Academia.eduAcademia.edu

Intention: Centroid of Benjamin's Poetics

2019, Naqd-i Zabān va Adabīyyāt-i Khārijī

‫نـقـد زبـان و ادبـیـات خـارجـی‬ ‫‪Critical Language & Literary Studies‬‬ ‫دریافت‪98/04/18:‬‬ ‫تایید‪98/06/31:‬‬ ‫»‪«13-30‬‬ ‫مفهومیت‪ :‬نقطه ثقل بوطیقای بنیامین‬ ‫همایون اسالمی‪ ،1‬محمدجواد کمالی‬ ‫‪2‬‬ ‫چکیده‬ ‫والتر بنیامین متفکری است که در مرز سنت و مدرنیته ایستاده‪ ،‬و تالش میکند ابعاد مدرن‬ ‫هستی انسان را به بیانی سنتی تفسیر کند؛ او به کمک تکنیکهای ادبی‪ ،‬توجیهات متافیزیکی‬ ‫را با حقایق عینی درمیآمیزد؛ و زبانی نامتعارف خلق میکند‪ ،‬که فهم آن آسان نیست؛ و این‬ ‫خود یکی از دالیلی است که موجب شده آثار او را فاقد انسجام بدانند‪ .‬یکی از کلیدواژههای‬ ‫بنیامین که به اعتقاد ما مغفول مانده و موجب مخدوششدن نظرات او در مورد زبان و‬ ‫ادبیات گردیده مفهومیت است‪ .‬مفهومیت معادل برگزیدۀ ما برای ‪ intention‬است که در متن‬ ‫"در باره زبان و زبان بشری" و "رسالت مترجم" چندین بار به کار رفته است؛ و مفسران‬ ‫بنیامین‪ ،‬به این اصطالح‪ ،‬به طور بایسته نپرداختهاند؛ در این مقاله تالش میشود با استفاده‬ ‫از منابع معتبر‪ ،‬به درک روشنتری از این مفهوم رسیده‪ ،‬نشان داده شود که با مبنا قراردادن‬ ‫مفهومیت میتوان به قرائتی منطقیتر و منسجمتر از آرای او دست یافت‪.‬‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬زبانشناسی‪ ،‬شعر‪ ،‬ترجمه‪ ،‬والتر بنیامین‪ ،‬مفهومیت‬ ‫دوره شـانــزدهم شـمـاره ‪ ، 23‬پاییز و زمــسـتان ‪1398‬‬ ‫‪ .1‬دانشجوی دکترای زبان فرانسه‪ ،‬گروه زبان فرانسه‪ ،‬دانشگاه آزاد اسالمی‪ ،‬واحد مشهد‪ ،‬ایران (نویسندۀ مسئول)‬ ‫‪[email protected]‬‬ ‫‪ .2‬دانشیار زبان و ادبیات فرانسه‪ ،‬گروه زبان فرانسه‪ ،‬دانشگاه آزاد اسالمی‪ ،‬واحد مشهد‪ ،‬ایران‬ ‫‪[email protected]‬‬ ‫‪Intention: Centroid of Benjamin’s Poetics‬‬ ‫مقدمه‬ ‫والتر بنیامین (‪ )Walter Benjamin‬در سال ‪ 1892‬در آلمان زاده شد‪ .‬او متفکر‪ ،‬مترجم‪،‬‬ ‫نویسنده‪ ،‬منتقد هنری و برنامهساز رادیو بود‪ .‬از نظر فکری رابطۀ نزدیکی با مکتب‬ ‫فرانکفورت داشت‪ .‬در حوزۀ نقد ادبی‪ ،‬مقاالتی در مورد بودلر‪ ،‬گوته‪ ،‬کافکا‪ ،‬پروست و‬ ‫نویسندگان دیگر مینوشت‪ .‬آثار بالزاک (‪ ،)Balzac‬بودلر و پروست را به آلمانی ترجمه‬ ‫میکرد‪ .‬اغلب به سبک فیلسوفان کالسیک‪ ،‬به کندوکاو مسائل جنبی جامعۀ مدرن‬ ‫میپرداخت؛ جوهرۀ آثارش‪ ،‬بیش از آنکه منطق باشد‪ ،‬کشف و شهود بود‪ .‬حجم آثاری‬ ‫که از او به جا مانده‪ ،‬بیش از حد انتظار است؛ و تأثیری انکارنشدنی بر متفکران پس از‬ ‫خود داشته است‪ .‬مرگ او که در سال ‪ 1940‬به هنگام فرار از آلمان نازی روی داد‪ ،‬هنوز‬ ‫در پردهای ازابهام است‪.‬‬ ‫بنیامین متفکری است که در مرز سنت و مدرنیته ایستاده‪ ،‬و تالش میکند ابعاد‬ ‫مدرن هستی انسان را به بیانی سنتی تفسیر کند؛ او به کمک تکنیکهای ادبی‪ ،‬توجیهات‬ ‫متافیزیکی را با حقایق عینی درمیآمیزد؛ و زبانی نامتعارف خلق میکند‪ ،‬که فهم آن‬ ‫آسان نیست‪ .‬پل دو من‪ 1‬نقل میکند که در جریان سمیناری در پاریس‪ ،‬ژاک دریدا‪ ،2‬از‬ ‫متفکرین حوزۀ فلسفه و زبان که پایهگذار شالودهشکنی‪ 3‬شناخته میشود و مسلط به‬ ‫زبان آلمانی بوده است بخشی از ترجمۀ فرانسۀ "رسالت مترجم" به قلم موریس دو‬ ‫گاندیالک‪ 4‬را‪ ،‬که مدرس فلسفۀ دانشگاه پاریس بوده و مسلط به زبان آلمانی‪ ،‬نقل میکند‪،‬‬ ‫بدون آن که متوجه اشتباهی شود که در آن بوده است‪ :‬در متن به جای ‪traduisible‬‬ ‫(قابلترجمه)‪( intraduisible ،‬غیرقابلترجمه) آمده بوده است‪)De Man, 1985: 32( .‬‬ ‫این اشتباهات کوچک‪ ،‬که در قریب به اتفاق ترجمههای این رساله به زبانهای‬ ‫گوناگون مشاهده میشود‪ ،‬این شائبه را ایجاد میکند که شاید جزئیاتی باشد که از‬ ‫چشم مترجمان و مفسران مغفول مانده باشد‪ .‬چرا که "سبک نگارش و تفکر" بنیامین‬ ‫ص ّالبه‬ ‫به توصیف سوزان سونتاگ‪" 5‬تکقابی از سبک باروک" است‪" .‬این سبک به ُ‬ ‫میکِشد که ب ُکشد‪ ]..[ .‬هر جمله به گونهای نوشته شده‪ ،‬که گویی جملۀ اولین یا آخرین‬ ‫‪1. Paul de Man‬‬ ‫‪2. Jacques Derrida‬‬ ‫‪3. Deconstruction‬‬ ‫‪4. Maurice de Gandillac‬‬ ‫‪5. Susan Sontag‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪Vol.16, NO. 23, Autumn and Winter 2019‬‬ ‫‪Critical Language & Literary Studies‬‬ ‫مفهومیت‪ :‬نقطه ثقل بوطیقای بنیامین‬ ‫است‪ ".‬بنیامین خود گفته "نویسنده باید بر سر هر جمله توقف کند‪ ،‬و دوباره بیآغازد"‪.‬‬ ‫"همانند تصاویر سبک باروک که آکنده از تحرکاند‪ ،‬این جمالت نیز انباشته از اندیشهاند‪،‬‬ ‫و ترسی در پس این جمالت نشسته از اینکه اگر نفس تازه شود کار نیمهکاره بماند‪]..[ .‬‬ ‫گویی که هر جمله باید همهچیز را بگوید‪ ،‬قبل از آنکه موضوع مورد تأمل از پیش چشم‬ ‫نویسنده محو گردد‪ ".‬به گفتۀ بنیامین "اندیشههای درون کتاب او را [‪ ]..‬باید به جبر از‬ ‫عالم جنون بیرون کشید"‪)Sontag, 1980: 129( .‬‬ ‫به اعتقاد ما مغفول ماندن کلیدواژۀ مفهومیت‪ ،‬موجب مخدوششدن نظرات او‬ ‫گردیده است‪ ،‬و این خود یکی از دالیلی بوده که موجب شده است نظرات او را فاقد‬ ‫انسجام بدانند‪ .‬در این مقاله تالش میشود با استفاده از منابع معتبر‪ ،‬به درک روشنتری‬ ‫از این مفهوم رسیده‪ ،‬نشان داده شود که فهم آنچه بنیامین در حوزۀ زبانشناسی و‬ ‫ادبیات میگوید در گرو درک درست مفهومیت است‪ .‬در این کار از منابع متعددی به‬ ‫زبانهای فارسی‪ ،‬انگلیسی و فرانسه بهره خواهیم برد‪ ،‬ولی منابعی که پایۀ کار ما قرار‬ ‫خواهند گرفت‪ ،‬ترجمۀهاوارد زون‪ 1‬از رساالت "رسالت مترجم" و "در باره زبان و‬ ‫زبان بشری" است‪.‬‬ ‫شناختمفهومیت‬ ‫هر نوع تجلی (‪ )expression‬حیات ذهنی انسان‪ ،‬به باور بنیامین زبان است‪ .‬او موسیقی‪،‬‬ ‫مجسمهسازی‪ ،‬حقوق و فنآوری را زبان میداند‪ .