امیرعباس هویدا: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
علیرضا رضوی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
نجات ۱ منبع و علامتزدن ۰ بهعنوان مرده.) #IABot (v2.0 |
||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
[[پرونده:Hoveida in Court.jpg|بندانگشتی|هویدا در دادگاه انقلاب. هادی غفاری در سمت چپ عکس به چشم میخورد.]] |
[[پرونده:Hoveida in Court.jpg|بندانگشتی|هویدا در دادگاه انقلاب. هادی غفاری در سمت چپ عکس به چشم میخورد.]] |
||
وی تنها مقام بلندپایه رژیم محمدرضا پهلوی بود که بهرغم داشتن امکان فرار، از ایران نگریخت و از طریق [[داریوش فروهر]]، خود را تسلیم دولت موقت مهندس [[مهدی بازرگان]] کرد. به گفته [[مسعود بهنود]] در کتاب «۲۷۵ روز بازرگان» (صفحه ۲۶۷)او در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از فرار نگهبانها از زندان بیرون آمد و به منزل آقای [[محمود طالقانی|طالقانی]] تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. سپس به [[دادگاه انقلاب]] تحویل داده شد و با حکم [[صادق خلخالی]] قاضی دادگاه اعدام شد. او قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید.<ref> |
وی تنها مقام بلندپایه رژیم محمدرضا پهلوی بود که بهرغم داشتن امکان فرار، از ایران نگریخت و از طریق [[داریوش فروهر]]، خود را تسلیم دولت موقت مهندس [[مهدی بازرگان]] کرد. به گفته [[مسعود بهنود]] در کتاب «۲۷۵ روز بازرگان» (صفحه ۲۶۷)او در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از فرار نگهبانها از زندان بیرون آمد و به منزل آقای [[محمود طالقانی|طالقانی]] تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. سپس به [[دادگاه انقلاب]] تحویل داده شد و با حکم [[صادق خلخالی]] قاضی دادگاه اعدام شد. او قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید.<ref>{{یادکرد وب |url=http://www.khandaniha.eu/items.php?id=274 |title=خواندنیها |accessdate=۳۱ دسامبر ۲۰۱۰ |archiveurl=https://web.archive.org/web/20111201162110/http://khandaniha.eu/items.php?id=274 |archivedate=۱ دسامبر ۲۰۱۱ |dead-url=yes }}</ref> برادر او [[فریدون هویدا]] و بسیاری از سیاستمداران برجسته جهان تلاش بسیاری برای فرار، آزادی یا حداقل محاکمه آرامتر او در یک دادگاه دیگر نمودند، ولی هیچ نتیجهای نداشت.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =میلانی | نام =عباس | پیوند نویسنده = | عنوان =ابوالهول ایرانی | ترجمه =عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی | جلد = | سال =۱۳۸۰| ناشر =نشر پیکان |مکان =تهران | شابک = ۹۶۴-۳۲۸-۱۲۹-۹| صفحه =۳۷۵ | پیوند = | تاریخ بازبینی =اول دسامبر ۲۰۱۴}}</ref> |
||
== چگونگی مرگ == |
== چگونگی مرگ == |
نسخهٔ ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۰۲
امیرعباس هویدا | |
---|---|
نخستوزیر ایران | |
دوره مسئولیت ۶ بهمن ۱۳۴۳ – ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ (۱۲ سال، ۶ ماه و ۱۲ روز) | |
پادشاه | محمدرضا شاه پهلوی |
پس از | حسنعلی منصور |
پیش از | جمشید آموزگار |
وزیر دارایی | |
دوره مسئولیت ۱۶ اسفند ۱۳۴۲ – ۱۲ بهمن ۱۳۴۳ | |
نخستوزیر | حسنعلی منصور |
پس از | کمال حسنی |
پیش از | جمشید آموزگار |
وزیر دربار | |
دوره مسئولیت ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ – ۱۵ آبان ۱۳۵۷ | |
نخستوزیر | جمشید آموزگار |
پس از | اسدالله علم |
پیش از | علیقلی اردلان |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۲۸ بهمن ۱۲۹۷ تهران، ایران |
درگذشته | ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ (۶۰ سال) تهران، ایران |
ملیت | ایرانی |
همسر(ان) | لیلا نظامالدین امامی |
محل تحصیل | علوم سیاسی دانشگاه لیبرال بروکسل |
پیشه | سیاستمدار |
امضا |
امیرعباس هویدا (۲۸ بهمن ۱۲۹۷ تهران - ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ تهران)[۱] یکی از نخستوزیران ایران در زمان محمدرضاشاه پهلوی بود. وی ۱۲ سال و نیم نخستوزیر بود و ریاست دولت در ایران را بر عهده داشت که این طولانیترین ریاست بر دولت در طول تاریخ ایران بودهاست.[۲]
زندگینامه
وی در ۲۸ بهمن ۱۲۹۷ خورشیدی برابر با ۱۸ فوریه ۱۹۱۹ میلادی در چهارراه سیدعلی تهران متولد شد.[۳] پدرش حبیبالله عینالملک سالها سفیر ایران در لبنان، عربستان و دیگر کشورهای عربی بود که در حجاز، لبنان و اردن میزیست.[۴] مادرش بانو سرداری دختر ادیب السلطنه (نوه محمدحسن خان سردار ایروانی) و از طرف مادری نتیجه عزت الدوله (خواهر ناصرالدین شاه) از صلب یحیی خان مشیرالدوله، برادر فریدون هویدا و خواهرزاده عبدالحسین سرداری بود.
