردان و زنان جوان و پر از شور زندگی، طی جنگ‌های جهانی تلف شدند. چند میلیون آرزو در آتش جنگ دود شد؟! اگر دیدن اون همه جنگ کافی نبود، به شخصه فکر می‌کنم کشفیات "ادوین هابل" احتمالا تغییر شگرفی در افکارت ایجاد می‌کرد. اینکه ما در کیهان، چقدر بی‌مقدار و بی‌ارزشیم. و اینجاست که جنگ‌های قدرت تو، حقیقتش نیچه جان، خیلی پوچ و بی‌معنی جلوه می‌کنن برام. نیچه، اونقدر که تو زندگی رو جدی گرفتی، زندگی ما رو جدی نمی‌گیره. موضع ما در دامنه هستی، از موضع یک دانه شن در صحرای آفریقا هم بی‌مقدارتره.

نیچه اعتراف نمی‌کنه که"بشو هر آنکه هستی" یک قمار بزرگه چون به قول خودش "خدا مرده" و تضمینی وجود نداره. این رو منی که 5، 6 سال همه پول و جوونیم رو روی کاری گذاشتم و بخاطرش فرصت رفتن از کشور رو به راحتی گذاشتم کنار، حالا بعد از شکست خوردن به خوبی درک می‌کنم. و فکر می‌کنم نیچه هم این رو می‌دونست اما اذعان نکرد. چون ترس درونی خودش هم بود. این ترس عمیق تمام شدن فرصت، و تشنگی بیمارگونه برای تحسین شدن بخاطر همه تلاش‌ها و فداکاری‌هایی که انجام دادی ولی هیچ وقت به ثمر ننشست و دیده نشده رو خیلی خوب می‌شناسم. واقعا چه تضمینی هست که امروز مرگ به سراغ من نیاد و کار نیمه تمام من بی‌فرجام به پایان نرسه؟ آیا حسرت تمام لذاتی که از خودم دریغ کردم، حسرت زندگی نازیسته‌ام در آخرین لحظات، بازتابی از پوچ بودن تمام زندگی من نخواهد بود؟

به همین خاطر هست که دیگه مثل پنج سال پیش نمی‌تونم با نیچه این کتاب موافق باشم. بنظرم تلاش برای قوی‌ بودن نیچ��‌وار، رنج عظیمی بر دوش ما می‌گذاره که چندان راهگشا هم نیست. چرا در عوض به ضعف‌هامون اقرار نکنیم؟ به اینکه همه چیز دست ما نیست. به اینکه ما به همدلی نیازمندیم. به تحسین شدن، به دوست داشتن و دوست داشته شدن. ما به رابطه جنسی نیازمندیم. به زیبایی. به مفید واقع شدن. به هدف داشتن. نیچه جان، ما همچین چیز خاصی هم نیستیم! این مغز ماست که دوست داره توهم خاص بودن رو برای ما بوجود بیاره. امروز فکر می‌کنم این تصویر از انسان، که تصویری از جانوری سراسر ضعف و نیاز، روی کره‌ای خاکی در گوشه کهکشانی بی‌اهمیت در پهنه بیکران هستی در حال زیستنه، برخلاف "قدرت‌محوری" نیچه، خیلی بهتر می‌تونه انسان رو برای صحیح زندگی کردن راهنمایی کنه.

و امروز به این فکر می‌کنم که زندگی رو باید با همه وجود زندگی کرد. اما می‌دونم در همین کلام، تناقضات بزرگی هست. تناسب‌هایی که باید هر شخص با توجه به اهدافش در زندگی برای خودش برقرار کنه و چالش‌های اخلاقی که باید خودش به اونها پاسخ بده. این چیزیه که امروز ذهن من رو شدید به خودش مشغول کرده. اما نه چیزی دارم که با اطمینان بخوام بگم و نه مجالی هست برای بیشتر نوشتن.
Profile Image for Peiman.
589 reviews165 followers
February 19, 2024
یالوم دست به کار شده و با یک سری اطلاعات تاریخی درست، داستانی تخیلی خلق کرده و سعی کرده در اون از زبان نیچه و برویر به مسائلی مثل زندگی و معنای اون، آزادی، مرگ، تنهایی و ... بپردازه. داستان از جایی شروع میشه که یوزف برویر پزشک مشهور برای استراحت به ونیز رفته و اونجا با یک نامه‌ی عجیب مواجه میشه. نامه‌ای از طرف لو سالومه که از اون خواسته برای کمک به یک دوست و آینده‌ی فلسفه‌ی آلمان با هم دیداری داشته باشند. یوزف برویر در اون زمان دچار وسواس جنسی و شهوانی به یکی از بیماران جوانش بوده و برای همین موضوع هم در زندگی شخصی با خانواده دچار مشکلاتی بوده. از طرفی نیچه برای رد شدن ابراز عشقش به لو سالومه بسیار نا امیده و لو نگران فکر اون به خودکشیه. اما مشکل اصلی اینجاست که این کمک از طرف برویر باید به صورت مخفی و در پوشش درمان جسمی صورت بگیره. در نهایت این موضوع منجر به یک سلسله صحبت‌های طولانی که بیشترین حجم کتاب رو به خودش اختصاص میده بین نیچه و برویر میشه که هر دو در پی هدفی برای خود هستند. کتاب روان و جالبیه اما شخصاً با بسیاری از حرفهای داخل کتاب موافق نیستم.ه
December 9, 2021
«Η συγγραφική δημιουργία είναι η Ιστορία όπως θα μπορούσε να είναι στην πραγματικότητα»

