Academia.eduAcademia.edu

Modernity and Religious Law

2013, Rights and Interests: Essays on Philosophy of Law, Philosophy of Rights and Philosophy of Values, Volume 2

What are objective and intellectual backgrounds giving form to the modernity? Are the modern life compatible with pre-modern law? The paper deals with these two lines of discussion. Law is seemingly a fruit of moderity and also its preserver. Also, it has changed in four directions: its aim, source, reasoning and competent legislator. The quesion however is wether or not a religious law can trun modern and still remain religious.

‫حق و مصلحت ‪41‬‬ ‫‪ 40‬حق و مصلحت‬ ‫‪2‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی‬ ‫‪1‬‬ ‫درآمد‬ ‫دیر زمانی اطت دنیای «مدرن» ذهن و زندگی ما را به خود مشغول طاخته اطت‪ .‬در‬ ‫واقع‪ ،‬اندکی پس از آشنایی ایرانیان با مفاهیم نو و حیات جدید‪ ،‬زندگی بر مدار مفاهیم‬ ‫و روابط طنتی برای آنان ناممکن شد‪ .‬ݘ‬ ‫همه مظاهر حیات فردی و جمعی ایشان‬ ‫به نوعی دگرگونی یافت‪ .‬افزون بر مشروطهخواهی و تاش برای تأطیس عدالتخانه‬ ‫و مجلس قانونگذاری متشکل از نمایندگان مردم‪ ،‬بسیاری از وجوه دیگر زندگی از‬ ‫قبیل آموزش‪ ،‬تجارت‪ ،‬صنعت‪ ،‬ݘ‬ ‫اداره امور عمومی‪ ،‬هنر‪ ،‬ادبیات و مانند آنها نیز‬ ‫متحول شدند‪ .‬مشکل اما از آنجایی آغاز شد که مظاهر حیات مدرن در دل زندگی‬ ‫طنتی موجود در این مرز و بوم پرورش نیافته بودند و ݘ‬ ‫میوه تعامات درازآهنگ تار یخی‬ ‫ݘ‬ ‫عرصه نظر و عمل نبودند‪ .‬به یک معنا‪ ،‬شاید بتوان گفت ایشان عناصر‬ ‫ایرانیان در‬ ‫ً‬ ‫مدرن را صرفا «وارد» زندگی طنتی نمودند و آ گاهانه به «پیوند» این عناصر به اندام‬ ‫آن زندگی اقدام کردند‪ .‬پیداطت پیوند همیشه قرین موفقیت نیست و در صورت‬ ‫موفقیت نیز به طادگی و طرراطتی انجام نمیپذیرد‪ .‬برای توفیق پیوند باید شناخت‬ ‫مجله ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫نامه مفید منتشر شد‪ .‬از مسئوان محترم این نشریه برای‬ ‫‪ .1‬بخشی از این نوشتار نخستینبار در طال ‪ 1386‬در‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫انتشار مجدد آن مقاله تشکر میکنیم‪ .‬آنچه در پی میآید نسخه کامل و ویراطته آن نوشتار اطت‪.‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪43‬‬ ‫‪ 42‬حق و مصلحت‬ ‫ݘ‬ ‫مجموعه گیرنده‪ ،‬ویژگیهای مؤثر مجموعههای دهنده‬ ‫کافی از مشکات و نیازهای‬ ‫انجامید‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬وقتی زندگی اروپایی مدرن شد بهطور طبیعی و منسقی در‬ ‫و گیرنده و طنخیت و تجانس دو مجموعه وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫بر این پایه‪ ،‬به نظر میرطد بسیاری از مشکات ناشی از مواجله ایرانیان با دنیای‬ ‫درون خود حقوق مدرن را نیز پرورش داد‪ .‬در حقیقت‪ ،‬میتوان گفت حقوق مدرن‪،‬‬ ‫ݘ‬ ‫نتیجه تعامات و حوادث پیچیدهای بود که‬ ‫بهمثابه جزئی از اجزای مؤلف مدرنیته‪،‬‬ ‫مدرن برخاطته از عدم شناخت و آ گاهی کافی از مسائل و واقعیات مربوط باشد‪.‬‬ ‫در زندگی انسان اروپایی رخ نمود‪ .‬به این ترتیف‪ ،‬برای پی گرفتن موضوع بحث باید‬ ‫هم درک پیشینیان (و معاصران) از مشکات و ر یشههای آن و هم روش ایشان برای‬ ‫به چند پرطش پاطخ داد‪ :‬یکم‪ ،‬حوادثی که به بروز مفلوم و پدیده مدرنیته انجامید‬ ‫حل مشکات ناکافی بوده اطت‪ .‬مشکل هر چه بوده‪ 1،‬راه حلها و اقداماتی که‬ ‫ݘ‬ ‫عدیده موجود در حوزههای گونا گون‬ ‫پیشنلاد و عملی شده‪ ،‬به شلادت مشکات‬ ‫کدامند؟ دوم‪ ،‬ویژگیهای مدرنیته چیست؟ طوم‪ ،‬مدرنیته چه تغییراتی در نظام‬ ‫طیاطی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬آموزشی‪ ،‬صنعتی‪ ،‬حقوقی و ‪ ،...‬چندان‬ ‫موفق نبودهاند‪ .‬ازاینرو‪ ،‬ازم اطت بهطور جدی و عمیق به شناخت واقعیات و‬ ‫روشهای پیشنلادی از طوی طرفداران دیدگاههای مختلف پرداخته شود‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫هر گونه گرهگشایی از مشکات عملی در طسوح فردی و اجتماعی (از جمله) منوط‬ ‫ݘ‬ ‫پدیده مدرنیته‬ ‫به گرهگشاییهای نظری و فراهمآوردن فلم و درکی روشن از مفلوم و‬ ‫اطت‪ .‬این نوشتار در این راطتا و البته در مورد موضوعی خاص به نگارش درآمده‬ ‫اطت‪ .‬این موضوع در جلت شناخت آن جنبه از واقعیات و عناصر معرفتی مربوط به‬ ‫مدرنیته اطت که به ظلور حقوق مدرن انجامید‪.‬‬ ‫بر این پایه‪ ،‬موضوع این مقاله ݘ‬ ‫رابسه مدرنیته و حقوق دینی اطت؛ به این معنا‬ ‫که مدرنیته چگونه حقوق دینی را متأثر طاخته و در نتیجه موجف پیدایش حقوق‬ ‫مدرن گردیده اطت‪ .‬مدرنیته به مجموعهای از باورها و مناطبات اطاق میشود‬ ‫ݘ‬ ‫نتیجه یک طلسله حوادث تار یخی (معرفتی و غیرمعرفتی) در اروپا رخ نمود‪.‬‬ ‫که در‬ ‫ݘ‬ ‫طیسره حکومت دینی بود و‪ ،‬ازاینرو‪ ،‬جامعه و حکومت‬ ‫اروپا برای مدتی مدید تحت‬ ‫اروپایی بر اطاس مجموعهای از قوانین و احکام دینی اداره میشد که نظام حقوق‬ ‫دینی را تشکیل میدادند‪ .‬ولی حوادث یادشده به بروز تغییر در این نظام حقوقی‬ ‫‪ .1‬طرح و احصای این مشکات موضوع بحث این نوشتار نیست‪ .‬در این خصوص‪ ،‬برای نمونه‪ ،‬ن‪.‬ک‪ :.‬بشیریه‪ ،‬موانع‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫مشروطه ایرانی؛ اکبری‪ ،‬تبارشناسی هویت جدید ایرانی؛ اکبری‪ ،‬چالشهای عصر مدرن در‬ ‫توسعه سیاسی در ایران؛ آجودانی‪،‬‬ ‫ایران عهد قاجار؛ نیلی‪ ،‬اقتصاد ایران و معمای توسعهنیافتگی؛ عبدی‪ ،‬معمای حاکمیت قانون در ایران؛ و‬ ‫‪Bashiriyeh, The State and Revolution in Iran; and Millani, The Persian Sphinx.‬‬ ‫حقوقی قدیم ایجاد کرد؟ یا ویژگیهای اصلی حقوق مدرن کدامند؟ با پاطخ گفتن‬ ‫به این پرطشها میتوان ݘ‬ ‫رابسه مدرنیته و حقوق دینی را تا حدی مشخص طاخت‪ .‬به‬ ‫دیگر طخن‪ ،‬پاطخ گفتن به این پرطشها بیانگر اقتضائات دوران مدرن برای حقوق‬ ‫دینی خواهد بود‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫زمینه مدرنیته‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫دطته معرفتی و‬ ‫پدیده مدرنیته انجامید به دو‬ ‫حوادث و عناصری که به بروز مفلوم و‬ ‫ݘ‬ ‫عینی قابل تقسیماند‪ .‬بیتردید‪ ،‬این حوادث و عناصر در نتیجه همکنشی ذهن انسان‬ ‫ݘ‬ ‫نتیجه این همکنشیها نیز چیزی جز‬ ‫با واقعیت و نیز تعامل میان اذهان شکل گرفتند‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫شیوه زندگی آنان نبود‪.‬‬ ‫تغییر در نگاه و‬ ‫عوامل عینی‬ ‫از اواخر قرون وطسی‪ ،‬تحوات تار یخی زندگی در اروپا به گونهای شکل گرفت و به‬ ‫جانبی پیش رفت که‪ ،‬در نتیجه‪ ،‬واقعیات ز یر از عصر رنسانس به بعد در زندگی‬ ‫اروپاییان رخ نمود‪ .‬بلداشت عمومی بسیار رشد کرد و‪ ،‬در نتیجه‪ ،‬مرگومیرهای‬ ‫ً‬ ‫وطیع تقریبا از میان رفت‪ .‬این البته به دنبال رشد علم تجربی و شناخت دقیقتر‬ ‫از طبیعت و فیزیولوژی انسان به دطت آمد‪ .‬پیامد رشد بلداشت ازدیاد جمعیت‬ ‫بود‪ .‬هم جمعیت روطتایی و کشاورز و دامپرور ز یاد شد و هم جمعیت شلری رو به‬ ‫گسترش نلاد‪ .‬نرخ رشد جمعیت اروپا به هیچ وجه قابل مقایسه با گذشته نبود و در‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪45‬‬ ‫‪ 44‬حق و مصلحت‬ ‫مدتی کوتاه مناطق مختلف ݘ‬ ‫قاره اروپا ماامال از جمعیت شد‪ .‬بهویژه‪ ،‬بخش ز یادی‬ ‫طریعتر تجارت را به دنبال آورد‪ .‬البته‪ ،‬بازرگانی پیشاپیش در مراکز مختلف اروپایی‪،‬‬ ‫از این جمعیت به مشاغل شلری در حوزههای تجاری‪ ،‬پولی‪ ،‬دانشگاهی‪ ،‬اداری و‬ ‫طیاطی روی آوردند که به ݘ‬ ‫‪1‬‬ ‫نوبه خود موجف رونق تجارت‪ ،‬تحقیق و طیاطت شد‪.‬‬ ‫بهویژه شلرهای بندری مانند ونیز و جنوآ‪ ،‬مراکز تجارت ادویه و منسوجات میان‬ ‫اروپا و شرق رونق یافته بود‪ .‬ازاینرو‪ ،‬میتوان گفت داد و طتد فعال میان شلرها و‬ ‫ݘ‬ ‫عرصه وجود نلاد و‬ ‫شلر یک نلاد جدید بود که در اطراف و اکناف اروپا پا به‬ ‫مراکز اروپایی‪ ،‬از یک طو‪ ،‬و بین اروپا و دیگر قارهها بهویژه آطیا‪ ،‬از دیگر طو‪ ،‬تقاضای‬ ‫محل زندگی پر جوش و خروش صنعتگران و پیشه وران و اطتقرار مشاغل فکری و‬ ‫بیشتری را برای کاا در پی داشت؛ تقاضایی که همچنین معلول فعالیت جمعیت‬ ‫مؤطسات جدید عمومی و خصوصی‪ ،‬از قبیل انجمنهای صنفی‪ ،‬بانک‪ ،‬بیمه‬ ‫جوان و مصرف رو به تزاید ایشان بود‪.‬‬ ‫دانشگاه و دادگاه‪ ،‬شد‪ .‬ملمتر اینکه نلادهایی که در شلر شکل گرفتند بهمثابه‬ ‫‪1‬‬ ‫ݘ‬ ‫توطعه در یانوردی برای مقاصد‬ ‫کنجکاوی و ماجراجویی پارهای افراد‪ ،‬در کنار‬ ‫حایلی میان افراد و اقتدار طیاطی عمل مینمودند‪ .‬نلادهایی از این دطت بعدها‬ ‫ݘ‬ ‫جامعه (جوامع) مدنی نامیده شدند‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬آنها نه مؤطساتی عمومی بودند‬ ‫ً‬ ‫که به قدرت برتر طیاطی در جامعه تکیه کنند و نه به افراد شباهتی داشتند که تقریبا‬ ‫طیاطی و تجاری‪ ،‬پای اروپاییان را به طرزمینهای دیگر گشود‪ .‬این امر نه تنلا به‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫زمینه تحواتی دیگر را نیز فراهم آورد‪ .‬شناخت اقوام‪،‬‬ ‫توطعه بازرگانی انجامید‪ ،‬بلکه‬ ‫زمینه رشد دانش تجربی مردمشناطی را‪ ،‬به ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫منزله‬ ‫ملل‪ ،‬ادیان و فرهنگهای دیگر‬ ‫هیچ پشتوانه و پناهگاهی در مقابل آن قدرت نداشتند‪ .‬جوامع مدنی‪ ،‬در حقیقت‪،‬‬ ‫یکی از شعف علوم تجربی‪ ،‬به وجود آورد‪ .‬افزون بر این‪ ،‬مردمان دیگر کشورها روزبهروز‬ ‫نلادهایی خودگردان بودند که‪ ،‬از یک طو‪ ،‬به دلیل نمایندگی از منافع مشترک اعضا‪،‬‬ ‫دینی مسیحی و‬ ‫بیشتر به اروپا ملاجرت نمودند‪ .‬این امر‪ ،‬در کنار پیدایش فرقههای ِ‬ ‫صنف‪ ،‬قشر یا ݘ‬ ‫طبقه خود فراهم میکردند‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫زمینه تغییر روش تولید کاا را فراهم آورد‪ .‬کشاورزی و‬ ‫افزون بر این‪ ،‬علم جدید‬ ‫طرزمین به وجود آورد‪ ،‬تکثر ِف َرق‪ ،‬نژادها‪ ،‬گروهها‪ ،‬طبکها‪ ،‬ایدئولوژیها و آرا‪.‬‬ ‫یکی از ملمترین اتفاقاتی که در اروپا رخ نمود شکلگیری «دولت ملی» بود‪.‬‬ ‫دامداری در این دوره رونق بیشتری یافت‪ .‬رشد دانش تجربی و اطتفاده از تجربیات‬ ‫توضیح اینکه‪ ،‬طی چند طده رقابت و کشمکش میان طه قسف اصلی قدرت‪،‬‬ ‫گذشته اروپاییان را قادر طاخت زمینهای بیشتری را ز یر کشت ببرند‪ ،‬وطایل زراعت‬ ‫ݘ‬ ‫توطعه دامداری محصوات بیشتری را به بازار داد و طتد عرضه‬ ‫را توطعه بدهند و با‬ ‫یعنی کلیسا‪ ،‬فئودالیته و طلسنت‪ ،‬در نلایت‪ ،‬این قدرت طلسنتی بود که بر رقبای‬ ‫قادر به ایستادگی در مقابل قدرت عریان طیاطی بودند و‪ ،‬از دیگر طو‪ ،‬امکانات و‬ ‫ݘ‬ ‫زمینه ازم را برای تاش در جلت وضع و تصویف قوانین و طیاطتهایی به نفع‬ ‫‪2‬‬ ‫کنند‪ .‬همچنین‪ ،‬تولید از روش طاخت کاا با شمار اندک در کارگاههای خانگی به‬ ‫ݘ‬ ‫شیوه تولید انبوه در کارگاههای تخصصی‪ ،‬متشکل از کارگران متعدد‪ ،‬تغییر ماهیت‬ ‫ݘ‬ ‫نتیجه جلش علمی‪،‬‬ ‫داد‪ .‬این کارگاهها بعدها به مراکزی صنعتی تبدیل شدند که در‬ ‫کشف نیروی بخار و پیدایش تکنولوژی به وجود آمدند‪ .