‬به طور خالصه‪ ،‬هر نوع انتقال (�‪com‬‬ ‫‪ )munication‬محتوای ذهنی زبان نامیده میشود؛ درست است که استفاده از کلمات‪،‬‬ ‫مختص انسان است‪ ،‬اما زبان محدود به انسان نیست؛ هر چه در جهان وجود دارد‪ ،‬چه‬ ‫جاندار چه بیجان‪ ،‬زبان دارد ‪ .‬به اعتقاد او‪ ،‬چنین تعریفی از زبان‪ ،‬استعاری (�‪metaphori‬‬ ‫‪ )cal‬نیست‪)Benjamin, 1996a: 62( .‬‬ ‫بنیامین زبان انسان را غیر از زبان دیگر موجودات میداند؛ زبان بشری دو الیه‬ ‫دارد‪ ،‬ذهنی و کالمی‪ .‬او برای هر کدام از الیهها‪ ،‬محتوایی در نظر میگیرد؛ محتوای الیۀ‬ ‫کالمی‪ ،‬معنا (‪ )meaning‬و محتوای الیۀ ذهنی‪ ،‬اسم (‪ )name‬است‪ .‬البته اصطالحات‬ ‫نام و نامگذاری را از کتاب مقدس به امانت گرفته است‪ .‬در کتاب مقدس آمده است که‬ ‫انسان بر تمام موجودات نام گذاشت؛ و نام گذاشتن استعارهای از شناختن است‪ .‬پس‬ ‫‪1. Howard Zohn‬‬ ‫نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی‬ ‫دوره شانزدهـم‪ ،‬شـمـاره‪ ،23‬پاییز و زمستان ‪1398‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪Intention: Centroid of Benjamin’s Poetics‬‬ ‫نام هر چیز‪ ،‬به معنای معرفت به آن چیز است‪ .‬اما نام دقیق ًا چیست؟ نام مختصراً همان‬ ‫مفهومیت است؛ اما مفهومیت چیست؟ برای پاسخ به این پرسش نیاز به مقدماتی هست‪.‬‬ ‫در متن "در باره زبان و زبان بشری" و "رسالت مترجم" این اصطالح چندین بار به کار‬ ‫رفته است؛ و تا جایی که میدانیم‪ ،‬مفسران بنیامین‪ ،‬به آن به طور بایسته نپرداختهاند؛ به‬ ‫باور ما‪ ،‬تا این اصطالح حالجی نشود‪ ،‬درک آنچه او میگوید ناممکن است‪ .‬این اصطالح‪،‬‬ ‫عموم ًا در فارسی به "قصد" [و مترادفات آن] ترجمه میشود‪[ intention ،‬و شکل التین‬ ‫آن ‪ ]intentio‬است‪ .‬باید توجه داشت که قصد‪ ،‬نوعی عاملیت و فاعلیت را میرساند‪ ،‬که‬ ‫کلمه یا زبان فاقد آن است (‪)Benjamin, 1996b: 257‬؛ اما معنای دومی هم برای �‪inten‬‬ ‫‪ tion‬ذکر میشود‪" :‬مفهوم" و "بار معنایی" (‪ .)Ashoori, 2005: 208‬در دانشنامۀ فلسفۀ‬ ‫استنفورد آمده است‪:‬‬ ‫"در فلسفه و منطق قرون وسطی‪ ،‬کلمۀ التین ‪ intentio‬به چیزی اطالق میشده‪ ،‬که‬ ‫امروزه فیلسوفان و منطقدانان 'مفهوم' (‪ )concept‬یا 'مفهومیت' (‪ )intension‬مینامند؛ یعنی‬ ‫چیزی که هم بر موجودات و خصوصیات درونذهنی و هم بر موجودات و خصوصیات‬ ‫برونذهنی صدق میکند‪ .‬با فرض اینکه خودِ 'مفهوم' چیزی ذهنی است‪' ،‬مفهومیت' هم‬ ‫باید ذهنی باشد‪".‬‬ ‫"هر چند که در فلسفۀ معاصر معنای کلمۀ '‪( 'intentionality‬قصدیت) ‪ ،‬با معنای کلماتی‬ ‫مانند '‪( 'intension‬یا '‪ 'intensionality‬با ‪ )s‬و '‪ 'intention‬مرتبط است‪ ،‬نباید آنها را با هم‬ ‫خلط کرد‪ .‬از سویی‪ ،‬در انگلیسی معاصر‪( 'intensional' ،‬مفهومیتمند) و'‪'intensionality‬‬ ‫(مفهومیتمندی) به معنای '‪ 'non-extensional‬نامصداقیتمند و '‪'non-extensionality‬‬ ‫(نامصداقیتمندی) هستند‪ ،‬و البته '‪( 'intensionality‬مفهومیتمندی) و '‪'extensionality‬‬ ‫(مصداقیتمندی) خصوصیات منطقی کلمات و جمالت هستند‪ .‬برای مثال‪' ،‬جاندار دارای‬ ‫قلب' و 'جاندار دارای کلیه' مصداقیت (‪ )extension‬یکسانی دارند چون شامل افراد یکسانی‬ ‫میشوند‪ :‬هر جاندار دارای کلیه دارای قلب است‪ .‬اما مفهومیت (‪ )intension‬این دو عبارت‬ ‫متفاوت است چون فارغ از معنای همسان‪ ،‬کلمات قلب و کلیه مصداقیتهای متفاوتی‬ ‫دارند‪ .‬از سوی دیگر ‪ intending‬و ‪( intention‬قصد) حالتهای مشخص ذهنی هستند که‬ ‫برخالف باورها‪ ،‬داوریها‪ ،‬امیدها‪ ،‬آرزوها و ترسها‪ ،‬نقش ممیزهای در علتشناسی (�‪eti‬‬ ‫‪ )ology‬افعال بازی میکنند‪ .‬در مقابل‪( intentionality ،‬قصدیت) ویژگی فراگیر حالتهای‬ ‫ذهنی بسیار متفاوت است‪ :‬باورها‪ ،‬امیدها‪ ،‬داوریها‪( intentions ،‬قصدها)‪ ،‬عشق و نفرت‪،‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪Vol.16, NO. 23, Autumn and Winter 2019‬‬ ‫‪Critical Language & Literary Studies‬‬ ‫مفهومیت‪ :‬نقطه ثقل بوطیقای بنیامین‬ ‫همگی ‪( intentionality‬قصدیت) را به نمایش میگذارند‪)Jacob, 2019( ".‬‬ ‫اگر که میگویند نباید ‪ intension‬و ‪ intension‬را با هم خلط کرد‪ ،‬یعنی احتمال یا سابقۀ‬ ‫این کار وجود دارد‪ .‬در دانشنامۀ بریتانیکا هم آمده است که‪:‬‬ ‫" مفهومیت (‪ )intension‬و مصداقیت (‪ )extension‬در منطق‪ ،‬کلمات همبستهای هستند‬ ‫که بر مرجع یک مفهوم یا اصطالح داللت دارند‪' :‬مفهومیت' داللت میکند بر مؤلفههای‬ ‫درونی یک مفهوم یا اصطالح‪ ،‬که تعریف صوری آن را میسازند؛ و 'مصداقیت' داللت‬ ‫میکند بر دامنۀ مواردی که این نام شامل آنها میشود‪ .‬برای مثال‪ ،‬مفهومیت 'کشتی' به‬ ‫عنوان اسم ذات‪ ،‬برابر با 'وسیلهای برای حمل و نقل در آب' است‪ ،‬اما مصداقیت آن شامل‬ ‫چیزهایی مانند کشتیهای باری‪ ،‬کشتیهای مسافربری‪ ،‬کشتیهای جنگی و کشتیهای‬ ‫ماهیگیری میگردد‪ .‬وجه تمایز مفهومیت و مصداقیت‪ ،‬با وجه تمایز معنای ضمنی (�‪con‬‬ ‫‪ )notation‬و معنای صریح (‪ )denotation‬تفاوت دارد‪)Augustyn et al., 2019( ".‬‬ ‫در فرهنگ فلسفی کمبریج هم اینگونه آمده است که‪:‬‬ ‫"مفهومیت (‪ ،)intension‬معنا (‪ )meaning‬یا معنای ضمنی (‪ )connotation‬یک عبارت‬ ‫است‪ ،‬در مقابل مصداقیت (‪ )extension‬یا معنای صریح (‪ )denotation‬آن‪ ،‬که شامل آن‬ ‫چیزهایی میشود که عبارت بر آنها داللت میکند‪ .‬عموم ًا فرض بر این است که مفهومیت‬ ‫جملۀ خبری (‪ ،)declarative sentence‬گزارۀ آن است؛ و مفهومیت عبارت اسنادی (�‪predi‬‬ ‫‪ - )cate expression‬اسم عام‪ ،‬صفت ‪ -‬مفهوم (‪ )concept‬آن است‪)Audi, 1999: 439( ".