Papers by Meysam Badamchi
زید العلی دانش آموختهی حقوق اساسی در دانشگاه هاروارد و مدیر ارشد برنامهی تدوین قانون اساسی در م... more زید العلی دانش آموختهی حقوق اساسی در دانشگاه هاروارد و مدیر ارشد برنامهی تدوین قانون اساسی در مؤسسهی بینالملی دموکراسی و امداد انتخاباتی است. آنچه میخوانید گزارش مختصری است از منابع زیر:
Zaid Al-Ali (2021) “Tunisia”, in Arab Constitutionalism: The Coming Revolution, Cambridge University Press, pp. 19-42
Zaid Al-Ali “What happened to Tunisia's democracy?”, The Washington Post, Sep 24, 2021.
Zaid Al-Ali , “Tunisia’s draft constitution solidifies one-man rule”, The Washington Post, July 8, 2022.
مقدمه
ترکگرایی را میتوان بطور خلاصه چنین تعریف کرد: جنبشی که در سالهای پایانی امپراتوری عثمانی ... more مقدمه
ترکگرایی را میتوان بطور خلاصه چنین تعریف کرد: جنبشی که در سالهای پایانی امپراتوری عثمانی در رقابت با جنبشهای عثمانگرایی و پاناسلامیسم (به عنوان دو جنبش مطرح در ترکیه آندوره) و نیز تحت تاثیر ظهور و آوازه جنبشهای ناسیونالیستی در اروپا تاسیس شد و خواستار جمع شدن همه ترکها زیر یک سرزمین و پرچم واحد بود. با اینحال، چنانکه در این مقاله از قول ضیا گوکآلپ ( Ziya Gökalp، فوت: ۲۵ اکتبر ۱۹۲۴) توضیح خواهیم داد، ترکگرایی از نظر وسعت آرمانی خواستههایش به سه سطح قابل تقسیم است: ترکیهگرایی؛ اوغوزگرایی و تورانگرایی. با تاسیس جمهوری ترکیه در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۳ با رهبری مصطفی کمال آتاتورک، خواست اول یعنی تاسیس «دولت ملی» محقق شد، چنانکه ساختار اداری- سیاسی و فرهنگی-آموزشی ترکیه مدرن کاملا تحت تاثیر ترکگرایی تاسیس شده که کسانی چون گوکآلپ از نظریهپردازان آن بودهاند.
با اینحال، اوغوزگرایی (یعنی ایده نزدیکی فرهنگی ترکان اوغوز که به ترکان ساکن ترکیه، ایران و آذربایجان و خوارزم اطلاق میشود) و نیز تورانگرایی (اتحاد و همکاری میان «توران»، ترکستان بزرگ، یعنی سرزمینهایی که اوغوزها، تاتارها، قرقیزها، ازبکها و یاکوتها در آن زندگی میکنند و شامل اقوام اورال-آلتایی مغول و مجار نیز میشود) آرمانهای دورتر ترکگرایی هستند که امروزه در درجات کمتری محقق شدهاند و البته از دید باورمندان به ناسیونالیسمهای غیرترکی و از جمله برخی ایرانگرایان، محل مناقشهاند.
ضیا گوکآلپ، جامعه شناس، متفکر، شاعر و فعال سیاسی اهل ترکیه که در این مقاله به معرفی اندیشههای او در باب ترکگرایی میپردازیم در سال ۱۸۷۶ در شهر دیاربکر در شرق ترکیه متولد شد. او از روشنفکرانی است که اندیشههایش در تاسیس جمهوری ترکیه و تدوین سیاستهای فرهنگی جمهوری تازهتاسیس آتاتورک بسیار موثر بود و بسیاری آموزههایش بعدا به بخشی از افکار دولتیان بدل شد. برخی آثار تاثیرگذار او عبارتاند از: ترکیّت، اسلامیّت و معاصریّت (که در آن مفاهیم «ترک بودن»، «مسلمان بودن» و «غربی و مدرن بودن» در ترکیه مورد بررسی قرار گرفته و در ۱۹۱۸ منتشر شد)، و کتاب تاریخ تمدن ترکها (که به دین، علم، فلسفه، خانواده و دولت در میان ترکان میپردازد و حدود یک سال پس از فوت او، در ۱۹۲۵ انتشار یافت).
کتاب بنیانهای ترکگرایی [در ترکیه] که ترجمه فارسی آن منبع مقاله حاضر است، در سال ۱۹۲۳ یعنی حدود یک سال پیش از فوت زودهنگام گوکآلپ منتشر شد. این کتاب یکی از آثار کلاسیک در تاریخ روشنفکری و تاریخ اندیشه مدرن ترکیه است و پژوهشگر گرانقدر میثم قهوهچیان با عنوان بنیانهای ترکگرایی در ترکیه اخیرا به فارسی ترجمه کرده است. (ترجمه دقیق و روانی کتاب مزبور که مترجم محترم نسخهای از آنرا پیش از انتشار در اختیار نویسنده این مقاله قرار داده است، قرار است در ایران در صورت عبور از سد مجوز ارشاد از سوی انتشارات سبزان منتشر شود.) در این کتاب، ضیا به موضوعاتی چون تاریخ ترکگرایی، ملیت و وجدان ملی، و همچنین دین، زبان، اخلاق، حقوق، فلسفه و سیاست از منظر ترکگرایی پرداخته است. با خواندن این کتاب که از قضا تاریخ نگارش آن ماههای نزدیک به تاسیس جمهوری مدرن در ترکیه است، متوجه میشویم چطور افکار گوکآلپ بر آتاتورک تاثیر گذاشته است. میشود ادعا کرد که آتاتورک (و در حالت کلی کمالیستها) به بسیاری از آنچه ضیا در کتاب بنیانهای ترکگرایی توصیه کرده پایبند بودهاند. از مصطفی کمال نقل شده که در ستایش ضیا گفته: «پدر جسمم علیرضا افندی [پدر آتاتورک که وقتی او کودک بود فوت کرد]، پدر احساسم نامیک کمال [شاعر، نویسنده و فعال سیاسی اواخر دوران عثمانی که آثارش منبع الهام ادبی جریان ترکگرا بوده] و پدر فکریام ضیا گوکآلپ است». (به نقل از «مقدمه ویراستاران» بر کتاب بنیانهای ترکگرایی)
برغم اهمیت افکار گوکآلپ به عنوان یکی از نظریهپردازان اصلی جریان ترکگرایی و یکی از روشنفکران موسس ترکیه مدرن، متاسفانه شناخت دقیقی از افکار او در ایران که بر اساس آثار دسته اول خود او حاصل شده باشد، وجود ندارد. با نگاهی گذرا به مدخل بسیار کوتاه و برغم کوتاهی تاحدی غیرمنصفانه «ضیا گوکآلپ» در ویکیپدیای فارسی هم با این موضوع مواجه میشویم. این یادداشت به نوبه خود با هدف غلبه بر این کمبود و نیز پاسداشت کوشش مترجمی که زحمت ترجمه این اثر به فارسی را کشیده، نگارش یافته است. در ادامه عناوین داخل گیومه که در کنار شماره صفحات مربوطه در داخل پرانتز آمدهاند، ارجاع به عناوین فصلها در کتاب بنیانهای ترکگرایی دارند.
این فایل شکل به هم پیوستهای مقالات ششگانهای است که در تبیین اندیشهی جمهوریخواهانه جامعهمحور... more این فایل شکل به هم پیوستهای مقالات ششگانهای است که در تبیین اندیشهی جمهوریخواهانه جامعهمحور محمدرضا نیکفر در رادیوزمانه منتشر کردم. به مباحث متنوع طرح شده از سوی نیکفر در مجموعه مقالات ۱۸گانه «در ایران چه میگذرد؟» و نیز مطالب مکملی که از او در این سالها منتشر کرده آنقدر که شایسته است توجه نشد، شاید به سبب غلبهي روزمرگی و خبرزدگی در فضای رسانههای فارسیزبان و شبکههای اجتماعی، افول تاثیر روشنفکران در جامعه نسبت به دهههای گذشته، دشواری گاهبگاه زبان نیکفر و یا از چیزی که نیکفر با عنوان «چالش چپ در ایران» از آن یاد کرده و موضوع بخش بعدی این مجموعه نوشتار است. نیکفر به این نتیجه رسیده است که جنبش «زن، زندگی، آزادی» یا همان جنبش مهسا ما را در ایران در موقعیت تأسیس نظمی دگرگونه قرار داده است و بر همین اساس اولین بخش این مجموعه را به مرور خوانش او از جنبش «زن، زندگی، آزادی» اختصاص میدهیم. در مقدمه مجموعه «در ایران چه میگذرد؟» مینویسد: «من در زمان جنبش سبز چندین مقاله نوشتم» که عنوان برخی بود «در ایران چه میگذرد؟». با اوج گرفتن جنبش مهسا-ژینا، نیکفر باز برآن میشود یادداشتهایی زیر همین عنوان بنویسد، مجموعهای که به نوبهي خود دربردارندهی نظریهي جمهوریخواهی اجتماعی/سوسیالیستی یا جامعهمحور اوست. پیشفرض او آن است که از هم اکنون باید بر روی برنامههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بحث کرد و در بحثها تجربههای انباشته در تاریخ ایران را در نظر داشت. «تأسیسس نظام، بعد از روز صفرِ سرنگونی آغاز نمیشود.» پرسشگری و فکر انتقادی را تعطیل نکنیم که اگر چنین کنیم خطای انقلاب ۱۳۵۷ را تکرار کردهایم. نیکفر جمهوریخواهیاش را در تقابل با سلطنت و ولایت تعریف میکند، و سلطنت و ولایت در نظر او دو روی یک سکه استبداد ایرانیاند: ادب جمهوری را میتوان از «بیادبی بیکران آنچه پشت سر ما و در مقابل ماست». در مقالات همچنین ملاحظات انتقادی نگارنده در مورد اندیشه سیاسی دکتر نیکفرآمده است.
آنچه میخوانید گزارشی است از فصل۳ کتاب دموکراسی زیر سایهی خدا: اسلام و حقوق بشر در کشورهای مسلم... more آنچه میخوانید گزارشی است از فصل۳ کتاب دموکراسی زیر سایهی خدا: اسلام و حقوق بشر در کشورهای مسلمان، نوشتهی داوود احمد و محمد زبیرعباسی با مشخصات زیر:
Dawood Ahmed, Muhammad Zubair Abbasi, “Constitutional Islamization and Islamic Supremacy Clauses” (chapter 3), in Democracy under God: Constitutions, Islam and Human Rights in the Muslim World, Cambridge University Press, 2023, pp. 75-99.
رابطه شریعت (که از دید مسلمانان سنتی قانون الهی محسوب میشود) با قوانین عرفی و بشرساخته، برای دههها در طراحی قانون اساسی کشورهای مسلمان موضوع بحث بوده است. این سئوال برای مسلمانان مطرح بوده که با قانونگذاری سکولار و عرفی چه باید کرد؟ چطور میشود هم وفادار به اسلام بود و هم مبانی قانون اساسیگرایی مدرن را پذیرفت.