‬تولید انبوه کاا اجرم رشد‬ ‫گروههای غیردینی‪ ،‬بهویژه در پی بروز طبکهای ادبی و هنری جدید و آرا و عقاید‬ ‫غیردینی نوظلور در طی و پس از ݘ‬ ‫دوره رنسانس‪ ،‬واقعیت ملمی به نام «تکثر» را در آن‬ ‫‪2‬‬ ‫خود فایق آمد و قدرت طیاطی را بهطور انحصاری در دطت گرفت‪ .‬پس از آن‪ ،‬در‬ ‫دوران مدرن‪ ،‬اروپا بهطور رطمی به واحدهایی طیاطی تقسیم شد که دولت طلسنتی‬ ‫مسلقه نام داشتند‪ .‬هر یک از آنها بر یک «ملت» حکومت میکردند و ازاینرو‪ ،‬واحد‬ ‫ّ‬ ‫‪4‬‬ ‫ݘ‬ ‫طیاطی از ݘ‬ ‫معاهده وطتفالی در ‪« 3)1648‬دولت ملی»‬ ‫طده هفدهم به بعد (پس از‬ ‫‪1. See, Hay, Europe in the Fourteenth and Fifteenth Centuries; and Nitsch, City Growth in Europe.‬‬ ‫‪2. See Blockmans, A History of Power in Europe.‬‬ ‫‪1. See, for instance, Hay, Europe in the Fourteenth and Fifteenth Centuries; and Thompson, Economic and‬‬ ‫‪Social History of Europe in the Later Middle Ages [1300-1530].‬‬ ‫‪3. See, for instance, Gross, “The Peace of Westphalia, 1648-1948”, pp. 20-41.‬‬ ‫‪2. See, for example, Gutkind, International History of City Development; and Mumford, The City in History.‬‬ ‫‪4. nation-state‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪47‬‬ ‫‪ 46‬حق و مصلحت‬ ‫نام گرفت‪ .‬این دولتها دارای زبان‪ ،‬پرچم‪ ،‬طرود‪ ،‬ارتش‪ ،‬پلیس‪ ،‬نظام آموزشی‪،‬‬ ‫عناصر معرفتی‬ ‫قانونگذاری‪ ،‬دادگستری و نظام اجرایی واحد و ملی شدند‪ .‬حکومتهای آنها‬ ‫همانگونه که در زندگی و امور اجتماعی اروپاییان‪ ،‬طی دوران رنسانس و مدرن‪،‬‬ ‫آمارگیری از جمعیت‪ ،‬معادن‪ ،‬طرزمین و هر آنچه متعلق به واحد طیاطی ملی بود آغاز‬ ‫دگرگونیهای جدی ایجاد شد‪ ،‬ذهن و روان آنان نیز تحوات جدی پیدا کرد‪ .‬این‬ ‫تحوات در طه ݘ‬ ‫حوزه دینی‪ ،‬علمی و فلسفی روی داد‪.‬‬ ‫کردند‪ .‬شلروندان احساس «هویت ملی» پیدا کردند و هویتهای دیگر ایشان‪ ،‬اعم‬ ‫از هویت دینی و غیردینی‪ ،‬در مرتبهای پایینتر از این هویت قرار داده میشد‪ .‬بهطور‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه دینی‪ ،‬تفسیرهای رقیف و به دنبال آن فرقههای گونا گون مذهبی به‬ ‫در‬ ‫کلی‪ ،‬تکثری که پیشتر بدان اشاره شد درون قلمرو دولتهای ملی جای گرفت‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫این امر به ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه ارزش و حقوق‬ ‫زمینه بروز اندیشه و گرایشهایی خاص در‬ ‫نوبه خود‬ ‫وجود آمدند‪ .‬ملمترین تفسیر رقیف‪ ،‬در مقابل کلیسای کاتولیک‪ ،‬تفسیر پروتستان بود‬ ‫ݘ‬ ‫ترجمه انجیل‪ ،‬کتاب مقدس مسیحیان‪ ،‬آغاز شد‪ .‬لوتر و َ‬ ‫کالون از جمله رهبران‬ ‫که با‬ ‫شد که در ادامه بدان خواهیم پرداخت‪ .‬بهمثابه یک واقعیت‪ ،‬تذکر این نکته ضروری‬ ‫اطت که حاکمیت طیاطی و عقیدتی هزار ݘ‬ ‫طاله کلیسا در نلایت با مقاومت افراد و‬ ‫دینیای بودند که افزون بر مرجعیت پاپ‪ ،‬باورها و روش عمل کلیسای رطمی را به‬ ‫پرطش کشیدند‪ .‬از نظر آنان‪ ،‬انسان برای ارتباط با خدا به واطسه نیاز ندارد‪ .‬او میتواند‬ ‫گروهها مواجه شد و اندک اندک فرو ر یخت‪ .‬این فروپاشی با آزادیخواهی و فردگرایی‬ ‫کتاب مقدس را مسالعه کند و بهکار بندد؛ نیازی به وطاطت پاپ و کلیسا نیست‪ .‬از‬ ‫اروپاییان همراه بود که کمکی بسزا به پیروزی قدرت طلسنت بر طاختار کلیسایی و‬ ‫دید مصلحین‪ ،‬گوهر دین را ایمان تشکیل میدهد و نه عقل‪ .‬همچنین‪ ،‬هیچ کس‬ ‫نظام فئودالی نمود‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫گفتنی اطت از طده دوازدهم به بعد نلادهایی برای تربیت افراد دانشمند و‬ ‫نمیداند آیا خداوند او را آمرز یده اطت و رطتگار خواهد شد یا نه‪ ،‬ولی بههرحال‬ ‫آمرزش بر ݘ‬ ‫پایه ایمان اطت‪ ،‬نه ِصرف عمل به شریعت‪ .‬پروتستانها و دیگر مذاهف‬ ‫مسیحی روش بخشش گناهان را توطط کلیسای کاتولیک در مقابل در یافت پول و‬ ‫‪1‬‬ ‫نیروهای متخصص در اروپا شکل گرفت که دانشگاه نامیده میشدند‪ .‬دانشگاهها‪،‬‬ ‫ݘ‬ ‫منزله مراکز تربیت افرادی ایجاد شدند که بتوانند در دطتگاههای‬ ‫از یک طو‪ ،‬به‬ ‫اموال نمیپذیرفتند‪ .‬از دید آنها تک تک متدینان باید برای رطتگاری تاش کنند‪.‬‬ ‫طیاطی و اداری مختلف‪ ،‬بهویژه دطتگاههای غیردینی‪ ،‬انجام وظیفه کنند‪ ،‬چرا که‬ ‫خداوند نیز کسانی را که طخت کار میکنند و از مواهف دنیا بلرهمند هستند دوطت‬ ‫مراکز طیاطی و اداری‪ ،‬برای کارآمدی و تسلط بر امور‪ ،‬به خدمات افرادی نیاز داشتند‬ ‫دارد‪ .‬رطتگاران از میان ایشان برگزیده خواهند شد‪ .‬فرقههایی مانند فرقه فرانسیسکان‬ ‫که صاحف ملارتهای گونا گون زبانی‪ ،‬مالی‪ ،‬اداری و مانند آنها باشند‪ .‬از دیگر طو‪،‬‬ ‫در میان مسیحیان شکل گرفتند که بر طادگی مسیحیت اولیه تأ کید میکرد و آرا‬ ‫مقابل دطتگاه کلیسایی که علمای‬ ‫در کشاکش مباحث فلسفی‪ ،‬کامی و علمی و در‬ ‫ِ‬ ‫و روش پیروان آن مورد تأیید کلیسای رطمی نبود‪ ،‬ولی معتقدان بسیاری را به خود‬ ‫خود را پرورش میداد‪ ،‬دانشگاهها برای آموزش و پرورش دانشمندان غیردینی‪ ،‬که‬ ‫جایی در مراکز علمی دینی نداشتند‪ ،‬رونق پیدا کردند‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1. See, for instance, Van Creveld, The Rise and Decline of the State; and Finer, The History of Government‬‬ ‫‪from the Earliest Times.‬‬ ‫جلف کرد‪ .‬جنبشهای رقیف‪ ،‬آنگونه که در انگلستان نام گرفت‪ ،‬در پی «پاک دینی»‬ ‫یا پیراطتن دین از خرافهها و آرایشهای گونا گون مادی و دنیایی بودند‪ .‬گفتنی اطت‬ ‫تاشهای معترضان دینی در واقع اتور ݘ‬ ‫یته (مرجعیت) فکری کلیسای کاتولیک را‬ ‫ز یر طؤال میبرد‪ 1‬و بدین دلیل کلیسای رطمی به راحتی از کنار آن نمیگذشت و‬ ‫‪2. See, for example, Ridder-Symoens, A History of the University in Europe; Bender, The University and‬‬ ‫‪the City; and Kelly, A Short History of Western Legal Theory.‬‬ ‫اثر اخیر به فارطی برگردانده شده اطت‪ ،‬ن‪.‬ک‪ :.‬کلی‪ ،‬تاریخ مختصر تئوری حقوقی در غرب‪.‬‬ ‫‪1. See Gutting, Religious Belief and Religious Skepticism.‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪49‬‬ ‫‪ 48‬حق و مصلحت‬ ‫ݘ‬ ‫ترجمه کتاب مقدس به خودی خود بیانگر‬ ‫به شدت با آن به مقابله برمیخاطت‪.‬‬ ‫مقابله با اتور یته در علم و شجاعت بهکار گرفتن دطتگاه ادراکی انسان در شناخت‬ ‫بیرونآوردن موضوع تفسیر (متن دینی) از انحصار کلیسا و زمینهطازی بروز تکثر در‬ ‫ݘ‬ ‫معرفت دینی بود‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬نفی اتور ݘ‬ ‫فلسفه َمدرطی (اطکواطتیک) و تفسیر‬ ‫یته‬ ‫طبیعت بر اطاس روش و دیدگاههای جدید موجف بروز و رشد بسیار طریع معرفت‬ ‫رطمی از دین‪ ،‬در حقیقت‪ ،‬معنایی جز غیرمقدس بودن فکر دینی (و نه غیرمقدس‬ ‫بودن دین) نداشت‪.‬‬ ‫رنسانس و دوران مدرن‪ ،‬شناخت علمی را نیز دگرگون کرد‪ .‬با شکست اتور یتهݘ‬ ‫‪1‬‬ ‫کلیسا و محدودیتهای تحمیلی آن بر شناخت علمی‪ ،‬روش شناخت و شناختی‬ ‫جدید از طبیعت ارائه شد‪ .‬در اینجا‪ ،‬با مصداقی کامل از همکنشی ذهن و عین‬ ‫مواجلیم‪ :‬هم طبیعت با این روش و شناخت همطویی مینمود و امکان شناخت‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫اطتفاده‬ ‫زمینه‬ ‫بیشتری را پیش روی عالمان تجربی قرار میداد و هم این شناخت‬ ‫بیشتر از طبیعت را فراهم میکرد که به ݘ‬ ‫نوبه خود موجف بروز تقاضای بااتر برای‬ ‫چنین اطتفادههایی میشد‪ .‬بههرحال‪ ،‬عالمان جدید تجربی مانند کوپرنیک‪ ،‬کپلر‪،‬‬ ‫ݘ‬ ‫مشاهده تجربی و تاش برای‬ ‫گالیله‪ ،‬نیوتن‪ ،‬بیکن و داروین‪ ،‬با تمرکز بر روشهای‬ ‫تدوین آن‪ ،‬پایههای دادههای قدیمی در نجوم‪ ،‬فیزیک‪ ،‬مکانیک‪ ،‬ز یستشناطی و‬ ‫دیگر دانشها را طست نمودند‪ .‬کلیسا و دطتگاه رطمی علم البته به طادگی از کنار‬ ‫ادعاهای جدید نگذشت‪ .‬داطتان برخورد کلیسا با گالیله و مخالفت اصحاب آن با‬ ‫ݘ‬ ‫‪2‬‬ ‫نظریه جدید خورشید مرکزی ݘ‬ ‫شلره خاص و عام اطت‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫زمینه شناخت‬ ‫معرفت علمی مدرن نیز نمایانگر مقابله با مرجعیت فکری در‬ ‫تجربی بود‪ .‬از دید کاوشگران تجربی‪ ،‬این امر پذیرفته نبود که یک دطتگاه‪ ،‬اعم از‬ ‫ً‬ ‫دینی و غیردینی‪ ،‬یا یک عالم‪ ،‬صرفا به این دلیل که شخصیتی معروف و مورد حمایت‬ ‫ݘ‬ ‫کننده شناخت صحیح از طبیعت باشد‪ .‬جسارت‬ ‫دطتگاههای رطمی اطت‪ ،‬تعیین‬ ‫‪ .1‬برای نمونه‪ ،‬ن‪.‬ک‪ :.‬نیکفر‪« ،‬لوتر و دین ـ پیرایی مسیحی»؛ و‬ ‫‪Blunt, Dictionary of Sects, Heresies, Ecclesiastical Parties and Schools of Religious Thoughts; Bainton,‬‬ ‫‪The Reformation of the Sixteenth Century; Elton, Reformation Europe; Spitz, The Renaissance and‬‬ ‫‪Reformation Movements; Heiko, The Two Reformation; and Socias, The History of the Church.‬‬ ‫‪ .2‬برای نمونه‪ ،‬ن‪.‬ک‪ :.‬کوطتلر‪ ،‬خوابگردها‪.‬‬ ‫علمی تجربی مدرن شد و تکنولوژی و صنعت را نیز با خود به ارمغان آورد‪.‬‬ ‫طیر تحول معرفت در ݘ‬ ‫حوزه تفکر فلسفی نیز روندی مشابه به خود گرفت‪ .‬از عصر‬ ‫رنسانس به این طو دیگر ارطسو به ݘ‬ ‫منزله فیلسوف رطمی و تنلا مرجع اندیشه پذیرفته‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫فلسفه معتبر به شمار نمیآمد و مرجعیت فکری کلیسا در‬ ‫فلسفه َمدرطی تنلا‬ ‫نبود‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫همه وجوه فلسفی به چالش گرفته شد‪ .‬افکار و دیدگاههای رقیف‪ ،‬دینی یا الحادی‬ ‫ݘ‬ ‫عرصه فکر و نظر قد علم کردند‪.‬‬ ‫(بهویژه افکار اصحاب دائرةالمعارف در فرانسه)‪ ،1‬در‬ ‫بار درطتی و صدق یک نظر تنلا بر دوش مبانی و دایل عقلی آن گذاشته میشد‪.‬‬ ‫هیچ نظری به صرف اینکه ݘ‬ ‫گفته شخص یا مقامی خاص اطت صحیح و صادق‬ ‫انگاشته نمیشد‪ .‬شعار روشنگری در عصر خرد از زبان ایمانوئل کانت فیلسوف‬ ‫ݘ‬ ‫‪2‬‬ ‫آلمانی و مانند وی این بود‪« :‬جرئت اندیشیدن داشته باش»‪.‬‬ ‫نتیجه تاشهای‬ ‫ّ‬ ‫گسترده و گونا گون بروز «عقل خودبنیاد و نقاد» و در نتیجه شکست کامل اتور یته‬ ‫ݘ‬ ‫نتیجه احساس‬ ‫یا مرجعیت در فکر فلسفی بود‪ .‬در حقیقت‪ ،‬دطتاوردهای فلسفی‬ ‫ّ‬ ‫ݘ‬ ‫وطیله عقل خودبنیاد و نقادی بود‬ ‫اطتقا ل فکری و جرئت و جسارت اندیشیدن به‬ ‫که جز مبانی و روش عقلی (به معنای عام) یا اطتدا لی چیزی دیگر را مبنای اثبات‪،‬‬ ‫توجیه یا اقناع معرفتی نمیدانست‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫فلسفه جدید در زمینههای گونا گون تجلیهای مختلف یافت‪ .‬اما ملمترین‬ ‫‪3‬‬ ‫دطتاورد فلسفه در دوران مدرن توجه به شناخت و معرفت بهمثابه موضوع مسالعه و‬ ‫غور فلسفی بود‪ .‬تأمات فلسفی رنه دکارت‪ ،‬فیلسوف و دانشمند فرانسوی‪ ،‬و ایمانوئل‬ ‫دوره معرفتشناطی کرد‪ .‬این دوره تا اوایل ݘ‬ ‫دوره متافیزیک وارد ݘ‬ ‫کانت فلسفه را از ݘ‬ ‫طده‬ ‫‪ .1‬اصحاب دائرةالمعارف با شدت و حرارت تعصف دینی‪ ،‬طازمان کلیسا و اصول و باورهای ایشان را به باد نقد گرفته‬ ‫و در پی ترویج تساهل‪ ،‬تفکر آزاد و آزادی دینی (حتی به قیمت بروز بیدینی) بودند‪ .‬برای نمونه‪ ،‬ن‪.‬ک‪Hollier, A :.‬‬ ‫‪.New History of French Literature, pp. 447-54‬‬ ‫‪2. Kant, “An Answer to the Question: `What is Enlightenment?’”