‬‬ ‫با ذکر این نکته که "مصداقیت" و "مفهومیت" معادلهایی است که ما‪ ،‬به قصد‬ ‫معنارسانی روانتر ساختهایم‪ ،‬بر اساس آنچه نقل کردیم‪ ،‬میتوان ادعا کرد که او ً‬ ‫ال‬ ‫تصور روشنی از این مفاهیم ‪ -‬که مورد توافق همگان باشد ‪ -‬وجود ندارد؛ ثانی ًا از آنجا‬ ‫که احتمال استفاده از ‪ intention‬به جای ‪ intension‬وجود دارد؛ و از آنجا که در "رسالت‬ ‫مترجم"‪ intention ،‬به واژه و متن و زبان نسبت داده میشود‪ ،‬میتوان تصور کرد که‬ ‫به معنای تقریبی ‪ intension‬به کار رفته باشد‪ .‬اگر از سر تشکیک گفته شود که ‪intention‬‬ ‫به همان معنای "مفهوم" یا "معنای ضمنی" به کار رفته است‪ ،‬میتوان ‪ -‬به طریق برهان‬ ‫خلف ‪ -‬پرسید که چرا از واژههای رساتر و متداولتری مانند ‪ concept‬یا ‪connotation‬‬ ‫استفاده نشده است؟ و چرا همۀ مترجمان از همین واژه استفاده کردهاند؟ در ادامه‬ ‫توضیحات بیشتری برای روشن شدن مطلب ارائه خواهد شد‪.‬‬ ‫بنیامین بر این باور است که زبان بشری دو الیه دارد‪ :‬ذهنی و کالمی؛ الیۀ کالمی‬ ‫نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی‬ ‫دوره شانزدهـم‪ ،‬شـمـاره‪ ،23‬پاییز و زمستان ‪1398‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪Intention: Centroid of Benjamin’s Poetics‬‬ ‫متشکل از کلمات است؛ و کلمات حاوی معنا هستند‪ .‬معنای مذکور همان کلمۀ مترادفی‬ ‫است‪ ،‬که در بعضی از واژهنامهها‪ ،‬در مقابل هر مدخل آورده میشود‪ .‬برای مثال‪ ،‬در‬ ‫مقابل "نمود"‪" ،‬جلوه" میآید‪ ،‬و اصطالح ًا به آن معنای "نمود" میگویند‪ .‬الیۀ ذهنی‬ ‫متشکل از مفاهیم است؛ و هر مفهوم‪ ،‬بر اساس جایگاهی که در میان مفاهیم دیگر دارد‬ ‫ یا روابطی که با مفاهیم دیگر دارد ‪ -‬صاحب تعریفی میشود‪ ،‬که به آن مفهومیت‬‫میگوییم‪ .‬مفهومیت تقریب ًا همان تعریفی است که در بعضی از واژهنامهها‪ ،‬در مقابل‬ ‫هر مدخل آورده میشود‪ .‬برای مثال‪ ،‬در مقابل "نسخهشناسی" چنین میآید‪" :‬شناختن‬ ‫نسخههای خطی کتابها از جهت نوع کاغذ‪ ،‬مرکب‪ ،‬خط‪ ،‬و تعیین قدمت و اصالت آنها"‪.‬‬ ‫آنچه بنیامین مفهومیت مینامد‪ ،‬تقریب ًا همان چیزی است که در معناشناسی تحلیل‬ ‫مؤلفهای (‪ )componential analysis‬نام دارد‪ .‬یکی از ایراداتی که به فرضیههای مبتنی بر‬ ‫مؤلفههای معنایی میگیرند‪ ،‬مسئلۀ اعتبار عملی آن است‪ .‬در حالی که هر فارسیزبانی به‬ ‫آسانی مفهوم "سوسک" یا "شرف" را میفهمد‪ ،‬نمیتواند به آسانی مؤلفههای معنایی‬ ‫آنها را تعیین کند‪ .‬نکتۀ دیگر آن که "مفهوم" و "مؤلفههای معنایی" تفاوت ماهوی ندارند؛‬ ‫و نهایت ًا تعیین مؤلفههای معنایی بعضی از مفاهیم ‪ -‬مثل "مارماهی" ‪ -‬نیاز به دانشی‬ ‫دارد‪ ،‬که همهکس ندارد‪ )Safavi, 2013, 309�310( .‬در واقع‪ ،‬تعیین اینکه چه چیزی مفهوم‬ ‫است و چه چیزی مؤلفۀ معنایی‪ ،‬عمدت ًا بسته به روش تحلیگر و موقعیت متنی و کاربردی‬ ‫آن مفهوم دارد‪.‬‬ ‫کارکرد ادبی مفهومیت باواسطه‬ ‫عموم ًا برای زبان سه کاربرد درنظرمیگیرند‪ :‬تبادل اطالعات‪ ،‬برای مثال اطالعرسانی‬ ‫در مورد یک سانحۀ هوایی؛ ترغیب‪ ،‬برای مثال زبانی که در آگهیهای بازرگانی و‬ ‫سخنرانیهای سیاسی به کار میرود؛ خلق تجربه‪ ،‬برای مثال تجربهای که شاعر برای‬ ‫مخاطب خود فراهم میکند؛ زبانی که خلق تجربه میکند‪ ،‬شعر نامیده میشود‪ .‬این زبان‪،‬‬ ‫نقل تجربه نمیکند؛ امکان آن را فراهم میکند که مخاطب در تجربه شرکت کند‪ .‬چنین‬ ‫زبانی‪ ،‬غنیتر و قویتر از زبان متعارف است‪ .‬زبان متعارف ‪ ،‬تکبعدی است؛ صرف ًا ناقل‬ ‫اطالعات است؛ و صرف ًا عقالنیت مخاطب را هدف میگیرد‪ .‬اما زبان شعر دستکم چهار‬ ‫بعد دارد؛ نه تنها هوش‪ ،‬که حسها‪ ،‬احساسات و تخیل انسان را به کار میگیرد‪ .‬شعر از‬ ‫امکاناتی مثل داللت ضمنی‪ ،‬صور خیال‪ ،‬استعاره‪ ،‬نماد‪ ،‬تناقضنما‪ ،‬تهکم‪ ،‬کنایه‪ ،‬واجآرایی‪،‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪Vol.16, NO. 23, Autumn and Winter 2019‬‬ ‫‪Critical Language & Literary Studies‬‬ ‫مفهومیت‪ :‬نقطه ثقل بوطیقای بنیامین‬ ‫وزن و ‪ ..‬بهره میگیرد‪)Arp & Johnson, 2007: 649�654( .‬‬ ‫اما بنیامین تنها دو کارکرد برای زبان میشناسد‪ :‬اطالعرسانی و شاعرانه؛ بنابراین‬ ‫زمانی که میگوید شعر یک "شکل" (‪ )form‬است‪ ،‬میخواهد بگوید شکل داللتمندی آن با‬ ‫زبان متعارف تفاوت دارد؛ برای درک بهتر آنچه بنیامین میگوید‪ ،‬باید شکل را حالجی‬ ‫کرد‪ .‬شاید تمثیلی بتواند درک رابطۀ میان مفهومیت و داللت را آسانتر کند‪ .‬اگر هر‬ ‫ساختمانی را یک مفهوم بدانیم‪ ،‬از کنار هم قرار گرفتن ساختمانها چیزی مثل شهر‬ ‫ساخته میشود‪ .‬این شهر در واقع ذهنیت انسان است‪ .‬جایگاه هر ساختمان در این چیدمان‬ ‫گسترده ‪ -‬یعنی نشانی هر مفهوم در میان مفاهیم دیگر ‪ -‬همان مفهومیت است‪ .‬نکتهای‬ ‫که اغلب مورد غفلت واقع میشود‪ ،‬و توجه به آن میتواند روشنگر بسیاری ابهامات‬ ‫باشد‪ ،‬شکل داللت است‪ .‬در زبانشناسی‪ ،‬صورت نگارشی یا شنیداری یک واژه‪ ،‬دال‪ ،‬و‬ ‫مفهومی که برای ما تداعی میکند‪ ،‬مدلول‪ ،‬و این فرآیند داللت نامیده میشود؛ که ما آن‬ ‫را داللت کالمی مینامیم‪ .‬برای مثال‪ ،‬واژۀ غنچه مفهوم غنچه را تداعی میکند‪ .‬در ادبیات‪،‬‬ ‫گاهی مفهومی که به ذهن متبادر شده‪ ،‬خود میتواند مفاهیم دیگری را برای ما تداعی‬ ‫کند؛ یعنی مفهومی که در یک "داللت کالمی" نقش مدلول را داشته‪ ،‬در فرآیند دیگری‪،‬‬ ‫که ما "داللت ذهنی" مینامیم‪ ،‬نقش دال را ایفا میکند‪ .‬برای مثال‪ ،‬مفهوم غنچه مفهوم‬ ‫دهان معشوق را تداعی میکند‪ .‬در ادبیات به این نوع داللت نامهایی مانند استعاره اطالق‬ ‫میشود‪ .‬چیزی که گاه بنیامین و بسیاری دیگر فراموش میکنند ‪ -‬یا دستکم صراحت ًا‬ ‫بیان نمیکنند ‪ -‬این است که برای آنکه از واژۀ غنچه به مفهوم دهان معشوق برسیم‪،‬‬ ‫باید از دو داللت بگذریم‪ :‬داللت کالمی و داللت ذهنی‪ .‬به عبارت روشنتر‪ ،‬میان واژه و‬ ‫مفهومیت‪ ،‬دو داللت فاصله است و برای همین میگوییم که داللت میان این دو‪ ،‬باواسطه‬ ‫است‪ .‬به همین سبب است که بنیامین مفهومیت را‪ ،‬نوعی داللت باواسطه میداند‪ ،‬و گاه‬ ‫مفهومیت را به معنای داللت باواسطه به کار میبرد‪ .