احمد و عباسی میگویند پس از مواجههی مسلمانان با مدرنیته، یک راه حل محبوب و رایج برای حل تنش محتمل میان شریعت و قوانین عرفی، اندراج بندهایی در قانون اساسی بوده است که نویسندگان از آنها با تعبیر «ماده یا بند تفوق اسلامی» (Islamic supremacy clause) یاد میکنند و مطابق آن یا اسلام «منبع قانونگذاری» است ویا اعلام میشود «قانونی که خلاف اسلام یا ناهمخوان با احکام شرع باشد، معتبر نیست».
اما میراث بندهای تفوق اسلامی در قوانین اساسی کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی چیست؟ این موضوعی است که مرور زیر بدان میپردازد.
تهیه این مجموعه در مورد «چندفرهنگگرایی لیبرال و حقوق اقلیتها و فدرالیسم: نظریه، نقدها و مطالعا... more تهیه این مجموعه در مورد «چندفرهنگگرایی لیبرال و حقوق اقلیتها و فدرالیسم: نظریه، نقدها و مطالعات موردی» که متشکل از یک مقدمه و بیست مقاله است و من دبیری، یعنی انتخاب و گزارش آنرا بر عهده داشتم اقلا شش ماه زمان برد. زمانی که در هلند بودم کارهای اصلیش را انجام دادم و در هفتههای اخیر به تدریج در دانشکده منتشر شد و حالا از سوی انتشارات آسو یکجا منتشر شده است. ایدهی دانشکده خلاصه کردن مقالات و کتابهای دانشگاهی به زبان سادهتر برای مخاطب علاقمند است و همه مطالب در نهایت توسط ویراستار سایت یکدست میشود. این مجموعه در ادامه کارهای من (اعم از ترجمه و تالیف) در مورد فلسفه سیاسی ویل کیملیکا و بحث فدرالیسم در ایران نیز هست و مکمل مهمی است برای کارهای قبلی. ممنونم از مدیران دانشکده که امکان بسط اندیشههایم و تدقیق روایتم از نسبت چندفرنگگرایی ویل کیملیکا و شارحانش با ایران را به این شیوه به من دادند.
بسیاری از مردم که در نظامهای اقتدارگرا زندگی میکنند فکر میکنند که متون قانون اساسی در کشورهایش... more بسیاری از مردم که در نظامهای اقتدارگرا زندگی میکنند فکر میکنند که متون قانون اساسی در کشورهایشان تاحد زیادی اوراق بیارزشی هستند که کارکردشان پنهان کردن واقعیت استبدادی نظام حاکم است. چرا این نظامهای اقتدارگرا قانون اساسی وضع میکنند؟ وجود پدیدهی «قانون اساسی» را در کشورهایی از جهان که در آنها «قانوناساسیگرایی» (constitutionalism) در معنای دقیق و دموکراتیک کلمه حضور ندارد چطور میشود توضیح داد؟ این پرسشی است که ناتان براون در کتاب قانون اساسیها در جهان ناقانوناساسیگرا: قوانین اساسی عربی و چشمانداز دولت پاسخگو میکوشد بدان پاسخ دهد.
براون بر وضعیت کشورهای عربی تمرکز میکند، اما انگیزههای مختلفی که برای نوشتن قانون اساسی در این کشورها بر میشمرد را میتوان بر بسیاری از نظامهای غیردموکراتیک تعمیم داد. با آنکه کتاب براون پیش از بهار عربی نوشته شده، با توجه به ناکامی انقلابهای عربی در گذار به دموکراسی، بسیاری از تحلیلهای او در مورد وضعیت حال این کشورها نیز سازگار است.
از نظر براون قانون اساسی در محیطهای عمدتاً غیردموکراتیک خاورمیانهای نقش بسیار خاصی دارند. در چنین محیطهایی قانون اساسی اولاً تبلور قدرت حکومت است، ثانیاً سندی برای سازماندهی روابط بین نهادهای دولتی/حکومتی است، و ثالثاً پیمان نخبگان قدرت برای ادارهی کشور است که لزوما جلوهی اراده عمومی نیست.
کریم مجتهدی (۱۰ شهریور۱۳۰۹ – ۲۵ دی ۱۴۰۲) پروفسور فلسفه دانشگاه تهران که زمستان گذشته فوت کرد معلم... more کریم مجتهدی (۱۰ شهریور۱۳۰۹ – ۲۵ دی ۱۴۰۲) پروفسور فلسفه دانشگاه تهران که زمستان گذشته فوت کرد معلم چند نسل از دانشآموختگانِ فلسفه در ایران و از جمله معلم فلسفه نگارنده در دوره فوق لیسانس فلسفه علم در دانشگاه صنعتی شریف بود. صاحب این قلم پیشتردرمقالهای با عنوان «فلسفه در فرانسه در سالهای پس از جنگ جهانی دوم از منظر یک دانشجوی ایرانی»، به یاد کریم مجتهدی وضعیت فلسفه در فرانسه در دهههای آغازین پس از جنگ جهانی دوم را بررسید. در این نوشتار که به پاسداشت خاطرهي کریم مجتهدی و برای ادای دین به خدمتی که او به فلسفه در ایران کرده برای زمانه نوشته میشود، به رویکرد مجتهدی به مفاهیم «تجدد» و «سنت» در کنار خوانش او از چیستی «فلسفه» خواهیم پرداخت. چنانکه در مقدمه توضیح داده شده مجتهدی شخصا با کاربرد عبارت «مدرنیته» در زبان فارسی موافق نبود و کلمهی «تجدد» را ترجیح میداد. ما در این مقاله، برغم اینکه استدلال او در تمایز میان مدرنیته و تجدد را کاملا قانعکننده نیافتیم، ازعبارت تجدد در اشاره به آنچه منظور مجتهدی است، بهره جستهایم. منبع ما در مورد اندیشهی مجتهدی در مورد تجدد بیش از همه کتاب زیر است: کریم مجتهدی، فلسفه و تجدد، انتشارات امیرکبیر، تهران: ۱۳۸۵.
حجم مطالبی که در روزهای گذشته به زبان ترکی و انگلیسی و سایر زبانها در واکنش به پیروزی قاطع حزب... more حجم مطالبی که در روزهای گذشته به زبان ترکی و انگلیسی و سایر زبانها در واکنش به پیروزی قاطع حزب جمهوریخواه خلق بر حزب عدالت و توسعه در انتخابات محلی ۳۱ مارس تولید شده بسیار زیاد است و به موضوع پیروزی حزب جمهوریخواه خلق و تبعات آن میشود از زوایای متعددی پرداخت. در تحلیلی کلی میتوان ادعا کرد که نارضایتی انباشته شدهای از سیاستهای اردوغان و حکمرانی مدام و از جهاتی فرسوده شدهی آکپارتی بر ترکیه از ۲۰۰۲ تا امروز وجود داشت که خودش را، گرچه دیرهنگام، در انتخابات ۳۱ مارس ۲۰۲۴ نشان داد. در این نوشتار برآنیم که به این پرسش پاسخ دهیم: اگر بیش از نیمی از جامعهی ترکیه احتمالا از اردوغان و سیاستهایش ناراضی هستند، چنانکه نتایج انتخابات شهرداریهای ۳۱ مارس نشان میدهد، چرا اپوزیسیون و مشخصا حزب جمهوریخواه خلق، بر خلاف اینبار، در انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی مه ۲۰۲۳ که حدود ده ماه قبل برگزار شد نتیجه نگرفت و با نتایجی چون ۴۵٪ در برابر ۴۹٪ (رای قلیچداراوغلو برابر اردوغان در دور اول ریاستجمهوری،) و ۲۵٪ در برابر ۳۶٪ (نتایج انتخابات پارلمانی ج ه پ در برابر آکپارتی) شکست خورد؟ پیش از پاسخ لازم است نگاهی جزییتر بیندازیم به نتایج ۳۱ مارس و شهرها و مناطقی که مدیریتشان با نتایج اخیر از آکپارتی به ج ه پ رسید.
کریم مجتهدی (۱۰ شهریور۱۳۰۹ – ۲۵ دی ۱۴۰۲) پروفسور بازنشستهی گروه فلسفه دانشگاه تهران که مدتی قبل ... more کریم مجتهدی (۱۰ شهریور۱۳۰۹ – ۲۵ دی ۱۴۰۲) پروفسور بازنشستهی گروه فلسفه دانشگاه تهران که مدتی قبل فوت کرد، معلم چند نسل از دانشآموختگان فلسفه ایرانی بود و به نگارنده این مقاله هم در دوره فوق لیسانس فلسفه علم در دانشگاه صنعتی شریف برای دو ترم درس داده بود. این مقاله برای نکوداشت یاد کریم مجتهدی نگاشته شده و دین شاگردانش به او. منبع اصلی ما در اینجا مصاحبهی مفصلی است با ایشان با عنوان «درد فلسفه، درس فلسفه است»، نشر شده در کتابی با عنوان درد فلسفه، درس فلسفه: جشننامه استاد کریم مجتهدی، به کوشش رئيسزاده، بابک عباسی، منصور هاشمی (تهران: انتشارات کویر، ۱۳۸۴). در این مصاحبه که کمتر از بیست سال قبل و در ایام اوج فعالیت فکری و پختگی او انجام شده، مصاحبه شونده به نکات جالب توجهی در مورد نگاه خویش به فلسفه و نیز وضعیت فلسفه در فرانسه در دهههای آغازین پس از جنگ جهانی دوم اشاره کرده است که میتواند برای خوانندگان فارسیخوان جذاب باشد.
مجتهدی که تاریخ تولدش به میلادی سال ۱۹۳۰ است، برای تکمیل تحصیلات دبیرستان و گرفتن دیپلم و آموختن بیشتر زبان فرانسه، ابتدا از ایران به سوئیس میرود و پس از یکسال اقامت و گرفتن دیپلم دبیرستان به فرانسه میرود، تا در دانشگاه سوربن در پاریس مشغول تحصیل شود. در سال ۱۹۶۳ او به ايران باز میگردد و پس از مدت کوتاهی زير نظر دكتر يحيي مهدوی (۱۲۸۷–۱۳۷۹شمسی)، رئیس وقت گروه فلسفه دانشگاه تهران که جزو معلمین فلسفهي یک نسل قبل از مجتهدی بود، به استخدام گروه فلسفه در میآید. با این حساب خاطرات ذکر شده در مصاحبهای که منبع اصلی این مقاله است در بخش مربوط به فرانسه، متعلق به دههی ۱۹۵۰ و نیمهي اول دههي ۱۹۶۰ میلادی است، یعنی فقط چند سال پیش از انقلابات دانشجویی معروف می ۱۹۶۸ پاریس و فرانسه (به تعبیر برخی انقلابات پستمدرن) که تاثیر شگرفی را بر سیاست و فرهنگ جهان در دهههای بعد گذاشت.