.‬‬ ‫‪3. See Lecky, History of the Rise and Inluence of the Spirit of Rationalism in Europe; and Popkin, The‬‬ ‫‪History of Scepticism.‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪51‬‬ ‫‪ 50‬حق و مصلحت‬ ‫بیستم که فلسفه به زبان و ذهن توجه نمود بر تفکر فلسفی غرب طیسره داشت‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫مسئله شناخت پرطشهای گونا گونی را‪ ،‬از قبیل امکان شناخت‪ ،‬محدودیتهای‬ ‫‪1‬‬ ‫طر منشأ احکام ارزشی را عقل میدانست و در واقع‪ ،‬تجلی عقل خودبنیاد در‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه ارزش بود‪ .‬اصل غایت اما به معنای اعام قیام علیه تمامی مظاهر بردگی و‬ ‫آن و نقش فاعل شناطا در فرایند کسف معرفت‪ ،‬به میان آورد‪ .‬ݘ‬ ‫همه اینها‪ ،‬بههرحال‪،‬‬ ‫تبعیضهای ناروا بود‪ .‬از این منظر‪ ،‬انسان از آن جلت که انسان اطت دارای ارزش‬ ‫از عقل انسانی نشأت میگرفت و با همان عقل بود که باید پاطخی (در صورت وجود)‬ ‫ذاتی اطت و نمیتوان هیچ فرد انسانی را وطیلهای برای رطیدن به هدف انسانی دیگر‬ ‫‪2‬‬ ‫مییافت‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫ملم اینکه عقل نقاد در کاوش منشأ و مبنایی برای ارزشهای حاکم بر رفتار‬ ‫قرار داد‪ .‬بیان طلبی از اصل غایت‪ ،‬یعنی اصل منع ابزار قرار دادن انسان‪ ،‬تأییدی‬ ‫همگانی را به دنبال میآورد‪ 1.‬این اصل در حقیقت حرف دل ݘ‬ ‫همه کسانی بود که از‬ ‫فردی و جمعی انسان «خودآیینی» را پیشنلاد کرد‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬ارزشها یا بایدها‬ ‫را عقل انسان پایهگذاری یا کشف میکرد‪ .‬حتی متفکران دینی تاش میکردند به‬ ‫ݘ‬ ‫اندیشه حقوق طبیعی‪ ،‬که صدها طال توصیف و تبیین اللی یافته بود‪ ،‬با دید عقا نی‬ ‫ّ‬ ‫متدین قرن هفدهم‪ ،‬بر این ادعا بود‬ ‫محض بنگرند‪ .‬گروطیوس هلندی‪ ،‬نظریهپرداز‬ ‫ݘ‬ ‫نظریه حقوق طبیعیای ارائه دهد که حتی «با فرض عدم وجود خدا‬ ‫که میخواهد‬ ‫نیز درطت باشد»‪ 3.‬پیش از او‪ ،‬در ݘ‬ ‫طده طیزدهم‪ ،‬توماس آ کویناس قدیس میان قانون‬ ‫طبیعی‪ ،‬که قابل کشف با عقل بشر اطت‪ ،‬و قانون وحیانی‪ ،‬که از طریق وحی برای‬ ‫ݘ‬ ‫موضوعه بشری‬ ‫انسان ارطال شده اطت‪ ،‬تفکیک قائل شده بود‪ 4.‬به نظر وی‪ ،‬قوانین‬ ‫ً‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫ترجمه‬ ‫روزمره زندگی اعمال میشود) صرفا منشعف و‬ ‫(که بر موقعیتهای خاص و‬ ‫قانون طبیعی (عقلی) و لذا غیروحیانی اطت‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه امور ارزشی‪ ،‬اعم از اخاق و عدالت‪ ،‬بهویژه با‬ ‫اندیشهورزی عقا نی در‬ ‫ݘ‬ ‫فلسفه کانت‪ ،‬طمت و طویی خاص پیدا کرد که اصول و لوازم ماهوی آن بعدها‬ ‫به گفتمان غالف در طیاطت و اخاق مدرن تبدیل شد‪ .‬کانت در بحث از مبانی و‬ ‫ݘ‬ ‫کننده‬ ‫متافیزیک اخاق هم اصل خودآیینی عقل را پیش نلاد که در حقیقت تعیین‬ ‫ماده ݘ‬ ‫منشأ ارزش بود و هم اصل غایتبودن انسان را بهمثابه ݘ‬ ‫اولیه نظام اخاقی و‬ ‫ݘ‬ ‫طلسله نظامهای حقوقی مدرن شد‪ .‬اصل خودآیینی‬ ‫طیاطی خود ارائه نمود که طر‬ ‫حاکمیت غیرانسانی و تبعیضآمیز کلیسا و نیز حاکمیت اطتبدادی طلسنتهای‬ ‫مسلقه به تنگ آمده بودند و آزادی طبیعی انسان را آرزو میکردند‪ .‬جان ا ک از حقوق‬ ‫طبیعی انسان دفاع کرد و ژان ژاک روطو در دفاع از آزادی اعام داشت که انسان آزاد‬ ‫به دنیا آمده اطت ولی همه جا در بند اطت‪ .‬ملمتر اینکه ایمانوئل کانت تفکیک‬ ‫ملم دیگری را در آثار خود معرفی کرد که با دیگر عناصر دنیای مدرن همنشین بود‬ ‫و آنها را تقویت میکرد‪ .‬از دید او‪ ،‬ارزشها از حیث منسقی به دو بخش تقسیم‬ ‫میشوند‪ :‬بخش مربوط به اخاق یا فضیلت‪ 2‬و بخش مربوط به قضاء یا عدالت‪.3‬‬ ‫توضیح اینکه‪ ،‬از این دیدگاه‪ ،‬در داوری اخاقی‪ ،‬افزون بر لزوم حضور ݘ‬ ‫اراده آزاد‪ ،‬نیت‬ ‫فرد نیز طنجیده میشود‪ .‬عمل اخاقی باید از نیت خیر برخیزد‪ .‬در مقایسه‪ ،‬در داوری‬ ‫ً‬ ‫صرفا از ݘ‬ ‫اراده آزاد فرد پرطیده میشود و نیت او را در نظر نمیگیرند‪.‬‬ ‫مبتنی بر عدالت‪،‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬در این مقام‪ ،‬فرد اختیار دارد تا خود محتوای عمل آزادش را تعیین کند‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫وظیفه عدالت نیز همنشین طاختن این آزادیها اطت‪ 4.‬به بیانی دیگر‪ ،‬بخش اول‬ ‫بهمثابه قلمرو «خیر» یا «امر خوب»‪ 5‬و بخش دوم به ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫گستره «حق» یا «امر درطت»‬ ‫منزله‬ ‫‪6‬‬ ‫‪1. See Kant, Groundwork of the Metaphysic of Morals, 4: 440; and Kant, Fundamental Principles of the‬‬ ‫‪Metaphysics of Ethics; and‬‬ ‫راطخ‪« ،‬تئوری حق و حقوق بشر بینالملل»‪.‬‬ ‫‪2. tugend‬‬ ‫‪1. See, for instance, Scruton, A Short History of Modern Philosophy.‬‬ ‫‪2. See, for example, Moser & Vander Nat, Human Knowledge.‬‬ ‫‪ .3‬ن‪.‬ک‪ِ :.‬کلی‪ ،‬تاریخ مختصر تئوری حقوقی در غرب‪ ،‬فصلهای ‪ 5‬و ‪.6‬‬ ‫‪4. See Aquinas, Summa Theologica; and Bix, Jurisprudence.‬‬ ‫‪3. recht‬‬ ‫‪ .4‬ن‪.‬ک‪ :.‬اطتاینر‪« ،‬مفلوم عدالت»‪.‬‬ ‫‪5. the good‬‬ ‫‪6. the right‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪53‬‬ ‫‪ 52‬حق و مصلحت‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه زندگی فرد و جوامع مدنی و حق‬ ‫معرفی میشود‪ 1.‬پیداطت خیر (امر خوب) در‬ ‫ݘ‬ ‫محدوده حکومت قرار دارد‪.‬‬ ‫(امر درطت) در‬ ‫تفکیک آخر (میان امر درطت و امر خوب ملمترین میراث کانت در مباحث‬ ‫ݘ‬ ‫بردارنده برداشتی فلسفی از یک مفلوم مدرن در‬ ‫مربوط به ارزش بود) در حقیقت در‬ ‫ً‬ ‫فئودال و شلری بر طر پرداخت مالیات و عوارض‪ ،‬و اطاطا آزادی و اطتقا ل این‬ ‫دطتگاه در مقابل آن دو قسف قدرت‪ ،‬مسئله یادشده دوباره مسرح شد‪ .‬در اینجا‬ ‫نیز‪ ،‬کلیسا بر حق انحصاری ناشی از مالکیت و همچنین دیگر حقوق و آزادیهای‬ ‫خود‪ ،‬فارغ از حق و باطل بودن آن از منظری عینی‪ ،‬اصرار ورز ید‪ 1.‬بنابراین‪ ،‬این حقوق‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه ارزش بود که تار یخ طیاطی و حقوقی غرب را دگرگون طاخت‪ .‬این برداشت‬ ‫و آزادیها‪ ،‬بدون توجه به مواضع دینی و اخاقی صاحبان آنها‪ ،‬مورد تأ کید قرار‬ ‫همانا مفلوم حق بود‪ .‬مفلوم حق از اواخر قرون وطسی بهطور عمده در میان فرقهها و‬ ‫میگرفت‪ .‬حادثهای دیگر نیز‪،‬که از میان حوادث بسیار‪ ،‬این فرایند را هر چه بیشتر‬ ‫تقویت کرد ظلمهای بیشماری بود که در جریان کشف ݘ‬ ‫قاره آمریکا بر طاکنان‬ ‫تکلیف قرار میگرفت و نه در مقابل باطل‪ .‬به این معنا که حق به معنای «حق داشتن»‬ ‫بومی آن رفت‪ .‬ازاینرو‪ ،‬اندکاندک پارهای پرطشهای بنیادین در خصوص انسان‬ ‫متفکران دینی بهطور غیرمستقیم و ناخودآ گاه مسرح شد‪ .‬حق به معنای جدید در برابر‬ ‫بود و نه به معنای «برحق بودن»‪ .‬به هر روی‪ ،‬عوامل و تحوات گونا گونی در شکلگیری‬ ‫و گسترش مفلوم مدرن حق مشارکت داشتند‪ .‬اواخر قرون وطسی‪ ،‬فرقههای مذهبی‬ ‫مختلفی در واکنش به دطتگاه رطمی دینی طر بر آوردند‪ .‬برای نمونه‪ ،‬میتوان به‬ ‫تشکیل ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫طده طیزدهم میادی‬ ‫فرقه فرانسیسکان به رهبری فرانچسکوی قدیس در‬ ‫اشاره کرد‪ .‬پیروان این فرقه مروج کمک به بینوایان‪ ،‬دوری از تمنیات مادی‪ ،‬برادری‬ ‫و پرهیز از «غلبه» و «طلسه»‪ 2‬بودند‪ 3.‬با گسترش پیروان این فرقه‪ ،‬کلیسای رطمی با‬ ‫و جایگاه اجتماعی و طیاطی او مسرح شد‪ .‬یکی از پرطشها این بود که آیا بومیان‬ ‫آن طرزمین از آن جلت که انساناند صاحف حقوق و حریمی مشروع هستند یا نه؟‬ ‫پاطخ بسیاری از روحانیان مسیحی (یسوعی) مانند فرانسسکو طوآرز این بود که به‬ ‫صرف عدم اعتقاد به دین مسیح نمیتوان انسانبودن افراد را انکار و در نتیجه آنان را‬ ‫از حقوق و مزایای یک شخص انسانی محروم کرد‪.‬‬ ‫با این وصف‪ ،‬ماحظه میشود‪ ،‬از رهگذر حوادث گونا گونی که طی چندین طده‬ ‫تعالیم آنان که برادری و خدمت را جایگزین مالکیت و اقتدار میکرد به مخالفت‬ ‫اتفاق افتادند و البته در اکثر موارد متدینان دطتکم یکی از طرفهای ملم منازعات‬ ‫اینجا (در ترکیف «حق مالکیت»)‪ ،‬حق به هیچ وجه در مقابل باطل بهکار نمیرفت‬ ‫و کشمکشها بودند‪ ،‬تفکیک بسیار ملمی میان «حق داشتن» و «حق بودن» (بهطور‬ ‫ناخودآ گاه) شکل گرفت‪ .‬این تفکیک به ݘ‬ ‫نوبه خود مبنای شکلگیری مفلوم مدرن‬ ‫این اطتدال فرانسیسکانها که باید برادرانه در رفع نیاز بینوایان کوشید اطتدا لی بر‬ ‫حق واقع شد که البته‪ ،‬در اوایل دوران مدرن با عنوان «حق طبیعی» مشلور و رایج‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫اعامیه حقوق بشر و شلروند فرانسه‬ ‫اعامیه اطتقا ل آمریکا ‪ 1776‬و‬ ‫شد و بعدها در‬ ‫برخاطت‪ 4.‬هدف کلیسا در واقع دفاع از مفلوم انحصار ناشی از حق مالکیت بود‪ .‬در‬ ‫(بلکه به معنای «حق داشتن» و در مقابل تکلیف بود)‪ ،‬چرا که در بسیاری از موارد‬ ‫حق بود‪ .‬پیداطت اطتدال کلیسای رطمی این بود که اشخاص بر اموال خود «حقی‬ ‫دارند» و به رغم «حق بودن» این ادعا که دیگران بسیار نیازمندند نمیتوان آن حق‬ ‫ݘ‬ ‫منازعه میان ارباب کلیسا و مقامهای‬ ‫(مالکیت) را ز یر پا گذاشت‪ .‬افزون بر این‪ ،‬در‬ ‫‪ 1789‬به صورتی آشکار و مشخص رطمیت یافت‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫دو عامل معرفتی هم به پیدایش مفلوم مدرن حق یاری کرد‪ :‬یکی دیدگاه‬ ‫متافیزیکی نومینالیسم و دیگری باور ارزشی فردگرایی بود‪ .‬بر اطاس دیدگاه‬ ‫‪1. See also, Ross, The Right and the Good.‬‬ ‫‪2. dominion‬‬ ‫‪3. See Bucher, “Francis of Assisi”.‬‬ ‫‪4. See Kelly, A Short History of Western Legal Theory, chs. 3-4.‬‬ ‫‪1. See Witte, Rights in the Western Tradition.‬‬ ‫‪ .2‬برای نمونه‪ ،‬ن‪.‬ک‪ :.‬گلدینگ‪« ،‬مفلوم حق‪ :‬درآمدی تار یخی»‪ ،‬بهویژه پیشگفتار مترجم؛ و‬ ‫‪Tierney, “The Idea of Natural Rights – Origins and Persistence”.‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪55‬‬ ‫‪ 54‬حق و مصلحت‬ ‫نومینالیستی‪ ،‬امور کلی و انتزاعی در بیرون وجود ندارند و میتوان (باید) این دطت‬ ‫در نلایت به پیدایش دولتهای ملی در اروپا انجامید‪ .‬به بافت و ترکیف دولت ملی‬ ‫ادعاها را بر اطاس مفاهیم مربوط به امور جزئی و عینی توضیح و تبیین نمود‪ .‬یعنی‬ ‫در باا اشاره شد‪ .‬این بافت با اتکا بر باورهای عرفی (یعنی غیردینی)‪ ،‬نیروهای ماهر‬ ‫در نلایت‪ ،‬میتوان از وجود امور جزئی و فردی دفاع کرد‪ 1.‬شگفت اینکه ویلیام اهل‬ ‫اوکام‪ ،‬فیلسوف معروف ݘ‬ ‫طده طیزدهم‪ ،‬هم به فرقه فرانسیسکان تعلق داشت و هم‬ ‫پرورشیافته در نلادهای دانشگاهی‪ ،‬رشد صنعت و تکنولوژی شکل گرفت و برای‬ ‫بقا به شرایسی نیاز داشت که به یک معنا از لوازم و پیامدهای آن به شمار میآمد‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه روابط انسانی طرفدار اصالت و اهمیت‬ ‫نومینالیست بود‪ .‬دیدگاه فردگرا نیز در‬ ‫نخستین آنها به وجود آمدن نظام اداری و بوروکراتیک بود که رفتهرفته هویت و‬ ‫فرد انسانی بود‪ .