‬بر این مبنا باید مفهومیت را به دو‬ ‫زیرگروه تقسیم کرد‪ :‬مفهومیت بیواسطه‪ ،‬که میتوان معادل ‪ intension‬دانست‪ ،‬که تقریب ًا‬ ‫همان "تعریف تحلیلی" لغتنامهای است؛ و مفهومیت باواسطه‪ ،‬که میتوان معادل �‪inten‬‬ ‫‪ tion‬دانست؛ که مشخصهاش این است که تلویح ًا تداعی میشود؛ مانند "تعریف تحلیلی"‬ ‫صراحت ًا بیان نمیشود‪ .‬پس اگر ‪ -‬در تمثیل فوقالذکر ‪ -‬نشانی یک خانه به شکل معمول‬ ‫یعنی "خیابان فالن‪ ،‬کوچۀ بهمان‪ ،‬پالک بیسار" بیاید‪ ،‬معنای صریح محسوب میشود؛ و‬ ‫اگر به شکل "همسایۀ دیوار به دیوار معشوق" بیاید‪ ،‬مفهومیت نامیده میشود‪.‬‬ ‫نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی‬ ‫دوره شانزدهـم‪ ،‬شـمـاره‪ ،23‬پاییز و زمستان ‪1398‬‬ ‫‪19‬‬ ‫‪Intention: Centroid of Benjamin’s Poetics‬‬ ‫در منطق‪ ،‬اصطالحاتی مانند "تعریف مفهومی" (‪ ،)intentional definition‬و "تعریف‬ ‫مصداقی" (‪ ،)extensional definition‬سخنان بنیامین را تداعی میکند؛ اما این مفاهیم‪ ،‬خود‬ ‫زیرمجموعۀ "تعریف" شمرده میشوند‪ ،‬که زیرگروههای دیگری هم دارد‪ .‬در آنجا‪،‬‬ ‫دو معیار برای تقسیمبندی "تعریف" به کار میرود‪ :‬هدف تعریف و روش تعریف‪.‬‬ ‫فقط بر اساس روش تعریف‪" ،‬تعریف" شامل چند گروه میشود‪ :‬تعریف مصداقی‪،‬‬ ‫تعریف عملی‪ ،‬تعریف مفهومی و تعریف متنی؛ و تعریف مفهومی‪ ،‬خود به چند گروه‬ ‫تقسیم میشود‪ :‬تعریف به مترادف‪ ،‬تعریف به عام و خاص‪ ،‬تعریف به سلسله اوصاف‪،‬‬ ‫تعریف به اضافه‪ ،‬تعریف با ارجاع به مفردات‪ ،‬تعریف به مؤلفهها‪ ،‬تعریف ضمنی‪ ،‬تعریف‬ ‫تشبیهی و تعریف به ضد (‪ .)Khandan, 2014: 68�87‬برای روشن شدن مطلب اشاره‬ ‫میکنیم که تعاریفی مثل تعریف تشبیهی ‪ -‬یعنی تعریف چیزی با استفاده از شباهت آن‬ ‫با مفهومی دیگر ‪ -‬و تعریف به ضد ‪ -‬یعنی تعریف چیزی با استفاده از مفهوم متضاد‬ ‫آن ‪ -‬عم ً‬ ‫ال ما را به سطح آرایههای ادبی میرسانند؛ یعنی اگر آنچه گفتیم‪ ،‬مورد نظر‬ ‫بنیامین بوده باشد‪ ،‬کمتوجهی او به آرایههای ادبی را توجیه میکند‪ .‬حجم مطالب مربوط‬ ‫به این مبحث بیش از آن است که بتوان همه را ذکر کرد‪ .‬نهایت ًا با توجه به آنچه ذکر شد‪،‬‬ ‫محدودۀ مفهومیت بسیار نامشخص است و بسته به ذهنیت فرد ‪ -‬یعنی مجموعۀ مفاهیم‬ ‫و روابط میانمفهومی درون ذهن هر فرد ‪ -‬و میزان دقت هر فرد‪ ،‬از فردی به فرد دیگر‬ ‫تغییر میکند‪.‬‬ ‫آیا هر خوانندهای را میتوان مخاطب شعر به شمار آورد؟ بنیامین معتقد است که‬ ‫برای شناخت هنر‪ ،‬نباید به مخاطب آن ‪ -‬یا حتی مخاطب آرمانی ‪ -‬اندیشید؛ چرا که آثار‬ ‫هنری برای مخاطب خلق نشدهاند؛ نه شعر‪ ،‬نه تابلوی نقاشی‪ ،‬نه سمفونی‪ ،‬هیچکدام برای‬ ‫مخاطب خلق نشدهاند‪ )Benjamin, 1996b: 253( .‬اساس ًا اگر که شعر را ثمرۀ الهام بدانیم‪،‬‬ ‫پس آغازی اتفاقی دارد؛ ولی آیا محصول نهایی الهام نیز فاقد هدف و مقصود است؟‬ ‫کدامیک از شاهکارهای شعری فاقد هدف یا پیاماند؟ به باور ما‪ ،‬نباید آغاز پیشبینینشده‬ ‫را با جهتنیافتگی اشتباه کرد‪ .‬شاعر از جهتی عامل است و از جهتی معلول؛ هم توان‬ ‫تصمیمگیری دارد‪ ،‬و هم از عهدۀ همهکاری برنمیآید‪ .‬آنچه او میگوید‪ ،‬ریشه در‬ ‫تجربیات حسی‪ ،‬احساسی‪ ،‬ادراکی و خیالی او دارد؛ و نمیتواند پا را فراتر از محدودۀ‬ ‫تجربیات خود بگذارد؛ بنابراین مخاطب شعر او‪ ،‬آن است که تجربیاتی‪ ،‬تقریب ًا مشابه او‬ ‫داشته باشد؛ یعنی همدورۀ او باشد‪ ،‬همشهری او باشد‪ ،‬همان کتابها را که او خوانده‪،‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪Vol.16, NO. 23, Autumn and Winter 2019‬‬ ‫‪Critical Language & Literary Studies‬‬ ‫مفهومیت‪ :‬نقطه ثقل بوطیقای بنیامین‬ ‫خوانده باشد و خالصه مثل او زندگی کرده باشد‪ .‬در مجموع میتوان گفت‪ ،‬حتی اگر‬ ‫شعری برای مخاطب خاصی گفته نشده باشد‪ ،‬محدودیتهای ذاتی شاعر سبب میشود‬ ‫که شعر او مخاطب خاص خودش را داشته باشد‪ .‬شعری که به هنگام رنسانس در ایتالیا‬ ‫گفته شده ‪ -‬فارغ از س ِّد زبانی ‪ -‬برای بومیان آمازون چه اندازه قابلفهم است؟ آیا خود‬ ‫زبان نمیتواند محدودۀ مخاطبان اثر هنری را محدود کند؟ با توجه به اینکه شعر نوعی‬ ‫تجربه است‪ ،‬آیا خوانندههای یک شعر میتوانند تجربههای مشترکی داشته باشند؟ در‬ ‫واقع تجربۀ مشترک به معنای تداعیهای مشترک است؛ و تداعیهای مشترک به لطف‬ ‫مفهومیتهای مشترک است‪ ،‬که تحقق مییابد‪ .‬بعید مینماید که نقشۀ ذهنی ‪ -‬مجموعۀ‬ ‫مفاهیم و روابط میانمفهومی درون ذهن ‪ -‬افرادی که اشتراکات زیستی کمی دارند‪،‬‬ ‫مشترکات زیادی داشته باشد‪.‬‬ ‫اساس ًا تأکید بنیامین بر مفهوم و معنا‪ ،‬سبب نادیده گرفتن ارکان دیگر شعر میگردد‪.‬‬ ‫برای او ابزارهایی مانند عروض و قافیه و امثالهم‪ ،‬مسائل حاشیهای هستند؛ به باور ما‪،‬‬ ‫ارزیابی کامل شعر بدون در نظر گرفتن تمام ابزارهای شاعرانه محال مینماید‪ .‬برای‬ ‫مثال‪ ،‬واجآرایی به عنوان تکنیکی که فاصلۀ بعیدی با معنا دارد‪ ،‬گاه در شعر نقشی‬ ‫تعیینکننده مییابد و میتواند جای مفهومیت را بگیرد‪ .‬بنیامین تلویح ًا به مواردی مانند‬ ‫تمثیل و نماد ‪ - analogies and symbols -‬اشاره میکند (‪ )Ibid: 255‬ولی در تحلیل شعر‬ ‫آنها را نادیده میگیرد؛ و این نکته را شاید بتوان نقطهضعف او دانست‪ .‬البته او قائل به‬ ‫وجود چیزی تحت عنوان زبان ادبی است (‪ )Benjamin, 1997b: 158‬هرچند که معتقد است‬ ‫تمامی اشعار‪ ،‬ساختار واحدی ندارند و ساختار هر شعر را باید به صورت مجزا بررسی‬ ‫کرد‪ .‬به باور ما‪ ،‬تقلیل شعر به مجموعهای از مفهومیتها‪ ،‬نمیتواند تصویر تمامعیاری‬ ‫از شعریت ارائه کند‪.‬‬ ‫ترجمهشناسیمفهومیت‬ ‫به اعتقاد بنیامین‪ ،‬ترجمه را باید پایهایترین بخش نظریۀ زبانشناسی دانست‪ ،‬زیرا‬ ‫چنان فراگیر و نیرومند است که نمیتوان آن را امری ثانویه به شمار آورد (‪Benjamin,‬‬ ‫‪ .)1996a: 69‬تا جایی که ما میدانیم در حوزۀ زبانشناسی هیچ شخصیت شناختهشدهای‬ ‫چنین اعتباری برای ترجمه قائل نبوده است‪ .