حتی اگر آمار حکومتی را اساس تحلیل قرار دهیم، نتایج «انتخابات» ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ درسهای بسیاری دارد. ... more حتی اگر آمار حکومتی را اساس تحلیل قرار دهیم، نتایج «انتخابات» ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ درسهای بسیاری دارد. این رایگیری به نوبهي خود تصویری از جناحبندی در داخل اصولگرایان در شرایط حاکمیت یکدست و فقدان رقیب به دست میدهد. آیا تحلیل این اختلافات میتواند فایدهای برای گذار به دموکراسی داشته باشد؟ و آیا اپوزیسیون ایران، بجای کلیبافیهای همیشگی، برنامهای برای استفاده از این تفرقه در جهت گذار به دموکراسی دارد؟ نمیتوان با شعار کلی دادن که همه اصلاحطلب و اصولگرا و جناحهای گوناگون داخل اصولگرایی یکی هستند (چنانکه در میان «ترامپیستهای ایرانی» نیز به شدت رایج است) از ارائه تحلیل دقیق و باریکبینانه طفره رفت. به قول آن مثل انگلیسی «شیطان در جزئیات است»( the devil is in the detail). این مقاله با این نگاه نگاشته شده است و مشخصا نظری میاندازد به نتایج انتخابات در تهران.
در یک تقسیمبندی بسیار کلان جناحهای سیاسی داخل و خارج ایران را میتوان به سه گروه اصولگرا، سرنگو... more در یک تقسیمبندی بسیار کلان جناحهای سیاسی داخل و خارج ایران را میتوان به سه گروه اصولگرا، سرنگونیطلب و اصلاحطلب تقسیمبندی کرد، و البته هرکدام از این جریانات را نیز به طیفهای ریز و درشت دیگر در داخل خودش تفکیک کرد. (برای یک نمونه بنگرید به این نوشتار) انتخابات پیش رو بیش از همه به دورهمی اصولگرایان طرفدار ولایت فقیه بدل شده، چیزی که برخی از آن با عنوان «نزاع داخلی اصولگرایان سر سفره نظام» یاد کردهاند. در این نوشتار برآنیم گفتمان اصولگرایان در مورد انتخابات ۱۱ اسفند را تحلیل کنیم و براساس موضعگیری روزها و هفتههای اخیر افراد شاخص منسوب به آن، کلیدواژههای جریان اصولگرا در تشویق مردم به مشارکت در انتخابات ۱۱ اسفند را واکاوی کنیم. پیش از ورود به بدنهي اصلی بحث، ذکر یک مقدمهي نظری خالی از فایده نیست.
در وضعیتی که بحران جانشینی رهبر فعلی دیریا زود دامن سیاست ایران را خواهد گرفت، بحث و اندیشه در مو... more در وضعیتی که بحران جانشینی رهبر فعلی دیریا زود دامن سیاست ایران را خواهد گرفت، بحث و اندیشه در مورد نهاد موسوم به خبرگان رهبری اهمیت مضاعفی مییابد. در گزارش پیشین «قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی» نقد و بررسی شد. در این گزارش به بررسی انتقادی «قانون انتخابات مجلس خبرگان رهبری» میپردازیم.
خبرگان با شکل کنونی که فقط از روحانیون فقهخوانده تشکیل یافته از سال ۱۳۶۱ در ایران تاسیس شد. بر خلاف دوران زمامداری آقای خامنهای که مجالس خبرگان کاملا وضعیتی فرمایشی دارند و کاملا ذیل مدیریت رهبر عمل میکنند، در دههی اول انقلاب و دوران زمامداری روحالله خمینی مجلس خبرگان نهادی بود که درجاتی از استقلال در تصمیمگیری در برابر بنیانگذار جمهوری اسلامی داشت. به بیان دیگر آقای خمینی که برخی نواندیشان دینی معتقدند در قیاس با رهبر فعلی کمتر بد بود (مجموعه دلایل عبدالله ناصری در این زمینه را اینجا بخوانید)، استقلال ولومحدودی به نهاد خبرگان رهبری که بسیاری از اعضایش در زمره شاگردان او بودند داده بود. دوره اول مجلس خبرگان دو اقدام بسیار مهم در کارنامه خود دارد: یکی انتخاب حسینعلی منتظری به عنوان قائممقام رهبری در سال ۱۳۶۴؛ امری که البته بعدها با استعفا ویا عزل آیتالله منتظری از قائممقامی دقیقا پیش از فوت خمینی ناکام ماند (موضوعی که ابعاد پشت پرده آن هنوز بسیار جا دارد واکاویده شود) و در نتیجه مسیر برای رهبر شدن علی خامنهای، که در توازن رهبر اول میان شرق و غرب گرایشی کاملا به سمت شرق (روسیه و چین) دارد، فراهم شد.
ایران روزهای سرنوشتسازی را بسر میبرد و بحران جانشینی علی خامنهای دیریا زود دامن سیاست ایران را... more ایران روزهای سرنوشتسازی را بسر میبرد و بحران جانشینی علی خامنهای دیریا زود دامن سیاست ایران را خواهد گرفت. در چنین وضعیتی نهاد موسوم به خبرگان در ایران اهمیتی مضاعف مییابد. حداقل این شیوهای است که به نظر زمامداران جمهوری اسلامی میاندیشند.
خبرگان با شکل کنونی که فقط از روحانیون فقهخوانده تشکیل یافته از سال ۱۳۶۱ در ایران تاسیس شد، و ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ هفتمین دوره «انتخابات» این مجلس قرار است در فضایی سرد برگزار شود. با توجه به وضعیت جسمانی علی خامنهای، اگر وضعیت در داخل چارچوب موازین جمهوری اسلامی پیش برود و انقلابی چنانکه مخالفان امید میکنند محقق نشود، احتمال بسیاری میرود که خبرگان بعدی جانشین علی خامنهای را از میان گزینههایی چون مجتبی خامنهای، ابراهیم رئیسی و دیگرانی از این دست معین کنند. به همین سبب است که «انتخابات» ۱۱ اسفند در بستهترین شرایط برگزار میشود، وحتی حسن روحانی رئيسجمهور سابق جوازی نیافته بر کرسی خبرگان آینده تکیه زند. (بنگرید به بیانیه روحانی در ۴ بهمن ۱۴۰۲ در واکنش به رد صلاحیت شدنش که در آن آمده: «....با این شواهد روشن، دیگر تردیدی نمیماند که اقلیت حاکم، رسماً و علناً کاهش حضور مردم در انتخابات را میخواهند. آنها میخواهند انتخابات و صندوق را از تعیینکنندگی در سرنوشت مردم بیاندازند تا خود بتوانند با تصمیمات محفلی، سرنوشت مردم را تعیین کنند.»)
این در حالی است که ابراهیم رئیسی به یقین در مجلس خبرگان آینده حضور خواهد داشت و شواهد مختلف نشان میدهد که تیمی که رئیسی را در ۱۴۰۰ به قدرت رساند به احتمال زیاد در پی تعیین رهبر آینده ایران از جمع هماندیشان او یا خود او است.
در ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ محمدباقر قالیباف، رئيس مجلس اصولگرای یازدهم، در نامهای به ابراهیم رئیسی، فردی ک... more در ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ محمدباقر قالیباف، رئيس مجلس اصولگرای یازدهم، در نامهای به ابراهیم رئیسی، فردی که در یک «انتخابات» کاملا غیررقابتی و حذف حریفان بواسطهی حمایت شورای نگهبان توانست در سال ۱۴۰۰ بر کرسی ریاستجمهوری ایران بنشیند، «قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی» را «با آخرین اصلاحات و الحاقات» ابلاغ کرد. قانون انتخابات ایران که به این ترتیب زیر نظر قالیباف و رئیسی و اصحاب ایشان تهیه شده، متنی مفصل و ۱۱۵ مادهای (۵۸ صفحهای) است که نقد و بررسی تمام ابعاد آن در یک یادداشت کوتاه ممکن نیست. در این نوشتار برآنیم از یک منظر مهم این قانون را نقد و بررسی کنیم: بیعدالتی ساختاری در «شرایط انتخابشوندگان»: اینکه این قانون، مانند بسیاری دیگر از «قوانین» جمهوری اسلامی، اهمیت زیادی به نوعی رویهگرایی و فرمالیزم (formalism) و لگالیزم (قانونگرایی صوری، legalism) که همراه جزییات بیهوده بسیار است در روند برگزاری انتخابات میدهد، اما وقتی که به اصل بحث لزوم و اسباب مشارکت مردم انبوه مردم ایران میرسیم و از نظر عدالت محتوایی، فرسنگها فاصله جدی با اصول بدیهی انتخابات در کشورهای دموکراتیک دنیا دارد.
بسیاری از مخالفان انتخابات پیشروی مجلس و خبرگان را تحریم خواهند کرد، آنهم با وضعیت سرکوب همهجانبه و خشنی که علیه مخالفان حجاب اجباری در خیزش «زن، زندگی، آزادی» در پاییز ۱۴۰۱ رخ داد. میشود ادعا کرد تنها زمانی بازگرداندن خیل عظیم ایرانیان به صندوقها در یک آینده فرضی ممکن است، که قانون فعلی انتخابات مجلس (و قوانین مرتبط با آن) به کناری نهاده شود و جای خود را با قوانینی (از جمله قانون اساسیای) عادلانه تر و شمولپذیرتر و لیبرالدموکراتیک بدهد که ایران را واقعا برای همه ایرانیان از عقاید و باورهای گوناگون میخواهند و «حکومت قانون» را در معنای دقیق کلمه تاسیس میکنند.
بیش از یک سال از جنبش زن زندگی آزادی در ایران میگذرد. در ترکیه، این جنبش را رسانههای نزدیک به ح... more بیش از یک سال از جنبش زن زندگی آزادی در ایران میگذرد. در ترکیه، این جنبش را رسانههای نزدیک به حزب حاکم عدالت و توسعه (آک پارتی)، وابسته به احزاب مخالف ویا کنشگران مدنی مستقل هریک به نحوی متفاوت پوشش دادهاند. در ماههای بعد از پاییز ۲۰۲۲ انعکاس اخبار جنبش زندگی آزادی ایران در ترکیه به تدریج کمرنگ شد و در سایه تحولات داخلی این کشور و امور (از دید فعالین سیاسی داخلی ترکیه) مهمتری چون انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۳ قرار گرفت. در بخش اول این نوشتار ما به واکنش مقامهای رسمی دولت ترکیه و نشریات حکومتی از یکسو، و تحلیلگران در مجموع همدل با سیاستهای حزب عدالت و توسعه از سوی دیگر، به جنبش زن زندگی آزادی ایران پرداختهایم. واکنش احزاب اپوزیسیون و کنشگران مدنی مستقل ویا نزدیک به اپوزیسیون موضوعی است که باید بدان در فرصتی جداگانه پرداخت، ولی ما در بخش آخر نگاهی به آن هم انداختهایم در قالب واکنش فمینیستهای ترکیه به انقلاب زنان در ایران. مرجع در بررسی واکنشها آرشیو مطالبی است که در فاصلهی سپتامبر ۲۰۲۲ تا ژانویه ۲۰۲۳ (یعنی ایامی که اوج اعتراضات و جنبش بود) به زبانهای ترکی و احیانا فارسی نگاشته شدهاند.