‬فرد را عنصر واقعی روابط اجتماعی دانسته و با اطاعت و تکلیفی‬ ‫شخصیتی مستقل از پادشاه پیدا کرد‪ .‬عاوه بر این‪ ،‬ارتش ملی برای دفاع از مرزهای‬ ‫که به نام جامعه و حکومت بر فرد تحمیل میشد مخالفت میورز ید‪ .‬اگرچه عنوان‬ ‫کشور و نیروی پلیس دولتی به منظور انتظام امور داخلی شلرها به طرعت شکل‬ ‫«فردگرایی» بهمثابه یک مکتف فکری در قرون هفدهم و هجدهم‪ ،‬بهویژه از طوی‬ ‫گرفتند‪ .‬بااتر از همه‪ ،‬تمامی اجزای دولت و رفتار عمومی شلروندان باید بر اطاس‬ ‫آلکسی دو توکویل‪ ،‬متمایز و رایج شد‪ ،‬عناصر اصلی این نظریه در میان بسیاری‬ ‫قواعدی عام‪ ،‬علنی‪ ،‬شفاف و معسوف به آینده تنظیم میشدند‪ .‬این قواعد‪ ،‬به دایل‬ ‫‪2‬‬ ‫عدیده‪ ،‬از جمله وجود تکثر و تنوع فراوان در طرزمین دولتها‪ ،‬که در بسیاری موارد‬ ‫گرایشهای فکری نومینالیستی و فردگرا‪ ،‬در کنار دیگر تحوات فکری و عینی‪ ،‬به‬ ‫در شکل تعارض جلوه مینمودند‪ ،‬نمیتوانستند از یک دین یا ایدئولوژی خاص‬ ‫شکلگیری مفلوم حق کمکی بسزا نمودند‪ .‬مفلومی که از ادعاهای فرد فرد انسانها‬ ‫ر یشه بگیرند و ازاینرو‪( ،‬در مقایسه با احکام دینی) طکوار یا غیرایدئولوژ یک بودند‪.‬‬ ‫بهمثابه ملمترین موجودات جلان مادی دفاع میکند‪ .‬تک تک این عناصر ظلور و‬ ‫به همین دلیل‪ ،‬شاید بتوان ادعا کرد که بااترین دطتاورد دولتهای ملی (مدرن)‬ ‫بروز یکدیگر را تأیید و تقویت میکردند‪ .‬اکنون‪ ،‬با توجه به حوادث زمینهطاز زندگی‬ ‫قانون به معنایی که اشاره شد (فراایدئولوژ یک) بود‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫متکثر جایگرفته در طرزمینهای ملی نیز از عناصر بسیار ملم دوران‬ ‫جامعه‬ ‫ِ‬ ‫مدرن بود‪ .‬عصر رنسانس موجف شکلگیری و بروز گونههایی مختلف از دیدگاهها‪،‬‬ ‫از نظریهپردازان و فعاان انسانگرای اواخر قرون وطسی و رنسانس وجود داشتند‪.‬‬ ‫مدرن‪ ،‬میتوان به شکل کلیتر ویژگیها یا عناصر مؤلف مدرنیته را اطتخراج کرد‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫ّ‬ ‫مؤلف‬ ‫عناصر ِ‬ ‫ّ‬ ‫مؤلف مدرنیته را نیز میتوان ز یر دو عنوان عناصر عینی و عناصر‬ ‫عناصر اصلی ِ‬ ‫ّ‬ ‫مؤلف مدرنیته عبارتند از «دولت ملی»‬ ‫معرفتی‪/‬ارزشی خاصه کرد‪ .‬عناصر عینی ِ‬ ‫ݘ‬ ‫«جامعه متکثر»‪ .‬تحوات طیاطی اواخر قرون وطسی و عصر رنسانس‪ ،‬هر چه بود‪،‬‬ ‫و‬ ‫‪1. See, for instance, Loux, “Nominalism”.‬‬ ‫‪2. See Hazelrigg, “Individualism”; and Lukes, “Individualism”.‬‬ ‫‪ .3‬گفتنی اطت مدرنیته از دید پارهای جامعهشناطان به حوادثی در جوامع غربی اطاق میشود که پیچیدگی و‬ ‫تخصص را در آن جوامع ایجاد کرد‪ .‬تخصص به معنای تمایز و تفکیک عقا نی کارکردها بود که در حوزههای‬ ‫مختلف با یکدیگر تعامل نمودند و به بروز ݘ‬ ‫همه مظاهر مدرنیته از جمله آزادی‪ ،‬دموکراطی و طکوار یسم انجامیدند‪.‬‬ ‫برای نمونه‪ ،‬ن‪.‬ک‪ :.‬چلبی‪ ،‬جامعهشناسی نظم؛ صدری‪« ،‬مدرنیته‪ :‬نه غریف‪ ،‬نه غربی»؛ و‬ ‫‪Parsons, Toward a General Theory of Action; Parsons, Theories of Society; and Parsons, The System of‬‬ ‫‪Modern Societies.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫افکار‪ ،‬عقاید‪ ،‬فرقهها‪ ،‬گروهها و نلادها شد‪ .‬این تنوع بعدها در طی قرون مدرن‪ ،‬بهویژه‬ ‫برگیرنده ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫همه این تنوع‬ ‫عصر روشنگری‪ ،‬هرچه بیشتر شدت یافت‪ .‬جامعهای که در‬ ‫و تکثرها بود درون مرزهای یک کشور‪ ،‬بهویژه در شلرها‪ ،‬تجلی مییافت‪ .‬ازاینرو‪،‬‬ ‫میتوان گفت ملمترین پدیدار دوران مدرن شلر بود‪ .‬البته‪ ،‬شلر و زندگی شلری هم‬ ‫در شکلگیری مدرنیته نقش داشته و هم در طول دوران مدرن گسترش و عمق یافته‬ ‫اطت‪ ،‬بهطوری که میتوان آن را از پیامدهای اصلی مدرنیته به شمار آورد‪ .‬عاوه بر‬ ‫این‪ ،‬از دطتاوردهای جدی شلر‪ ،‬پیدایش و اطتحکام جوامع مدنی بود که تکثر و‬ ‫«طازمان یافتگی» شلر را به ارمغان میآورد‪.‬‬ ‫‪1. Van Creveld, The Rise and Decline of the State, chs. 3-4.‬‬ ‫‪ 56‬حق و مصلحت‬ ‫ّ‬ ‫مؤلف مدرنیته عبارتند از «عقل خود بنیاد» و «حق»‪.‬‬ ‫عناصر معرفتی‪/‬ارزشی ِ‬ ‫ݘ‬ ‫فلسفه‬ ‫همانگونه که در بخش پیشین آمد‪ ،‬منازعات فکری با دطتگاه رطمی دینی و‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪57‬‬ ‫ً‬ ‫وجود نلادند‪ .‬از انسان بهمثابه یک موجود ذاتا ارزشمند یا غایت در خویشتن دفاع‬ ‫شد‪ ،‬موجودی که ابزار قرار گرفتن او ممنوع اطت‪ .‬این نظر‪ ،‬در حقیقت‪ ،‬اصل بنیادین‬ ‫زمینه بروز عقل خودبنیاد بشری شد‪ .‬ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫َم َ‬ ‫رشته پیوند یا گوهر‬ ‫درطی (اطکواطتیک)‬ ‫و ماهوی ایمانوئل کانت در نظریهپردازی ارزشی بود که از آزادی و خودآیینی انسان ز یر‬ ‫این عقل در حقیقت مخالفت با اتور یته یا مرجعیت فکری بود‪ .‬در نتیجه‪« ،‬اطتدال»‬ ‫عنوان «امر درطت» (حق)‪ ،‬صرفنظر از باورها و تصمیمات اخاقی او («امر خوب»‬ ‫ݘ‬ ‫نظریه ملم از تاشهای یادشده طر برآورد که در قرون بعدی‬ ‫یا خیر)‪ ،‬دفاع میکرد‪ .‬دو‬ ‫در مقام داد و طتد معرفتی همگی در اقیانوس عقل غرقاند و مروار ید فلم را تنلا‬ ‫کامل دگرگون طاخت‪ .‬آن دو عبارت بودند از حقوق طبیعی و قرارداد اجتماعی‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫نتیجه منسقی تأ کید بر ممنوعیت ابزار قرار دادن انسان و ارزش ذاتی او این بود که‬ ‫در قلمرو معرفت قدر و اهمیت انحصاری یافت‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬اطتدال محصول‬ ‫ً‬ ‫عقل انسانی اطت و منسقا فقط در آن خاک میروید‪ .‬بنابراین‪ ،‬به یک تعبیر‪ ،‬انسانها‬ ‫«عقل محدود»‪ ،‬که در مقابل عقل خودبنیاد و‬ ‫در صدف اطتدال مییابند‪ .‬حتی‬ ‫ِ‬ ‫ّ‬ ‫نقاد پیش نلاده میشود‪ ،‬خود یک حکم عقا نی اطت! این نگرش بنیاد فلسفه و‬ ‫علم جدید را بنا نلاد و انسان مدرن نه تنلا به طرعت چنین علم و فلسفهای را به‬ ‫ݘ‬ ‫منصه ظلور رطاند‪ ،‬بلکه نتایج معارف جدید را نیز در تمامی ابعاد زندگی خود بهکار‬ ‫بست‪ .‬بهویژه‪ ،‬علم جدید‪ ،‬که با نفی ذات یا طبع به شناخت نیروها و قوانین حاکم بر‬ ‫پدیدههای فیزیکی پرداخته بود‪ ،‬قدرت دخل و تصرف در طبیعت و رشد صنعت و‬ ‫ݘ‬ ‫اطتفاده انسانهای مدرن فراهم آورد و قدرت دولتهای ملی‬ ‫تکنولوژی جدید را برای‬ ‫ݘ‬ ‫عرصه ارزشهای‬ ‫را هرچه بیشتر اطتحکام بخشید‪ .‬افزون بر این‪ ،‬عقل خودبنیاد در‬ ‫ݘ‬ ‫صحنه طیاطی و اخاقی آن جوامع را بهطور‬ ‫گفتمان غالف در جوامع غربی گردید و‬ ‫‪1‬‬ ‫برای تک تک انسانها ادعاها یا حقهایی را در حوزههای مختلف زندگی فردی و‬ ‫ݘ‬ ‫مجموعه این ادعاها «حقوق‬ ‫اجتماعی‪ ،‬مانند آزادی و منابع مادی‪ ،‬قائل شوند‪.‬‬ ‫طبیعی» نام گرفت و نقشی بسزا در انقابهای آمریکا و فرانسه ایفا کرد‪ .‬پیداطت این‬ ‫ً‬ ‫حقوق طبیعی کاما عقا نی بودند و حتی متفکران دینی‪ ،‬مانند گروطیوس‪ ،‬نیز در این‬ ‫قالف نظریهپردازی میکردند‪ .‬افزون بر این‪ ،‬از دیدگاهها و نظرات انسانگرا این نتیجه‬ ‫حاصل میشد که هیچ کس در هیچ حوزهای از زندگی اجتماعی و طیاطی به شکل‬ ‫ݘ‬ ‫اندازه دیگران حق دارد طرنوشت فردی‬ ‫پیشینی بر دیگری برتری ندارد و هر شخص به‬ ‫قرائتهای دینی رقیف‪ ،‬اظلار وجود افراد‪ ،‬پیدایش اندیشههای فلسفی و علمی‬ ‫پیشینی‬ ‫و اجتماعی خود را رقم بزند‪ .‬ادعای حق برابر برای همه به معنای نفی حق‬ ‫ِ‬ ‫حاکمیت یک فرد یا گروه بر دیگران بود (فارغ از مبنای این حق پیشینی)‪ .‬ازاینرو‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫متفکرانی همچون توماس هابز و طپس جان ا ک و ژان ژاک روطو نظریهای قراردادگرا‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫نظریه‬ ‫حوزه تشکیل حاکمیت طیاطی و تعیین حاکم درانداختند که بعدها به‬ ‫در‬ ‫جدید و بااخره احیای قسفهای مختلف قدرت در اروپا‪ ،‬مرتبط بود و از آنها‬ ‫قرارداد اجتماعی معروف شد‪ .‬مفاد این نظریه این بود که افراد برای تشکیل حاکمیت‬ ‫گاهی انسانهای طرکوب و تحقیر‬ ‫ر یشه گرفت‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬به موازات رشد آ‬ ‫ِ‬ ‫طیاطی و تعیین حاکم وارد توافقی با یکدیگر میشوند که در حقیقت چارچوب نظم‬ ‫اخاقی و طیاطی نیز بهکار گرفته شد و به کمک مفلوم حق آمد‪.‬‬ ‫داطتان حق پیشتر آمد‪ .‬مفلوم و نلاد حق با انحصارطلبی طیاطی و فکری‬ ‫دطتگاه کلیسا‪ ،‬تحجر فکری و طرکوب طیاطی این دطتگاه‪ ،‬ظلور فرقهها و‬ ‫شده و همچنین به دطت آمدن فرصت عرضاندام فکری و عملی و نیز به علت بروز‬ ‫تعارضهای اجتماعی و طیاطی‪ ،‬افراد و گروهها ادعاهایی را به نفع خود مسرح کردند‬ ‫طیاطی را مشخص میکند‪ .‬بدین وطیله انسانها از پذیرش نظم موجود بهمثابه‬ ‫یک نظم طبیعی طر باز زدند و خواهان ایجاد نظم و نظام مورد قبول خود شدند‪.‬‬ ‫که به دلیل انسان بودن از آنها دفاع میکردند و خواطتار تضمین این ادعاها بودند‪.‬‬ ‫بعدها نظریههای فلسفی ملمی در دفاع از اینگونه ادعاهای انسانگرا پا به عرصه‬ ‫‪1. See, in general, Morris, The Social Contract Theorists; and Eterovich, Approaches to Natural Law from‬‬ ‫‪Plato to Kant.‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪59‬‬ ‫‪ 58‬حق و مصلحت‬ ‫در حقیقت‪ ،‬نظم جدید یک نظم اعتباری‪ ،‬وضعی یا برطاخته بود که به خواطت‬ ‫ݘ‬ ‫و ݘ‬ ‫جامعه طیاطی شکل میگرفت و مشروعیت مییافت‪ 1.‬نظریههای‬ ‫اراده اعضای‬ ‫ݘ‬ ‫عرصه نظر و عمل‬ ‫حق طبیعی و قرارداد اجتماعی با روایتهایی متفاوت و جدید در‬ ‫تجلی‬ ‫واقعی فرد را تابع مصلحت دولت میانگارند‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬منفعت دومی‬ ‫ِ‬ ‫حقیقی منفعت اولی اطت و آن را بالضروره در متن و بسن خود داراطت‪ .‬این فکر‬ ‫ِ‬ ‫ݘ‬ ‫نظریه «اصالت دولت» مشلور شد و گفتنی اطت از لحاظ تار یخی‬ ‫به ِاتاتیسم یا‬ ‫ݘ‬ ‫همزمان با شکلگیری و رشد دولت‬ ‫مسلقه مدرن ظلور یافت‪ 1.‬همچنین‪ ،‬بسیاری‬ ‫از دولتهای توتالیتر ݘ‬ ‫طده بیستم بر چنین پایههای نظری اطتوار شدند‪ .‬پیداطت‬ ‫آمریکا شدند و فکر دموکراطی را در اکثر نقاط دنیا رواج دادند‪ ،‬به گونهای که طی طه‬ ‫ݘ‬ ‫‪4‬‬ ‫دهه گذشته بیشتر رژ یمهای طیاطی دنیا در حال دموکراتیزاطیون بوده و هستند‪.‬‬ ‫در این فضا حق فرد و اصالت و کرامت او به حاشیه میرود و بهآطانی میتوان آن‬ ‫طیاطی و اجتماعی همچنان حضور دارند‪ 2.‬این نظریهها مبنا و زمینهطاز شکلگیری‬ ‫تساهل طیاطی و اجتماعی‪ 3‬و البته‪ ،‬نظامهای دموکراتیک در اروپای غربی و شمال‬ ‫با اینکه گفتمان مبتنی بر کرامت ذاتی انسان و حقوق طبیعی‪ ،‬بهویژه در اثر‬ ‫تاشهای نظری جان ا ک و ایمانوئل کانت‪ ،‬در نلایت‪ ،‬بر دیگر گفتمانها غلبه‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه ارزش در رقابت و‬ ‫یافت و رواج پیدا کرد‪ ،‬جریانهای فکری دیگری نیز در‬ ‫کنار این گفتمان وجود داشتهاند که ازم اطت به یکی از آنها اشاره شود‪ .‬گفتنی‬ ‫ݘ‬ ‫حاشیه ݘ‬ ‫حوزه نظر و عمل رفته‪ ،‬نه تنلا در‬ ‫اطت اگرچه این فکر رقیف به مرور ایام به‬ ‫دورههایی از تار یخ مدرن‪ ،‬بهویژه اوایل ݘ‬ ‫طده بیستم‪ ،‬بسیار مسرح بوده اطت‪ ،‬بلکه‬ ‫همچنان مبنای نقد نظریههای فردگرا و حقمدار قرار میگیرد‪ .‬گفتمان رقیف‪ ،‬که‬ ‫بهطور عمده ر یشه در تاشهای نظری ژان ژاک روطو و فردر یک هگل دارد‪ ،‬بر اهمیت‬ ‫و اصالت دولت تأ کید میورزد‪ .