‬بنیامین ترجمه و شعر را از اشکال هنری‬ ‫میداند؛ ولی ماهیت آنها را یکی نمیداند؛ اگر شعر‪ ،‬به واسطۀ الهام خلق شده ‪ -‬یعنی‬ ‫نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی‬ ‫دوره شانزدهـم‪ ،‬شـمـاره‪ ،23‬پاییز و زمستان ‪1398‬‬ ‫‪21‬‬ ‫‪Intention: Centroid of Benjamin’s Poetics‬‬ ‫بدون هدفمندی آغاز شده ‪ -‬آیا ترجمه که با هدفمندی انجام میشود‪ ،‬میتواند ماهیتی‬ ‫مشابه شعر داشته باشد؟ اگر شعر ‪ -‬چنان که پیشتر گفته شد ‪ -‬ناقل مفهومیت باشد‪،‬‬ ‫میتوان ترجمهای را که صرف ًا معنا را نقل میکند واجد ارزش دانست؟ (‪Benjamin,‬‬ ‫‪)1996b: 253�254‬‬ ‫اما نقطهثقل بوطیقای بنیامین "مفهومیت" است‪ .‬برای فهم آنچه میگوید به یک مثال‬ ‫توجه کنید‪ :‬معنای صریح کلمههای "‪ "brot‬آلمانی و "‪ "pain‬فرانسه‪" ،‬نان" است؛ ولی‬ ‫"مفهومیت" آنها متفاوت است‪ .‬یعنی جایگاه مفهوم "نان" ‪ -‬اگر مجموعۀ مفاهیم هر‬ ‫زبانی را ذهنیت بنامیم ‪ -‬در ذهنیت آلمانی‪ ،‬با جایگاه آن در ذهنیت فرانسوی تفاوت دارد؛‬ ‫همین اختالف مفهومیت است که باعث میشود در ترجمه‪ ،‬هیچیک از آنها نتواند معادل‬ ‫دیگری به شمار آید‪ .‬در یک چشمانداز وسیعتر‪ ،‬مفهومیت هر واژۀ یک زبان با مفهومیت‬ ‫واژۀ متناظر آن در زبان دیگر فرق دارد‪ .‬نکتۀ آخر اینکه بنیامین مجموعۀ چند مفهومیت‬ ‫را نیز مفهومیت مینامد؛ یعنی مجموعۀ مفهومیتهای یک شعر‪ ،‬یا یک زبان در بیان او‬ ‫بازهم مفهومیت نام دارد‪.‬‬ ‫در واقع مفهوم و مفهومیت تقریب ًا همان چیزهایی هستند که در فرهنگنویسی به‬ ‫ترتیب "تعریف لغوی" و "تعریف تحلیلی" مینامند؛ و به لطف وجود شبکهای از مفاهیم‬ ‫است‪ ،‬که تحقق مفهومیت ممکن میگردد‪ .‬مفاهیم به شکلی در ذهن قرار گرفتهاند که‬ ‫هرکدام با شماری از مفاهیم دیگر رابطه دارند‪ .‬روابط میان این مفاهیم‪ ،‬شبیه روابط‬ ‫مجموعههای ریاضی است؛ برای مثال‪ ،‬گربه‪ ،‬شیر و پلنگ عضو مجموعۀ گربهساناناند‬ ‫و گربهسانان و سگسانان عضو مجموعۀ پستانداران و الی آخر‪ .‬زبان دو الیه دارد‪:‬‬ ‫مفاهیم و کلمات‪ .‬همانطور که بین مفاهیم روابطی وجود دارد‪ ،‬روابطی هم میان کلمات و‬ ‫مفاهیم وجود دارد؛ شرایط زیستانسانی‪ ،‬به این روابط شکل دادهاند و هر کلمهای را به‬ ‫مفهومی بستهاند و هر مفهومی را به مفاهیم دیگر گره زدهاند؛ نتیجه این شده که کلمهای‬ ‫مفهومی را تداعی میکند ‪ -‬که بنیامین به آن معنا [یعنی معنای صریح] میگوید ‪ -‬و‬ ‫عرف خود را‬ ‫مفهوم تداعیشده ‪ -‬که در محل تالقی مفاهیم دیگر قرار دارد ‪ -‬مفاهیم ُم ِّ‬ ‫تداعی میکند‪ ،‬که بنیامین به مجموع آنها مفهومیت میگوید‪.‬‬ ‫از آنجا که بنیامین قائل به تقابلی میان معنای صریح و مفهومیت است‪ ،‬رسالت شاعر‪،‬‬ ‫به اعتقاد او‪ ،‬تکیه بر عناصر غیرصریح زبانی (‪ )linguistic contextual aspects‬است؛ درون‬ ‫یک اثر ادبی‪ ،‬عناصر متکثر زبانی (یا بیانی) به نوعی همگرایی و درهمتنیدگی میرسند‪،‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪Vol.16, NO. 23, Autumn and Winter 2019‬‬ ‫‪Critical Language & Literary Studies‬‬ ‫مفهومیت‪ :‬نقطه ثقل بوطیقای بنیامین‬ ‫که در ذهن مخاطب‪ ،‬تجربهای واحد را خلق میکند؛ یعنی در حیطۀ ذهنیت است که شعر‬ ‫به صورت یکپارچه تجربه میشود‪ .‬از آنجا که هر زبانی از لحاظ لفظی و مفهومی با‬ ‫زبانهای دیگر تفاوت دارد‪ ،‬سؤال کلیدی این است که آیا ترجمۀ شعر اساس ًا امکانپذیر‬ ‫است؟ پاسخ بنیامین‪ ،‬به عنوان مترجم مثبت است؛ و به عنوان نظریهپرداز نه چندان‬ ‫مثبت؛ چرا که معتقد است همۀ عناصر شعر را نمیتوان ترجمه کرد؛ و تمامیت شعر‬ ‫هم در ترجمه از دست خواهد رفت‪ .‬او مفاهیم نظریۀ سنتی ترجمه را زیر سؤال میبرد؛‬ ‫ترجمۀ تحتاللفظی به بهانۀ وفاداری به متن مبدأ‪ ،‬نمیتواند مفهوم کامل شعر را برساند؛‬ ‫حتی ممکن است به خلق چیزی نامفهوم بیانجامد؛ چرا که شعر‪ ،‬جمع جبری معنای‬ ‫صریح کلمات نیست‪ .‬ترجمۀ آزاد هم اگر مقید به مفهوم متن مبدأ نباشد‪ ،‬نقض غرض‬ ‫است‪ .‬پس شیوهای درست این کار چیست؟‬ ‫همانطور که اشاره شد‪ ،‬شعر در حیطۀ ذهنیت ‪ -‬به عبارت دقیقتر ذهنیت مخاطب‬ ‫ است که به شکل یکپارچه تجربه میگردد؛ یعنی مرز میان عناصر شعری ‪ -‬یعنی‬‫استعاره‪ ،‬نماد‪ ،‬تناقضنما‪ ،‬تهکم‪ ،‬کنایه ‪ - ..‬محو شده‪ ،‬محتوای این عناصر درهم ذوب‬ ‫میگردد‪ .‬به اعتقاد بنیامین‪ ،‬رسالت مترجم این است که با ریختن این کلیت مذاب در‬ ‫قالب زبان مقصد‪ ،‬اثری خلق شود‪ ،‬که با خواندن آن‪ ،‬بتوان تجربۀ خوانندۀ زبان مبدأ‬ ‫را ‪ -‬تا جای ممکن ‪ -‬بازآفرینی کرد‪ .‬عموم ًا گمان بر این است که در عملیات ترجمه باید‬ ‫برای هر کدام از عناصر ادبی مبدأ‪ ،‬معادلی در متن مقصد یافت؛ بنیامین این نظر را رد‬ ‫میکند‪ ،‬و چون میداند نمیتوان همۀ عناصر متن مبدأ را بازآفرینی کرد‪ ،‬اضافه میکند‬ ‫که مترجم باید دغدغۀ بازآفرینی مفهومیت را داشته باشد‪ ،‬نه ایجاد شباهتهای ظاهری‬ ‫را‪ .‬او وفاداری را‪ ،‬در ترجمه‪ ،‬رها شدن از معنا میداند‪ .‬این تصور که معنای صریح‪،‬‬ ‫نقش مهمی در ساختار شعر ندارد و حذف آن آسیبی به تجربۀ خواننده نمیزند‪ ،‬به باور‬ ‫ما درست نمیتواند باشد؛ یکی از کارکردهای معنای صریح ‪ -‬با فرض اینکه در تجربۀ‬ ‫ذهنی خواننده تأثیری نداشته باشد؛ که دارد ‪ -‬این است که به شعر نوعی انسجام ظاهری‬ ‫میبخشد‪.‬‬ ‫بنیامین رسالت مترجم را این میداند که مفهومیتهای زبان خود را تا جای ممکن‬ ‫به کار گیرد؛ و در صورت امکان‪ ،‬مفهومیتهای تازهای خلق کند‪ ،‬تا بتواند تجربۀ‬ ‫شاعرانۀ مقصد را بازآفرینی کند‪ .