عبدالله احمد النعیم متفکر سودانی، روشنفکری شناخته شده در سطح جهانی در ادبیات مربوط به اسلام و دمو... more عبدالله احمد النعیم متفکر سودانی، روشنفکری شناخته شده در سطح جهانی در ادبیات مربوط به اسلام و دموکراسی و قانون اساسی است. برغم اهمیت او در آثار آکادمیک نگاشته شده به زبان انگلیسی، او در ایران عمدتا تنها به نام شناخته شده و آثار معدودی از او به زبان فارسی ترجمه یا تالیف شده است. نویسنده این سطور در کتابی که ترجمهي فارسی آن منتظر مجوز ارشاد برای چاپ در داخل ایران است و نیز برخی آثار دیگر به نوبهي خویش کوشیده النعیم را به ایرانیان معرفی کند. این دو مقاله در زمانه درادامه آثار مزبور و برای معرفی دامنگیرتر النعیم به خوانندگان فارسیخوان نگاشته شدهاند. منبع اصلی ما این مقاله از النعیم است که در آن چکیدهای از اندیشهی او در مورد «دیالکتیک سازگاری» میان شریعت و قانون دولت آمده است:
Abdullahi Ahmed An-Naim, “The Compatibility Dialectic: Mediating the Legitimate Coexistence of Islamic Law and State Law”, Modern Law Review, Volume73, Issue1, January 2010, pp. 1-29.
*****
النعیم در آثارش میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که چگونه مسلمانان و مومنان میتوانند هم مطابق با اعتقادات دینی خویش در مورد اسلام زندگی کنند و هم اینکار را بدون زیر پا گذاشتن حقوق سایر ساکنان جامعه برای زندگی مطابق با اعتقادات دینی یا سکولار خویش انجام دهند؟ پرسش مرتبط دیگر آن است که آیا مسلمانان بر اساس تکالیف دینی خویش، ملزم هستند قوانین شریعت را مبنای قانونگذاری دولتی قرار دهند (چنانکه فقهای حکومتی در جمهوری اسلامی، اعم از خمینی یا خامنهای و سایر فقهای عضو شورای نگهبان، ائمه جمعه و...مدعی هستند)، یا اینکه چنانکه نواندیشان دینی در جهان اسلام و کسانی چون شخص عبدالله احمد النعیم میگویند، حکومتی کردن احکام فقهی با ماهیت دینی شریعت به عنوان قانون خداوند برای مسلمانان در تضاد و تنش است و این موضوع باید به شیوهای دیگر حل و فصل شود؟
ابراهیم رشیدی، با نام قلم ساوالان، روشنفکر، روزنامهنگار، واژهشناس و فعال مدنی آذربایجانی ساکن ... more ابراهیم رشیدی، با نام قلم ساوالان، روشنفکر، روزنامهنگار، واژهشناس و فعال مدنی آذربایجانی ساکن مشکینشهر(خیاو) نهم دی ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی استان اردبیل در منزل شخصی بازداشت شده است. این اولین بار نیست که ساوالان دستگیر میشود. او طی دو دهه گذشته به دفعات به دلیل فعالیتهای خود در دفاع از حقوق ترکان و نقد حاکمیت، به زندان افتاده بود.
ابراهیم ساوالان تاملات خویش را، پس از گذار دشوار از سد فیلترینگ در داخل ایران، از طریق شبکههای اجتماعی با مخاطبان در میان میگذاشت. در این نوشتار برآنیم به پاسداست او و شجاعت مدنیاش، مروری کنیم بر برخی از اندیشههای او که میشود همگی را در چارچوب نوعی چون ترکگرایی فرهنگی معتدل و معقول (reasonable) طبقهبندی کرد.
حالا که چند ماه است از جنگ خونین ۲۰۲۳ اسرائیل و حماس در غزه میگذرد، و هنوز معلوم نیست چه پایانی ... more حالا که چند ماه است از جنگ خونین ۲۰۲۳ اسرائیل و حماس در غزه میگذرد، و هنوز معلوم نیست چه پایانی برای نزاع اسرائیل و فلسطین رقم خواهد خورد، بازخوانی سفرنامه جلال آل احمد (۱۳۴۸-۱۳۰۲ش)، روشنفکر و ادیب شهیر ایران در دوران پیش از انقلاب، به اسرائیل در اوایل دهه ۴۰ شمسی، بیش از پیش ضروری به نظر میرسد بخصوص از این جهت که سفرنامه ای است در نوع خود یکتا و اثر دیگری مانند آن به فارسی نوشته نشده است. . عنوان کتاب گه پس از انقلاب نشر شده سفر به ولایت عزرائیل است، و محتویات آن با اظهارات کلیشهای که در چهل سال گذشته از رهبران جمهوری اسلامی در مورد اسرائیل فراوان شنیدهایم، تفاوتهای جدی دارد.
در الهیات اسلامی «عزرائیل» نام ملکالموت یا فرشتهی مرگ است و آمدنش در عنوان کتاب اشاره به رفتار ظالمانهی اسرائیل با فلسطینیها نیز دارد. با این حال به نظر میرسد عنوان «سفر به ولایت عزرائیل» از سوی شمس آل احمد انتخاب شده است که مجموعه مقالات برادر را در سال ۱۳۶۳، یعنی چند سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ و پانزده سال پس از فوت نابهنگام جلال، ویراست و با مقدمهای مبسوط و برخی توضیحات منتشر کرد.
در عین حال چنانکه در این نوشتار خواهیم دید اطلاق عبارت «ولایت» در توصیف اسرائیل یکی از تمهای اصلی اندیشه جلال است که در فصل۱«پیشدرآمد» و فصل ۳ با عنوان «ولایت بیشرق و غرب» بر آن تصریح شده است.
سفر آل احمد به اسرائیل پیش از جنگهای شش روزه ۱۹۶۷ و گویا با حمایت مالی دولت اسرائیل رخ میدهد. کتاب ارزش تاریخی بسیاری دارد: فصلهای آغازین نگاه یک روشنفکر چپ خاورمیانهای، با گرایشهای بومی، به تاسیس کشور اسرائیل تا پیش از ۱۹۶۷ را نشان میدهد و در فصل آخری که ضمیمه شده مشخص میکند این نگاه چطور با اشغالگریهای بعدی اسرائیل علیه اعراب فلسطینی و توسعهطلبی ارضی این کشور و جنایات مضاعف آن علیه بومیان، دستخوش تغییرات مهمی شد.
این کتاب نشان میدهد به رغم همه انتقادهای تندوتیزی که جلال به حکومت اسرائيل و رفتار آن با فلسطینیها وارد میکند، او به عنوان یک نویسندهی سوسیالیست قادر به گفتگو با یهودیان ساکن اسرائیل (خصوصا قشر سکولار و کیبوتصنشین) است، چنانکه در سفرنامه اش بسیاری از گفتگوهای خویش در آن دوهفته را به صورت عینی شرح داده است. شیوهی همسخنی/گفتگو محور و مارتین بوبری آلاحمد در موضوع اعراب-اسرائيل، امری است که والیان فقیه جمهوری اسلامی در دوران پس از انقلاب هرگز در جهت آن حرکت نکردند، بلکه خلاف آنرا تبلیغ کردهاند.
منبع اصلی ما در نگارش این فصل، سفرنامه آل احمد و ترجمه آن به زبان انگلیسی است، از این قرار:
---جلال آلاحمد، سفر به ولایت عزرائیل (با مقدمه شمس آلاحمد)، انتشارات رواق، چاپ اول ۱۳۶۳، ۱۲۰ صفحه.
--Jalal Al-e Ahmad, The Israeli Republic: An Iranian Revolutionary's Journey to the Jewish State, Translated from the Persian by Samuel Thrope, with essays by Samuel Thrope and Bernard Avishai, Restless Books, 2017.
با تشکر از دوست گرامی مهدی جامی که پیشنهاد نگارش این مقاله را به مناسبت صدمین سالگرد تولد جلال مطرح کرد و بخش مهمی از منابع لازم را در اختیار نویسنده قرار دادند.
آنچه در ادامه میآید، ترجمه فصل پنجم کتاب فلسفهسیاسی پسااسلامگرا: گفتگوی جان راولز و روشنفکران ا... more آنچه در ادامه میآید، ترجمه فصل پنجم کتاب فلسفهسیاسی پسااسلامگرا: گفتگوی جان راولز و روشنفکران ایرانی است که توسط آقایان آزادحاجآقایی و عباد روحی و با نظارت نویسنده به فارسی ترجمه شده است. کتاب در ایران بیش از یکسال است که در انتظار مجوز نشر است. نگارنده به مناسبت ۲۴ آبان، سالگرد فوت علامه طباطبایی، فصل پنجم کتاب را که به خوانشی متفاوت از اندیشهی سیاسی علامه اختصاص دارد، در دوبخش برای مخاطبان زیتون منتشر کرد و در اینجا بازنشر میشود. مشخصات اثر به زبان انگلیسی از این قرار است:
Meysam Badamchi, “Between Contractarianism and an Islamic State: A Post-Islamist Reading of M.H.Tabatabai’s Theory of Justice”, in Post-Islamist Political Theory: Iranian Intellectuals and Political Liberalism in Dialogue, Cham: Springer, ‘Philosophy and Politics: Critical Explorations’ Series, 2017, pp. 95-122.
ایران و ترکیه دو کشور مسلمان در منطقهي خاورمیانه با هویتی عمدتا غیرعربی هستند و از این جهت مقای... more ایران و ترکیه دو کشور مسلمان در منطقهي خاورمیانه با هویتی عمدتا غیرعربی هستند و از این جهت مقایسهی سیاستهای دولتهای ترکیه و ایران در موضوع تنش فلسطین و اسرائیل میتواند جالب توجه باشد.
موضوع این نوشتارهای سهگانه (منتشر شده در زمانه، بنگرید اینجا بخش اول، اینجا بخش دوم و اینجا بخش سوم) روابط ترکیه و اسرائیل در قرون بیستم و بیست ویکم است. رابطهی اسرائیل و ترکیه برغم فراز و فرودهای بسیار، از یک منطق کمابیش پیوسته برخوردار بوده است. ترکیه برغم حمایت از حقوق فلسطینیها در اکثر حکومتهای خود، چه سکولار و چه اسلامگرا، وجود اسرائیل را به عنوان دولت برسمیت شناخته است و هیچگاه ارتباط خود را با اسرائیل بطور کامل قطع نکرده است. موضع اخیر حزب حاکم عدالت و توسعه در مورد جنگ ۲۰۲۳ غزه، مبنی بر محکومیت شدید حملات اسرائيل و خواست آتشبس، در کنار حمایت جدی از تاسیس دولت فلسطینی درکنار اسرائیل بر اساس مرزهای پیش از ۱۹۶۷ را باید بر اساس این منطق فهمید. در این نوشتار به بازهی زمانی ۱۹۴۷-۱۹۹۰ میپردازیم، یعنی زمان تشکیل اسرائیل پس از جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد. در بخش دوم مروری خواهیم کرد به تاریخ روابط در فاصلهی سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۲، یعنی دههي اول پس از جنگ سرد و دههی قبل از به قدرت رسیدن حزب عدالت وتوسعه. در نوشتار سوم و نهایی مروری خواهیم کرد به تاریخ روابط در فاصلهی سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۳، یعنی دوران حکومت اردوغان و حزب عدالتو توسعه با مدیریت اردوغان و فراز و نشیبهایی که داشته است.