‬از این دیدگاه‪ ،‬منفعت واقعی همگان همان منفعت‬ ‫و مصلحت دولت اطت‪ .‬قرائتهای مختلفی در این جریان فکری قابل شناطایی‬ ‫اطت‪ ،‬اما‪ ،‬فارغ از نقسه عزیمت این قرائتها و توضیح و تبیین آنها در باب چگونگی‬ ‫شکلگیری دولت‪ ،‬همگی بر اصالت یادشده اصرار میورزند و منفعت و مصلحت‬ ‫را با توطل به مصلحت دولت پایمال کرد‪ .‬همچنین‪ ،‬شایان ذکر اطت که به دلیل‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫اقتدارگرایانه دولتهای‬ ‫برخوردهای طرکوبگرانه و‬ ‫مسلقه مدرن‪ 2،‬خشونتهای ناشی‬ ‫از انقاب فرانسه‪ 3‬و دیگر انقابهای مدرن‪ 4،‬بایای برآمده از دو جنگ جلانی در‬ ‫طده بیستم (که در حقیقت دو جنگ اروپایی بودند که آتش بر خرمن ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫همه ملتها‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫زدند و دولتهای مقتدر و توتالیتر‬ ‫تجربه تلخ اقدامات‬ ‫آغازکننده آنها بودند)‪ 5‬و‬ ‫دولتهای مقتدر کمونیستی‪ ،‬گفتمان دولتگرا در مقابل گفتمان حقمدار در‬ ‫ً‬ ‫(عمدتا طی ݘ‬ ‫طده بیستم)‪ ،‬بهویژه‬ ‫موضعی بسیار ضعیف قرار گرفت‪ .‬طیر حوادث‬ ‫‪6‬‬ ‫با انتشار اطناد و معاهدات حقوق بشری و همچنین فروپاشی نظامهای طیاطی‬ ‫و اقتصادی کمونیستی‪ ،‬به طویی پیش رفت که دموکراطی‪ ،‬حقوق بشر و اقتصاد‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫غیر متمرکز (و نه لزوما اقتصاد بازار (به معنای اقتصاد کاما آزاد)) در تمام جوامع و‬ ‫طده بیستویکم‪ ،‬از جمله‪ ،‬ݘ‬ ‫کشورها مقامی بسیار رفیع یافتند‪ 7،‬به گونهای که ݘ‬ ‫طده‬ ‫حقوق بشر نامیده شده اطت‪.‬‬ ‫در اینجا‪ ،‬ازم اطت‪ ،‬بر اطاس نکات و مباحث باا‪ ،‬به نکتهای ملم در خصوص‬ ‫‪1. Kelly, “Law”.‬‬ ‫‪1. See, for example, Loughlin, Sward and Scales, Part III.‬‬ ‫‪2. See, Finer, The History of Government from the Earliest Times, vol. 3.‬‬ ‫‪2. See, for instance, Hampton, Political Philosophy (presenting a new conception of social contract as‬‬ ‫‪social convention); Waldron, Theories of Rights; and Dworkin, Taking Rights Seriously.‬‬ ‫‪3. For a response and analysis historically close to the event, see Burke, Relection on the Revolution in‬‬ ‫‪France.‬‬ ‫‪ .3‬در خصوص مفلوم تسامح یا رواداری در غرب‪ ،‬برای نمونه‪ ،‬به دو ݘ‬ ‫مقاله زیر رجوع شود‪ :‬موحد‪« ،‬فراتر از تسامح»؛ و‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫برابرنلاده آن»‪ .‬البته‪ ،‬مقاله اخیر از پارهای خساهای مفلومی‬ ‫آشوری‪« ،‬چرا ‘رواداری’؟ کندوکاو در معنای یک ترم و‬ ‫و تار یخی رنج میبرد‪.‬‬ ‫‪4. See Vanhanen, Democratization; and Dawisha & Parrott, The Consolidation of Democracy in East‬‬‫‪Central Europe.‬‬ ‫‪4. See Gilbert, A History of the Twentieth Century.‬‬ ‫‪5. See, for instance, Berghahn, Europe in the Era of Two World Wars; and Davis, The World between the‬‬ ‫‪Wars.‬‬ ‫‪6. In this regard, see Edwards, The Collapse of Communism.‬‬ ‫‪7. See, Thompson, “The Modern State, Political Choice and an Open International Economy”, pp. 223-225.‬‬ ‫‪ 60‬حق و مصلحت‬ ‫ّ‬ ‫ف عینی و ذهنی مدرنیته اشاره کنیم‪ .‬از یک‬ ‫«منشأ» و «چگونگی وجود»‬ ‫مؤل ِ‬ ‫عناصر ِ‬ ‫ِ‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪61‬‬ ‫متأثر میشوند و هم در به وجود آمدن و ݘ‬ ‫ادامه حیات آنها چنین نقشی را ایفا میکنند‪.‬‬ ‫طو‪ ،‬این عناصر همگی برخاطته از مشکات و نیازهای زندگی جمعی یا‪ ،‬در حقیقت‪،‬‬ ‫دلیلی که برای این دیدگاه کلگرا میتوان آورد این اطت که توضیح و تبیین یکی از‬ ‫پویش طبیعی زندگی اروپایی‪/‬غربی هستند‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬اینگونه نیست که‬ ‫عناصر پیشگفته بدون ارجاع و توطل به دیگر عناصر یا ممکن نیست یا بسیار ناقص‬ ‫پارهای از جوامع یا انسانها از طر هوس یا به قصد انجام گناه و ترویج شر در پی ایجاد‬ ‫و نامفلوم اطت‪ .‬بدون وجود مراکز قدرت‪ ،‬دولت ملی نمیتوانست شکل بگیرد‪.‬‬ ‫دولت ملی بوده‪ ،‬به گونهگونی در زمینههای مختلف دامن زده‪ ،‬عقل را بهطور جدی‬ ‫مراکز قدرت و تکثرهای گونا گون به دلیل و طبف احساس اطتقا ل افراد و گروهها‪،‬‬ ‫و در طسوح گونا گون بهکار گرفته یا مفلوم حق را پیش نلاده باشند‪ .‬حیات فردی‬ ‫منابع محدود و با بهکار انداختن تعقل (فلسفی و علمی) شکل گرفتند‪ .‬ملار این‬ ‫و اجتماعی شماری از انسانها در پارهای جوامع به گونهای بوده که‪ ،‬در نتیجه‪ ،‬آن‬ ‫ّ‬ ‫مؤلف‬ ‫واقعیات‪ ،‬نلادها‪ ،‬مفاهیم و افکار متولد شدهاند‪ .‬ازاینرو‪ ،‬منشأ وجود عناصر ِ‬ ‫تکثر نیازمند بهکارگیری قواعد و قوانین فراایدئولوژ یک‪/‬فراگروهی بود‪ .‬آن قواعد بدون‬ ‫مدرنیته را باید به آطانی و روشنی در پویش زندگی و تعامات ناشی از آن جستوجو‬ ‫ݘ‬ ‫مجموعه این عناصر در یک نسبت متقابل و البته متازم با یکدیگر‬ ‫کرد‪ .‬از دیگر طو‪،‬‬ ‫قرار دارند‪ .‬به این معنا که هیچ یک از آنها نه بهطور مجزا و گسسته از دیگر عناصر به‬ ‫وجود آمده‪ 1‬و نه میتواند بریده از آنها به حیات خود ادامه دهد‪ .‬اگر به تار یخ تحوات‬ ‫فکری و عینی جوامع اروپایی نیک نظر کنیم‪ ،‬در خواهیم یافت عواملی چون وجود‬ ‫قسفهای مختلف قدرت‪ ،‬تفاوتهای فکری و ارزشی افراد و گروهها‪ ،‬منافع گونا گون‬ ‫ایشان‪ ،‬طرکوبها و انحصارطلبیهای طیاطی‪ ،‬عقیدتی‪ ،‬اقتصادی یا مثل آنها‬ ‫از طوی قسفها یا گروههای قدرت‪ ،‬ابراز وجود افراد و گروهها و مقاومت در مقابل‬ ‫طرکوب و انحصار‪ ،‬کوششهای همزمان ولی متفاوت فکری در جلت فلم حقیقت‪،‬‬ ‫تاش برای زنده ماندن و کشف زمینههای جدید فعالیتهای اقتصادی‪/‬اجتماعی‬ ‫و بسط و پرورش محیطهای جدید حیات جمعی (مانند شلر) و مانند آنها‪ ،‬هر یک‬ ‫ݘ‬ ‫ادامه حیات از دیگر عناصر ر یشه میگیرند و از آنها‬ ‫هم در اصل به وجود آمدن و‬ ‫‪ .1‬پیدایش کل ݘ‬ ‫گرایانه عناصر باا را البته باید در یک بستر تدر یجی‪/‬انباشتی (‪ )accumulative‬و البته تحولی‪/‬جلشی‬ ‫ِ‬ ‫(‪ )mutative‬نشان داد‪ .‬پیداطت نوع تعامات ذهنی و عینی در جوامعی که محل بروز مدرنیته بودهاند رفتهرفته‬ ‫ً‬ ‫ݘ‬ ‫گستره ذهن و عین به وجود آورده که از یک زمان‪ ،‬بدون اینکه بتوان دقیقا زمان معینی را مشخص‬ ‫عناصری را در‬ ‫ّ‬ ‫کرد‪ ،‬مجموعهای را به نام زندگی مدرن به وجود آورده اطت؛ یعنی به آن واقعیت تبدل یافته یا جلش کرده اطت‪.‬‬ ‫با چنین توصیف و تبیینی اطت که میتوان از تولد کل ݘ‬ ‫گرایانه عناصر باا طخن گفت که بیتردید پس از یک ݘ‬ ‫دوره‬ ‫گذار (دوره انباشت) رخ مینمایند‪.‬‬ ‫تفکیک میان حق‪/‬امر درطت و خیر‪/‬امر خوب دطت نیافتنی بودند‪ .‬این داطتان‬ ‫را همچنان میتوان ادامه داد‪ .‬بنابراین‪ ،‬در پاطخ به پرطش از چگونگی وجود عناصر‬ ‫یادشده باید گفت آنها در یک ارتباط متازم قرار دارند و بدین طریق همدیگر را‬ ‫تقویت و تضمین میکنند‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫زمینه حقوق چه آثاری بر جای‬ ‫اکنون‪ ،‬باید پرطید مدرنیته بهطور خاص در‬ ‫گذاشته اطت؟ به دیگر طخن‪ ،‬قانون و نظام حقوقی در پویش زندگی فوقالذکر چه‬ ‫تغییر و تحولی یافته اطت؟ این تغییر و تحول‪ ،‬بیتردید‪ ،‬هم از عناصر یادشده ر یشه‬ ‫گرفته و هم در شکلگیری و پایداری آنها نقش داشته اطت‪.‬‬ ‫حقوق مدرن‬ ‫پیداطت وقتی از حقوق طخن به میان میآید منظور نظام حقوقی اطت که از اجزایی‬ ‫ّ‬ ‫مؤلف حقوق‬ ‫چند تشکیل میشود‪ .‬گفتنی اطت قانون در این میان ملمترین جزء ِ‬ ‫اطت‪ 1.‬افزون بر این‪ ،‬نظام حقوقی نلادهایی را برای وضع‪ ،‬اجرا و اصاح قانون در خود‬ ‫جای میدهد‪ .‬ݘ‬ ‫همه این نلادها البته بر مبنای قانون شکل میگیرند‪ 2.‬ملمترین این‬ ‫‪ .1‬حتی «حق» در این نظام بر اطاس قانون رطمیت مییابد‪.‬‬ ‫‪ .2‬تنلا یک مرجع و نلاد اطت که فراقانونی اطت و آن مرجع مؤطس قانون اطاطی اطت (مدون یا غیرمدون)‪ .‬این‬ ‫مرجع‪ ،‬به تعبیر هربرت هارت‪ ،‬یک واقعیت یا ݘ‬ ‫داده تار یخی اطت که از یک جامعه به جامعهای دیگر فرق میکند‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫«قاعده شناطایی» بحث میکند‪ .‬ن‪.‬ک‪( Hart, The Concept of Law :.‬ترجمه این اثر زیر‬ ‫وی از آن مرجع زیر عنوان‬ ‫ً‬ ‫عنوان مفهوم قانون اخیرا نشر نی منتشر کرده اطت)‪.‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪63‬‬ ‫‪ 62‬حق و مصلحت‬ ‫ݘ‬ ‫عمده‬ ‫نلادها عبارتند از مرجع قانونگذار و دادگاهها‪ .‬کوتاه طخن اینکه باید گفت‬ ‫مباحث نظری پیرامون حقوق به بحث از جنبههای مختلف قانون بازمیگردد‪.‬‬ ‫اگرچه میتوان پرطشهای گونا گونی در این خصوص در انداخت که به ݘ‬ ‫نوبه خود‬ ‫قانون نیز محدود به روشهای تفسیر و تأویل متون مقدس و حداکثر روشهای‬ ‫ݘ‬ ‫فلسفه حاکم کلیسایی بود‪ .‬مرجع صالح قانونگذار نیز نمایندگان خداوند‬ ‫مستفاد از‬ ‫روی زمین و متولیان دطتگاه رطمی دین فرض میشد‪ .‬در حقیقت‪ ،‬قانون و نظام‬ ‫ݘ‬ ‫درباره قانون مسرح اطت که‬ ‫باب مباحثی بصیرتزا را میگشایند‪ 1،‬طه پرطش ملم‬ ‫ݘ‬ ‫جنبه ملم از نظام حقوقی را در هر عصر و دوره مشخص‬ ‫پاطخگویی به آنها طه‬ ‫اتین‪ ،‬مینوشتند‪ .‬همچنین‪ ،‬هیچ یک از متون مربوط به احکام و دطتورات دینی به‬ ‫میکند‪ .‬این پرطشها عبارتند از‪ :‬اول‪ ،‬هدف از وضع قانون چیست؟ دوم‪ ،‬مبنا و‬ ‫زبانهای رایج میان مردمان اروپا تألیف یا ترجمه نمیشد‪.‬‬ ‫منبع قانون کدام اطت؟ طوم‪ ،‬با کدام روش میتوان قانون را از آن منابع اطتخراج‬ ‫ݘ‬ ‫مسئله چلارمی را پیش خواهد آورد‪.‬‬ ‫و اطتنباط کرد؟ پاطخ به این پرطشها نا گزیر‬ ‫مسئله این اطت‪ :‬چه شخص یا مرجعی صاحیت قانونگذاری دارد؟ با این حساب‪،‬‬ ‫باید دید آیا قانون و نظام حقوقی در عصر مدرن پاطخی متفاوت برای هر چلار پرطش‬ ‫یا مسئله ارائه داده اطت یا خیر‪.‬‬ ‫حقوق دینی واضعان و مفسران رطمیای داشت که به زبان خاصی‪ ،‬یعنی زبان‬ ‫‪1‬‬ ‫قانون و نظام حقوقی مدرن اما در هر چلار وجه پیشگفته متحول شد‪ .‬یکم‪،‬‬ ‫تحولی جدی در هدف قانون صورت گرفت‪ .‬توضیح اینکه در دوران مدرن هدف‬ ‫ً‬ ‫از وضع و اجرای قانون دیگر انجام تکالیف اللی یا اطاطا عملی طاختن یک‬ ‫ݘ‬ ‫رابسه انسان با انسان در واحد‬ ‫ایدئولوژی خاص نبود‪ .‬بلکه هدف از قانون تنظیم‬ ‫دولت ملی ضمن حفظ آزادی و برابری ایشان بود‪ .‬دلیل این تغییر نیز بسیار‬ ‫طیاطی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫پیش از شکلگیری زندگی مدرن‪ ،‬با اینکه طه نظام حقوقی در کنار هم وجود‬ ‫آشکار اطت‪ .‬واحدهای طیاطی بر اطاس ملتها تقسیم شده بودند و درون هر‬ ‫که به دلیل حاکمیت کلیسا و امپراطوری مقدس (دینی) روم نظام حقوقی حاکم و‬ ‫ملت انواع و اقسام تنوع و تکثر نژادی‪ ،‬دینی‪ ،‬مذهبی و مانند آنها وجود داشت‪.‬‬ ‫ً‬ ‫بنابراین‪ ،‬اطاطا ممکن نبود با تحمیل گرایش ارزشی یک گروه از ملت بر دیگر‬ ‫گروهها کشور را در صلح و بالندگی نگه داشت‪ .‬چنین تحمیلی میتوانست ݘ‬ ‫همه‬ ‫داشت‪ ،‬یعنی نظامهای حقوقی فئودالی‪ ،‬عرفی و دینی‪ ،‬این نظام حقوق دینی بود‬ ‫رطمی به شمار میآمد‪ .‬پادشاهان اروپایی به دطت پاپها تاجگذاری میکردند و‬ ‫روابط طیاطی و اجتماعی (به معنای عام) بر اطاس احکام و دطتورات دینی تنظیم‬ ‫میشدند‪ .