«ΟΤΑΝ ΕΚΛΑΨΕ Ο ΝΙΤΣΕ»
Αποκαθηλώθηκε αυτοβούλως.

Ο Νίτσε απομυθοποιήθηκε.
Το λογοτεχνικό κλάμα του Νίτσε κάθε ζεστό και απατηλά ντροπαλό δάκρυ μπορούσε μα αποκαλύψει
αλήθειες ψεύτικες, αγάπες προδομένες,
έρωτες πλατωνικούς ή σαρκικούς που σφράγισαν ψυχές λόγω της φυσικής ασήμαντης νομοτέλειας και του άπειρου πεπερασμένου χρόνου μέσα σε κάθε επαναλαμβανόμενη παρελθοντική οδύνη και μελλοντική ηδονή.
Και όλα πάλι απο την αρχή.
Μια ζωή που δεν έζησες επειδή την επέλεξες, μονοπάτια που περπάτησες διότι έτσι σε καθοδηγούσαν οι συνθήκες που δημιούργησες ασυνείδητα, μα μισούσες συνειδητά και κατακρήμνιζόσουν σε κάθε απόπειρα διαφυγής απο αυτές με σκοπό την ελευθερία της φυλακισμένης βούλησης.
Το βιβλίο τούτο βρίθει
απο πολλά επίπεδα, χρονικά και χαοτικά εκλαϊκευμένης φιλοσοφίας.
Είναι ισχυρό σε κάθε ένα από αυτά τα θέματα. Είναι μια ερμηνεία, καθαρή κερδοσκοπία, αλλά οι μεγαλύτερες ιδέες - η φιλοσοφία του Νίτσε, τα οφέλη της φιλίας και τα οφέλη της ειλικρινής και ανοιχτής συνομιλίας με κάποιον, αυτό που αποκαλείται «άφοβη επικοινωνία», είναι νόμιμα.
Ο Νίτσε συχνά δεν είναι κατανοητός ή παρεξηγημένος. αλλά εδώ είναι αυτό που συλλέχθηκε για τις ιδέες του άνδρα ως ύπαρξη και υπόσταση από το μυθιστόρημα του Yalom.

1. Ο Θεός εφευρέθηκε από τον άνθρωπο (= άνθρωποι.)

2. Η θρησκεία είναι μια αποφυγή - ένας λανθασμένος δρόμος που ακολουθούν οι αδύναμοι άνθρωποι.

3. Οι άνθρωποι επωφελούνται πάντα από τις ασθένειες των άλλων και τις ασθένειές τους.

4. Ο αλτρουισμός (βοηθώντας τους άλλους) είναι ένα παιχνίδι δύναμης που ωφελεί τον βοηθό και αποδυναμώνει τους βοηθούμενους - γιατί βάζει στον βοηθημένο χρέος προς τον ηγέτη βοηθό, ο οποίος τότε αισθάνεται ανώτερος. Έτσι, κάνει τον βοηθό να αισθάνεται καλά για τον εαυτό του, ενώ ο αλτρουισμός του τού έδωσε την ευκαιρία να γίνει αυτός που είναι πραγματικά.
Το κύριο σημείο του Νίτσε: «Γίνε ποιος είσαι».

5. Η ζωή είναι πάντα ένας διαγωνισμός, δηλαδή ένας διαχρονικός ψυχοπομπός που γίνεται προσευχή για τους ζώντες.
6. Χωρίς πόνο, χωρίς κέρδος.