امیرعباس و برادر کوچک او فریدون به اقتضای شغل پدر در لبنان رشد و نمو یافتند و در مدرسه فرانسوی بیروت تحصیل کردند و امیرعباس در اواخر تحصیل در دوره دبیرستان به اروپا رفت و سالها در انگلستان و بلژیک و فرانسه زندگی و تحصیل کرد. او پس از اتمام تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل به ایران بازگشت و با توجه به سوابق پدرش عینالملک هویدا، رشته تحصیلی و چیرگی او به زبانهای عربی، فرانسه، انگلیسی و آلمانی و آشنایی با یک دو زبان اروپایی دیگر، در وزارت امور خارجه ایران مشغول به کار شد.
هویدا از طریق آشنایی با عبدالله انتظام و دوستی با حسنعلی منصور پلههای ترقی را به سرعت طی کرد و در دولت منصور به وزارت دارایی منصوب شد. پس از ترور منصور توسط گروه فداییان اسلام، وی توسط محمدرضاشاه پهلوی به عنوان نخستوزیر ایران منصوب شد و ۱۲ سال و ۶ ماه در این پست ماند.
در سال ۱۳۴۴ امیرعباس هویدا که در آن زمان رئیس دولت بود، استعفای خود را به محمدرضاشاه پهلوی ابلاغ کرد و بار دیگر مأمور تشکیل دولت شد.[۵]
علاقه به تولیدات ملی
تولید اولین خودرو پیکان در ایران در سال ۱۳۴۶ صورت گرفت. هویدا در خرداد همین سال یک دستگاه پیکان برای خود خریداری نمود. نخستوزیر وقت ایران در ساعتهای غیر اداری سفرهای شهریاش را با پیکان انجام میداد که به گفته یکی از مجلات آن زمان این کار نخستوزیر باعث دلگرمی تولیدکنندگان پیکان شده بود چون یک مقام مسئول در کشور به جای اینکه سوار خودروهای خارجی شود از خودروی ایرانی استفاده میکند.[۶]
پستها
- کارمند دولت
- کارمند وزارت خارجه
- کاردار کنسولگری ایران در فرانسه - آلمان - هلند - بلژیک
- منشی دولت
- نخستوزیر
- وزیر دربار
کابینه
دیدگاههای دینی
هویدا بارها اتهام بهایی بودن خود را که در زمان اوجگیری انقلاب ۱۳۵۷ ایران از سوی مخالفان مذهبی حکومت به آن متهم شده بود رد میکرد و همچنین وی به مسلمان بودن خود اشاره کردهاست.[۷] هنگامیکه در ایران شایعاتی مبنی بر بهایی بودنِ هویدا گسترده شد، هم شاه و هم هویدا این موضوع را تکذیب کردند.[۸][۹][۱۰] عباس میلانی میگوید که پدر امیرعباس - حبیبالله - از طبقه متوسط جامعه بودند که ریشههایی از بهاییت داشتهاند، اما مدرک ضعیفی وجود دارد که نشان میدهد حبیبالله در بزرگسالی به آئین بهاییت اعتقاد داشتهاست. علاوه بر این، هیچ مدرکی وجود ندارد که ثابت کند وی فرزندانش را بر اساس آموزههای آئین بهایی پرورش دادهاست.[۱۱]
امروزه کسانی که مدعی هستند هویدا هم چون پدرش حبیبالله عین الملک پیرو آیین بهائی بوده به مدارک و اسنادِ بدست آمده از ساواک استناد میکنند اما بهائیان تمامی آن اسناد را جعلی و ساختگی میدانند.[۱۲]
سند نخست
این سند، ظاهراً نامهای از یکی از بزرگان جامعهٔ بهائی به نام قاسم افشاری به مناسبت تصادف هویدا در جادهٔ شمال و شکستگی پای او، برای فرهنگ مهر است که در آن تاسفِ خود را ابراز داشتهاست:
«آقای دکتر فرهنگ مهر معاون محترم وزارت دارائی:
بمناسبت پیشامدی که برای آقای هویدا وزیر محترم دارائی رخ داده خواهشمند است مراتب تأثر و تاسف اینجانب و برادرانم را به عموم هم مسلکان و بخصوص آقای ثابت پاسال مدیر محترم تلویزیون ایران که بزرگترین خدمتگزار فرقه ما هستند ابلاغ فرمائید.