‬بر این اطاس‪ ،‬بیتردید هدف از وضع و شرح قانون همانا اهداف مذکور‬ ‫در دین بود‪ .‬قانون ݘ‬ ‫همه زندگی فردی و اجتماعی را در بر میگرفت و در حقیقت‪،‬‬ ‫دطتاوردهای رنسانس و مدرنیته را‪ ،‬از شلر و صنعت و تجارت گرفته تا علم و فلسفه‬ ‫و تکثر دینی‪ ،‬در معرض خسر نابودی قرار دهد‪ .‬افزون بر این‪ ،‬انسان مدرن مدعی‬ ‫آزادی و برابری بود و نمیپذیرفت او را ابزاری برای رطیدن به اهداف شخصی دیگر‬ ‫تکالیف دینداران را در این زندگی‪ ،‬در مقابل خداوند‪ ،‬مشخص میکرد‪ .‬برای قانون‬ ‫قرار دهند‪ .‬با این وصف‪ ،‬همانگونه که پیشتر آمد‪ ،‬بسیار طبیعی و منسقی بود که نه‬ ‫قانون میدانستند‪ .‬البته‪ ،‬گفتنی اطت این باور از مدتها قبل در دوران امپراطوری‬ ‫ݘ‬ ‫مجموعه دیژست‪« ،‬خواطت ما‬ ‫روم نیز اعام شده بود‪ .‬به تعبیر ژوطتینین‪ ،‬در ابتدای‬ ‫ّ‬ ‫‪2‬‬ ‫مؤلف و راهبر تمامی [این] نوشته باشد»‪ .‬روشهای اطتنباط‬ ‫این اطت که خداوند ِ‬ ‫ݘ‬ ‫چلارگانه باا در نظام حقوقی‬ ‫‪ .1‬بهطور کلی‪ ،‬ن‪.‬ک‪ :.‬کلی‪ ،‬تاریخ مختصر تئوری حقوقی در غرب‪ ،‬فصلهای ‪ .3-5‬نکات‬ ‫دینی بومی ما نیز بهطور آشکار و رطمی اعام شده اطت‪ .‬به این معنا که هدف از قانون تعیین تکالیف متدینان از‬ ‫تولد تا مرگ و وظایف ایشان در برابر خداوند و یکدیگر بیان میشود‪ .‬منبع آن متون مقدس اطت‪ .‬روش اطتنباط‬ ‫احکام روشهای متن محور اطت و دادههای عقا نی تا آنجا بهکار گرفته میشوند که به حاکمیت متون لسمهای‬ ‫ݘ‬ ‫فرطتاده خود به انسانها تحویل میدهد‪.‬‬ ‫وارد نسازند‪ .‬مرجع وضع قانون نیز خداوند اطت که احکام را به دطت‬ ‫علمای دینی نیز با اطتفاده از متون مقدس قواعد عام حقوقی را اطتنباط و با اعمال بر موارد خاص احکام مربوط‬ ‫به آنها را اعام مینمایند‪ .‬برای نمونه‪ ،‬ن‪.‬ک‪ :.‬شیخ مفید‪ ،‬المقنعه؛ شریف مرتضی‪ ،‬اانتصار؛ شیخ طوطی‪ ،‬النهایه‬ ‫فی مجرد الفقه و الفتاوی؛ و محقق حلی‪ ،‬شرائع ااسام فی مسائل الحال و الحرام‪.‬‬ ‫خاطتگاهی اللی قائل بودند و متون مقدس‪ ،‬علد عتیق و جدید را طر منشأ و منبع‬ ‫‪ .1‬ن‪.‬ک‪ :.‬راطخ‪ ،‬بنیاد نظری اصاح نظام قانونگذاری‪.‬‬ ‫‪2. Kelly, “Law”.‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪65‬‬ ‫‪ 64‬حق و مصلحت‬ ‫ّ‬ ‫حاکمیت رأی و نظر شخصی مقامات عمومی گردند‪ ،‬بلکه میان خیر‪/‬‬ ‫تنلا طد راه‬ ‫ِ‬ ‫حاکمیت رأی شخصی‬ ‫امر خوب و حق‪/‬امر درطت تفکیک قائل شوند‪ .‬از بین بردن‬ ‫ِ‬ ‫ݘ‬ ‫قاعده عام‪ ،‬علنی‪ ،‬شفاف و معسوف به آینده‬ ‫(یعنی اطتبداد) فقط با حاکمیت‬ ‫(یعنی حاکمیت قانون) ممکن بود‪ .‬بدین طان‪ ،‬آزادی و برابری حداقلی شلروندان‬ ‫تأمین میشد‪ .‬عاوه بر این‪ ،‬قانون در چنان جامعهای نمیتوانست در نیات اخا قی‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه شخصی آنان شود یا‬ ‫ایشان (در طسح خیر یا امر خوب) مداخله کند‪ ،‬وارد‬ ‫یک گرایش ایدئولوژ یک را بر ݘ‬ ‫همه شلروندان تحمیل کند‪ ،‬بلکه فقط میتوانست‬ ‫ݘ‬ ‫دغدغه حفظ و تأمین ݘ‬ ‫اراده آزاد شلروندان متکثر را داشته باشد (طسح حق یا امر‬ ‫تجاوز نمیکند‪ 1».‬در آخر‪ ،‬شایان ذکر اطت که مکانیسم تفکیک قوا و بعدها نظام‬ ‫نظارت و تعادل نیز به منظور حفظ نظام حاکمیت قانون و آزادی شلروندان راه‬ ‫خود را به طاختار طیاطی و نظریهپردازی طیاطی‪/‬حقوقی باز کردند‪ ،‬به گونهای‬ ‫ً‬ ‫که در میان مقررات قوانین اطاطی مدرن (عموما به صورت مدون) یکی از اصول‬ ‫متوازن اجزای نظام حقوق‬ ‫ملم اصل تفکیک قوا بوده و نظام پیچیدهای از نظارت‬ ‫ِ‬ ‫اطاطی بر یکدیگر پیشبینی شده اطت‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫دوم‪ ،‬منابع حقوق مدرن نیز دگرگونی یافت‪ .‬ر یشه اصلی این دگرگونی البته اتخاذ‬ ‫ݘ‬ ‫گستره حقوق‪ ،‬طیاطت و اخاق بود که طی چند طده به‬ ‫رویکردی عقا نی در‬ ‫‪2‬‬ ‫درطت)‪ ،‬چرا که تنلا بدین طریق امکان حفظ جامعه متکثر فراهم میآمد و احتمال‬ ‫تدر یج اتفاق افتاد‪ .‬پیشتر گفته شد که چگونه حتی متفکران دینی‪ ،‬مانند آ کویناس‬ ‫‪1‬‬ ‫و گروطیوس‪ ،‬نیز در نظریهپردازی خود از منظر عقل اطتدا لی به موضوعات‬ ‫نگریستند و فارغ از باورهای ایمانی خود طعی در ݘ‬ ‫ارائه دطتگاهی معقول داشتند‬ ‫مفلوم و نلاد حق بود‪ .‬بنابراین‪ ،‬هدف قانون و نظام حقوقی بهطور اطاطی متحول‬ ‫که میتوانست بهطور یکسان مورد قبول مؤمنان و غیرمؤمنان واقع شود‪ .‬به همین‬ ‫ً‬ ‫دلیل‪ ،‬حقوق طبیعی که در طول قرون وطسی عمدتا صبغهای دینی داشت‬ ‫بروز آشوبهای اجتماعی و‪ ،‬در نتیجه‪ ،‬طرکوب طیاطی به صفر نزدیک میشد‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه شخصی تضمین میشد‪ .‬بلترین راه البته توطل به‬ ‫ازاینرو‪ ،‬باید به شکلی‬ ‫شد‪ .‬تأطیس قانون اطاطی در حقیقت به معنای تاش برای تشکیل دولت و تعیین‬ ‫ݘ‬ ‫رابسه آن با تابعان طیاطی به طبک و شیوهای خاص بود‪ .‬همانطور که در باا آمد‪،‬‬ ‫رفتهرفته به یک حقوق طبیعی طکوار (عرفی‪/‬عقلی) تبدیل شد‪ .‬در کنار این روند‪،‬‬ ‫ݘ‬ ‫نظریه قرارداد اجتماعی بهمثابه روش تأطیس قانون اطاطی و طاختار طیاطی مسرح‬ ‫و رایج شد‪ .‬این نظریه نیز همانند اصل حاکمیت قانون بر برابری ارزشی انسانها بنا‬ ‫تجربی انسانی و آشنایی نظریهپردازان با وجوه گونا گون زندگی فردی و‬ ‫رشد علوم‬ ‫ِ‬ ‫اجتماعی در دیگر جوامع آنان را متوجه واقعیتی ملم طاخت‪ .‬واقعیت این بود که‬ ‫بند خواطت و نظر دیگران تجلی مییابد‪ .‬به تعبیر‬ ‫میشود که در آزادی آنان از قید و ِ‬ ‫نظامهای طیاطی و ارزشی جوامع‪ ،‬همانند ویژگیهای طبیعی زندگیشان‪ ،‬با هم‬ ‫جان ا ک‪« ،‬آزادی طبیعی انسان باید فارغ از هر گونه قدرت زمینی باشد و نباید‬ ‫تحت هیچ گونه ݘ‬ ‫قانونگذاری انسان دیگری باشد‪ .‬این آزادی باید فقط و‬ ‫اراده برتر یا‬ ‫ِ‬ ‫فقط تحت قواعد طبیعی قرار گیرد‪ .‬آزادی انسان در جامعه تنلا باید در چلارچوبی‬ ‫تفاوتهایی جدی دارند‪ .‬به تعبیر مونتسکیو‪ ،‬همانطور که درختان بلوط در جوامع‬ ‫قانونی قرار گیرد که بر اطاس رضایت انسانهای عضو آن جامعه شکل گرفته و‬ ‫ݘ‬ ‫موضوعه آن به دطت قانونگذاری نوشته شدهاند که از حدود این چارچوب‬ ‫قوانین‬ ‫‪ .1‬انتقال از عدالت متافیزیکی به عدالت طیاطی و توطل به «اطتدال عمومی» (‪ )public reasoning‬از همین نکته‬ ‫آغاز میشود‪ .‬در این خصوص‪ ،‬برای نمونه‪ ،‬ن‪.‬ک‪:.‬‬ ‫‪Rawls, Political Liberalism; and Gaus, Justiicatory Liberalism.‬‬ ‫مختلف با هم فرق دارند قوانین آنها نیز متفاوت با یکدیگرند‪ .‬از نظر وی‪ ،‬ازم بود‬ ‫‪1. Lock, Two Treaties of Government, Part 22.‬‬ ‫گفتنی اطت توماس هابز پیش از ا ک از تشکیل حکومت بر اطاس قرارداد بحث نمود و روطو پس از او این نظریه‬ ‫را به جد دنبال کرد‪ .‬ن‪.‬ک‪.Hobbes, Leviathan, Rousseau, Social Contract :.‬‬ ‫اگرچه اندیشه طیاطی مدرن بر ݘ‬ ‫زمینه قرارداد اجتماعی قرار گرفت‪ ،‬همانطور که گفته شد‪ ،‬بعدها دو گرایش فردی‬ ‫(ا ک و کانت) و جمعی (روطو و هگل) از این زمینه طربرآوردند که اولی حقگرا و دومی دولتمدار بود‪ .‬گرایش‬ ‫اول رفتهرفته غالف گردید‪.‬‬ ‫‪2. See, Montesquieu, The Spirit of Laws, Book XI; and Claus, “Montesquieu’s Mistakes and the True‬‬ ‫‪Meaning of Separation”; and‬‬ ‫راطخ‪ ،‬نظارت و تعادل در نظام حقوق اساسی‪.‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪67‬‬ ‫‪ 66‬حق و مصلحت‬ ‫به ویژگیهای طبیعی‪ ،‬تار یخی‪ ،‬اجتماعی و اقتصادی هر جامعه و نسبت آنها با‬ ‫اهداف مورد نظر اطتخراج یا اطتنباط کنند‪ .‬ازاینرو‪ ،‬با توجه به اینکه حقوق مدرن در‬ ‫ِ‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫پی تنظیم روابط شلروندان و تأمین آزادیهای ایشان در ظرف و زمینه جامعه متکثر‬ ‫منسبق بر ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی جامعه خود وضع کند‪ 1.‬میتوان گفت‬ ‫ݘ‬ ‫زمینه‬ ‫ادعای یادشده بر این حقیقت صحه میگذاشت که بدون توجه به بافت و‬ ‫ً‬ ‫خاص اجتماعی‪ ،‬تار یخی و اقتصادی اطاطا امکان قانونگذاری صحیح و کارآمد‬ ‫وجود ندارد‪ .‬بههرحال‪ ،‬چنین ادعایی به ݘ‬ ‫نوبه خود از فروع رویکرد عقا نی بود‪ .‬اتخاذ‬ ‫بود و بسته به اینکه در قالف کدام نظریه و مکتف ارائه میشد‪ ،‬مبنایی خاص را‪،‬‬ ‫قواعد و نلادهای حقوقی و طیاطی توجه شود و قانونگذار باید قوانین را در راطتا و‬ ‫رویکرد عقا نی و اتکای صرف بر اطتدال تجلیات گونا گونی داشت که یکی از آنها‬ ‫ݘ‬ ‫زمینه نظامهای ارزشی بود‬ ‫جدیگرفتن واقعیات تجربی و تار یخی و توجه به ظرف و‬ ‫و البته در عصر روشنگری نگاه غالف در ݘ‬ ‫حوزه مسالعات حقوقی و اخاقی همین بود‪.‬‬ ‫مانند جامعه‪ ،‬تار یخ یا طبیعت‪ ،‬بهمثابه منبع اطتخراج احکام معرفی میکرد‪ ،‬روش‬ ‫اطتدال حقوقی نیز نمیتوانست تحول نیابد و با آن هدف و مبنا طازگار نشود‪ .‬روش‬ ‫نیز بهطور جدی عقا نی شد‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬روش اطتنباط حقوقی به عنوان جزئی‬ ‫از نظام و معرفت حقوقی هم محصول تحوات گونا گون در حوزههای مختلف عینی‬ ‫و معرفتی‪ ،‬به شرح باا‪ ،‬بود و هم خود تا حدی آن تحوات را تنظیم و هدایت میکرد‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫نتیجه‬ ‫بنابراین‪ ،‬این بخش از بنای حقوق نیز نا گزیر از نو شدن بود‪ .‬این دگرگونی در‬ ‫با این حال‪ ،‬پیداطت روایتهای دیگری هم از رویکرد عقا نی ممکن بود و در واقع‬ ‫ݘ‬ ‫حوزه علم‪ ،‬منسق و فلسفه اتفاق افتاد‪ .‬برای نمونه‪،‬‬ ‫تعامل با دطتاوردهای جدید در‬ ‫ݘ‬ ‫طده نوزدهم روشهای شکلگرا و مکانیکی (قیاطی) اطتدال قضایی ز یر‬ ‫اواخر‬ ‫طبیعی‪ ،‬جامعهشناختی‪ ،‬تار یخی‪ ،‬طودگرا‪ ،‬واقعگرا و انتقادی اشاره کرد‪ 2.‬هر یک‬ ‫طؤال رفتند و در عوض روشهای انعسافپذیرتر مبتنی بر تحلیل پروندهها پیشنلاد‬ ‫از این مکاتف در حقیقت به نوعی وجود قواعد جاودان و جلانشمول را ز یر طؤال‬ ‫شدند‪ 1.‬همچنین‪ ،‬روشهای کشف واقعیات بر اثر پیشرفت در علوم تجربی تغییر‬ ‫یافتند و بدین طبف ݘ‬ ‫ادله اثبات دعوا نیز دگرگون شدند‪ .‬این دگرگونی همچنان ادامه‬ ‫از طوی متفکران مختلف به میان آمد‪ .‬برای نمونه‪ ،‬میتوان به مکتفهای اثباتگرا‪،‬‬ ‫میبرد و برای وضع یا اصاح قوانین بافتمند یا وابسته به زمان و مکان منبع خاصی‬ ‫ّ‬ ‫را پیشنلاد میکرد؛‪ 3‬با وجود اختافات بسیار این مکاتف‪ ،‬آنها جلوهای از عقل نقاد‬ ‫اطاس تواناییهای عقل بشر مورد اطتفاده قرار میگرفت و به احکام ارزشی ـ ـ حقوقی‪،‬‬ ‫ݘ‬ ‫نظریه حقوقی پیوطته از آن تأثیر میپذیرد‪.‬‬ ‫دارد و‬ ‫ً‬ ‫چلارم‪ ،‬دگرگونیهای پیشگفته منسقا موجف بروز تحول در دیدگاه مربوط به مرجع‬ ‫صالح قانونگذار شد‪ .‬پیشتر آمد که در ݘ‬ ‫دوره مدرن قانون را (بهطور کلی) برای تنظیم‬ ‫ݘ‬ ‫رابسه شلروندان وضع یا اصاح میکردند‪ .‬این شلروندان در باورها و آرزوها با هم اتفاق‬ ‫طیاطی یا اخاقیـــ شکل و معنا میبخشید‪.‬‬ ‫نظر نداشتند‪ ،‬ولی خود را آزاد و برابر میدیدند‪ .‬بر این پایه‪ ،‬پذیرفته نبود که یک فرد یا گروه‬ ‫خودبنیاد بودند‪ .‬این حکم و تفسیر عقل بود که منبع قانون را جامعه‪ ،‬تار یخ‪ ،‬طبیعت‪،‬‬ ‫عقل ابزاری انسان یا حتی دین معرفی میکرد‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬منبع در چارچوب و بر‬ ‫طوم‪ ،‬بسیار منسقی بود که روش اطتدال و اطتنباط حقوقی نیز در دوران مدرن‪،‬‬ ‫به تبع تحول در هدف و منبع قانون‪ ،‬دگرگونی یابد‪ .