‬برای انجام این کار ‪ -‬یعنی ترجمۀ شعر‪ ،‬نه برای‬ ‫مثال ترجمۀ رمان ‪ -‬عدول از قواعد متعارف نحو ‪ -‬و حتی صرف ‪ -‬امری متداول‬ ‫نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی‬ ‫دوره شانزدهـم‪ ،‬شـمـاره‪ ،23‬پاییز و زمستان ‪1398‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪Intention: Centroid of Benjamin’s Poetics‬‬ ‫است؛ این امر نشاندهندۀ اهمیت چیدمان مفهومیتهایی است که مفهومیت گستردهتری‬ ‫را شکل میدهند‪ .‬بنابراین مترجم به قصد تبعیت از مفهومیت مبدأ‪ ،‬گاه الزم است از‬ ‫قواعد نحو مقصد تعدی کند؛ یعنی ساختار نحو مبدأ را مستقیم ًا وارد زبان مقصد کند‪،‬‬ ‫که در ترجمهشناسی کالسیک گرتهبرداری نامیده میشود (‪Eslami & Farsian, 2018:‬‬ ‫‪)38‬؛ ولی باید توجه داشت که در اینجا‪ ،‬نه مفهوم‪ ،‬که مفهومیت است که در مقابل لفظ‬ ‫قرار میگیرد‪ .‬در ضمن نباید فراموش کرد که تفاوت نحوی‪ ،‬محدود به نکات سادهای‬ ‫ِ‬ ‫اساس آنها‬ ‫مانندِ مکا ِن فعل نیست‪ .‬زبانها تفاوتهای ساختاری بنیادینی دارند‪ ،‬که بر‬ ‫طبقهبندی میشوند‪ :‬تصریفی‪ ،‬پیوندی‪ ،‬منفک و پیچیده‪)Alborzi & Raeisi, 2009: 65�67( .‬‬ ‫برای آنکه به تصور بهتری از آنچه در طول این مقاله گفته شد برسیم‪ ،‬بهتر است‬ ‫نمونهای عینی را بررسی کنیم‪ .‬کریم امامی نقل میکند که به هنگام ترجمۀ شعر فروغ‬ ‫فرخزاد‪ ،‬او "در باره <پایین رفتن از پله متروک> میگوید مقصود رفتن به زیرزمین‬ ‫است و دوباره دیدن چیزهای کهنه دورانداخته‪ .‬در انگلیسی قاعدت ًا باید بگوییم <باال‬ ‫رفتن از پله متروک> چون باالخانه زیرشیروانی است که معمو ً‬ ‫ال انبار اثاث اسقاط‬ ‫میشود و نه زیرزمین‪ .‬اما همان پایین رفتن را نگاه میداریم‪)Emami, 2011: 17( ".‬‬ ‫در این بخش از شعر‪ ،‬طبیعت ًا مفهومیتهای متعددی وجود دارد؛ یکی از آنها که قرار‬ ‫است بدون داللت مستقیم به مخاطب انتقال یابد‪" ،‬انبار اثاث اسقاط" است؛ کلمهای که‬ ‫میتواند این مفهوم را به شکل صریح منتقل کند "انباری" است؛ این همان "معنا"ی‬ ‫نحل میکند‪ .‬معادل انگلیسی "انباری"‬ ‫بنیامین است‪ ،‬که استفاده از آن شعریت شعر را ُم َ‬ ‫هم ترجمۀ آن را منحل میکند‪ .‬باید توجه داشت که ترجمۀ تحتاللفظی "پایین رفتن از‬ ‫پله متروک" نمیتواند منظور شاعر را منتقل کند؛ چرا که نمیتواند مفهومیت "باالخانۀ‬ ‫زیرشیروانی" را به مخاطب انگلیسی منتقل کند‪ .‬اما چرا "باال رفتن" را به جای "پایین‬ ‫رفتن" نمیگذارند؟ امامی در این مورد چیزی نمیگوید؛ اما میتوان تصور کرد که برای‬ ‫ِ‬ ‫مفهومیت "باال رفتن"‬ ‫فروغ مفهومیت خودِ "پایین رفتن" هم مهم بوده‪ ،‬و میاندیشیده که‬ ‫درست متضاد "پایین رفتن" است‪ .‬توجه داشته باشید که حتی اگر تغییرات‪ ،‬بدون هیچ‬ ‫مشکلی بر بخشی از شعر اعمال شود‪ ،‬میتواند منجر به تعارضاتی میان آن بخش و‬ ‫بخشهای دیگر شعر گردد‪ .‬این نشان میدهد که تحقق آنچه بنیامین میگوید چه اندازه‬ ‫با واقعیت موجود فاصله دارد‪.‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪Vol.16, NO. 23, Autumn and Winter 2019‬‬ ‫‪Critical Language & Literary Studies‬‬ ‫مفهومیت‪ :‬نقطه ثقل بوطیقای بنیامین‬ ‫نتیجهگیری‬ ‫از آنجا که اعتقاد داشتیم که مغفولماندن کلیدواژهای مانند مفهومیت‪ ،‬موجب مخدوش‬ ‫شدن نظرات بنیامین میگردد‪ ،‬در این مقاله تالش شد به درک روشنتری از این مفهوم‬ ‫رسیده‪ ،‬نشان داده شود که فهم آنچه او در حوزۀ زبانشناسی و ادبیات میگوید در گرو‬ ‫درک درست مفهومیت است‪ .‬در این کار از منابع متعددی به زبانهای فارسی‪ ،‬انگلیسی‬ ‫و فرانسه بهره بردیم‪ ،‬ولی منابعی که پایۀ کار ما قرار گرفت‪ ،‬ترجمۀهاوارد زون از‬ ‫رساالت "رسالت مترجم" و "در باب زبان و زبان بشری" بود‪.‬‬ ‫بنیامین صراحت ًا هر موجود جاندار و بیجانی را صاحب زبان میداند؛ البته او بر‬ ‫این باور است که زبان بشری دو الیه دارد‪ :‬ذهنی و کالمی؛ الیۀ کالمی متشکل از کلمات‬ ‫است؛ و کلمات حاوی معنا هستند‪ .‬معنای مذکور همان "تعریف لغوی" است‪ ،‬که در‬ ‫بعضی از واژهنامهها‪ ،‬در مقابل هر مدخل آورده میشود‪ .‬الیۀ ذهنی متشکل از مفاهیم‬ ‫است؛ و هر مفهوم‪ ،‬بر اساس جایگاهی که در میان مفاهیم دیگر دارد ‪ -‬یا روابطی که‬ ‫با مفاهیم دیگر دارد ‪ -‬صاحب تعریفی میشود‪ ،‬که به آن مفهومیت میگوییم‪ .‬مفهومیت‬ ‫تقریب ًا همان "تعریف تحلیلی" است که در بعضی از واژهنامهها‪ ،‬در مقابل هر مدخل‬ ‫آورده میشود‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫ی �‪inten‬‬ ‫مفهومیت معادل برگزیدۀ ما بود‪ ،‬برای ‪ - intention‬که آن را‬ ‫مترادف تقریب ِ‬ ‫‪ sion‬دانستیم ‪ -‬که در متن "در باب زبان و زبان بشری" و "رسالت مترجم" چندین بار‬ ‫به کار رفته است؛ و مفسران بنیامین‪ ،‬به این اصطالح‪ ،‬به طور بایسته نپرداختهاند؛ این‬ ‫اصطالح‪ ،‬عموم ًا در فارسی به "قصد" [و مترادفات آن] ترجمه میشود‪ ،‬که نوعی عاملیت‬ ‫و فاعلیت را میرساند؛ و ازاینرو نمیتواند به متن و واژه نسبت داده شود؛ سپس تالش‬ ‫کردیم با ارائۀ شواهد و قرائن بسیار به معنای دقیقتری از مفهومیت برسیم‪ .‬چیزی‬ ‫که گاه بنیامین و بسیاری دیگر فراموش میکنند ‪ -‬یا دستکم صراحت ًا بیان نمیکنند ‪-‬‬ ‫این است که میان واژه و مفهومیت‪ ،‬دو داللت فاصله است‪ ،‬و برای همین میگوییم که‬ ‫داللت میان این دو باواسطه است‪ .‬به همین سبب است که بنیامین مفهومیت را‪ ،‬نوعی‬ ‫داللت باواسطه میداند‪ ،‬و گاه مفهومیت را به معنای داللت باواسطه به کار میبرد‪ .‬بر‬ ‫این مبنا باید مفهومیت را به دو زیرگروه تقسیم کرد‪ :‬مفهومیت بیواسطه‪ ،‬که میتوان‬ ‫معادل ‪ intension‬دانست‪ ،‬که تقریب ًا همان "تعریف تحلیلی" لغتنامهای است؛ و مفهومیت‬ ‫باواسطه‪ ،‬که میتوان معادل ‪ intention‬دانست؛ که مشخصهاش این است که تلویح ًا تداعی‬ ‫نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی‬ ‫دوره شانزدهـم‪ ،‬شـمـاره‪ ،23‬پاییز و زمستان ‪1398‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪Intention: Centroid of Benjamin’s Poetics‬‬ ‫میشود؛ مانند "تعریف تحلیلی" صراحت ًا بیان نمیشود‪ .