7. Κανείς δεν είναι ενσωματωμένος σε μια κουλτούρα [κοινωνική, ας πούμε γάμος. εταιρική, πείτε οποιαδήποτε δουλειά, ή θεσμική ας πούμε.
αστυνομία,στρατός, ακ��μη και ο ακαδημαϊκός κόσμος] μπορούν να επιλέξουν ελεύθερα.

8. Ένα μεγάλο πρόβλημα είναι ότι οι άνθρωποι αισθάνονται δυσφορία για λάθος πράγμα.

9. Ο άνθρωπος χωρίζεται σε δύο ομάδες: Εκείνοι που επιθυμούν την ειρήνη. Και εκείνοι που επιθυμούν την αλήθεια. Κάποιος πρέπει να επιλέξει ανάμεσα στην άνεση και την αληθινή έρευνα.

10. Οι εξομολογήσεις είναι προς όφελος των εξομολογητών και όχι των εξομολογουμένων.

11. Η απόγνωση είναι η τιμή που πληρώνει κάποιος για την αυτογνωσία.

Γραμμένο τούτο το δημιούργημα από τον Irvin Yalom, ο οποίος είναι ομότιμος καθηγητής Ψυχοθεραπείας στο Πανεπιστήμιο του Στάνφορντ, η ιστορία επικεντρώνεται στον Nietzsche και τον Breuer, δύο άνδρες εξέχοντες τον 19ο αιώνα σε σχέση με τις αρχές της ψυχανάλυσης. Σχεδόν ολόκληρο το βιβλίο αφορά τις συζητήσεις που πραγματοποιήθηκαν μεταξύ αυτών των δύο μεγάλων στοχαστών της εποχής τους.
Είναι ένα το υποθετικό όραμα μιας σχέσης μεταξύ ενός από τους ιδρυτές της σύγχρονης ψυχολογίας (Josef Breuer) και του φιλόσοφου του οποίου το έργο εμπνέει πολλούς που μελετούν την ανθρώπινη ψυχή (Friederich Nietzsche).
Αυτή η φανταστική επέκταση της ανάπτυξης της
«ομιλούσας θεραπείας» περιλαμβάνει άλλους προγόνους των σημερινών συμβούλων, όπως η Lou Salome και ο Freud.
Η Άννα Ο., η φαινομενικά πρώτη παραλήπτης της ομιλούσας θεραπείας, είναι μια απτή παρουσία, αν και απουσιάζει.

12. Ό, τι δεν σε σκοτώνει σε κάνει πιο δυνατό.

13. Γίνετε ποιοι -αυτοί που- είστε. ( Άντε να σας δω... γατάκια)


14. Η αιτία της ασθένειας ή της ασθένειάς σας είναι μυστική για τον εαυτό σας.

15. Οι γυναίκες είναι ψεύτικοι σωτήρες.
( Κι όμως για μια γυναίκα έκλαψε ο Νίτσε και για τη γυναικεία φύση και νόηση υποφέρει πάντα και για πάντα το ανδρικό γένος).

Αυτό το μυθιστόρημα συνδυάζει μια εύλογη και βαθιά ενημερωμένη ιστορία για την προέλευση της ψυχοθεραπείας με την απορροφητική ιστορία ενός γιατρού και ασθενούς που έρχονται να θεραπεύσουν ο ένας τον άλλον. Το εύστοχο και εύστροφο μυαλό του Yalom, όπως και κάθε ταλαντούχου δασκάλου, αποστάζει την περίπλοκη υπαρξιακή φιλοσοφία του Νίτσε και τον πιθανό αντίκτυπό του στην προέλευση της ψυχοθεραπείας με μια προσιτή κατανοητά και αφόρητα αναγνωρίσιμη φωνή.
Η σκεπτόμενα θορυβώδης , αφηγηματική πεζογραφία οδηγεί την ενδιαφέρουσα πλοκή. Όποιος στάθηκε ποτέ στο βάθος μιας κρίσης στη μέση ζωή, ίσως και να αντίκρισε το ενδεχόμενο χωρίς νόημα, της ζωής, ή να συμφιλιώθηκε με μια σπασμένη καρδιά. Εγωιστικά, κτητικά και χειριστικά πάντα προς το ολόδικό τους εταίρον ήμισυ!.. Αυτοί οι θιασώτες θα ρίξουν κάποια δάκρυα μαζί με τον Nietzsche και τον Δρ Breuer.

16. Η συνείδηση [κανονική καθημερινή] είναι μόνο η ημιδιαφανής ύπαρξη που καλύπτει το δέρμα:
Το εκπαιδευμένο μάτι μπορεί να το δει μέσα του - σε πρωτόγονες δυνάμεις, ένστικτα, στον ίδιο τον κινητήρα της θέλησης για εξουσία.