‬روشها بیتردید برای این بهکار‬ ‫‪2‬‬ ‫خاص (بر اطاس نظام ارزشی خود) برای دیگری قانون وضع یا اصاح کند‪ .‬قانونگذاری‬ ‫ݘ‬ ‫کارویژه حکومت پنداشته میشد که در حقیقت مرزهای زندگی‬ ‫به درطتی ملمترین‬ ‫گرفته میشوند تا از منابع مورد نظر احکام‪ ،‬اصول یا رویههایی در جلت رطیدن به‬ ‫‪1. See, for instance, Duxbury, Patterns of American Jurisprudence.‬‬ ‫‪1. Montesquieu, The Spirit of Laws, Book XXIX.‬‬ ‫‪ .2‬برای نمونه‪ ،‬ن‪.‬ک‪ :.‬کلی‪ ،‬تاریخ مختصر تئوری حقوقی در غرب‪ ،‬بهویژه طه فصل آخر‪.‬‬ ‫‪ .3‬ن‪.‬ک‪ :.‬راطخ‪ ،‬بنیاد نظری اصاح نظام قانونگذاری‪ ،‬فصل ‪.6‬‬ ‫ً‬ ‫ݘ‬ ‫‪ .2‬برای نمونه‪ ،‬اخیرا به دلیل طرح پروندهای در موضوع دارو و مواد شیمیایی در دادگاه فدرال آمریکا‬ ‫(قضیه دوبرت)‪،‬‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫مسئله «علم در دادگاه» یکی از موضوعات جذاب در حوزه ادله اثبات شده اطت‪ .‬ن‪.‬ک‪:.‬‬ ‫‪Caudill & Redding, “Junk Philosophy of Science?”; Cranor, “Scientiic Inferences in the Laboratory and‬‬ ‫‪the Law”; and Ward, “English’s Law Epistemology of Expert Testimony”.‬‬ ‫‪ 68‬حق و مصلحت‬ ‫شلروندان و منابع قابل دطترس ایشان را معین میکرد‪ .‬افزون بر این‪ ،‬پیچیدگیهای‬ ‫زندگی جدید وجود مقرراتی دقیق و منسبق با ضرورتهای زمان و مکان را بیشتر و‬ ‫بیشتر ضروری میطاخت‪ .‬بنابراین‪ ،‬از یک طو‪ ،‬تنلا راه تضمین پرهیز از قانونگذاری‬ ‫خودطرانه و تحمیل ارزشها با تشکیل مرجع قانونگذار از رهگذر انتخاب نمایندگان‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪69‬‬ ‫مدرنیته مورد بررطی و تحلیل قرار گرفت‪ .‬این بررطی نشان داد که مدرنیته بر بستری‬ ‫ݘ‬ ‫برگیرنده عناصر عینی و ذهنی معین اطت‪.‬‬ ‫خاص شکل گرفته و بر این اطاس‪ ،‬در‬ ‫بخشی از این عناصر به ݘ‬ ‫نوبه خود موجف بروز دیدگاهها و اقداماتی خاص در حوزهݘ‬ ‫ݘ‬ ‫دهنده حقوق مدرن اطت‪ .‬به این معنا‪ ،‬حقوق مدرن‬ ‫امور حقوقی گردید که تشکیل‬ ‫ملت میسر مینمود‪ .‬پیداطت بدین وطیله قانونگذاری امری شورایی و دموکراتیک‬ ‫خود جزئی از مدرنیته به شمار میآید‪« .‬جزئی از مدرنیته به شمار میآید» یعنی درون‬ ‫گردید‪ .‬از دیگر طو‪ ،‬قوانین و مقرراتی که از طوی این مرجع وضع یا اصاح میشد نباید در‬ ‫یک مجموعه معنا میدهد؛ هم در این مجموعه وجود یافته اطت و هم وجود کل‬ ‫گرایشهای ارزشی افراد و گروهها دخالت میکرد و طعی در تأمین آزادی و توز یع عادانه‬ ‫ً‬ ‫منابع میان شلروندان مینمود‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬قانونگذاری لزوما محصور در حق‪/‬امر‬ ‫مجموعه را تأمین و تضمین میکند‪ .‬به تعبیری متناقضنما‪ ،‬هم فرزند مدرنیته اطت‬ ‫و هم مادر آن‪ .‬بنابراین‪ ،‬ݘ‬ ‫رابسه حقوق مدرن با عناصر زندگی مدرن‪ ،‬بر خاف تصور‬ ‫درطت ‪ ،‬به توضیحی که در باا آمد‪ ،‬میگردید‪ .‬در آخر‪ ،‬قانونگذاری ناگزیر از واقعگرایی‬ ‫ً‬ ‫بود‪ .‬بدون جدیگرفتن واقعیات و نیازها و مشکات اطاطا امیدی به کارآمدی قانون و‬ ‫کامیابی در ݘ‬ ‫اداره امور عمومی نبود‪ .‬با این وصف‪ ،‬نقش تکثر‪ ،‬آزادیخواهی و علم جدید‬ ‫در نلاد مدرن قانونگذاری به خوبی آشکار میشود‪ .‬هر یک از این طه‪ ،‬به ݘ‬ ‫نوبه خود‪،‬‬ ‫حضور دیگر عنصرها را ضروری میطاخت و بقای آنها را تضمین میکرد‪.‬‬ ‫با توضیحات باا‪ ،‬پیداطت تحواتی که در عناصر عینی و معرفتی زندگی رخ داد‬ ‫و به پیدایش عصر مدرن و حیات جدید انجامید قانون و نظام حقوقی را به گونهای‬ ‫ݘ‬ ‫دهنده‬ ‫بنیادین متأثر کرد‪ .‬باری‪ ،‬به بیان دقیقتر‪ ،‬حقوق خود از جمله عناصر تشکیل‬ ‫ݘ‬ ‫مجموعه هندطی حیات مدرن بود و در دو دیالکتیک جاری در آن مجموعه‪ ،‬یعنی‬ ‫دیالکتیک ذهن و ذهن و دیالکتیک ذهن و عین‪ ،‬حضوری فعال داشت‪ .‬ز یرا‪،‬‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫زمینه دگرگونی در دیدگاه حقوقی را فراهم کرد‪،‬‬ ‫جامعه جدید‬ ‫همانگونه که دانش و‬ ‫حقوق مدرن نیز به ݘ‬ ‫نوبه خود پاطخی در خور و منسقی به آن دانش و جامعه بود‪ .‬در یک‬ ‫ّ‬ ‫ݘ‬ ‫مؤلفی که در باا آمد)‬ ‫کلمه‪ ،‬حقوق مدرن «جز»یی از «کل» مدرن (مجموعه عناصر ِ‬ ‫بود که بدون آن جزء بقا و پویایی این کل ممکن نبود‪.‬‬ ‫خاتمه‬ ‫برای پاطخ دادن به پرطش از نسبت میان مدرنیته و حقوق دینی به ناچار ابتدا پدیدار‬ ‫احتمالی اولیه‪ ،‬یک ݘ‬ ‫رابسه دوطویه اطت‪.‬‬ ‫نظام حقوقی مدرن اما در چلار جلت با نظامهای حقوقی طنتی (دینی یا‬ ‫غیردینی‪ ،‬مانند حقوق فئودالی) تفاوت ژرفی پیدا کرد‪ .‬آن چلار جلت عبارتند از‪:‬‬ ‫«هدف» و «منبع» قانون‪« ،‬روش» حقوقی و «مرجع صالح قانونگذاری»‪ .‬دگرگونی در‬ ‫ّ‬ ‫مؤلف مدرنیته‪ ،‬عینی یا‬ ‫هر یک از جلات یادشده در واقع تجلی عنصری از عناصر ِ‬ ‫ذهنی‪ ،‬بوده اطت‪ .‬بر این پایه‪ ،‬پیداطت وقتی جامعهای از جوامع انسانی به شکل‬ ‫اغلبی یا اکثری عناصر مدرن را‪ ،‬به شرح باا‪ ،‬در خود جای داد‪ ،‬بیتردید‪ ،‬اجزای‬ ‫ّ‬ ‫مؤلف حقوق مدرن نیز در میان آن عناصر وجود دارند‪ .‬به دیگر طخن‪ ،‬در چنین‬ ‫ِ‬ ‫ݘ‬ ‫جامعه یادشده دیگر نمیتواند امور عمومی را با نظامی غیر از نظام حقوقی‬ ‫حالتی‪،‬‬ ‫ّ‬ ‫ً‬ ‫مؤلف این نظام را در خود پرورانده‬ ‫مدرن اداره کند و حتما در طیر تکاملی خود اجزای ِ‬ ‫اطت‪ .‬بنابراین‪ ،‬حقوق دینی به شرطی میتواند در زندگی مدرن باقی بماند که در‬ ‫ݘ‬ ‫چلارگانه پیشگفته تحول یابد و به یک نظام حقوقی مدرن تبدیل شود‪ .‬به‬ ‫جلات‬ ‫دیگر طخن‪ ،‬زندگی مدرن با حقوق دینی غیرمدرن طازگار و قابل اداره نیست‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫باری‪ ،‬نوشتار حاضر با طرح مسئله «ورود» یا «پیوند» عناصر مدرن به حیات‬ ‫‪ .1‬البته‪ ،‬به درطتی میتوان پرطید‪ ،‬و در جای خود باید بررطی و تحلیل نمود‪ ،‬که آیا میتوان حقوق دینی را به گونهای‬ ‫مدرنیزه کرد که همچنان بتوان آن را دینی نامید؟ اگر آری‪ ،‬آیا در هر دو حالت پیشامدرن و مدرن معنایی واحد از‬ ‫دین اراده میشود؟‬ ‫‪ 70‬حق و مصلحت‬ ‫فردی و اجتماعی این کشور آغاز شد و هدف بهطور خاص این بود که‪ ،‬با به دطت‬ ‫آوردن شناخت از نسبت مدرنیته و حقوق دینی‪ ،‬زمینهای برای یافتن پاطخی‬ ‫به مشکات برآمده از آن «ورود» یا «پیوند» فراهم آید‪ .‬اکنون‪ ،‬پرطشهایی ملم رخ‬ ‫مینمایند‪ .‬نخست‪ ،‬آیا عناصر عینی و معرفتی حیات مدرن در این کشور وجود‬ ‫اغلبی یا اکثری یافتهاند؟ دوم‪ ،‬اگر پاطخ پرطش قبلی منفی باشد‪ ،‬آیا باید آن عناصر‬ ‫را به این مرز و بوم وارد کرد؟ پیداطت پاطخ پرطش نخست یک پاطخ توصیفی‬ ‫ݘ‬ ‫اطت که بر ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫جامعه ایرانی به دطت خواهد آمد‪ .‬پاطخ‬ ‫درباره‬ ‫پایه مسالعات تجربی‬ ‫پرطش دوم اما یک پاطخ تجویزی اطت که مبتنی بر مبانی و اصول ارزشی به دطت‬ ‫میآید‪ .‬به نظر میرطد یکی از روشهای موفق پاطخگویی به این دو پرطش با مسرح‬ ‫کردن پرطش طوم ممکن شود‪ :‬مسائل واقعی و جدی ما در حوزههای گونا گون فردی‬ ‫و اجتماعی چیست؟ مسائل واقعی و جدی آنهایی هستند که بدون شناخت و‬ ‫حل آنها مشکات طاختاری و فرهنگی جامعه رفع نخواهد شد و دیگر مشکات‬ ‫به آنها بازمیگردند‪ .‬شناخت و تحلیل آن مشکات واقعی و جدی‪ ،‬که در مجال و‬ ‫زمینه ݘ‬ ‫مقالی دیگر باید بررطی شوند‪ ،‬ݘ‬ ‫ارائه توصیفی مقرون به واقع و تجویزی متناطف‬ ‫ݘ‬ ‫جامعه ایرانی فراهم خواهد آورد‪.‬‬ ‫با ز یست و مشکات را برای‬ ‫بههرحال‪ ،‬در پایان‪ ،‬تذکر چند نکته ضروری مینماید‪ .‬یکم‪ ،‬بیشک‪ ،‬نمیتوان‬ ‫ݘ‬ ‫صحنه زندگی ایرانی غایف اطت‪ .‬دوم‪ ،‬عناصر مدرن‬ ‫گفت عناصر مدرن یکسره از‬ ‫موجودیتی همه یا هیچ ندارند‪ .‬این عناصر در غرب نیز به شکل تدر یجی‪/‬انباشتی و‬ ‫ݘ‬ ‫تحولی‪/‬جلشی شکل گرفتند‪ .‬بر این اطاس‪ ،‬اجرم ݘ‬ ‫فاصله زمانی میان‬ ‫دوره گذار‪ ،‬در‬ ‫ّ‬ ‫وجود اقلی و وجود اغلبی آن عناصر‪ ،‬شکل میگیرد؛ دورهای که در طرزمین مادری‬ ‫َّ‬ ‫مدرنیته نیز شکل گرفت و طی شد‪ .‬طوم‪ ،‬درطت به دلیل چیستی َّ‬ ‫مدر ج و مشکک‬ ‫مدرنیته‪ ،‬امکان بلرهبرداری نظری و عملی از تجارب جوامع مدرن وجود دارد‪ ،‬اگرچه‬ ‫این بلرهبرداری بدون بومیطازی آن تجارب نه تنلا کمکی به حل و رفع مشکات‬ ‫نمیکند‪ ،‬بلکه موجف غامضتر شدن آنها میشود‪.‬‬ ‫مدرنیته و حقوق دینی ‪71‬‬ ‫منابع‬ ‫ݘ‬ ‫مشروطه ایرانی‪ ،‬چاپ طوم‪ ،‬تلران‪ :‬نشر اختران‪.‬‬ ‫آجودانی‪ ،‬ماشاءاه (‪،)1383‬‬ ‫ݘ‬ ‫ترجمه محمد راطخ‪ ،‬ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫شماره‬ ‫مجله مجلس و پژوهش‪،‬‬ ‫اطتاینر‪ ،‬هیلل (‪« ،)1382‬مفلوم عدالت»‪ ،‬پیشگفتار و‬ ‫‪ ،38‬صص ‪.11-40‬‬ ‫ݘ‬ ‫آشوری‪ ،‬دار یوش (‪« ،)1385‬چرا «رواداری»؟ کند و کاو در معنای یک ترم و برابرنلاده آن»‪ ،‬در ‪http://‬‬ ‫‪.ashouri.malakut.org/archives/2006/06/post_31.shtml‬‬ ‫اکبری‪ ،‬محمدعلی (‪ ،)1384‬چالشهای عصر مدرن در ایران عهد قاجار (مجموعه مقاات)‪ ،‬تلران‪ :‬انتشارات‬ ‫ݘ‬ ‫روزنامه ایران‪.‬‬ ‫اکبری‪ ،‬محمدعلی (‪ ،)1384‬تبارشناسی هویت جدید ایرانی (عصر قاجاریه و پهلوی اول)‪ ،‬تلران‪ :‬شرکت‬ ‫انتشارات علمی و فرهنگی‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫توسعه سیاسی در ایران‪ ،‬تلران‪ :‬گام نو‪.‬‬ ‫بشیریه‪ ،‬حسین (‪ ،)1380‬موانع‬ ‫چلبی‪ ،‬مسعود (‪ ،)1384‬جامعهشناسی نظم‪ :‬تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی‪ ،‬چاپ طوم‪ ،‬تلران‪ :‬نشر نی‪.‬‬ ‫راطخ‪ ،‬محمد (‪« ،)1384‬تئوری حق و حقوق بشر بینالملل»‪ ،‬ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫شماره ‪.41‬‬ ‫مجله تحقیقات حقوقی‪،‬‬ ‫راطخ‪ ،‬محمد (‪ ،)1384‬بنیاد نظری اصاح نظام قانونگذاری‪ ،‬تلران‪ :‬مرکز پژوهشهای مجلس شورای‬ ‫اطامی‪.‬‬ ‫راطخ‪ ،‬محمد (‪ ،)1388‬نظارت و تعادل در نظام حقوق اساسی‪ ،‬تلران‪ :‬انتشارات دراک‪.‬‬ ‫شریف مرتضی‪ ،‬علی ابن الحسین (‪ ،)1415‬اانتصار‪ ،‬قم‪ :‬مؤطسه النشر ااطامی‪.‬‬ ‫شیخ طوطی‪ ،‬محمد ابن حسن (بی تا)‪ ،‬النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی‪ ،‬قم‪ :‬انتشارات قدس محمدی‪.‬‬ ‫شیخ مفید‪ ،‬ابوعبداه محمد (‪ ،)1410‬المقنعه‪ ،‬السبعه الثانیه‪ ،‬قم‪ :‬مؤطسه النشر ااطامی‪.‬‬ ‫صدری‪ ،‬محمود (‪« ،)1385‬مدرنیته‪ :‬نه غر یف‪ ،‬نه غر بی»‪ ،‬در‬ ‫‪.aspx?ID=4315&p=1‬‬ ‫‪http://emruz.info/ShowItem.‬‬ ‫عبدی‪ ،‬عباس (زیر نظر) (‪ ،)1381‬معمای حاکمیت قانون در ایران‪ ،‬تدوین اطماعیل خلیلی‪ ،‬تلران‪ :‬طرح نو‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫ترجمه محمد راطخ‪ ،‬تلران‪ :‬طرح نو‪.‬‬ ‫ِکلی‪ ،‬جان (‪ ،)1382‬تاریخ مختصر تئوری حقوقی در غرب‪ ،‬پیشگفتار و‬ ‫ݘ‬ ‫ترجمه منوچلر روحانی‪ ،‬تلران‪ :‬شرکت طلامی کتابهای جیبی‪.‬‬ ‫کوطتلر‪ ،‬آرتور (‪ ،)1361‬خوابگردها‪،‬‬ ‫ُ‬ ‫ݘ‬ ‫ترجمه محمد راطخ‪ ،‬مجلهݘ‬ ‫گلدینگ‪ ،‬مارتین پی‪« ،)1378( .‬مفلوم حق‪ :‬درآمدی تار یخی»‪ ،‬پیشگفتار و‬ ‫ݘ‬ ‫شماره ‪.25-26‬‬ ‫تحقیقات حقوقی‪،‬‬ ‫محقق حلی‪ ،‬جعفر ابن حسن (‪ ،)1409‬شرائع ااسام فی مسائل الحال و الحرام‪ ،‬السبعه الثانیه‪ ،‬تلران‪:‬‬ ‫انتشارات اطتقا ل‪.