احترامات فائقه را تقدیم میدارد
قاسم افشاری»[۱۳]
اولین نکتهای که به ذهن میآید این است که این مدرک، بهائی بودن هویدا را ثابت نمیکند و هیچ ارتباطی به باورها و گرایشهای دینی هویدا ندارد. سند بالا در صورت اصلی بودن بیان میدارد که یک نفر زیر دست بهائی تأثر خود را از تصادف هویدا به رئیسش ابلاغ کردهاست. نکتهٔ دیگری که برای جعلی بودن سند میتواند مدرکی باشد این است که ممکن نیست که یکی از سران جامعهٔ بهائی دین خود را «فرقه» یا «مسلک» بخواند ولی این واژهها غالباً در میان مخالفانِ دین بهائی یا به قول بهائیان، بهائیستیزان رواج دارد.[۱۴]
سند دوم
سندِ گزارشِ ساواک از جلسهٔ بهائیانِ ناحیه ۲ شیراز:
«جلسهای با شرکت ۱۲ نفر از بهائیان ناحیه ۲ شیراز در منزل آقای هوشمند (در خیابان فردوسی) و زیر نظر آقای فرهنگی تشکیل گردید. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد و ایقان آقایان فرهنگی و محمدعلی هوشمند پیرامون وضعیت اقتصادی بهائیان در ایران صحبت کردند. فرهنگی اظهار داشت: بهائیان در کشورهای اسلامی پیروز هستند و میتوانند امتیاز هر چیزی را که میخواهند بگیرند. تمام سرمایههای بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان میباشند… شخص هویدا بهائیزادهاست. عدهای از مأمورین مخفی ایران که در دربار شاهنشاهی میباشند میخواهند هویدا را محکوم کنند، ولی او یکی از بهترین خادمین امراللهاست و امسال مبلغ ۱۵ هزار تومان به محفل ما کمک نمودهاست. آقایان نگذارید کمر مسلمانان راست شود…»[۱۵]
دلایلی که برای جعلی بودن این سند میشود از آنها نام برد بدین شرح است:
- پس از خواندن مناجات خاتمه این صحبتها رد و بدل میشود. گویا سازنده این سند بر این باور است که خاتمه نام مناجاتی است که در دین بهائی وجود دارد. بهائیان به مناجاتی، «مناجات خاتمه» میگویند که پس از ختم جلسه و برای خاتمه آن خوانده میشود.
- تعداد افراد محفل بهائی ۹ نفر است و نه ۱۲ نفر.
- لوح احمد، یکی از الواح نوشتهشده توسط بهاءالله، شارع دین بهائی، لوحی است که نهایتاً در بهترین حالت و بزرگترین فونت ۲ یا ۳ صفحهاست، بنابراین احتمالاً این جمله صحیح نمیباشد: «صفحاتی از کتاب لوح احمد».
- در رابطه با ایقان یکی از آثار بهاءالله، گویا نویسنده اطلاع از محتویات ایقان نداشته و صرفاً آن را به عنوان یک کتاب مذهبی میشناسد. به نظر بهائیان تا به حال دیده نشدهاست که برای شروع یک جمع بهائی قسمت هائی از ایقان خوانده شود، زیرا محتویات ایقان ارتباطی با شروع و خاتمه یک جمع ندارد.[۱۴]
سندهایی که مسلمان بودن هویدا را نشان میدهد
با این همه به نظر میرسد محیط خانوادگی کودکی هویدا فاقد کمترین اشارهای به دین بهائی بوده بهطوریکه برادر امیرعباس یعنی فریدون هویدا میگوید من برای بار اول در ۱۴ سالگی (پس از مرگ پدر و آن هم از یک دوست) کلمه بهائی را شنیدم.[۱۶]
خود او پیش از نخستوزیری و در دوران نخستوزیری و پس از آن در هنگام زندان و محاکمه و حتی تا پای اعدام صریحاً خود را فردی مسلمان و مسلمانزاده میدانسته و هرگز ادعای بهائی بودن نکردهبود. کیفر خواست رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران و دادگاه انقلاب نیز صحبتی از بهائی بودن او نمیکند. دادگاه انقلاب در ارائه متن محاکمه و مجازات اعدام هم ایشان را فردی مسلمان معرفی کرده بود و این سند در جرائد روز ایران منتشر گشته و در دسترس همگان است.[نیازمند منبع]
هم چنین تاریخدان معاصر دکتر عباس میلانی در کتاب خود در بیوگرافی و زندگینامه وی «معمای هویدا (The Persian Sphinx)» هم پس از مطالعه اسناد و شواهد تاریخی و مصاحبههای وی، ادعای هویدا و دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی را تأیید کرده بر مسلمان بودن (ویا بهائی نبودن) ایشان صحه میگذارند.[نیازمند منبع]
نامهای سیاسی و اعتراضآمیز هم از خمینی به هویدا در دست است که در دههٔ ۱۹۶۰ نوشته شده و او هم هویدا را بهائی نمیخواند.[۱۷]
دراسناد رسمی ساواک، «مذهب» امیرعباس هویدا «اسلام» درج شدهاست.[۱۸]
امیرعباس هویدا در نخستین روزهای نخستوزیری در مراسم ختم حسنعلی منصور در تهران، ۱۳ بهمن ۱۳۴۳نماز میت را به جای میآورد.[۱۹]
در مورد بهائی نبودن هویدا در یکی از گزارشهای ساواک به سال ۱۳۵۷ میتوان مورد دقیقتری یافت. این سند، بررسی نهایی و کامل ساواک در این مورد است و با در نظر گرفتن تمام شواهد موجود نوشته شدهاست. این سند در بولتن ویژهٔ به شماره ۶۶۵۸/۳۱۲ موجود است.