Uploads
Papers by Meysam Badamchi
Zaid Al-Ali (2021) “Tunisia”, in Arab Constitutionalism: The Coming Revolution, Cambridge University Press, pp. 19-42
Zaid Al-Ali “What happened to Tunisia's democracy?”, The Washington Post, Sep 24, 2021.
Zaid Al-Ali , “Tunisia’s draft constitution solidifies one-man rule”, The Washington Post, July 8, 2022.
ترکگرایی را میتوان بطور خلاصه چنین تعریف کرد: جنبشی که در سالهای پایانی امپراتوری عثمانی در رقابت با جنبشهای عثمانگرایی و پاناسلامیسم (به عنوان دو جنبش مطرح در ترکیه آندوره) و نیز تحت تاثیر ظهور و آوازه جنبشهای ناسیونالیستی در اروپا تاسیس شد و خواستار جمع شدن همه ترکها زیر یک سرزمین و پرچم واحد بود. با اینحال، چنانکه در این مقاله از قول ضیا گوکآلپ ( Ziya Gökalp، فوت: ۲۵ اکتبر ۱۹۲۴) توضیح خواهیم داد، ترکگرایی از نظر وسعت آرمانی خواستههایش به سه سطح قابل تقسیم است: ترکیهگرایی؛ اوغوزگرایی و تورانگرایی. با تاسیس جمهوری ترکیه در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۳ با رهبری مصطفی کمال آتاتورک، خواست اول یعنی تاسیس «دولت ملی» محقق شد، چنانکه ساختار اداری- سیاسی و فرهنگی-آموزشی ترکیه مدرن کاملا تحت تاثیر ترکگرایی تاسیس شده که کسانی چون گوکآلپ از نظریهپردازان آن بودهاند.
با اینحال، اوغوزگرایی (یعنی ایده نزدیکی فرهنگی ترکان اوغوز که به ترکان ساکن ترکیه، ایران و آذربایجان و خوارزم اطلاق میشود) و نیز تورانگرایی (اتحاد و همکاری میان «توران»، ترکستان بزرگ، یعنی سرزمینهایی که اوغوزها، تاتارها، قرقیزها، ازبکها و یاکوتها در آن زندگی میکنند و شامل اقوام اورال-آلتایی مغول و مجار نیز میشود) آرمانهای دورتر ترکگرایی هستند که امروزه در درجات کمتری محقق شدهاند و البته از دید باورمندان به ناسیونالیسمهای غیرترکی و از جمله برخی ایرانگرایان، محل مناقشهاند.
ضیا گوکآلپ، جامعه شناس، متفکر، شاعر و فعال سیاسی اهل ترکیه که در این مقاله به معرفی اندیشههای او در باب ترکگرایی میپردازیم در سال ۱۸۷۶ در شهر دیاربکر در شرق ترکیه متولد شد. او از روشنفکرانی است که اندیشههایش در تاسیس جمهوری ترکیه و تدوین سیاستهای فرهنگی جمهوری تازهتاسیس آتاتورک بسیار موثر بود و بسیاری آموزههایش بعدا به بخشی از افکار دولتیان بدل شد. برخی آثار تاثیرگذار او عبارتاند از: ترکیّت، اسلامیّت و معاصریّت (که در آن مفاهیم «ترک بودن»، «مسلمان بودن» و «غربی و مدرن بودن» در ترکیه مورد بررسی قرار گرفته و در ۱۹۱۸ منتشر شد)، و کتاب تاریخ تمدن ترکها (که به دین، علم، فلسفه، خانواده و دولت در میان ترکان میپردازد و حدود یک سال پس از فوت او، در ۱۹۲۵ انتشار یافت).
کتاب بنیانهای ترکگرایی [در ترکیه] که ترجمه فارسی آن منبع مقاله حاضر است، در سال ۱۹۲۳ یعنی حدود یک سال پیش از فوت زودهنگام گوکآلپ منتشر شد. این کتاب یکی از آثار کلاسیک در تاریخ روشنفکری و تاریخ اندیشه مدرن ترکیه است و پژوهشگر گرانقدر میثم قهوهچیان با عنوان بنیانهای ترکگرایی در ترکیه اخیرا به فارسی ترجمه کرده است. (ترجمه دقیق و روانی کتاب مزبور که مترجم محترم نسخهای از آنرا پیش از انتشار در اختیار نویسنده این مقاله قرار داده است، قرار است در ایران در صورت عبور از سد مجوز ارشاد از سوی انتشارات سبزان منتشر شود.) در این کتاب، ضیا به موضوعاتی چون تاریخ ترکگرایی، ملیت و وجدان ملی، و همچنین دین، زبان، اخلاق، حقوق، فلسفه و سیاست از منظر ترکگرایی پرداخته است. با خواندن این کتاب که از قضا تاریخ نگارش آن ماههای نزدیک به تاسیس جمهوری مدرن در ترکیه است، متوجه میشویم چطور افکار گوکآلپ بر آتاتورک تاثیر گذاشته است. میشود ادعا کرد که آتاتورک (و در حالت کلی کمالیستها) به بسیاری از آنچه ضیا در کتاب بنیانهای ترکگرایی توصیه کرده پایبند بودهاند. از مصطفی کمال نقل شده که در ستایش ضیا گفته: «پدر جسمم علیرضا افندی [پدر آتاتورک که وقتی او کودک بود فوت کرد]، پدر احساسم نامیک کمال [شاعر، نویسنده و فعال سیاسی اواخر دوران عثمانی که آثارش منبع الهام ادبی جریان ترکگرا بوده] و پدر فکریام ضیا گوکآلپ است». (به نقل از «مقدمه ویراستاران» بر کتاب بنیانهای ترکگرایی)
برغم اهمیت افکار گوکآلپ به عنوان یکی از نظریهپردازان اصلی جریان ترکگرایی و یکی از روشنفکران موسس ترکیه مدرن، متاسفانه شناخت دقیقی از افکار او در ایران که بر اساس آثار دسته اول خود او حاصل شده باشد، وجود ندارد. با نگاهی گذرا به مدخل بسیار کوتاه و برغم کوتاهی تاحدی غیرمنصفانه «ضیا گوکآلپ» در ویکیپدیای فارسی هم با این موضوع مواجه میشویم. این یادداشت به نوبه خود با هدف غلبه بر این کمبود و نیز پاسداشت کوشش مترجمی که زحمت ترجمه این اثر به فارسی را کشیده، نگارش یافته است. در ادامه عناوین داخل گیومه که در کنار شماره صفحات مربوطه در داخل پرانتز آمدهاند، ارجاع به عناوین فصلها در کتاب بنیانهای ترکگرایی دارند.
Dawood Ahmed, Muhammad Zubair Abbasi, “Constitutional Islamization and Islamic Supremacy Clauses” (chapter 3), in Democracy under God: Constitutions, Islam and Human Rights in the Muslim World, Cambridge University Press, 2023, pp. 75-99.
رابطه شریعت (که از دید مسلمانان سنتی قانون الهی محسوب میشود) با قوانین عرفی و بشرساخته، برای دههها در طراحی قانون اساسی کشورهای مسلمان موضوع بحث بوده است. این سئوال برای مسلمانان مطرح بوده که با قانونگذاری سکولار و عرفی چه باید کرد؟ چطور میشود هم وفادار به اسلام بود و هم مبانی قانون اساسیگرایی مدرن را پذیرفت.
احمد و عباسی میگویند پس از مواجههی مسلمانان با مدرنیته، یک راه حل محبوب و رایج برای حل تنش محتمل میان شریعت و قوانین عرفی، اندراج بندهایی در قانون اساسی بوده است که نویسندگان از آنها با تعبیر «ماده یا بند تفوق اسلامی» (Islamic supremacy clause) یاد میکنند و مطابق آن یا اسلام «منبع قانونگذاری» است ویا اعلام میشود «قانونی که خلاف اسلام یا ناهمخوان با احکام شرع باشد، معتبر نیست».
اما میراث بندهای تفوق اسلامی در قوانین اساسی کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی چیست؟ این موضوعی است که مرور زیر بدان میپردازد.
براون بر وضعیت کشورهای عربی تمرکز میکند، اما انگیزههای مختلفی که برای نوشتن قانون اساسی در این کشورها بر میشمرد را میتوان بر بسیاری از نظامهای غیردموکراتیک تعمیم داد. با آنکه کتاب براون پیش از بهار عربی نوشته شده، با توجه به ناکامی انقلابهای عربی در گذار به دموکراسی، بسیاری از تحلیلهای او در مورد وضعیت حال این کشورها نیز سازگار است.
از نظر براون قانون اساسی در محیطهای عمدتاً غیردموکراتیک خاورمیانهای نقش بسیار خاصی دارند. در چنین محیطهایی قانون اساسی اولاً تبلور قدرت حکومت است، ثانیاً سندی برای سازماندهی روابط بین نهادهای دولتی/حکومتی است، و ثالثاً پیمان نخبگان قدرت برای ادارهی کشور است که لزوما جلوهی اراده عمومی نیست.
مجتهدی که تاریخ تولدش به میلادی سال ۱۹۳۰ است، برای تکمیل تحصیلات دبیرستان و گرفتن دیپلم و آموختن بیشتر زبان فرانسه، ابتدا از ایران به سوئیس میرود و پس از یکسال اقامت و گرفتن دیپلم دبیرستان به فرانسه میرود، تا در دانشگاه سوربن در پاریس مشغول تحصیل شود. در سال ۱۹۶۳ او به ايران باز میگردد و پس از مدت کوتاهی زير نظر دكتر يحيي مهدوی (۱۲۸۷–۱۳۷۹شمسی)، رئیس وقت گروه فلسفه دانشگاه تهران که جزو معلمین فلسفهي یک نسل قبل از مجتهدی بود، به استخدام گروه فلسفه در میآید. با این حساب خاطرات ذکر شده در مصاحبهای که منبع اصلی این مقاله است در بخش مربوط به فرانسه، متعلق به دههی ۱۹۵۰ و نیمهي اول دههي ۱۹۶۰ میلادی است، یعنی فقط چند سال پیش از انقلابات دانشجویی معروف می ۱۹۶۸ پاریس و فرانسه (به تعبیر برخی انقلابات پستمدرن) که تاثیر شگرفی را بر سیاست و فرهنگ جهان در دهههای بعد گذاشت.