‬‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫موحد‪ ،‬ضیاء (‪« ،)1377‬فراتر از تسامح»‪ ،‬مجله کیان‪ ،‬شماره ‪ ،45‬صص ‪.58-61‬‬ ‫ݘ‬ ‫ݘ‬ ‫شماره چلارم‪،‬‬ ‫فصلنامه فرهنگی ـ فلسفی‪،‬‬ ‫نیکفر‪ ،‬محمدرضا (‪« ،)1385‬لوتر و دینــ پیرایی مسیحی»‪ ،‬مدرسه‪:‬‬ ‫صص ‪.28-37‬‬ 73 ‫مدرنیته و حقوق دینی‬ Gaus, G.F. (1996), Justiicatory Liberalism, Oxford: Oxford University Press. Gilbert, M. (1997), A History of the Twentieth Century, Volume 1, 1900-1933, London: Harper Collins. Gilbert, M. (2000), A History of the Twentieth Century, Volume 2, 1933-1951, New York: Post Road Press. Gilbert, M. (1998), A History of the Twentieth Century, Volume 3, 1952-1999, London: Harper Collins. Gross, L. (1948), “The Peace of Westphalia, 1648-1948”, American Journal of International Law, Vol. 42 (20). ‫ حق و مصلحت‬72 ‫ݘ‬ .‫مؤطسه انتشارات علمی دانشگاه شریف‬ :‫ تلران‬،‫ اقتصاد ایران و معمای توسعه نیافتگی‬،)1383( ‫ مسعود‬،‫نیلی‬ ‫ݘ‬ .‫ نشر نی‬:‫ تلران‬،‫ترجمه محمد راطخ‬ ‫ مقدمه و‬،‫ مفهوم قانون‬،)1390( ‫ هربرت‬،‫هارت‬ Aquinas, T. (1948), Summa Theologica, translated by J.G. Dawson, edited by J’Entreves, Oxford: Basil Blackwell. Bainton, R.H. (1953), The Reformation of the Sixteenth Century, London: Hodder and Stoughton. Gutkind, E.A. (1970-71), International History of City Development, London. Bashiriyeh, H. (1984), The State and Revolution in Iran: 1962-1982, New York: St. Martin’s Press. Gutting, G. (1982), Religious Belief and Religious Skepticism, Notre Dame: University of Notre Dame Press. Bender, Th. (ed.) (1988), The University and the City: From Medieval Origins to the Present, Oxford: OUP. Hampton, J. (1997), Political Philosophy, Boulder, Colo.: Westview Press. Berghahn, V.R. (2006), Europe in the Era of Two World Wars: From Militarism and Genocide to Civil Society, 1900-1950, Princeton, NJ.: PUP. Hart, H.L.A. (1961), The Concept of Law, Oxford: Clarendon Press. Hay, D. (1989), Europe in the Fourteenth and Fifteenth Centuries, London: Longman. Bix, B. (1999), Jurisprudence: Theory and Context, 2nd ed., London: Sweet & Maxwell. Hazelrigg, L. (2000), “Individualism”, in E.F. Borgatta & R.J.V. Montgomery (eds.), Encyclopedia of Sociology, 2nd edition, Vol. 2, pp. 1301-1308. Blockmans, W.P. (1997), A History of Power in Europe: Peoples, Markets, States, Antwerp: Fonds Mercator Paribas. Heiko, O. (2003), The Two Reformations: The Journey from the Last Days to the New world, New Haven: YUP. Blunt, J.H. (ed.) (1874), Dictionary of Sects, Heresies, Ecclesiastical Parties and Schools of Religious Thoughts, Philadelphia: J.B. Lippincott. Hobbes, T. (1996), Leviathan, edited by R. Tuck, Cambridge: CUP. Bucher, R.J. (2005), “Francis of Assisi”, in L. Jones (editor in chief), Encyclopedia of Religion, 2nd edition, Vol. 5, USA: Macmillan Reference, pp. 3184-85. Hollier, D. (ed.) (1994), A New History of French Literature, Cambridge, Mass.: Harvard University Press. Kant, I. (1969), Fundamental Principles of the Metaphysics of Ethics, transl. by Thomas Kingsmill Abbott, 10th ed., London: Longmans. Kant, I. (1970), “An Answer to the Question: `What is Enlightenment?’”, in Kant: Political Writings, ed. by H. Reiss, Cambridge. Kant, I. (1996 [1785]), Groundwork of the Metaphysic of Morals in Practical Philosophy, trans. Mary I. Gregor, Cambridge: CUP. Kelly, D.R. (1991), “Law”, in The Cambridge History of Political Thought, edited by J.H. Burns, Cambridge: CUP, Ch. 3. Kelly, J.M. (1992), A Short History of Western Legal Theory, Oxford: Clarendon Press. Lecky, W.E.H. (1910), History of the Rise and Inluence of the Spirit of Rationalism in Europe, 2 Vols., London: Longmans Green. Locke, J. (1988), Two Treatises of Government, edited by P. Laslett, irst published in 1690, Cambridge: CUP. Loughlin, M. (2000), Sword & Scales: An Examination of the Relationship between Law & Politics, Oxford: Hart Publishing. Burke, E. (2001), Relection on the Revolution in France, edited by J.C.D. Clark, Stanford, Calif.: SUP. Caudill, D.S. & Redding, R.E. (2000), “Junk Philosophy of Science?: The Paradox of Expertise and Interdisciplinary in Federal Courts”, Washington and Lee Law Review, 57 (3), pp. 685-766. Claus, L. (2005), “Montesquieu’s Mistakes and the True Meaning of Separation”, Oxford Journal of Legal Studies 25(3), pp, 419-451. Cranor, C. (2005), “Scientiic Inferences in the Laboratory and the Law”, American Journal of Public Health, 95 (S1), pp. S121-S128. Davis, J.S. (1975), The World between the Wars, 1919-39: An Economist’s View, Baltimore: JHUP. Dawisha, K. & Parrott, B. (eds.) (1997), The Consolidation of Democracy in East-Central Europe, Cambridge: CUP. Duxbury, N. (1995), Patterns of American Jurisprudence, Oxford: Clarendon Press. Dworkin, R. (1984), Taking Rights Seriously, Forth Impression edition, London: Duckworth. Edwards, L. (ed.) (2000), The Collapse of Communism, Stanford, CA.: Hoover Institution Press. Loux, M.J. (1998), “Nominalism”, in E. Craig (general editor), Routledge Encyclopedia of Philosophy CD-ROM, London: Routledge. Elton, G.R. (1963), Reformation Europe, 1517-1559, London: Collins. Lukes, S. (1987), “Individualism”, in D. Miller, The Blackwell Encyclopedia of Political Thought, Oxford: Basil Blackwell, pp. 239-41. Eterovich, F. (1972), Approaches to Natural Law from Plato to Kant, New York: Exposition Press. Finer, S.E. (1997), The History of Government from the Earliest Times, 3 Vols., Oxford: OUP. 75 ‫حق و مصلحت‬ ‫ حق و مصلحت‬74 Millani, A. (2000), The Persian Sphinx: Amir Abbas Hoveyda and the Riddle of the Iranian Revolution, London: I.B. Tauris Publishers. Montesquieu, C. de S. (1989), The Spirit of Laws, translated and edited by A. Cohler, B. Miller & H. Stone, Cambridge: CUP. Morris, C.W. (ed.) (1999), The Social Contract Theorists: Critical Essays on Hobbes, Locke and Rousseau, Lanham, Md.: Rowman & Littleield. Moser, P. & Vander Nat, A. (eds.) (1987), Human Knowledge: Classical and Contemporary Approaches, Oxford: OUP. Mumford, L. (1961), The City in History: Its Origins, Its Transformations and Its Prospects, Secker & Warburg. 3 Nitsch, V. (2001), City Growth in Europe, Berlin: Duncker and Humblot. Parsons, T. (1951), Toward a General Theory of Action, Mass.: HUP. ‫ویژگیهای ذاتی و عرضی قانون‬ 1 Parsons, T. et al. (1965), Theories of Society, NY: Free Press Parsons, T. (1971), The System of Modern Societies, NJ: Prentice Hall ‫ݘ‬ ،»‫«مشروطه ایرانی‬ ‫به پاسداشت صدمین سالگرد‬ ‫تقدیم به روح بلند استاد فقید علیاکبر دهخدا‬ Popkin, R. (1979), The History of Scepticism, Berkley: University of California Press. Rawls, J. (1993), Political Liberalism, New York: Columbia University Press. Ridder-Symoens, H. de (ed.) (1991), A History of the University in Europe, Cambridge: CUP. Ross, W.D. (1930), The Right and the Good, Oxford: Clarendon. ‫ درآمد‬.1 ّ ‫ این‬،‫ البته‬.‫مؤلف نظام حقوقی اطت‬ ِ ‫به درطتی میتوان گفت «قانون» ملمترین عنصر‬ ‫ݘ‬ ‫عرصه وجود گذاشته‬ ‫عنصر در نظامهای حقوقی گوناگون به روشهای مختلف پا به‬ ‫ بنا بر‬،‫اولی قانون عرف بوده و قانون در آن نظامها‬ ِ ‫ منبع اصلی و‬،‫ در برخی نظامها‬.‫اطت‬ ‫ منبع‬،‫ در برخی دیگر از نظامهای حقوقی‬.‫ «قانون عرفی» دانسته میشده اطت‬،‫اصل‬ 2 ‫اصلی قانون مصوبات مرجع قانونگذاری طرزمین یا «قانون موضوعه» بوده‬ ‫نخستین و‬ ِ ‫ݘ‬ ‫طابقه نظام حقوق عرفی‬ ‫ به نظر میرطد در حال حاضر حتی در کشورهایی که‬.‫اطت‬ ،‫ بههرحال‬3.‫داشتهاند بخش اصلی قوانین را قانون نوشته یا موضوعه تشکیل میدهد‬ ‫ݘ‬ .‫طازنده نظام حقوقی اطت‬ ‫قانون ـ ـ چه عرفی چه موضوعهـ ـ عضو اصلی و ملمترین عنصر‬ ‫ݘ‬ ‫مشروطه ایران در ݘ‬ ‫ از‬.‫مجله مجلس و پژوهش منتشر شد‬ ‫ به مناطبت صدمین طالگرد انقاب‬1385 ‫ این نوشتار به طال‬.1 ‫ شایان ذکر‬.‫ صمیمانه طپاطگزاری میشود‬،‫ با تغییراتی‬،‫مسئوان آن نشریه برای انتشار مجدد آن در این مجموعه‬ .‫اطت که «تقدیم به مرحوم دهخدا» به هنگام نشر حذف شده بود‬ :.‫ک‬.‫ ن‬،‫ میتوان به نظام حقوقی انگلستان اشاره کرد‬،‫ برای نمونه‬.2 James, An Introduction to English Law, chs. 1-2. .Barendt, An Introduction to Constitutional Law :.‫ک‬.‫ ن‬.3 Rousseau, J.J. (1997), The Social Contract and other Later Political Writings, edited by V. Gourevitch, Cambridge: CUP. Scruton, R. (2002), A Short History of Modern Philosophy: From Descartes to Wittgenstein, 2nd ed., London: Routledge. Socias, J. (ed.) (2005), The History of the Church: A Complete Course, Woodridge, Ill.: Midwest Theological Forum. Spitz, L.W. (1980), The Renaissance and Reformation Movements, 2nd ed., 2 Vols., St. Louis: Concordia Pub. House. Thompson, H. (1999), “The Modern State, Political Choice and an Open International Economy”, Government and Opposition, Vol. 34 (2). Thompson, J.W. (1960), Economic and Social History of Europe in the Later Middle Ages [1300-1530], New York: Frederick Ungar. Tierney, B. (2004), “The Idea of Natural Rights – Origins and Persistence”, Northwestern University Journal of International Human Rights, Vol. 2, pp. 1-12. Van Creveld, M. (1999), The Rise and Decline of the State, Cambridge: CUP. Vanhanen, T. (2003), Democratization: A Comparative Analysis of 170 Countries, London: Routledge. Waldron, J. (ed.) (1984), Theories of Rights, Oxford: Oxford University Press. Ward, T. (2006), “English Law’s Epistemology of Expert Testimony”, Journal of Law and Society, 33 (4), pp. 572-95. Witte, J., Jr. (2005), Rights in the Western Tradition, on http://papers.ssrn.com/abstract= 753484.                                       978–964–185–286–5                   K                       