«در بارهٔ انتساب وزیر دربار شاهنشاهی به فرقهٔ بهائی به استحضار میرساند: تا زمان انتصاب امیرعباس هویدا به مقام نخستوزیری، در هیچیک از سازمانهایی که وی خدمت مینموده به هیچوجه حتی کوچکترین بحث و شایعهای مبنی بر انتساب وی به این فرقه وجود نداشته و در بین دوستان و نزدیکان وی نیز چنین بحث و گفتگویی نبودهاست. پس از انتصاب وی به این سمت، مخالفین او شایع نمودند که پدرش وابسته به این فرقه بودهاست. برابر تحقیقاتی که به عمل آمده، پدر هویدا هنگامی که وی و برادرش در سنین طفولیت بودهاند، فوت شدهاست. مادر هویدا و افراد فامیل وی مسلمان بوده و میباشند، مادر هویدا که به مکه نیز مشرف شده مسلمانی مؤمن با تقوی است و فرزندان خود را نیز با تقوی و فضیلت تربیت نموده و دارای خصلتهای نیکوی انسانی میباشند. امیرعباس هویدا هیچگاه منتسب به فرقهٔ بهائی نبوده و به علاوه طبق تعالیم عالیهٔ اسلامی وی را بر یک سنت که از زمان حضرت رسول اکرم (ص) جاری بوده، هر فردی که خود را مسلمان معرفی کند و جملات شهادت … را ادا نماید مسلمان شناخته میشود و امیرعباس هویدا طی ۱۵ سال گذشته به مناسبتهای مختلف پیوسته اعتقاد خود را به دین مبین اسلام صریحاً و علناً بیان داشتهاست.»[۲۰]
زندگی خصوصی
امیرعباس هویدا چندی پس از مرگ منصور با خواهرزن او لیلا نظامالدین امامی که نوه دختری حسن وثوق (وثوق الدوله) بود، ازدواج کرد ولی این ازدواج در اوج اقتدار وی به طلاق انجامید؛ ولی دوستی او و همسرش تا پایان عمر هویدا پابرجا بود.
بازداشت پیش از انقلاب
هویدا پس از ۱۲ سال و ۶ ماه تصدی پست نخستوزیری، در ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ از سمت نخستوزیری برکنار شد. پس از هویدا، جمشید آموزگار عهدهدار مقام نخستوزیری شد. در کابینه جمشید آموزگار، هویدا به عنوان وزیر دربار منصوب شد. هجدهم شهریور ۱۳۵۷، یک روز پس از وقایع میدان ژاله تهران، هویدا از وزارت دربار استعفا کرد.[۲۱] در ۱۷ آبان ۱۳۵۷ خورشیدی، محمدرضا پهلوی چند نفر از مشاورانش را به جلسهای احضار کرد. فرح پهلوی هم حضور داشت. مهدی پیراسته، جواد شهرستانی، هوشنگ نهاوندی، رضا قطبی، حسن پاکروان و علیقلی اردلان که تازه به وزارت دربار منصوب شده بود نیز در جلسه شرکت داشتند. جلسه با موضوع نوسازی تشکیلات بنیاد پهلوی آغاز میشود. سپس فعالیت اقتصادی خاندان سلطنتی مورد بحث قرار میگیرد. این مباحث هیچکدام وقت چندانی نمیگیرد. محمدرضا پهلوی ناگهان دستور جلسه را تغییر داده و میگوید: مدتی است مشاورانش به خصوص فرماندهان ارتش خواستار بازداشت هویدا شدهاند. آنگاه از حاضران میخواهد که در اینباره بحث و رایزنی کنند. در گرماگرم صحبت، تلفن زنگ میزند و محمدرضا پهلوی گوشی را برمیدارد و برای چند لحظه سکوت میشود. محمدرضا پهلوی حرفی نمیزند و فقط گوش میدهد. سپس پاسخ میدهد: «اتفاقاً گروهی اینجا جمعاند و دربارهٔ همین موضوع صحبت میکنند.» هوشنگ نهاوندی میگوید که ناصر مقدم، رئیس ساواک پشت خط تلفن بود. محمدرضا پهلوی پس از چند لحظه سکوت در حالی که لبخندی تلخ بر گوشه لبانش نشسته بود، دست روی دهانی تلفن گذاشته و میگوید: «او هم فکر میکند بازداشت هویدا از شام شب واجبتر است.» دقایقی بعد، محمدرضا پهلوی از مشاورانش میخواهد که هر یک در مورد پیشنهاد بازداشت هویدا نظر خود را اعلام