17. Όλα τα κίνητρα προέρχονται από μία μόνο πηγή - την προσπάθεια να ξεφύγουμε από τη λήθη (να ξεχαστούμε. Για να μην αφήσεις κανένα σαφές ίχνος ότι ήσουν εδώ).

18. Η αληθινή φιλία είναι η ένωση στην αναζήτηση υψηλότερων σκοπών αλήθειας.

19. Ο στόχος σας είναι να πεθάνετε την κατάλληλη στιγμή. ( Γίνετε ποιοι είστε και ζήστε όπως πρέπει, με τη δική σας βούληση. Ολοκληρώστε τη ζωή σας και, στη συνέχεια, μπορείτε να "πεθάνετε την κατάλληλη στιγμή".)

20. Επιλέξτε τη ζωή σας ( τον τρόπο που ζείτε.) Μην αφήσετε το χρόνο να σας ανατεθεί.

21. Ο χρόνος είναι ένας επίπεδος κύκλος. Θα ζήσετε τη ζωή σας ξανά και ξανά, μια αιώνια υποτροπή, εάν δεν έχετε εξελιχθεί σε έναν τόπο ελευθερίας, όπου πραγματικά επιλέγετε και δημιουργείτε τη ζωή σας. (Ο νόμος της έλξης.)

22. Το καθήκον είναι ένας
ευφημισμός που δουλεύει για τη χρήση άλλων εμποδίζοντας τη δική σας διεύρυνση.

Ονειρεύομαι μια αγάπη που είναι περισσότεροι από δύο άνθρωποι που λαχταρούν να έχουν ο ένας τον άλλο. . . Ονειρεύομαι μια αγάπη στην οποία δύο άτομα μοιράζονται το πάθος να αναζητήσουν μαζί κάποια ανώτερη αλήθεια. Ίσως δεν πρέπει να το ονομάσω αγάπη. Ίσως το πραγματικό του όνομα είναι φιλία.

Όταν σκοτώνεις τον Θεό, πρέπει επίσης να φύγεις από το καταφύγιο του ναού. Πόση αλήθεια αντέχετε;



Καλή ανάγνωση.
Πολλούς ασπασμούς.
Profile Image for Maria Bikaki.
857 reviews463 followers
October 3, 2018
Δεν ξέρω αν ο Γιάλομ είναι κάποιος πεφωτισμένος κύριος που όταν τον διαβάζεις αυτόματα λύνονται όλα σου τα θέματα αν και δε νομίζω ότι είναι αυτός ο σκοπός του συγγραφέως όμως θα σας πω μερικές σκέψεις μου έχοντας πλέον τελειώσει το βιβλίο το οποίο και αποτελεί την πρώτη μου επαφή μαζί του.
Τα δικά μου λοιπόν προβλήματα δε μου τα έλυσε αλλά σίγουρα θεωρώ ότι ως ένα βαθμό πήγε τη σκέψη μου παρακάτω, με παίδεψε να απαντήσω σε ερωτήσεις που θέτει και είχα και εγώ η ίδια από μόνη μου σχεδόν σε ημερήσια διάταξη. Ενδεχομένως σε στιγμές να υπήρξε φλύαρο όμως τελικά όλοι μας δεν έχουμε υπάρξει φλύαροι στην προσπάθεια μας ν’ αναλύσουμε ότι μας απασχολεί? Δεν είναι πιο πιστευτό έτσι ακόμα και αν στην λογοτεχνία κατά κύριο λόγο επιζητούμε να διαβάζουμε βιβλία χωρίς ψεγάδι? Μου έκανε πολύ καλό η ανάγνωση του συγκεκριμένου βιβλίου. Ήταν μια πραγματική ψυχοθεραπεία για όλα όσα στοιχειώνουν τις ψυχές μας και πως μέσα από την οδυνηρή αλλά απαραίτητη αντιμετώπιση τους με αλήθεια και ειλικρίνεια μπορούμε να οδηγηθούμε στην προσωπική μας ίαση και κάθαρση.
Δε θα προχωρήσω σε πιο αναλυτική κριτική γιατί θεωρώ ότι το συγκεκριμένο βιβλίο θα μιλήσει τελείως διαφορετικά στον καθένα ανάλογα με αυτό που θέλει να διαβάσει και αυτό που βιώνει σε προσωπικό επίπεδο. Θα παραθέσω μόνο μερικά από τα κομμάτια που εμένα προσωπικά μίλησαν στο μυαλό και την ψυχή μου
«Πόση ζωή έχω χάσει αναρωτήθηκε, γιατί δεν κοίταζα γύρω μου; Ή γιατί κοιτούσα και δεν έβλεπα»
Έχω μαύρες περιόδους ποιος δεν έχει; Αλλά δε με κατέχουν αυτές. Δεν είναι μέρος της αρρώστιας μου είναι μέρος της ύπαρξης μου. Θα μπορούσα να πω ότι έχω το κουράγιο να τις έχω… Έχω ένα γιατί για το οποίο ζω και μπορώ να συμβιβαστώ με οποιοδήποτε πως.