خبرگان با شکل کنونی که فقط از روحانیون فقهخوانده تشکیل یافته از سال ۱۳۶۱ در ایران تاسیس شد. بر خلاف دوران زمامداری آقای خامنهای که مجالس خبرگان کاملا وضعیتی فرمایشی دارند و کاملا ذیل مدیریت رهبر عمل میکنند، در دههی اول انقلاب و دوران زمامداری روحالله خمینی مجلس خبرگان نهادی بود که درجاتی از استقلال در تصمیمگیری در برابر بنیانگذار جمهوری اسلامی داشت. به بیان دیگر آقای خمینی که برخی نواندیشان دینی معتقدند در قیاس با رهبر فعلی کمتر بد بود (مجموعه دلایل عبدالله ناصری در این زمینه را اینجا بخوانید)، استقلال ولومحدودی به نهاد خبرگان رهبری که بسیاری از اعضایش در زمره شاگردان او بودند داده بود. دوره اول مجلس خبرگان دو اقدام بسیار مهم در کارنامه خود دارد: یکی انتخاب حسینعلی منتظری به عنوان قائممقام رهبری در سال ۱۳۶۴؛ امری که البته بعدها با استعفا ویا عزل آیتالله منتظری از قائممقامی دقیقا پیش از فوت خمینی ناکام ماند (موضوعی که ابعاد پشت پرده آن هنوز بسیار جا دارد واکاویده شود) و در نتیجه مسیر برای رهبر شدن علی خامنهای، که در توازن رهبر اول میان شرق و غرب گرایشی کاملا به سمت شرق (روسیه و چین) دارد، فراهم شد.
خبرگان با شکل کنونی که فقط از روحانیون فقهخوانده تشکیل یافته از سال ۱۳۶۱ در ایران تاسیس شد، و ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ هفتمین دوره «انتخابات» این مجلس قرار است در فضایی سرد برگزار شود. با توجه به وضعیت جسمانی علی خامنهای، اگر وضعیت در داخل چارچوب موازین جمهوری اسلامی پیش برود و انقلابی چنانکه مخالفان امید میکنند محقق نشود، احتمال بسیاری میرود که خبرگان بعدی جانشین علی خامنهای را از میان گزینههایی چون مجتبی خامنهای، ابراهیم رئیسی و دیگرانی از این دست معین کنند. به همین سبب است که «انتخابات» ۱۱ اسفند در بستهترین شرایط برگزار میشود، وحتی حسن روحانی رئيسجمهور سابق جوازی نیافته بر کرسی خبرگان آینده تکیه زند. (بنگرید به بیانیه روحانی در ۴ بهمن ۱۴۰۲ در واکنش به رد صلاحیت شدنش که در آن آمده: «....با این شواهد روشن، دیگر تردیدی نمیماند که اقلیت حاکم، رسماً و علناً کاهش حضور مردم در انتخابات را میخواهند. آنها میخواهند انتخابات و صندوق را از تعیینکنندگی در سرنوشت مردم بیاندازند تا خود بتوانند با تصمیمات محفلی، سرنوشت مردم را تعیین کنند.»)
این در حالی است که ابراهیم رئیسی به یقین در مجلس خبرگان آینده حضور خواهد داشت و شواهد مختلف نشان میدهد که تیمی که رئیسی را در ۱۴۰۰ به قدرت رساند به احتمال زیاد در پی تعیین رهبر آینده ایران از جمع هماندیشان او یا خود او است.
بسیاری از مخالفان انتخابات پیشروی مجلس و خبرگان را تحریم خواهند کرد، آنهم با وضعیت سرکوب همهجانبه و خشنی که علیه مخالفان حجاب اجباری در خیزش «زن، زندگی، آزادی» در پاییز ۱۴۰۱ رخ داد. میشود ادعا کرد تنها زمانی بازگرداندن خیل عظیم ایرانیان به صندوقها در یک آینده فرضی ممکن است، که قانون فعلی انتخابات مجلس (و قوانین مرتبط با آن) به کناری نهاده شود و جای خود را با قوانینی (از جمله قانون اساسیای) عادلانه تر و شمولپذیرتر و لیبرالدموکراتیک بدهد که ایران را واقعا برای همه ایرانیان از عقاید و باورهای گوناگون میخواهند و «حکومت قانون» را در معنای دقیق کلمه تاسیس میکنند.
Abdullahi Ahmed An-Naim, “The Compatibility Dialectic: Mediating the Legitimate Coexistence of Islamic Law and State Law”, Modern Law Review, Volume73, Issue1, January 2010, pp. 1-29.
*****
النعیم در آثارش میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که چگونه مسلمانان و مومنان میتوانند هم مطابق با اعتقادات دینی خویش در مورد اسلام زندگی کنند و هم اینکار را بدون زیر پا گذاشتن حقوق سایر ساکنان جامعه برای زندگی مطابق با اعتقادات دینی یا سکولار خویش انجام دهند؟ پرسش مرتبط دیگر آن است که آیا مسلمانان بر اساس تکالیف دینی خویش، ملزم هستند قوانین شریعت را مبنای قانونگذاری دولتی قرار دهند (چنانکه فقهای حکومتی در جمهوری اسلامی، اعم از خمینی یا خامنهای و سایر فقهای عضو شورای نگهبان، ائمه جمعه و...مدعی هستند)، یا اینکه چنانکه نواندیشان دینی در جهان اسلام و کسانی چون شخص عبدالله احمد النعیم میگویند، حکومتی کردن احکام فقهی با ماهیت دینی شریعت به عنوان قانون خداوند برای مسلمانان در تضاد و تنش است و این موضوع باید به شیوهای دیگر حل و فصل شود؟
ابراهیم ساوالان تاملات خویش را، پس از گذار دشوار از سد فیلترینگ در داخل ایران، از طریق شبکههای اجتماعی با مخاطبان در میان میگذاشت. در این نوشتار برآنیم به پاسداست او و شجاعت مدنیاش، مروری کنیم بر برخی از اندیشههای او که میشود همگی را در چارچوب نوعی چون ترکگرایی فرهنگی معتدل و معقول (reasonable) طبقهبندی کرد.
در الهیات اسلامی «عزرائیل» نام ملکالموت یا فرشتهی مرگ است و آمدنش در عنوان کتاب اشاره به رفتار ظالمانهی اسرائیل با فلسطینیها نیز دارد. با این حال به نظر میرسد عنوان «سفر به ولایت عزرائیل» از سوی شمس آل احمد انتخاب شده است که مجموعه مقالات برادر را در سال ۱۳۶۳، یعنی چند سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ و پانزده سال پس از فوت نابهنگام جلال، ویراست و با مقدمهای مبسوط و برخی توضیحات منتشر کرد.
در عین حال چنانکه در این نوشتار خواهیم دید اطلاق عبارت «ولایت» در توصیف اسرائیل یکی از تمهای اصلی اندیشه جلال است که در فصل۱«پیشدرآمد» و فصل ۳ با عنوان «ولایت بیشرق و غرب» بر آن تصریح شده است.
سفر آل احمد به اسرائیل پیش از جنگهای شش روزه ۱۹۶۷ و گویا با حمایت مالی دولت اسرائیل رخ میدهد. کتاب ارزش تاریخی بسیاری دارد: فصلهای آغازین نگاه یک روشنفکر چپ خاورمیانهای، با گرایشهای بومی، به تاسیس کشور اسرائیل تا پیش از ۱۹۶۷ را نشان میدهد و در فصل آخری که ضمیمه شده مشخص میکند این نگاه چطور با اشغالگریهای بعدی اسرائیل علیه اعراب فلسطینی و توسعهطلبی ارضی این کشور و جنایات مضاعف آن علیه بومیان، دستخوش تغییرات مهمی شد.
این کتاب نشان میدهد به رغم همه انتقادهای تندوتیزی که جلال به حکومت اسرائيل و رفتار آن با فلسطینیها وارد میکند، او به عنوان یک نویسندهی سوسیالیست قادر به گفتگو با یهودیان ساکن اسرائیل (خصوصا قشر سکولار و کیبوتصنشین) است، چنانکه در سفرنامه اش بسیاری از گفتگوهای خویش در آن دوهفته را به صورت عینی شرح داده است. شیوهی همسخنی/گفتگو محور و مارتین بوبری آلاحمد در موضوع اعراب-اسرائيل، امری است که والیان فقیه جمهوری اسلامی در دوران پس از انقلاب هرگز در جهت آن حرکت نکردند، بلکه خلاف آنرا تبلیغ کردهاند.
منبع اصلی ما در نگارش این فصل، سفرنامه آل احمد و ترجمه آن به زبان انگلیسی است، از این قرار:
---جلال آلاحمد، سفر به ولایت عزرائیل (با مقدمه شمس آلاحمد)، انتشارات رواق، چاپ اول ۱۳۶۳، ۱۲۰ صفحه.
--Jalal Al-e Ahmad, The Israeli Republic: An Iranian Revolutionary's Journey to the Jewish State, Translated from the Persian by Samuel Thrope, with essays by Samuel Thrope and Bernard Avishai, Restless Books, 2017.
با تشکر از دوست گرامی مهدی جامی که پیشنهاد نگارش این مقاله را به مناسبت صدمین سالگرد تولد جلال مطرح کرد و بخش مهمی از منابع لازم را در اختیار نویسنده قرار دادند.
Meysam Badamchi, “Between Contractarianism and an Islamic State: A Post-Islamist Reading of M.H.Tabatabai’s Theory of Justice”, in Post-Islamist Political Theory: Iranian Intellectuals and Political Liberalism in Dialogue, Cham: Springer, ‘Philosophy and Politics: Critical Explorations’ Series, 2017, pp. 95-122.
موضوع این نوشتارهای سهگانه (منتشر شده در زمانه، بنگرید اینجا بخش اول، اینجا بخش دوم و اینجا بخش سوم) روابط ترکیه و اسرائیل در قرون بیستم و بیست ویکم است. رابطهی اسرائیل و ترکیه برغم فراز و فرودهای بسیار، از یک منطق کمابیش پیوسته برخوردار بوده است. ترکیه برغم حمایت از حقوق فلسطینیها در اکثر حکومتهای خود، چه سکولار و چه اسلامگرا، وجود اسرائیل را به عنوان دولت برسمیت شناخته است و هیچگاه ارتباط خود را با اسرائیل بطور کامل قطع نکرده است. موضع اخیر حزب حاکم عدالت و توسعه در مورد جنگ ۲۰۲۳ غزه، مبنی بر محکومیت شدید حملات اسرائيل و خواست آتشبس، در کنار حمایت جدی از تاسیس دولت فلسطینی درکنار اسرائیل بر اساس مرزهای پیش از ۱۹۶۷ را باید بر اساس این منطق فهمید. در این نوشتار به بازهی زمانی ۱۹۴۷-۱۹۹۰ میپردازیم، یعنی زمان تشکیل اسرائیل پس از جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد. در بخش دوم مروری خواهیم کرد به تاریخ روابط در فاصلهی سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۲، یعنی دههي اول پس از جنگ سرد و دههی قبل از به قدرت رسیدن حزب عدالت وتوسعه. در نوشتار سوم و نهایی مروری خواهیم کرد به تاریخ روابط در فاصلهی سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۳، یعنی دوران حکومت اردوغان و حزب عدالتو توسعه با مدیریت اردوغان و فراز و نشیبهایی که داشته است.