کنند. نهاوندی میگوید که دیدگاههای مختلفی در جمع وجود داشت؛ از جمله علیقلی اردلان میگفت چطور میشود نخستوزیر ۱۳ ساله اعلیحضرت را به زندان انداخت. با این همه رأی اکثریت، بازداشت هویدا بود. این روایت نشان میدهد که تصمیم بازداشت هویدا در جریان رأیگیری مشاوران محمدرضا پهلوی انجام شد، اما سند تازهای که عباس میلانی به آن دست یافته نشان میدهد که محمدرضا پهلوی، از مدتی پیش تصمیم به بازداشت امیرعباس هویدا و نعمتالله نصیری رئیس پیشین ساواک گرفته بود. این سند، محتوای نامهای است که اخیراً از آنتونی پارسونز سفیر وقت بریتانیا به دست آمدهاست. عباس میلانی میگوید: محمدرضا پهلوی تصمیم خودش را گرفته بود و جلسهای که برای تصمیمگیری دربارهٔ وضعیت هویدا برگزار کرد، تنها یک صحنهسازی بود.[۲۲][۲۳]
هویدا نمیدانست که بازداشتش تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ادامه خواهد داشت. با اعلام بیطرفی ارتش به دستور ارتشبد عباس قره باغی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی،به نگهبانان زندان که همگی عضو ساواک بودند دستور داد هویدا را از زندان آزاد کنند و به هویدا هم توصیه کنند که فرار کند و برای کمک به هویدا، کلید یک اتومبیل و یک قبضه هفتتیر در اختیارش قرار دادند. هویدا توصیه قره باغی را نادیده گرفته و با دخترخالهاش خانم دکتر فرشته انشاء تماس گرفته و میگوید: میخواهد خود را تسلیم مقامهای دولت جدید کند. فرشته انشاء نیز بنابر درخواست هویدا، با داریوش فروهر تماس میگیرد. سپس گروهی متشکل از یک روحانی، یک گارد مسلح و یک نماینده وزارت دادگستری و خانم فرشته انشاء، هویدا را از ویلای ساواک با یک آمبولانس به دفتر مرکزی جبههملی منتقل میکنند. فروهر به استقبال هویدا رفته و با او رفتاری محترمانه میکند. سپس هویدا را به مدرسه رفاه (محل اقامت روحالله خمینی) انتقال میدهند.[۲۴][۲۵]
محاکمه و اعدام
وی تنها مقام بلندپایه رژیم محمدرضا پهلوی بود که بهرغم داشتن امکان فرار، از ایران نگریخت و از طریق داریوش فروهر، خود را تسلیم دولت موقت مهندس مهدی بازرگان کرد. به گفته مسعود بهنود در کتاب «۲۷۵ روز بازرگان» (صفحه ۲۶۷)او در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از فرار نگهبانها از زندان بیرون آمد و به منزل آقای طالقانی تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. سپس به دادگاه انقلاب تحویل داده شد و با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه اعدام شد. او قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید.[۲۶] برادر او فریدون هویدا و بسیاری از سیاستمداران برجسته جهان تلاش بسیاری برای فرار، آزادی یا حداقل محاکمه آرامتر او در یک دادگاه دیگر نمودند، ولی هیچ نتیجهای نداشت.[۲۷]
چگونگی مرگ
عباس میلانی در دانشنامه ایرانیکا مینویسد که در جلسه دوم محاکمه هویدا، بعد از خواندن رأی هیئت منصفه توسط خلخالی، هنگامی که هویدا و مأمورین در حال خروج به سمت حیاط بودند، یکی از همراهان هویدا با استفاده از کلت، دو گلوله به او شلیک کرد. مرگ هویدا میتوانست دردناک و کند باشد. از اینرو هویدا از یکی از مأمورین خواست تا کارش را یکسره کند؛ و آن مرد هم پذیرفت و سومین گلوله را در سر هویدا شلیک کرد.[۲۸] میلانی در کتاب ایرانیان نامدار با این تفاوت روایت را تکرار میکند: «برخی میگویند که خلخالی به هویدا تیراندازی کرد، درحالی که بقیه آخوندی به نام غفاری را گناهکار اعلام میکنند.»[۲۹]