‬از آنجا که او قائل به تقابلی میان‬ ‫معنای صریح و مفهومیت است‪ ،‬اگر مفهومیت‪ ،‬به شکل "تعریف تحلیلی" در شعر بیاید‪،‬‬ ‫مجموعهای از معناهای صریح محسوب میشود؛ یعنی تغییر ماهیت میدهد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫کلمات به اصطالح معادل‪ ،‬در زبانهای مختلف یکی است‪،‬‬ ‫به باور بنیامین‪ ،‬معنای‬ ‫ولی "مفهومیت" آنها متفاوت است‪ .‬یعنی مفهومیت "‪ "brot‬برای آلمانیزبان با مفهومیت‬ ‫"‪ "pain‬برای فرانسویزبان تفاوت دارد‪ ،‬در حالی که مدلول هر دو کلمه دقیق ًا یک چیز‬ ‫است‪ .‬در یک چشمانداز وسیعتر‪ ،‬مفهومیت تمامی واژههای (به اصطالح معادل) هر‬ ‫زبان با مفهومیت واژههای زبان دیگر فرق دارد‪ .‬از آنجا که هر زبانی از لحاظ لفظی و‬ ‫مفهومی با زبانهای دیگر تفاوت دارد‪ ،‬سؤال کلیدی این است که آیا ترجمۀ شعر اساس ًا‬ ‫امکانپذیر است؟ پاسخ بنیامین‪ ،‬به عنوان مترجم مثبت است؛ و به عنوان نظریهپرداز نه‬ ‫چندان مثبت؛ چرا که معتقد است او ً‬ ‫ال مفاهیم و روابط میانمفهومی‪ ،‬یا به عبارت سادهتر‬ ‫مفهومیتهای هر زبانی با زبانهای دیگر تفاوت دارد‪ .‬ثانی ًا همۀ عناصر شعر را نمیتوان‬ ‫ترجمه کرد؛ و تمامیت شعر هم در ترجمه از دست خواهد رفت‪ .‬او مفاهیم نظریۀ سنتی‬ ‫ترجمه را زیر سؤال میبرد؛ ترجمۀ تحتاللفظی به بهانۀ وفاداری به متن مبدأ‪ ،‬نمیتواند‬ ‫مفهوم کامل شعر را برساند؛ حتی ممکن است به خلق چیزی نامفهوم بیانجامد؛ چرا که‬ ‫شعر‪ ،‬جمع جبری معنای صریح کلمات نیست‪ .‬ترجمۀ آزاد هم اگر مقید به مفهوم متن‬ ‫مبدأ نباشد‪ ،‬نقض غرض است‪ .‬پس شیوهای درست این کار چیست؟‬ ‫عناصر متکثر زبانی (یا بیانی) در ذهن مخاطب شعر‪ ،‬تجربهای واحد را خلق میکنند؛‬ ‫یعنی در حیطۀ ذهنیت شعر به صورت یکپارچه تجربه میشود؛ به زبان سادهتر مرز‬ ‫میان عناصر شعری محو شده‪ ،‬محتوای این عناصر درهم ذوب میگردد‪ .‬به اعتقاد‬ ‫بنیامین‪ ،‬رسالت مترجم این است که با ریختن این کلیت مذاب در قالب زبان مقصد‪،‬‬ ‫اثری خلق کند‪ ،‬که با خواندن آن‪ ،‬بتوان تجربۀ خوانندۀ زبان مبدأ را ‪ -‬تا جای ممکن ‪-‬‬ ‫بازآفرینی کرد‪ .‬او که میداند نمیتوان همۀ عناصر متن مبدأ را بازآفرینی کرد‪ ،‬اضافه‬ ‫میکند که مترجم باید دغدغۀ بازآفرینی مفهومیت را داشته باشد‪ ،‬نه ایجاد شباهتهای‬ ‫ظاهری را‪ .‬او وفاداری را‪ ،‬در ترجمه‪ ،‬رها شدن از معنا میداند‪ .‬این تصور که معنای‬ ‫صریح‪ ،‬نقش مهمی در ساختار شعر ندارد و حذف آن آسیبی به تجربۀ خواننده نمیزند‪،‬‬ ‫به باور ما درست نمیتواند باشد؛ یکی از کارکردهای معنای صریح ‪ -‬با فرض اینکه در‬ ‫تجربۀ ذهنی خواننده تأثیری نداشته باشد‪ ،‬که دارد ‪ -‬این است که به شعر نوعی انسجام‬ ‫‪26‬‬ ‫‪Vol.16, NO. 23, Autumn and Winter 2019‬‬ ‫‪Critical Language & Literary Studies‬‬ ‫ نقطه ثقل بوطیقای بنیامین‬:‫مفهومیت‬ .‫ظاهری میبخشد‬ ‫ آنچه سبب انسجام‬،‫بر اساس تفسیری که ما از "رسالت مترجم" ارائه کردیم‬ ‫ تاکنون مورد‬،‫ الزم به ذکر است که این مفهوم‬.‫ مفهومیت است‬،‫بوطیقای بنیامین میشود‬ ‫ همین مفهومیت است که شعریت شعر‬،‫ به باور بنیامین‬.‫توجه مفسران قرار نگرفته است‬ ‫ اما‬.‫را میسازد؛ و باز همین مفهومیت است که علت بقای شعریت ترجمۀ شعر است‬ ‫ از لحاظ نظری تعریف جامع و مانعی ندارد؛ چرا که نسبیت‬.‫مفهومیت اساس ًا مبهم است‬ ‫ و از فردی به فرد دیگر‬،‫ذاتی مفهومیت است؛ و از لحاظ عملی از زبانی به زبان دیگر‬ .‫ چرا که ذهنیت شخصی و فرهنگی هر فرد متفاوت است‬،‫تغییر میکند‬ Intention: Centroid of Benjamin's Poetics Homayoun Eslami1، Mohamad Javad Kamali2 Abstract Introduction Walter Benjamin is a thinker standing on the edge of the border of the tradition and modernity. He tries to understand the modern dimensions of art and culture. By using literary techniques, he mixes metaphysical justification with objective facts and creates an unusual language that is not easy to understand. His concepts are ambiguous and if we want to understand them in the context of their traditional application, we will go into the dark. Background Study Understanding and defining Benjamin's key concepts is the first step in analyzing his works. Unfortunately, we have not seen any effective ac� tion to solve this problem. That is why there have been various and con� tradictory versions of Benjamin. One of his most important key terms is "intention"; if we do not have knowledge of it, we cannot understand his poetics. 1. Ph.D. student. French Department. IAU, Mashad Branch. Iran 2.Associate Professor of French Department. IAU, Mashad Branch. Iran 27 1398 ‫ پاییز و زمستان‬،23‫ شـمـاره‬،‫دوره شانزدهـم‬ ‫نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی‬ Intention: Centroid of Benjamin’s Poetics Discussion According to Benjamin, everything has a language; and every expres� sion of life is a kind of language. He believes that the human language is different from the language of other beings, and has two layers namely mental and linguistic. The contents of the mental layer are mental enti� ties and that of the linguistic layer, linguistic entities. Each linguistic entity refers to a [or more] meaning[s] directly, and to an [or more] intention[s] indirectly. Because its meaning is not clear, using various authoritative sources, we assume that "intention" is almost synonymous with "intension with an s"; and by offering various evidence, we prove our claim and explain in detail that "intention" is almost the intentional definition in logic. According to him, language can be used in a