Zaid Al-Ali (2021) “Tunisia”, in Arab Constitutionalism: The Coming Revolution, Cambridge University Press, pp. 19-42
Zaid Al-Ali “What happened to Tunisia's democracy?”, The Washington Post, Sep 24, 2021.
Zaid Al-Ali , “Tunisia’s draft constitution solidifies one-man rule”, The Washington Post, July 8, 2022.
ترکگرایی را میتوان بطور خلاصه چنین تعریف کرد: جنبشی که در سالهای پایانی امپراتوری عثمانی در رقابت با جنبشهای عثمانگرایی و پاناسلامیسم (به عنوان دو جنبش مطرح در ترکیه آندوره) و نیز تحت تاثیر ظهور و آوازه جنبشهای ناسیونالیستی در اروپا تاسیس شد و خواستار جمع شدن همه ترکها زیر یک سرزمین و پرچم واحد بود. با اینحال، چنانکه در این مقاله از قول ضیا گوکآلپ ( Ziya Gökalp، فوت: ۲۵ اکتبر ۱۹۲۴) توضیح خواهیم داد، ترکگرایی از نظر وسعت آرمانی خواستههایش به سه سطح قابل تقسیم است: ترکیهگرایی؛ اوغوزگرایی و تورانگرایی. با تاسیس جمهوری ترکیه در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۳ با رهبری مصطفی کمال آتاتورک، خواست اول یعنی تاسیس «دولت ملی» محقق شد، چنانکه ساختار اداری- سیاسی و فرهنگی-آموزشی ترکیه مدرن کاملا تحت تاثیر ترکگرایی تاسیس شده که کسانی چون گوکآلپ از نظریهپردازان آن بودهاند.
با اینحال، اوغوزگرایی (یعنی ایده نزدیکی فرهنگی ترکان اوغوز که به ترکان ساکن ترکیه، ایران و آذربایجان و خوارزم اطلاق میشود) و نیز تورانگرایی (اتحاد و همکاری میان «توران»، ترکستان بزرگ، یعنی سرزمینهایی که اوغوزها، تاتارها، قرقیزها، ازبکها و یاکوتها در آن زندگی میکنند و شامل اقوام اورال-آلتایی مغول و مجار نیز میشود) آرمانهای دورتر ترکگرایی هستند که امروزه در درجات کمتری محقق شدهاند و البته از دید باورمندان به ناسیونالیسمهای غیرترکی و از جمله برخی ایرانگرایان، محل مناقشهاند.
ضیا گوکآلپ، جامعه شناس، متفکر، شاعر و فعال سیاسی اهل ترکیه که در این مقاله به معرفی اندیشههای او در باب ترکگرایی میپردازیم در سال ۱۸۷۶ در شهر دیاربکر در شرق ترکیه متولد شد. او از روشنفکرانی است که اندیشههایش در تاسیس جمهوری ترکیه و تدوین سیاستهای فرهنگی جمهوری تازهتاسیس آتاتورک بسیار موثر بود و بسیاری آموزههایش بعدا به بخشی از افکار دولتیان بدل شد. برخی آثار تاثیرگذار او عبارتاند از: ترکیّت، اسلامیّت و معاصریّت (که در آن مفاهیم «ترک بودن»، «مسلمان بودن» و «غربی و مدرن بودن» در ترکیه مورد بررسی قرار گرفته و در ۱۹۱۸ منتشر شد)، و کتاب تاریخ تمدن ترکها (که به دین، علم، فلسفه، خانواده و دولت در میان ترکان میپردازد و حدود یک سال پس از فوت او، در ۱۹۲۵ انتشار یافت).
کتاب بنیانهای ترکگرایی [در ترکیه] که ترجمه فارسی آن منبع مقاله حاضر است، در سال ۱۹۲۳ یعنی حدود یک سال پیش از فوت زودهنگام گوکآلپ منتشر شد. این کتاب یکی از آثار کلاسیک در تاریخ روشنفکری و تاریخ اندیشه مدرن ترکیه است و پژوهشگر گرانقدر میثم قهوهچیان با عنوان بنیانهای ترکگرایی در ترکیه اخیرا به فارسی ترجمه کرده است. (ترجمه دقیق و روانی کتاب مزبور که مترجم محترم نسخهای از آنرا پیش از انتشار در اختیار نویسنده این مقاله قرار داده است، قرار است در ایران در صورت عبور از سد مجوز ارشاد از سوی انتشارات سبزان منتشر شود.) در این کتاب، ضیا به موضوعاتی چون تاریخ ترکگرایی، ملیت و وجدان ملی، و همچنین دین، زبان، اخلاق، حقوق، فلسفه و سیاست از منظر ترکگرایی پرداخته است. با خواندن این کتاب که از قضا تاریخ نگارش آن ماههای نزدیک به تاسیس جمهوری مدرن در ترکیه است، متوجه میشویم چطور افکار گوکآلپ بر آتاتورک تاثیر گذاشته است. میشود ادعا کرد که آتاتورک (و در حالت کلی کمالیستها) به بسیاری از آنچه ضیا در کتاب بنیانهای ترکگرایی توصیه کرده پایبند بودهاند. از مصطفی کمال نقل شده که در ستایش ضیا گفته: «پدر جسمم علیرضا افندی [پدر آتاتورک که وقتی او کودک بود فوت کرد]، پدر احساسم نامیک کمال [شاعر، نویسنده و فعال سیاسی اواخر دوران عثمانی که آثارش منبع الهام ادبی جریان ترکگرا بوده] و پدر فکریام ضیا گوکآلپ است». (به نقل از «مقدمه ویراستاران» بر کتاب بنیانهای ترکگرایی)
برغم اهمیت افکار گوکآلپ به عنوان یکی از نظریهپردازان اصلی جریان ترکگرایی و یکی از روشنفکران موسس ترکیه مدرن، متاسفانه شناخت دقیقی از افکار او در ایران که بر اساس آثار دسته اول خود او حاصل شده باشد، وجود ندارد. با نگاهی گذرا به مدخل بسیار کوتاه و برغم کوتاهی تاحدی غیرمنصفانه «ضیا گوکآلپ» در ویکیپدیای فارسی هم با این موضوع مواجه میشویم. این یادداشت به نوبه خود با هدف غلبه بر این کمبود و نیز پاسداشت کوشش مترجمی که زحمت ترجمه این اثر به فارسی را کشیده، نگارش یافته است. در ادامه عناوین داخل گیومه که در کنار شماره صفحات مربوطه در داخل پرانتز آمدهاند، ارجاع به عناوین فصلها در کتاب بنیانهای ترکگرایی دارند.
Dawood Ahmed, Muhammad Zubair Abbasi, “Constitutional Islamization and Islamic Supremacy Clauses” (chapter 3), in Democracy under God: Constitutions, Islam and Human Rights in the Muslim World, Cambridge University Press, 2023, pp. 75-99.
رابطه شریعت (که از دید مسلمانان سنتی قانون الهی محسوب میشود) با قوانین عرفی و بشرساخته، برای دههها در طراحی قانون اساسی کشورهای مسلمان موضوع بحث بوده است. این سئوال برای مسلمانان مطرح بوده که با قانونگذاری سکولار و عرفی چه باید کرد؟ چطور میشود هم وفادار به اسلام بود و هم مبانی قانون اساسیگرایی مدرن را پذیرفت.
احمد و عباسی میگویند پس از مواجههی مسلمانان با مدرنیته، یک راه حل محبوب و رایج برای حل تنش محتمل میان شریعت و قوانین عرفی، اندراج بندهایی در قانون اساسی بوده است که نویسندگان از آنها با تعبیر «ماده یا بند تفوق اسلامی» (Islamic supremacy clause) یاد میکنند و مطابق آن یا اسلام «منبع قانونگذاری» است ویا اعلام میشود «قانونی که خلاف اسلام یا ناهمخوان با احکام شرع باشد، معتبر نیست».
اما میراث بندهای تفوق اسلامی در قوانین اساسی کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی چیست؟ این موضوعی است که مرور زیر بدان میپردازد.
براون بر وضعیت کشورهای عربی تمرکز میکند، اما انگیزههای مختلفی که برای نوشتن قانون اساسی در این کشورها بر میشمرد را میتوان بر بسیاری از نظامهای غیردموکراتیک تعمیم داد. با آنکه کتاب براون پیش از بهار عربی نوشته شده، با توجه به ناکامی انقلابهای عربی در گذار به دموکراسی، بسیاری از تحلیلهای او در مورد وضعیت حال این کشورها نیز سازگار است.
از نظر براون قانون اساسی در محیطهای عمدتاً غیردموکراتیک خاورمیانهای نقش بسیار خاصی دارند. در چنین محیطهایی قانون اساسی اولاً تبلور قدرت حکومت است، ثانیاً سندی برای سازماندهی روابط بین نهادهای دولتی/حکومتی است، و ثالثاً پیمان نخبگان قدرت برای ادارهی کشور است که لزوما جلوهی اراده عمومی نیست.
مجتهدی که تاریخ تولدش به میلادی سال ۱۹۳۰ است، برای تکمیل تحصیلات دبیرستان و گرفتن دیپلم و آموختن بیشتر زبان فرانسه، ابتدا از ایران به سوئیس میرود و پس از یکسال اقامت و گرفتن دیپلم دبیرستان به فرانسه میرود، تا در دانشگاه سوربن در پاریس مشغول تحصیل شود. در سال ۱۹۶۳ او به ايران باز میگردد و پس از مدت کوتاهی زير نظر دكتر يحيي مهدوی (۱۲۸۷–۱۳۷۹شمسی)، رئیس وقت گروه فلسفه دانشگاه تهران که جزو معلمین فلسفهي یک نسل قبل از مجتهدی بود، به استخدام گروه فلسفه در میآید. با این حساب خاطرات ذکر شده در مصاحبهای که منبع اصلی این مقاله است در بخش مربوط به فرانسه، متعلق به دههی ۱۹۵۰ و نیمهي اول دههي ۱۹۶۰ میلادی است، یعنی فقط چند سال پیش از انقلابات دانشجویی معروف می ۱۹۶۸ پاریس و فرانسه (به تعبیر برخی انقلابات پستمدرن) که تاثیر شگرفی را بر سیاست و فرهنگ جهان در دهههای بعد گذاشت.