ابراهیم یزدی، یکی از سران انقلاب اسلامی، مرگ هویدا را اینگونه روایت میکند: «زمانی که محاکمه مرحوم هویدا در زندان قصر شروع شد ومی خواست بگوید در دوران ۱۴ ساله زمامداری نخستوزیری شاه چه اتفاقاتی افتاد و خاطرات خود را بیان کند، پس از این که جلسه دادگاه تنفس داده میشود و هویدا به راهرو میآید، یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم اسم ببرم، در راهرو با هفت تیر کمری خود هویدا را میکشد و زمانی به خلخالی خبر میدهند که کار از کار گذشته بودهاست. هویدا را میبرند رو ی صندلی مینشانند و عکس میگیرند و حکم اعدامش را قرائت میکنند و سپس او را اعدام میکنند؛ ولی در واقع او را قبل از اعدام کشته بودند.»[۳۰]
اصغر رخ صفت، رئیس وقت زندان قصر در این باره میگوید: در آن دوره آقای هادی غفاری بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد، به زندان قصر رفت و آمد داشت؛ متهم میبرد و میآورد. اسلحه میبرد و میآورد. در روز دادگاه هویدا که او را به حیاط پشت زندان برده بودند و هادی غفاری با یک تیر هویدا را پیش از اعلان حکم کشته بود، یادم است وقتی صدای تیر در یکوقت غیر متناسب آمد، بسیار ترسیدم. وقتی سمت صدای تیر رفتم، فهمیدم آقای غفاری هویدا را کشتهاست![۳۱]
بگفته ابوالفضل حکیمی، نماینده مردمی حاضر در دادگاه هویدا: مدتی که گذشت، تنفس دادند و هویدا را از در پشتی دادگاه خارج کردند. من به دنبال ایشان رفتم. هویدا را از پلهها پایین برده بودند. آن بخش از ساختمان زندان قصر یک حیاط کوچک بود که در انتهایش دو اتاق شبیه سلول انفرادی وجود داشت. ناگهان از سمت سلولها صدای گلوله آمد. لحظاتی بعد آقای خلخالی و آقای غفاری از آن اتاق خارج شدند. آقای غفاری یک کلت کمری در دست داشت و خلخالی با سرزنش به او میگفت: «دستت چرا میلرزید؟» فهمیدم هویدا را کشتهاند.[۳۲]
هادی غفاری در پاسخ به یک دانشجوی بسیجی دانشگاه شیراز گفت که هویدا را ترور نکردهاست و این دروغ، اتهامی است که عباس میلانی مطرح کردهاست. در ادامه میگوید: «اما برای من سؤال است ببینید جریان اصولگرایی به کجا رسیدهاست که شما به اعدام یک جنایتکار فاسد که ۱۳ سال خون مردم را در شیشه کرده بود اعتراض میکنید اما از اعدام یک سید مظلوم (میرحسین موسوی) دفاع میکنید؟»[۳۳] او در جای دیگر قتل هویدا را انکار کرد و عباس میلانی را فرد «کمشرف» خوانده که «هیچ اطلاعی از داخل کشور نداشته و صرفاً داستانسرایی کردهاست.»[۳۴]
عباس میلانی در کتاب «معمای هویدا» یا ابوالهول ایرانی روایتی متفاوت از چگونگی مرگ هویدا را بازگو میکند. به نقل از این کتاب:
«به محض آنکه پای هویدا به حیاط رسید، یکی از کسانی که در پشت سرش میآمد هفت تیری به دست گرفت و گلوی هویدا را نشانه رفت و دو تیر خالی کرد. هویدا به زمین افتاد و خون از رگ گردنش فواره میزد… هویدا که میدانست زخمی مهلک برداشته به شخصی به نام «کریمی» که در صف همراهان خلخالی بود رو کرد و به تمنا خواست که جانش را بستاند. کریمی هم، ظاهراً از سر لطف، هفت تیر را به دست گرفت و تیر خلاصی بر جمجمهٔ هویدا زد[۳۵]