twofold manner, namely to transfer the meaning, which is the direct association, and to transfer the "intention", which is the indirect association. Indeed, there is a net� work of concepts in the human mind. The relationships between these concepts are similar to those of the sets in the set theory, and define the identity of each concept; and the identities, or in the other words, the "intentions" make up the essence of poetry. Finally, we examine Benjamin's definition of translation. According to him, the denotation of "brot" )in the German language( and "pain" )in the French language) is "bread", but their intentions are different. For this reason, they cannot be equivalent. From a wider perspective, the intentions of all the words of each language are different from those of the other language. Benjamin believes that the type of the signification makes the form of a poem, and a translated poem, in which intention does not exist, does not contain the essence of poetry and is not a poem at all. Conclusion Based on the literature about Benjamin, his commentators have not ana� Critical Language & Literary Studies Vol.16, NO. 23, Autumn and Winter 2019 28 ‫ نقطه ثقل بوطیقای بنیامین‬:‫مفهومیت‬ lyzed the "intention". This term generally refers to the agency and sub� jectivity, and so words and texts cannot have "intention"; and according to a multitude of evidence, the "intention" means almost "intentional definition" in logic. Benjamin believes that the relation between a word and its "intention" is indirect; and he uses the "intention", sometimes in the sense of an indirect association. Based on the interpretation given in this article, we can understand the key concepts of Benjamin, namely, language, poetry, and translation only if the key role of the "intention" is recognized. However, it seems that "intention" is fundamentally am� biguous, theoretically a little vague, and practically different from one language to another and even from one person to the next. Keywords: Linguistics, Poetry, Translation, Walter Benjamin, Intention References: Alborzi, Parviz, Raeisi, Rana )2009(, "Barresi�ye Seir�e Tahavvol�e Zabanshenasi�ye Moghabeleyi", In CLLS, vol. 2, n° 3, pp. 55�73. Arp, Thomas R., Johnson, Greg, )2007(, Perrine's Literature: Structure, Sound and Sense, Volume 2: Poetry, California: Wadsworth Publication. Ashoori, Dariush )2005(, Farhang-e olum-e ensani, Tehran: Nashr�e Markaz. Audi, Robert )1999(, The Cambridge Dictionary of Philosophy, New York: Cam� bridge University Press. Augustyn, Adam, Bauer, Patricia, Duignan, Brian, Eldridge, Alison, Gregersen, Erik, Luebering, J.E., Zelazko, Alicja )2019(, "intension", Encyclopaedia Britannica, from https://www.britannica.com/topic/intension Benjamin, Walter )1996a(, "The Language as Such and on the Language of Man", In Marcus Bullock and Michael W. Jennings, eds, Walter Benjamin: Selected Writings, Volume 1: 1913-1926, Trans. Howard Zohn, Harvard: Belknap Press of Harvard Uni� versity Press, pp. 62�74. 29 1398 ‫ پاییز و زمستان‬،23‫ شـمـاره‬،‫دوره شانزدهـم‬ ‫نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی‬ Intention: Centroid of Benjamin’s Poetics Benjamin, Walter )1996b(, "The Task of the Translator", In Marcus Bullock and Mi� chael W. Jennings, eds. Walter Benjamin: Selected Writings, Volume 1: 1913-1926, Trans. Howard Zohn, Harvard: Belknap Press of Harvard University Press, pp. 253263. Benjamin, Walter )1997a(, "L'abandon du traducteur : Prolégomènes à la traduction des " Tableaux parisiens " de Charles Baudelaire", In TTR : traduction, terminologie, rédaction, vol. 10, n° 2, Trans. Laurent Lamy & Alexis Nouss, pp. 13�69. Benjamin, Walter )1997b(, "The Translator's Task, Walter Benjamin )Translation(", In TTR : traduction, terminologie, rédaction, vol. 10, n° 2, Trans. Steven Rendall, pp. 151�165. De Man, Paul )1985(, "Conclusions" Walter Benjamin's 'The Task of the Translator' Messenger Lecture, Cornell University, March 4, 1983", Yale French Studies, 69, pp. 25�46. Emami, Karim )2011(, Az Past va Boland-e Tarjomeh, Vol 1, Tehran: Niloofar. Eslami, Homayoun, Farsian, Mohammad Reza )2018(, "Barresi�ye Karamadi�ye Fo� noon�e Haftgane�ye Sabkshenasi�ye Tatbighi dar Charchoob�e Tarjome�ye Adabi", In Naghd-e Zaban va Adabiyat-e Khareji, vol. 15, n° 20, pp. 33�49. Jacob, Pierre )2019(, "Intentionality", The Stanford Encyclopedia of Philosophy, from https://plato.stanford.edu/archives/spr2019/entries/intentionality/ Khandan, Ali Asghar )2014(, Mantegh-e Karbordi, Tehran: Samt. Rendall, Steven )1997(, "Notes on Zohn's Translation of Benjamin's 'Die Aufgabe des Übersetzers'", In TTR : traduction, terminologie, rédaction, vol. 10, n° 2, pp. 191–206. Safavi, Kourosh )2013(, Daramadi bar Manishenasi, Tehran: Pazhuheshgah�e Farhang va Honar�e Eslami. Sontag, Susan )1980(, Under the Sign of Saturn, New York: Farrar, Straus & Giroux. Critical Language & Literary Studies Vol.16, NO. 23, Autumn and Winter 2019 30