خبرگان با شکل کنونی که فقط از روحانیون فقهخوانده تشکیل یافته از سال ۱۳۶۱ در ایران تاسیس شد. بر خلاف دوران زمامداری آقای خامنهای که مجالس خبرگان کاملا وضعیتی فرمایشی دارند و کاملا ذیل مدیریت رهبر عمل میکنند، در دههی اول انقلاب و دوران زمامداری روحالله خمینی مجلس خبرگان نهادی بود که درجاتی از استقلال در تصمیمگیری در برابر بنیانگذار جمهوری اسلامی داشت. به بیان دیگر آقای خمینی که برخی نواندیشان دینی معتقدند در قیاس با رهبر فعلی کمتر بد بود (مجموعه دلایل عبدالله ناصری در این زمینه را اینجا بخوانید)، استقلال ولومحدودی به نهاد خبرگان رهبری که بسیاری از اعضایش در زمره شاگردان او بودند داده بود. دوره اول مجلس خبرگان دو اقدام بسیار مهم در کارنامه خود دارد: یکی انتخاب حسینعلی منتظری به عنوان قائممقام رهبری در سال ۱۳۶۴؛ امری که البته بعدها با استعفا ویا عزل آیتالله منتظری از قائممقامی دقیقا پیش از فوت خمینی ناکام ماند (موضوعی که ابعاد پشت پرده آن هنوز بسیار جا دارد واکاویده شود) و در نتیجه مسیر برای رهبر شدن علی خامنهای، که در توازن رهبر اول میان شرق و غرب گرایشی کاملا به سمت شرق (روسیه و چین) دارد، فراهم شد.
خبرگان با شکل کنونی که فقط از روحانیون فقهخوانده تشکیل یافته از سال ۱۳۶۱ در ایران تاسیس شد، و ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ هفتمین دوره «انتخابات» این مجلس قرار است در فضایی سرد برگزار شود. با توجه به وضعیت جسمانی علی خامنهای، اگر وضعیت در داخل چارچوب موازین جمهوری اسلامی پیش برود و انقلابی چنانکه مخالفان امید میکنند محقق نشود، احتمال بسیاری میرود که خبرگان بعدی جانشین علی خامنهای را از میان گزینههایی چون مجتبی خامنهای، ابراهیم رئیسی و دیگرانی از این دست معین کنند. به همین سبب است که «انتخابات» ۱۱ اسفند در بستهترین شرایط برگزار میشود، وحتی حسن روحانی رئيسجمهور سابق جوازی نیافته بر کرسی خبرگان آینده تکیه زند. (بنگرید به بیانیه روحانی در ۴ بهمن ۱۴۰۲ در واکنش به رد صلاحیت شدنش که در آن آمده: «....با این شواهد روشن، دیگر تردیدی نمیماند که اقلیت حاکم، رسماً و علناً کاهش حضور مردم در انتخابات را میخواهند. آنها میخواهند انتخابات و صندوق را از تعیینکنندگی در سرنوشت مردم بیاندازند تا خود بتوانند با تصمیمات محفلی، سرنوشت مردم را تعیین کنند.»)
این در حالی است که ابراهیم رئیسی به یقین در مجلس خبرگان آینده حضور خواهد داشت و شواهد مختلف نشان میدهد که تیمی که رئیسی را در ۱۴۰۰ به قدرت رساند به احتمال زیاد در پی تعیین رهبر آینده ایران از جمع هماندیشان او یا خود او است.
بسیاری از مخالفان انتخابات پیشروی مجلس و خبرگان را تحریم خواهند کرد، آنهم با وضعیت سرکوب همهجانبه و خشنی که علیه مخالفان حجاب اجباری در خیزش «زن، زندگی، آزادی» در پاییز ۱۴۰۱ رخ داد. میشود ادعا کرد تنها زمانی بازگرداندن خیل عظیم ایرانیان به صندوقها در یک آینده فرضی ممکن است، که قانون فعلی انتخابات مجلس (و قوانین مرتبط با آن) به کناری نهاده شود و جای خود را با قوانینی (از جمله قانون اساسیای) عادلانه تر و شمولپذیرتر و لیبرالدموکراتیک بدهد که ایران را واقعا برای همه ایرانیان از عقاید و باورهای گوناگون میخواهند و «حکومت قانون» را در معنای دقیق کلمه تاسیس میکنند.
Abdullahi Ahmed An-Naim, “The Compatibility Dialectic: Mediating the Legitimate Coexistence of Islamic Law and State Law”, Modern Law Review, Volume73, Issue1, January 2010, pp. 1-29.
*****
النعیم در آثارش میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که چگونه مسلمانان و مومنان میتوانند هم مطابق با اعتقادات دینی خویش در مورد اسلام زندگی کنند و هم اینکار را بدون زیر پا گذاشتن حقوق سایر ساکنان جامعه برای زندگی مطابق با اعتقادات دینی یا سکولار خویش انجام دهند؟ پرسش مرتبط دیگر آن است که آیا مسلمانان بر اساس تکالیف دینی خویش، ملزم هستند قوانین شریعت را مبنای قانونگذاری دولتی قرار دهند (چنانکه فقهای حکومتی در جمهوری اسلامی، اعم از خمینی یا خامنهای و سایر فقهای عضو شورای نگهبان، ائمه جمعه و...مدعی هستند)، یا اینکه چنانکه نواندیشان دینی در جهان اسلام و کسانی چون شخص عبدالله احمد النعیم میگویند، حکومتی کردن احکام فقهی با ماهیت دینی شریعت به عنوان قانون خداوند برای مسلمانان در تضاد و تنش است و این موضوع باید به شیوهای دیگر حل و فصل شود؟
ابراهیم ساوالان تاملات خویش را، پس از گذار دشوار از سد فیلترینگ در داخل ایران، از طریق شبکههای اجتماعی با مخاطبان در میان میگذاشت. در این نوشتار برآنیم به پاسداست او و شجاعت مدنیاش، مروری کنیم بر برخی از اندیشههای او که میشود همگی را در چارچوب نوعی چون ترکگرایی فرهنگی معتدل و معقول (reasonable) طبقهبندی کرد.
در الهیات اسلامی «عزرائیل» نام ملکالموت یا فرشتهی مرگ است و آمدنش در عنوان کتاب اشاره به رفتار ظالمانهی اسرائیل با فلسطینیها نیز دارد. با این حال به نظر میرسد عنوان «سفر به ولایت عزرائیل» از سوی شمس آل احمد انتخاب شده است که مجموعه مقالات برادر را در سال ۱۳۶۳، یعنی چند سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ و پانزده سال پس از فوت نابهنگام جلال، ویراست و با مقدمهای مبسوط و برخی توضیحات منتشر کرد.
در عین حال چنانکه در این نوشتار خواهیم دید اطلاق عبارت «ولایت» در توصیف اسرائیل یکی از تمهای اصلی اندیشه جلال است که در فصل۱«پیشدرآمد» و فصل ۳ با عنوان «ولایت بیشرق و غرب» بر آن تصریح شده است.
سفر آل احمد به اسرائیل پیش از جنگهای شش روزه ۱۹۶۷ و گویا با حمایت مالی دولت اسرائیل رخ میدهد. کتاب ارزش تاریخی بسیاری دارد: فصلهای آغازین نگاه یک روشنفکر چپ خاورمیانهای، با گرایشهای بومی، به تاسیس کشور اسرائیل تا پیش از ۱۹۶۷ را نشان میدهد و در فصل آخری که ضمیمه شده مشخص میکند این نگاه چطور با اشغالگریهای بعدی اسرائیل علیه اعراب فلسطینی و توسعهطلبی ارضی این کشور و جنایات مضاعف آن علیه بومیان، دستخوش تغییرات مهمی شد.
این کتاب نشان میدهد به رغم همه انتقادهای تندوتیزی که جلال به حکومت اسرائيل و رفتار آن با فلسطینیها وارد میکند، او به عنوان یک نویسندهی سوسیالیست قادر به گفتگو با یهودیان ساکن اسرائیل (خصوصا قشر سکولار و کیبوتصنشین) است، چنانکه در سفرنامه اش بسیاری از گفتگوهای خویش در آن دوهفته را به صورت عینی شرح داده است. شیوهی همسخنی/گفتگو محور و مارتین بوبری آلاحمد در موضوع اعراب-اسرائيل، امری است که والیان فقیه جمهوری اسلامی در دوران پس از انقلاب هرگز در جهت آن حرکت نکردند، بلکه خلاف آنرا تبلیغ کردهاند.
منبع اصلی ما در نگارش این فصل، سفرنامه آل احمد و ترجمه آن به زبان انگلیسی است، از این قرار:
---جلال آلاحمد، سفر به ولایت عزرائیل (با مقدمه شمس آلاحمد)، انتشارات رواق، چاپ اول ۱۳۶۳، ۱۲۰ صفحه.
--Jalal Al-e Ahmad, The Israeli Republic: An Iranian Revolutionary's Journey to the Jewish State, Translated from the Persian by Samuel Thrope, with essays by Samuel Thrope and Bernard Avishai, Restless Books, 2017.
با تشکر از دوست گرامی مهدی جامی که پیشنهاد نگارش این مقاله را به مناسبت صدمین سالگرد تولد جلال مطرح کرد و بخش مهمی از منابع لازم را در اختیار نویسنده قرار دادند.
Meysam Badamchi, “Between Contractarianism and an Islamic State: A Post-Islamist Reading of M.H.Tabatabai’s Theory of Justice”, in Post-Islamist Political Theory: Iranian Intellectuals and Political Liberalism in Dialogue, Cham: Springer, ‘Philosophy and Politics: Critical Explorations’ Series, 2017, pp. 95-122.
موضوع این نوشتارهای سهگانه (منتشر شده در زمانه، بنگرید اینجا بخش اول، اینجا بخش دوم و اینجا بخش سوم) روابط ترکیه و اسرائیل در قرون بیستم و بیست ویکم است. رابطهی اسرائیل و ترکیه برغم فراز و فرودهای بسیار، از یک منطق کمابیش پیوسته برخوردار بوده است. ترکیه برغم حمایت از حقوق فلسطینیها در اکثر حکومتهای خود، چه سکولار و چه اسلامگرا، وجود اسرائیل را به عنوان دولت برسمیت شناخته است و هیچگاه ارتباط خود را با اسرائیل بطور کامل قطع نکرده است. موضع اخیر حزب حاکم عدالت و توسعه در مورد جنگ ۲۰۲۳ غزه، مبنی بر محکومیت شدید حملات اسرائيل و خواست آتشبس، در کنار حمایت جدی از تاسیس دولت فلسطینی درکنار اسرائیل بر اساس مرزهای پیش از ۱۹۶۷ را باید بر اساس این منطق فهمید. در این نوشتار به بازهی زمانی ۱۹۴۷-۱۹۹۰ میپردازیم، یعنی زمان تشکیل اسرائیل پس از جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد. در بخش دوم مروری خواهیم کرد به تاریخ روابط در فاصلهی سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۲، یعنی دههي اول پس از جنگ سرد و دههی قبل از به قدرت رسیدن حزب عدالت وتوسعه. در نوشتار سوم و نهایی مروری خواهیم کرد به تاریخ روابط در فاصلهی سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۳، یعنی دوران حکومت اردوغان و حزب عدالتو توسعه با مدیریت اردوغان و فراز و نشیبهایی که داشته است.
Review of: Elling, Rasmus Christian. 2013. Minorities in Iran: Nationalism and Ethnicity after Khomeini, Palgrave Macmillan, 267 pages.