... به اعتبار عکسهایی که از جسد هویدا منتشر شد و همچنین به استناد گزارش رسمی پزشکی قانونی و مشاهدات دکتر فرشته انشاء میتوان گفت که بیشک هویدا را نه یک جوخه اعدام، بلکه سه گلوله هفت تیر کشت.»[۳۶]
ظاهراً یک نوار ویدیویی از این اعدام محرمانه به وسیله روزنامهنگاری که اکنون ساکن فرانسه است گرفته شدهاست. دکتر انشا تلاش فراوانی کرده تا نسخه ای از آن را خریداری کند اما موفق نشد.[۳۷]
در مورد محل دفن امیرعباس هویدا هم، روایت عباس میلانی متفاوت است. او در کتاب معمای هویدا میگوید:
«دکتر گرمان (دکتر پزشکی قانونی) میگفت: دو راه حل پیشنهاد میکنم، میتوانم جسد را بسوزانم … یا جسد را مدتی در سردخانه پزشکی قانونی، در جایی امن، حفظ کنم و وقتی آبها از آسیاب افتاد، با شما (دکتر فرشته انشاء) تماس خواهم گرفت … جسد هویدا به راستی سه ماه در سردخانه ماند … بعد از این مدت دکتر گرمان با خانوادهٔ انشاء تماس گرفت و از آنها خواست که برای بردن جسد مراجعه کنند … خانوادهٔ انشاء مراسم کفن و دفن را به سرعت انجام دادند … چند ماه بعد بالاخره سنگی بر گور هویدا گذاشتند. تازه در آن زمان هم نام واقعی اش را بر سنگ ننوشتند و تنها به اشارهٔ غیر مستقیم به هویت کسی که آن جا در خاک خفته بسنده کردهاند»[۳۸]
کتابها
امیرعباس هویدا چندین کتاب به زبانهای فرانسوی و انگلیسی نوشت که بیشتر آنها به فارسی برگردان شدهاند. این برگردانها عبارتند از:[۳۹]
- تاریخ داستانهای پلیسی
- چهل و یکمین
- در سرزمین غریبه
- برف در صحرای سینا
- شبهای فئودال
- سیفالاسلام
- اعراب چه میخواهند
کاریکاتورهای هویدا
امیرعباس هویدا شخصیتی آرام داشت و به نرمی با منتقدان برخورد میکرد. شاید به همین دلیل همواره از سوی روزنامهنگاران هدف نقد قرار میگرفت. هویدا پای ثابت کاریکاتورهای نشریاتی همچون توفیق بود.[۴۰]
نگارخانه
-
امیرعباس هویدا در دادگاهش، به گفته عباس میلانی، هادی غفاری هم در این جلسه شرکت داشته و در کنار او نشسته بود.[۴۱]
-
گزارش روزنامه اطلاعات از اجتناب مردم از دفن امیرعباس هویدا در بهشت زهرا
-
هویدا و همسرش لیلا امامی در ملاقات با سلیمان دمیرل نخستوزیر ترکیه و همسرش
-
اعضای هیأت مدیره شرکت ملی نفت، هویدا نفر چهارم از راست.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «امیرعباس هویدا». وبگاه شخصیت نگار.
- ↑ مسعود بهنود. «ششم بهمن و ۲۲ بهمن». وبگاه روزآنلاین.
- ↑ گفت و گوی امیرعباس هویدا با تلویزیون ملی ایران، ۱۳۵۵.
- ↑ (مسعود بهنود، کشته شدگان بر سر قدرت، ص۶۹۲ شابک ۹۶۴−۴۰۵−۰۵۵-X).
- ↑ بیرشک، احمد، کارنامهٔ بیست و هشت سال خدمت گروه فرهنگی هدف، از ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۵ (۲۵۰۷ تا ۲۵۳۵)، تهران: ۲۵۳۶، به یادگار آغاز نیمهٔ دوم قرن اول شاهنشاهی پهلوی، ص ۳۷–۱.
- ↑ «امیرعباس هویدا». صدا و سیما مرکز قزوین.
- ↑ امیرعباس هویدا
- ↑ Kadivar, Cyrus (23 December 1999). "Hoveyda's Tragic Fate". hoveyda.org.
- ↑ Naraghi, Ehsan (1994). From Palace to Prison; Inside the Iranian Revolution. London: I.B. Taurus & Co Ltd. p. 43. ISBN 1-85043-704-1.
- ↑ Was Hoveida Baha'i?. Archived from the original on 7 July 2011. Retrieved 14 June 2016.
- ↑ Milani, Abbas (December 15, 2004). "HOVEYDA, AMIR-ABBAS". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 2/14/2013.