-Έχω γνωρίσει πολλούς ανθρώπους που αντιπαθούν τον εαυτό τους και προσπαθούν να το διορθώσουν πείθοντας πρώτα άλλους να έχουν καλή γνώμη για αυτούς. Μόλις γίνει αυτό, τότε αρχίζουν να έχουν κι οι ίδιοι καλή γνώμη για τον εαυτό τους. Αλλά αυτή είναι ψεύτικη λύση, είναι υποταγή στην αυθεντία των άλλων. Το καθήκον σας είναι να αποδεχτείτε τον εαυτό σας- όχι να βρείτε τρόπους να κερδίσετε τη δική μου αποδοχή.

-Συχνά νιώθω σαν η ζωή μου να άγγιζε πια το ψηλότερο σημείο της… έχω φτάσει στην κορυφή κι όταν κοιτάζω πέρα να δω τι υπάρχει μπροστά μου, βλέπω μόνο φθορά- μια κατάβαση…Όχι, όμως αυτό δεν είναι απόλυτα σωστό. Δεν με ανησυχεί η κατάβαση- αλλά η μη ανάβαση.

Η πολυπλοκότητα της διπλής ζωής, της μυστικής ζωής, δεν είναι του γούστου μου. Κι όμως τη λαχταράω. Η επιφανειακή αστική ζωή είναι θανάσιμα ανιαρή- παραείναι ορατή, βλέπεις πάρα πολύ καθαρά το τέλος και όλες τις πράξεις που οδηγούν στο τέλος.Ξέρω πως ακούγεται τρελό, αλλά η διπλή ζωή είναι μια επιπλέον ζωή. Υπόσχεται την προέκταση της ζωής μας. Ο Νίτσε συμφώνησε. “Νιώθεις ότι ο χρόνος καταβροχθίζει τις δυνατότητες της επιφανειακής ζωής, ενώ η κρυφή ζωή είναι αστείρευτη;”
αντιπαθώ τους άλλους που μου κλέβουν την μοναχικότητά μου χωρίς να μου προσφέρουν αληθινή συντροφιά.

Να πεθαίνεις τη σωστή στιγμή!
Ζήσε όταν ζεις! Ο θάνατος χάνει τη φρίκη του αν κάποιος πεθαίνει έχοντας εξαντλήσεις τη ζωή του! Αν ο άνθρωπος δε ζει τη σωστή στιγμή, τότε δε μπορεί να πεθάνει τη σωστή στιγμή.
Ακόμα, Γιόζεφ, αποφεύγεις την ερώτησή μου. Έζησες τη ζωή σου; Ή σε έζησε εκείνη;την επέλεξες; Ή σε επέλεξε εκείνη; Την αγάπησες; Ή μετάνιωσες γι’ αυτήν; Την κατανάλωσες; Μήπως στέκεσαι εκεί πέρα αβοήθητος πενθώντας τη ζωή που ποτέ δεν έζησες;

Την ξέρεις την απάντηση όχι δεν το επέλέξα, όχι δεν έζησα τη ζωή που ήθελα!!! Έζησα τη ζωή που μου ανατέθηκε. Ο πραγματικός μου εαυτός εγκλωβίστηκε μέσα στη ζωή μου-Και είμαι σίγουρος πως αυτή Γιόζεφ είναι η πρωταρχική αιτία του άγχους σου. Η προκάρδια πίεση οφείλεται στο ότι το στήθος σου σκάει από αβίωτη ζωή και η καρδιά σου μετράει τικ, τακ το χρόνο που περνάει. Και η απληστία του χρόνου είναι αιώνια. Ο χρόνος καταβροχθίζει συνεχώς και δεν επιτρέπει τίποτα. Τι τρομερό να σε ακούω να λες ότι έζησες τη ζωή που σου ανατέθηκε. Και τι τρομερό ν’ αντιμετωπίζεις το θάνατο χωρίς ποτέ να διεκδικήσεις την ελευθερία παρόλο της τον κίνδυνο.




Displaying 1 - 30 of 5,362 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.