{{cite web}}
: Check date values in:|بازبینی=
(help): His father, Ḥabib-Allāh, came from a middle class family with roots in the newborn Bahai religion, but there is little evidence that he was a practicing Bahai for any part of his adult life. Furthermore, there is much evidence to suggest that he never tried to raise his children as Bahais. - ↑ آیا هویدا بهائی بود؟
- ↑ نامه به تاریخ ۱۲/۶/۱۳۴۳ نقل از جستارهایی از تاریخ معاصر ایران. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی جلد دوم پیوست ویراستار. اطلاعات. ۱۳۶۹ صفحات ۳۸۵ و ۳۸۴
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ وبسایت نگاه، آچار فرانسهٔ بهائی ستیزان: امیرعباس هویدا و اتهام بهاییگری، کاویان صادقزاده میلانی
- ↑ گزارش به ساواک ۱۹/۰۵/۱۳۵۰ نقل از جستارهایی از تاریخ معاصر ایران. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی جلد دوم پیوست ویراستار. اطلاعات. ۱۳۶۹ صفحات ۳۸۵ و ۳۸۶
- ↑ The Persian Sphinx ص ۴۷
- ↑ The Persian Sphinx ص ۲۱۹
- ↑ رجال عصر پهلوی: امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک ج۱ ص ۴۰۲
- ↑ محمدی، سارا (۲۰۱۹-۰۴-۰۷). «چهل سالگی قتل امیرعباس هویدا؛ 'دستهات چرا میلرزید؟'» (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۴-۰۸.
- ↑ رجال عصر پهلوی: امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک ج۲ ص ۵۵۱–۵۲۵
- ↑ حکایت روزی که امیرعباس هویدا تیرباران شد، بیبیسی فارسی
- ↑ «هویدا چگونه ۱۳ سال نخستوزیر ماند؟». خبرگزاری ایسنا. ۱۹ مرداد ۱۳۹۶.
- ↑ «عصا، پیپ و گل ارکیده؛ معمای ناتمام هویدا». بیبیسی فارسی. ۱۹ فروردین ۱۳۹۰.
- ↑ قاسمی، فریدون (۲۰۱۶). جمهوری اسلامی ایران از بازرگان تا روحانی. H & S. ص. ۲۴ تا ۲۵. شابک ۹۷۸۱۷۸۰۸۳۵۱۲۹.
- ↑ فریدون قاسمی، جمهوری اسلامی ایران از بازرگان تا روحانی، صفحات ۲۴ تا ۲۸.
- ↑ «خواندنیها». بایگانیشده از اصلی در ۱ دسامبر ۲۰۱۱. دریافتشده در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۰.
- ↑ میلانی، عباس (۱۳۸۰). ابوالهول ایرانی. ترجمهٔ عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی. تهران: نشر پیکان. ص. ۳۷۵. شابک ۹۶۴-۳۲۸-۱۲۹-۹. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک); پارامتر|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - ↑ Milani, Abbas. “HOVEYDA, AMIR-ABBAS” In Encyclopædia Iranica, Vol. XII, Fasc. 5, pp. 543-550
- ↑ Milani, Abbas. “Amir-Abbas Hoveyda”. In Eminent Persians: The Men and Women who Made Modern Iran, 1941-1979. Syracuse University Press, 2008,p. 204
- ↑ آرمان مستوفی (۱۹ فروردین ۱۳۸۷). «عباس هویدا؛ سالگرد اعدام نخستوزیر زندانی شاه و انقلاب». رادیوفردا. دریافتشده در ۱۲ دسامبر ۲۰۱۴.
- ↑ روزنامه ایران (تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۷). «قاتل هویدا کیست؟». صدای ایران. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ روزنامه ایران (تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۷). «قاتل هویدا کیست؟». صدای ایران. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «در مراسم روز دانشجو در دانشگاه علوم پزشکی شیراز چه گذشت؟». وبسایت کلمه. ۱۹ آذر، ۱۳۹۳. دریافتشده در ۱۲ دسامبر ۲۰۱۴. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «من امیرعباس هویدا را نکشتم». دیگربان. ۱۸ مهر ۱۳۹۵. دریافتشده در ۱۵ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ معمای هویدا، نشر اختران، چاپ نوزدهم، صفحه 458 .. نقل قول این مطلب از گفتههای آقای «کریمی» به آقای «نراقی» بودهاست.
- ↑ معمای هویدا، نشر اختران، چاپ نوزدهم، صفحه 458
- ↑ میلانی، عباس (۱۳۸۷). معمای هویدا. تهران: نشر اختران. صص. ۵۲۷.
- ↑ معمای هویدا، نشر اختران، چاپ نوزدهم، صفحه 467-468
- ↑ امینی، ناصر، روزها در پی سالها، خاطرات روزنامهنگاری که در رژیم گذشته دیپلمات بود، پاریس، ۱۳۷۷، ص۲۳۹
- ↑ HK (۱۲ آوریل ۲۰۱۶). «هویدا و انقلابیونی که از پشت سر به او شلیک کردند». دویچه وله فارسی.
- ↑ abbas millani, Persian Sphinx: Amir Abbas Hoveyda and the Riddle of the Iranian Revolution, Washington, D.C. , 2000, page 333
۳۳. میلانی، عباس، معمای هویدا، یادداشتها، ص۵۲۷، شماره۴۴